بحران عراق و 4 سناریوی آمریکا
دیدبان آمریکا: «کنت پولاک» پژوهشگر ارشد اندیشکده بروکینگز با حضور در کمیته روابط خارجی سنای آمریکا به تشریح سناریوهای پیش روی آمریکا در مواجهه با بحران عراق پرداخته است.
پولاک در آغاز سخنان خود به نکته ای مهم به عنوان واقعیت سیاست خارجی آمریکا در عصر حاضر اشاره می کند. وی می گوید که آمریکا هم اکنون نفوذ بسیار محدودی در عراق دارد. از یک سوی، دولت جورج بوش (رئیس جمهور پیشین) با اشتباهات بزرگ خود نفوذ گسترده آمریکا در عراق را کاهش داد و از سوی دیگر دولت اوباما (رئیس جمهور کنونی) پس از روی کار آمدن با غفلت های متعدد خود، باقیمانده منافع آمریکا در عراق را به نابودی کشاند. در حال حاضر عراق در بحران سختی گیر کرده است؛ در این شرایط منافع آمریکا در عراق با نفوذ آن در این کشور نسبت ندارد. بنابراین استراتژی آمریکا باید به گونه ای تنظیم گردد که منافع و سطح نفوذ کشور بتواند به توازن مطلوب خود برسد.
دومین نکته ای که پیش از هر اقدامی در جهت تبیین استراتژی مربوطه باید بدان توجه شود، پذیرش این واقعیت است که (طبق ادعای این اندیشکده) عراق هم اکنون در جنگ داخلی دیگری درگیر شده است. پذیرش این حقیقت به ما کمک می کند تا با درک بهتر پارامترهای وضعیت عراق به عنوان یک جنگ داخلی، سناریوهای پیش روی برای پایان دادن به این وضعیت را بررسی کنیم.
به ادعای پولاک وضعیت حاضر در عراق مشابه شرایط جنگ داخلی این کشور در بازه 2006-2008 است. در آن زمان آمریکا با هزینه کردن منابع اقتصادی و نظامی مختلف تلاش کرد عراق را از جنگ داخلی نجات دهد. با این حال آمریکا اعلام کرده است دیگر حاضر نیست منابع خود را وقف سامان دادن به اوضاع فعلی عراق کند.
پذیرش درگیری عراق به عنوان یک جنگ داخلی از این نظر حائز اهمیت است که قدرت های خارجی نمی توانند بدون تعهد به تخصیص گسترده منابع مالی و نظامی لازم و یا قتل عام و نابودسازی یکی از طرفین درگیری به جنگ های داخلی پایان دهند. با درک این نکته که افکار عمومی آمریکا دیگر مایل به تعهد کشورشان مبنی بر صرف منابع گسترده برای پایان دادن به جنگ داخلی در کشوری دیگر نیستند، باید اعتراف کنیم که امکان پایان دادن به جنگ عراق در مدت زمانی کوتاه ، با حداقل خون ریزی و در عین حال حفظ منافع آمریکا وجود ندارد. بعبارتی گزینه های آمریکا هم اکنون بین بد و بدتر است.
از سوی دیگر بهینه نبودن گزینه های پیش رو مجوزی برای عدم اقدام به طور کلی نیست. جنگ های داخلی بدون اقدام مقتضی برطرف نخواهند شد و خطر گسترش آنها به مناطق مجاور نیز وجود دارد. هم چنان که این تجربه را در مورد سوریه شاهد بودیم. افزون بر این، عدم کنترل بحران در مناطق تامین کننده انرژی می تواند بر بازار عرضه نفت و گاز نیز تاثیرات نامطلوبی به جای بگذارد. بنابراین آمریکا مجبور است ازمیان گزینه های نامطلوب موجود، گزینه کمتر نامطلوب را برگزیند.
سناریو نخست: تشکیل دولت واحد در عراق
علی رغم همه اشتباهات اوباما در مورد عراق و با اعتقاد به این که سیاست های اشتباه دولت وی از عوامل مهم بروز مجدد جنگ داخلی در این کشور است، رویکرد وی برای مواجهه با شرایط حاضر قابل قبول است. اولویت اول، تلاش برای ایجاد دولتیست که مورد توافق گروه های شیعه، کرد و سنیان معتدل باشد تا بدین ترتیب بتوان وارد مرحله دوم، یعنی برقراری ارتش متحد برای مقابله با گروه داعش گردید. آمریکا باید از این ارتش متحد حمایت کند.
تا زمانی که امکان آن وجود داشته باشد، این سناریو باید اولویت راهبردی آمریکا در عراق تلقی شود. چرا که می تواند با سرعت و در عرض چند ماه جنگ داخلی عراق را پایان دهد و همه طرف ها نیز از آن حمایت خواهند کرد. با این حال پیاده شدن این سناریو در مقام عمل با دشواری های بسیاری رو به روست.
نکته مهم برای پیش برد این استراتژی قانع کردن مقامات کرد به انصراف از ایده استقلال اقلیم کردستان و ترغیب گرو های سنی معتدل به مشارکت در مدیریت سیاسی کشور است. برای رسیدن به این دو هدف نیاز به رهبری سیاسی جدید و تحول گسترده در سیستم سیاسی عراق است. با توجه به شرایط گذشته می توان ادعا نمود که در زمان حاضر، ابقای نوری المالکی در سمت نخست وزیری عراق نمی تواند نیروهای سنی و کرد را در کنار دولت نگاه دارد. حتی با انتخاب گزینه ای دیگر به جای مالکی نیز رسیدن به نقطه ائتلاف میان سه گروه فوق زمان زیادی می برد.
گروه های سنی مایل به بازگشت به شرایط پیشین نیستند و خواستار تمرکززدایی از دولت فدرال می باشند. کردها پا را از این نیز فراتر گذاشته و خواستار استقلال کامل از عراق هستند. با توجه به خودمختاری گسترده کردستان و اختیارات بیشتری که پس از حمله گروه داعش به عراق به دست آورده است، پذیرش اقتدار دولت فدرال در مقابل ایده استقلال بنظر مطلوب نمی رسد. مقامات کرد شرط پذیرش حق انحصاری خود برای استخراج و فروش نفت مناطق کردستان در مقابل انصراف از استقلال را مطرح کرده اند.
از سوی دیگر، تنها در شرایط اتحاد سه گروه آمریکا می تواند به حمایت نظامی لازم برای مقابله با گروه داعش بپردازد و محکوم به جانب داری از یک طرف نشود.
در این جا به این نکته باید توجه کنیم که برکناری مالکی حتی اگه ممکن باشد، برای برقراری دولت واحد و ایجاد اتحاد میان این سه گروه کافی نیست. در صورت برکناری مالکی، عراق باید دور جدیدی از اصلاحات و توزیع مجدد ثروت و قدرت را آغاز کند. زمان گسترده ای که همه این تحولات نیاز دارد، فرصت لازم را به داعش می دهد که به پیشروی های خود در عراق ادامه دهد.
یکی از اقداماتی که دولت اوباما در این شرایط می تواند انجام بدهد اعلام حمایت ها و مساعدت هاییست که آمریکا در صورت اعمال اصلاحات در عراق، خود را متعهد بدان می داند. بسیاری در عراق از این که آمریکا از یک سو نیروهای عراقی را دعوت به اصلاح سیستم سیاسی و ایجاد دولت متحد می کند و از سوی دیگر مشخص نمی کند چه حمایتی حاضر است از این دولت داشته باشد شکایت می کنند.
در این شرایط تنها اقدامی که می تواند در عراق، انگیزه اصلاح سیستم سیاسی را بالا ببرد و منجر به گسترش نفوذ آمریکا بشود اعلام اشکال حمایت آمریکا از عراق است. این کمک ها میتواند شامل: در اختیار گذاردن پهباد، تدارک تسلیحات، حمایت اطلاعاتی، گسترش آموزش به افسران عراقی و حتی حملات هوایی باشد.
سناریوی دوم: رسیدگی به اوضاع سوریه
جنگ های داخلی مشابه جنگ عراق چند ویژگی مهم دارند.
1- تقسیمات قومی- نژادی موجود در کشور، جنگ داخلی را به بن بست می کشاند.
2- آشوبی که کشور را فرا می گیرد بیش از همه به نفع گروه های افراطی است و قدرت آنها را افزایش می دهد.
3- مدت زمانی که این جنگ ها به طول می انجامد بسیار طولانی است.
4- این جنگ ها همواره به سایر مناطق سرایت می کنند.
سرایت جنگ داخلی از یک کشور به کشورهای اطراف در شش شکل متفاوت بروز می کند: تروریسم، مهاجرت، تجزیه طلبی، شیوع افراطی گری در کشورهای مجاور، رکود اقتصادی و دخالت دولت های همسایه. در بدترین حالت جنگ داخلی در یک کشور می تواند منجر به یک جنگ داخلی در کشور همسایه شود. این شرایط را در سرایت وضعیت سوریه به عراق شاهد هستیم. در بعضی مواقع نیز سرایت جنگ داخلی می تواند منجر به گسترش جنگ در کل منطقه شود. به طور مثال درجنگ کنگو 7 کشور مختلف درگیر شدند و شرایطی را به وجود آوردند که از آن تحت عنوان جنگ جهانی کنگو یاد می شود.
به دلایل مختلف سرایت جنگ داخلی عراق به سایر مناطق بسیار خطرناک است. این سرایت می تواند امنیت متحدان آمریکا همچون ترکیه و اردن را به خطر اندازد و بازار عرضه نفت را با مشکل مواجه کند.
بنابراین پایان جنگ داخلی در عراق منافع مهمی را برای آمریکا در بر دارد. اما پایان جنگ با توجه به منابع محدودی که آمریکا به انجام این کار میخواهد اختصاص دهد بسیار دشوار است. بعبارتی در این شرایط آمریکا باید نیروهای سنی و شیعه را متقاعد کند که خود با گروه های تندرو خود مقابله کنند و سپس آنها را نسبت به مصالحه با یکدیگر قانع کند. در بهترین حالت نیز می توانند ترتیبات جدید سیاسی برای اشتراک قدرت پیشنهاد دهند( اگر چه کردها از این ترتیبات جدید بیرون خواهند بود)
اگر بخواهیم این الگو را در مورد عراق پیاده کنیم، می توانیم به پیاده سازی آن در سوریه هم بیندیشیم، با این تفاوت که در سوریه شرایط از شفافیت بیشتری برخوردار است. در عراق برخی از نیروها و قبایل سنی معتدل برای مقابله با شیعیان در کنار نیروهای افراط گرای سنی مذهب قرار گرفته اند. همین وضعیت در مورد نیروهای شیعی نیز صدق می کند. آمریکا در عراق به دنبال حمایت از نیروهای معتدل در هر دو گروه سنی و شیعه است، اما اختلاط پیچیده نیروها حمایت از هر یک از طرفین را دشوار می کند. در سوریه شرایط آسان تر است و آمریکا از مخالفان سنی در مقابل نیروهای شیعی که دولت را در اختیار دارند حمایت می کند.
این شرایط به آمریکا در ایجاد ارتشی سازمان ِیافته، آموزش دیده و مجهز از مخالفین در سوریه کمک می کند. چنین ارتشی می تواند هم با نیروهای رادیکال سنی و هم با نیروهای طرفدار دولت مقابله کند. اگر چه این اقدام 2 تا 5 سال زمان می برد اما می تواند واجد منافع متعددی نیز باشد. برخی از آنها عبارتند از:
1- این راهکار عملی به نظر می رسد
2- زمینه پرورش نیروهای افراطی و صدور آنها به سایر مناطق از میان می رود
3- یک نیروی گسترده سنی در سوریه شکل می گیرد که می تواند قبایل سنی مذهب عراق را نیز به اعتدال دعوت کند.
4- پیروزی مخالفان با اکثریت سنی می تواند به عنوان یک الگو برای عراق مطرح شود.
اگر آمریکا بتواند به شکل گیری یک ارتش مجهز از مخالفان سوری در سوریه کمک کند، مسیر را برای حمایت از سنیان عراق نیز باز کرده است و می تواند پس از آن به نیروهای شیعی بپردازد و آنها را به سوی میانه روی هدایت کند. شکست رژیم اسد در سوریه منجر به وحشت نیروهای شیعی تندرو در عراق می شود. آمریکا حتی می تواند در آن زمان به نیروهای شیعی کمک کند تا گروه های افراطی خود را شکست دهند و پس از آن آمریکا توافق لازم را بین نیروهای شیعی و سنی میانه رو برقرار کرده و بدین ترتیب نفوذ خود را در منطقه گسترش دهد.
اما در ارزیابی این سناریو این نکته را باید مدنظر داشت که هزینه های پیاده کردن این سناریو بسیار زیاد است و عملی کردن آن زمان بر است. افزون بر این نمی توان به قطعیت مدعی شد که همه حلقه های این زنجیره به درستی در پشت یکدیگر پیاده خواهند شد.
سومین سناریو تجزیه عراق است
با توجه به ارزیابی های صورت گرفته از سناریوهای بالا، آمریکا باید یک گزینه دیگر که احتمال وقوع آن وجود دارد، یعنی تجزیه کشور را مدنظر داشته باشد و تلاش کند با متقاعد کردن طرفین نسبت به پذیرش دو فاکتو این شرایط به پایان جنگ در عراق کمک نمایند. همانطور که گفته شد درگیری میان شیعه و سنی می تواند منجر به تقسیم کشور به مناطق تحت پوشش آنها شود. در این شرایط کردستان نیز اعلام استقلال خواهد کرد.
به عبارت دیگر برای پایان جنگ داخلی در عراق باید تجزیه آن را پذیرفت و تلاش کرد طرف های درگیر را به پذیرش این واقعیت و دست کشیدن از جنگ تشویق کرد. اگر چه ارائه این آلترناتیو در عمل، به سادگی بیان آن در تئوری نیست.
برخی در واشنگتن فکر می کند که تجزیه عراق آسان است اما این فرض غلط است، زیرا علاوه بر این که برخی از شهرها اختلاطی از جمعیت سنی و شیعه را دارند، هر دو گروه سنی و شیعه مدعی سرزمین های طرف مقابل نیز می باشند. و این بدان معناست که متقاعد کردن طرفین، سال ها جنگ و خون ریزی در پی خواهد داشت.
بنابراین در این شرایط آمریکا باید بتواند همه نیروها را متقاعد کند که جنگ داخلی بی فایده است و چاره ای جز پذیرش تجزیه عملی کشور ندارند. در اینجا نیز راهکار تقویت نیروهای میانه رو در دو طرف ماجرا برای غلبه بر نیروهای تندرو است. ( در این جا منظور از نیروهای معتدل، نیروهایی است که حاضر به همکاری با سایر طرفین می شوند)
در این شرایط گزینه منطقی کمک نظامی آمریکا به نیروهای میانه رو سنی و شیعه برای مقابله با گروه های تندرو خود است اما در عمل ممکن است این نیروها از کمک نظامی آمریکا برای مواجه با یکدیگر به جای مقابله با نیروهای افراطی خود استفاده کنند. تهدید به مجازات نیز می تواند کارآمد باشد اما استفاده از آن، در صورتی که آمریکا به شدت در جنگ داخلی عراق درگیر شده و نیروی نظامی در عراق پیاده کرده بود،ممکن بود.
در ارزیابی این سناریو باید اعلام کرد که با توجه به شرایط مذکور، باید منتظر ماند تا نیروهای عراقی خود متوجه گردند که جنگ داخلی بی فایده است و از آمریکا یا قدرت دیگری درخواست میانجیگری کرده و تجزیه ضمنی کشور را بپذیرند. اگر چه این اتفاق غیرممکن نیست، اما زمان زیادی می برد و تلفات زیادی در پی خواهد داشت.
سناریو چهارم: کنترل شرایط
سرانجام آخرین گزینه ای که آمریکا می تواند پیش روی داشته باشد، رها کردن عراق به حال خود و در عین حال کنترل شرایط برای اجتناب از سرایت جنگ به سایر مناطق است. این وضعیت می تواند تا درک شرایط تجزیه در داخل عراق ادامه پیدا کند.
اگر چه در عمل پیاده کردن این آلترناتیو نیز با دشواری های زیادی رو به روست و تاریخ نیز نشان داده است که همسایگان کشورهای درگیر در جنگ داخلی نیز نمی توانند خود را از سرایت جنگ به داخل مرزهای خویش به راحتی ایمن نگاه دارند.
با توجه به شرایطی که آمریکا در حال حاضر دارد و قصد ندارد زمان و منابع زیادی نیز هزینه کند، تنها راهکار پیش رو جلوگیری از سرایت بحران به سایر مناطق است. آمریکا برای عملی کردن این سناریو در عمل چهار گام مهم در پیش دارد:
1- حمایت از همسایگان عراق، این حمایت علاوه بر ممانعت از سرایت جنگ به کشور آنها، نفوذ آمریکا در منطقه را افزایش می دهد. در این میان حمایت از عربستان سعودی و کویت که نیاز به کمک های اقتصادی آمریکا ندارند، دشوارتر است.
2- منع دخالت: آمریکا و متحدان آن باید همسایگان منطقه ای عراق را از دخالت در جنگ عراق منع کند.
3- حملات مستقیم به زیرساخت های تروریست ها در عراق
4- آموختن از تجربه عراق
باید اعتراف کرد که هیچ یک از این گزینه ها آینده خوبی را برای آمریکا یا عراق رقم نمی زند. بهترین گزینه ممکن این بود که اجازه ندهیم شرایط به اینجا برسد. دولت بوش و اوباما هر دو در محاسبات خود به شدت اشتباه کردند. آنها متوجه نبودند که نمی توان کشوری مهم در منطقه ای استراتژیک را اشغال کرد و سپس آن را به حال خود رها کرده و از آن خارج شد.
نظر شما :