آمریکایی ها عربستانی ها را به نامه نگاری با ایران تشویق کردند!
طی روزهای اخیر و در پی دعوت رسمی وزیر خارجه عربستان سعودی از همتای ایرانی خود برای سفر به این کشور، بحث از چشم انداز روابط تهران و ریاض و زمینه های بهبود روابط دو کشور، به موضوعی مهم در تحلیل های سیاسی و رسانه ای تبدیل شده است. اما بهبود روابط میان ایران و عربستان تا چه حد جدی است، تا کجا می تواند ادامه پیدا کند و عوامل زمینه ساز آن چیست؟
به گزارش «تابناک»، هفته گذشته در خبرها اعلام شد که سعود الفیصل، وزیر خارجه عربستان سعودی، به صورت رسمی از محمد جواد ظریف، همتای ایرانی خود برای سفر به عربستان دعوت کرده است. این خبر که بازتاب بسیار گسترده ای در سطح رسانه های منطقه و جهان داشت، با عنوان مهمترین نشانه از آغاز روند بهبود روابط میان تهران و ریاض مورد اشاره قرار گرفت.
گفتنی است موضوع دعوت سعود الفیصل از ظریف، خود پس از نزدیک به یک سال بحث و گمانه زنی درباره احتمال بهبود روابط میان دو کشور صورت گرفت. بحث هایی که همزمان با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران آغاز شد و بسیاری از تحلیلگران با اشاره به سابقه سیاسی روحانی و تیم وی، از فراهم شده فضا برای عادی سازی روابط و کاهش تنش ها میان دو کشور سخن به میان آوردند.
بر همین اساس و در چارچوب فضای شکل گرفته، کوچکترین اظهارنظر یا موضع گیری از سوی هر یک از طرفین درباره طرف مقابل، به عنوان نشانه ای مبنی بر احتمال بهبود هرچه سریعتر روابط در نظر گرفته شد و طبیعی بود که رسمی شدن دعوت عربستان از وزیر خارجه ایران، به عنوان مهمترین نشانه در این زمینه مورد توجه قرار گیرد.
اما سوالی که اکنون به صورت جدی مطرح می شود، این است که فارغ از لایه های سطحی تعاملات دوجانبه و منطقه ای، زمینه برای بهبود واقعی روابط میان ایران و عربستان تا چه حد مهیاست و آیا می توان از خارج شدن دو کشور از فضای رقابت شدید منطقه ای و وارد شدن آن ها به نوعی همبستگی یا اتحاد موقت یا بلندمدت سخن گفت؟ در سطحی بالاتر، زمینه ها و عوامل شکل دهنده به روند جدید در روابط تهران و ریاض کدامند؟
در پاسخ به این سوالات، ابتدا باید به مورد آخر، یعنی عوامل اصلی زمینه ساز شکل گیری این روند جدید در روابط دو کشور اشاره کرد. همان گونه که اشاره شد، در سطحی ترین لایه، می توان روی کار آمدن دولت جدید در ایران و ایجاد روندی جدید در سیاست خارجی کشور را به عنوان عاملی در نظر گرفت که اراده طرف مقابل را نیز در جهت بهبود روابط برانگیخته است.
اما برای تحلیل دقیق تر این موضوع، اشاره به سه سطح داخلی (در عربستان سعودی)، منطقه ای و بین المللی ضروری است:
در سطح نخست، مهمترین روندی که طی ماه های اخیر تأثیرات مهمی بر روندهای کلی سیاسی – چه داخلی و چه خارجی – عربستان سعودی گذاشته، چشم انداز تغییر نسل رهبران در این کشور است که به ویژه با توجه به وضعیت وخیم جسمانی پادشاه این کشور، نمود عینی تری یافته است. اقدام ملک عبدالله در تعیین جانشین ولیعهد این کشور که به تازگی انجام گرفت، مهمترین نمودی بود که جدی بود این روند را تأیید کرد.
بر این اساس، آنچه اکنون به عنوان یک دغدغه مهم پیش روی رهبران عربستان سعودی قرار گرفته، عبور آرام و بی دردسر از دوره گذار سیاسی و حفظ ثبات تا زمان مستقر شدن هیئت حاکمه جدید در این کشور است. بی تردید یکی از مهمترین عوامل زمینه ساز حفظ این ثبات، کاهش تنش ها در حوزه روابط خارجی است. این عامل از رویکرد ریاض نسبت به سوریه گرفته تا ایران، زمینه ایجاد تغییراتی را در سیاست های این کشور فراهم کرده است.
در سطح دوم، می توان از تحولات رخ داده در عرصه میدانی سوریه به نفع دولت دمشق و به ضرر گروه های شورشی به عنوان مهمترین عامل تغییر در سیاست های عربستان یاد کرد. با گذشت بیش از سه سال از آغاز ناآرامی ها در سوریه و سپس اوج گیری آن تا حد یک جنگ داخلی، اکنون ارتش سوریه در اکثر جبهه ها در موقعیت برتری نسبت به شورشیان قرار گرفته و همین امر، عربستان را به عنوان یکی از مهمترین حامیان گروه ها شورشی سوری در موقعیت دشواری قرار داده و در عوض، به ایران به عنوان متحد اصلی دولت سوریه، قدرت نفوذ و تأثیرگذاری بیشتری بخشیده است.
عامل دیگر مطرح در این سطح، آشکار شدن جدی نشانه های بهبود در روابط ایران با ترکیه طی ماه های اخیر است. از آنجا که عربستان سعودی به طور تاریخی همواره برای توسعه نفوذ خود در منطقه و در تلاش برای به دست آوردن جایگاه رهبری در خاورمیانه، همواره با دو قدرت منطقه ای دیگر، یعنی ایران و ترکیه در تقابل بوده، شکل گیری محوری میان دو قدرت دیگر می تواند جایگاه عربستان را در سطح منطقه به شدت با چالش مواجه سازد.
در نهایت، در سطح سوم یا سطح کلان بین المللی نیز می توان از دو عامل مهم، یعنی جدی شدن چشم انداز حل و فصل موضوع هسته ای ایران و همچنین تغییر در راهبردهای کلان دولت آمریکا به عنوان مهمترین عوامل زمینه ساز در تغییر رویکردهای عربستان سعودی یاد کرد.
درباره عامل نخست باید خاطرنشان کرد که در پی امضای توافق مقدماتی هسته ای میان ایران و گروه 1+5 در ژنو در ماه نوامبر 2013، عربستان یکی از کشورهایی بود که از همان ابتدا نسبت به این توافق ابراز نگرانی کرد و در پی آن، با روشن شدن میزان جدیت مذاکرات دو طرف برای دستیابی به توافق جامع هسته ای، چشم انداز تغییری جدی در جایگاه منطقه ای و بین المللی ایران در دوره پس از توافق و برداشته شدن تحریم ها، به عنوان عاملی جلوه گر شد که زمینه جدی دغدغه خاطر مقامات سعودی را فراهم آورد.
در چارچوب عامل دوم، یعنی تغییرات در راهبردهای کلان ایالات متحده نیز باید اشاره کرد که دولت آمریکا از مدت ها پیش رویکرد کلی را مبنی بر تغییر جهت به سمت آسیای شرقی و مقابله با تهدید بلندمدت چین در دستور کار خود قرار داده که یکی از جنبه های این سیاست، تلاش برای تثبیت اوضاع در خاورمیانه و آماده کردن فضا برای خروج – هرچند نه کامل – از این منطقه است. طبیعی است که عربستان سعودی به عنوان یکی از متحدین اصلی آمریکا در خاورمیانه، باید نسبت به فردای پس از خروج آمریکا به صورت جدی تأمل نماید.
به هر حال، می توان گفت که این مجموعه عوامل در کنار یکدیگر زمینه ای فراهم کرده که سبب شده عربستان سعودی به طور جدی به فکر عادی سازی روابط با ایران برآید. اما توجه به همین عوامل، تأییدگر آن است که این تغییر سیاست، نه از موضعی فعال و ناشی از تغییر رویکردهای کلان، بلکه از موضعی انفعالی و در پاسخ به تحولات جاری داخلی، منطقه ای و بین المللی انجام گرفته است.
بر همین اساس، می توان چنین استدلال کرد که روند جدید شکل گرفته – و یا در حال شکل گیری – میان ایران و عربستان، روندی واقعی و اصیل نبوده و ناشی از الزامات مقطعی و تاکتیکی طرف سعودی است. به عبارت دیگر، زمینه های اختلاف ایدئولوژیک، سیاسی و ژئوپلیتیکی دو طرف به هیچ وجه از میان نرفته و نمی توان از شکل گیری یک اتحاد، محور یا همکاری راهبردی میان دو طرف سخن گفت؛ بلکه در بهترین حالت، می توان انتظار دوره ای از «عادی سازی» و «تنش زدایی» در روابط دو کشور را داشت که مدت زمان آن نیز ارتباط مستقیم با تحولات آتی در سه سطح پیش گفته دارد.
نظر شما :