دیپلماسی تنها راه حل پرونده هسته ای

ادامه مذاکره با ایران به سود امریکا است

اوباما و روحانی خطر نمی کنند و فرصت های طلایی را از دست نمی دهند، چرا که خوب می دانند چنین فرصت هایی در زمان جمهوریخواهان که می روند اکثریت دو مجلس کنگره در اختیار داشته باشند، تکرار نخواهد شد.
ادامه مذاکره با ایران به سود امریکا است

دیپلماسی ایرانی: نه به مصلحت امریکا است که مذاکرات را متوقف کند و نه به مصلحت ایران. گزینه دیپلماسی تنها گزینه است. نه باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا می خواهد به گزینه نظامی متوسل شود و نه ایران می خواهد دشمنی اش وارد رویارویی نظامی شود. اصلا جنگ هیچ گاه انتخاب واقعی نبوده است. وضعیت مساعد موجود برای توافق میان جمهوری اسلامی ایران با شش قدرت بزرگ جهانی تکرار نخواهد شد. این را هم رهبران ایران می دانند و هم اعضای کاخ سفید. برای همین هم دو طرف به توافقی رسیدند تا در چارچوب آن بتوانند مذاکرات خود را در فضای بازتر کامل کنند و درباره قضایای دیگر به نتیجه برسند. مساله ای که سبب شد کشور سلطنتی عمان میانجی گری کند و باز هم نیاز به میانجی گری آن می شود.

رئیس جمهور اوباما و رئیس جمهور روحانی خطر نمی کنند و فرصت های طلایی را از دست نمی دهند، چرا که خوب می دانند چنین فرصت هایی در زمان جمهوریخواهان که می روند اکثریت دو مجلس کنگره در اختیار داشته باشند، تکرار نخواهد شد. آیت الله سید علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب ایران نیز عرصه درگیری های سیاسی داخلی ایران را به کنترل خود دارد و مانع از آزادی عمل دولت روحانی نخواهد شد. برای همین می توانیم بگوییم که اصراری وجود دارد که درها برای ادامه مذاکرات امریکا و ایران باز باقی بماند. این گفت وگوها فراتر از پرونده هسته ای ایران خواهند بود و دامنه آن به حوادث منطقه ای نیز خواهد رسید. دو طرف بارها اعلام کرده اند که هیچ ارتباطی میان مذاکرات هسته ای با مسائل منطقه ای وجود ندارد. اما آن چه به روی زمین می گذرد و ما در خاورمیانه مشاهده می کنیم، به ویژه در عراق و سوریه، به روشنی نشان می دهد که توافقاتی میان دو طرف وجود دارد و انتظار می رود که توافقات دیگری نیز حاصل شوند. حداقل می توان گفت زمینه های مذاکرات جدی و مستقیم میان دو طرف که قطعا آینده نظام سیاسی و امنیتی منطقه ای را مشخص خواهند کرد، فراهم شده است. پرونده هسته ای صفحه نخست فصل تازه روابط ایران و امریکا است. دو طرف بعد از پرونده هسته ای وارد دیگر پرونده های داغ و شعله ور منطقه ای نیز خواهند شد.

کاملا روشن است که کشورهای درگیر در مسائل خاورمیانه منتظر آینده منطقه اعم از فرصت ها و تهدیدها هستند تا بتوانند در عقاید امنیتی و سیاسی تحمیل شده بر خاورمیانه و در شبکه روابط و مصالح منطقه ای و بین المللی خود تجدید نظر کنند. شکی نیست که تشکیل "دولت اسلامی" توسط داعش یکی از بارزترین تحولات در شکل گیری شبکه های ارتباطاتی کشورهای خاورمیانه است. این مساله سبب شد تا رئیس جمهور اوباما دوباره به منطقه باز گردد و به سراغ عراق و شاید به زودی سوریه برود. این مساله همچنین سبب شد تا ایران در محاسبات خود در این دو کشور بازنگری کند و علاوه بر آن حضور خود را در عرصه سیاسی یمن به خصوص تقویت کند. این مساله همچنین باعث تحرکات تازه عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی و ترکیه برای ایجاد یک پیمان بزرگ بین المللی – منطقه ای با مشارکت در جنگ با شبکه داعش نیز شد. شاید به زودی خبرهایی نسبت به کوتاه آمدن این طرف یا آن طرف از مواضع خود بشنویم. البته ایرانی که در عراق متحمل ضربه سنگینی شد دیگر به نظر نمی رسد حاضر باشد در برابر نقش شرکایش در این کشور کوتاه بیاید. در عرصه سیاسی ثابت کرده که آماده گفت وگو است. به کنار رفتن نوری مالکی راضی شد و از رهبران جدید عراق استقبال کرد. همچنین آنها را ترغیب کرد که گشایشی از خود نشان دهند و تلاش کنند روابط خود را با پایتخت های عربی به ویژه ریاض احیا کنند.

اما ایران این گشایش را به روی زمین به این شکل تفسیر نکرده است. از یمن گرفته که از حوثی ها دفاع می کند تا این کشور را به طور کامل به کنترل خود در آورد تا عراق که تلاش دارد اهالی سنی و عشایر آنها را راضی کند که خصومتی با آنها ندارد و خود به تنهایی به سراغ له کردن با داعش رفته است. ایران تلاش دارد به کمک گروه های شبه نظامی شیعه بر مناطقی که نیروهای داعش بر آنها مسلط هستند، استیلا یابد و دایره نفوذ خود را به مناطق جدیدی از عراق گسترش دهد. شکافی در صف سنی ها مشاهده نمی شود به استثنای آغاز تسویه حسابی که با دولت کردستان در پیش گرفته اند. کردها در حالی که از یک طرف با دخالت میدانی ایران موافق هستند از سوی دیگر مخالف هر گونه دخالت اعراب از طریق پیمان ائتلاف مبارزه با داعش در عراق هستند. در سایه این وقایع راهی در برابر کاخ سفید به ریاست باراک اوباما که شعار اولویت مبارزه با داعش در عراق است را سر داده، باقی نمی ماند جز این که بیش از پیش در این جنگ درگیر شود. برای همین می بینیم که تعدادی از سربازان خود را به عراق گسیل داشته تا به آموزش نیروهای عشایر و مسلح کردن آنها بپردازند، در حالی که جمهوری اسلامی ایران به مبارزه خود با داعش ادامه می دهد، با وجود این که هر گونه همکاری با امریکا را رد کرده است.

با وجود پیچیدگی هایی که در جنگ با داعش در عراق وجود دارد، بر خلاف اوضاع سوریه، کاخ سفید می تواند به شرکای میدانی خود در این کشور اعتماد کند. همچنین می تواند مسئولیت ها را با ایران تقسیم کند و با آن هماهنگ باشد تا هیچ گونه برخوردی به وجود نیاید. یعنی دقیقا همان چیزی که اکنون جریان دارد. با این وجود و به رغم این که این شرکا پیشرفت های میدانی به دست آورده اند اما همچنان فاصله بسیاری برای رسیدن به دستاورد بزرگ از موصل تا حلب باقی مانده است. این مساله سبب شده است تا باراک اوباما در سیاست های خود در تعامل با دمشق تجدید نظر کند. در برابر او راهی جز ارتباط با دمشق برای شکست داعش وجود ندارد. او تا کنون حمله به ارتش سوریه را با این هدف که باید نهاد ارتش سوریه حفظ شود و از تکرار تجربه های عراق و لیبی جلوگیری شود، رد کرده است. همچنین اصرار دارد که هیچ اقدامی صورت نگیرد تا به مذاکراتش با ایران لطمه نزند. اگر چه ایمان دارد که سقوط حکومت سوریه بسیار محتمل است اما تا کنون به این نتیجه رسیده که هیچ جایگزین آماده شده ای برای این حکومت وجود ندارد.

وضعیت سوریه نه تنها تنگنایی برای امریکا محسوب می شود بلکه تنگنایی برای ایران نیز هست. ایران هزینه های بسیاری در سوریه داده است و اکنون چندان بدش نمی آید که یک راه حل قابل قبول برای سوریه یافت شود. با این وجود بازگشت به راه حل سیاسی همانند ژنو دور از انتظار است. طرحی که استفان دی میستورا ارائه داده کوتاه و به دور از واقعیت است. او به دنبال آتش بس در حلب است در حالی که حکومت بشار اسد چنین آتش بسی را تنها در صورتی می پذیرد که مشابه وضعیت حمص یا اطراف دمشق پیش آید. در این میان نقش ترکیه را نیز نمی توان نادیده گرفت. ترکیه همچنان شریک نخست و اساسی در تعیین سرنوشت پایتخت شمالی سوریه محسوب می شود.

جنگ با داعش نمی تواند محدود به گزینه نظامی باشد. این شبکه همیشه از خلاءها استفاده کرده است. داعش مولود عوامل و ظرفیت های سیاسی و طایفه ای و مذهبی و درگیری های قومی است. اما هیچ پیشرفتی به دست نخواهد آمد اگر در پرونده هسته ای ایران پیشرفتی حاصل نشود و از این دریچه گشایشی در دیگر مسائل منطقه ای به وجود نیاید. امریکا کتمان نمی کند که پیچیدگی های یافتن راه حلی برای این درگیری ها کمتر از مبارزه با تروریسم نیست. می توانیم بدون مبالغه بگوییم که راه مبارزه با تروریسم از توافق ایران با 1+5 می گذرد. توافق هسته ای نه تنها گام اول بلکه گامی مهم و نقطه عطفی در روابط بین المللی است. اگر امریکا واقعا به دنبال منافع خود در خاورمیانه است و مصالح خود را در تک تک کشورهای منطقه دنبال می کند چاره ای ندارد که به چارچوبی برای تفاهم میان ایران و عربستان سعودی و ترکیه برسد.

قبل از آن که طوفان بهار عربی طی چهار سال گذشته جهان عرب را در نوردد و تغییری در حکومت های عربی به وجود آورد، عمرو موسی، دبیر کل سابق اتحادیه عرب در دعوت مشهور خود در سرت لیبی در سال 2010 از اتحادیه عرب خواست که ترکیه و ایران را نیز به جمع خود بپذیرند تا به این ترتیب یک منظومه امنیتی منطقه ای به وجود آید. در این دعوت جایی برای اسرائیل نبود، در حالی که برخی کشورهای عربی بی میل نبودند که از این رژیم نیز دعوت مشابهی شود. در حالی که اگر بنیامین نتانیاهو بخواهد به همین سیاست های تحریک آمیز خود ادامه دهد و فلسطینیان را به انجام انتفاضه سوم سوق دهد، نه تنها پرونده داغ جدیدی را در منطقه باز خواهد کرد بلکه سرنوشت رژیم صهیونیستی و فلسطین را به آینده ای مجهول سوق خواهد داد.

آیا در محاسبات باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا که باب مذاکره سیاسی با کشورهای عضو "خاورمیانه بزرگ" را باز کرده و تنها دو سال تا پایان دوران ریاست جمهوری اش باقی مانده، محدود به دستاورد با ایران است؟ اگر چنین باشد جنگ با تروریسم از نسلی به نسل دیگر و از دوره ای به دوره دیگر انتقال خواهد یافت.  

منبع: الحیات / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11

انتشار اولیه: شنبه 13 دی 1393 / انتشار مجدد: پنج شنبه 18 دی 1393

کلید واژه ها: خاورمیانه باراک اوباما مذاكرات ايران با 1+5 پرونده هسته‌اي ايران


نظر شما :