رئیس جمهور افغانستان به روزهای دوری از قدرت فکر می کند
عبور دیرهنگام حامد کرزی از آمریکایی ها
دیپلماسی ایرانی: به گفته برخی منابع "حامد کرزی" رئیس جمهور افغانستان به طور محرمانه با گروه طالبان این کشور مذاکراتی داشته است. به گزارش رویترز، این مذاکرات که به امید متقاعد کردن طالبان برای پیوستن به مذاکرات صلح صورت گرفته، تاکنون به نتیجه ای نرسیده است. اما این اقدام واکنش آمریکا را در پی داشت. مقامات آمریکایی اعلام کردند این دیدار بدون هماهنگی با آنها صورت گرفته است. البته مقامات آمریکایی این اقدام کرزای را قابل توجیه می دانند. با این حال سایت شبکه الجزیره با بیان این مطلب می نویسد:مقامات غربی می گویند این تماس ها محرمانه تا حدودی توجیه کننده رفتار حامد کرزی در برخوردهای خصمانه با امریکا و کشورهای متحد آن است. جن ساکی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد: توجه به این مساله که ما از فرآیند سازش تحت هدایت دولت افغانستان حمایت می کنیم از اهمیت بسزایی برخوردار است. همچنین ما به این امر توجه داریم که در این فرآیند افغان ها با افغان ها مذاکره کنند. با وجود این مساله، دیدار محرمانه کرزای با طالبان به دور از چشمان آمریکا گمانه هایی را از جمله تقسیم قدرت در آینده افغانستان، وضعیت انتخابات و حضور نامزد مورد حمایت کرزای و همچنین مواردی از جمله تقویت و ماندن در قدرت پشتون ها را مطرح می کند. دلیل عملکردهای اخیر حامد کرزی و فاصله گیری های وی از استراتژی های امریکا در افغانستان را از پیرمحمد ملازهی کارشناس مسائل شبه قاره جویا شدیم :
گزارش هایی مبنی بر مذاکره محرمانه حامد کرزی با نماینده طالبان منتشر شده که واکنش تند امریکایی ها را به دنبال داشته است . چرا حامد کرزی باید در واپسین ماه های حضور در قدرت بدون هماهنگی امریکایی ها دست به چنین مذاکرات محرمانه ای بزند؟
از نگاه آمریکایی ها این خودشان هستند که باید در پشت پرده با طالبان مذاکره کنند. دو طرف یعنی هم آمریکایی ها و هم آقای کرزی بازی خود را در ارتباط با طالبان پیش می برند. منتها از نگاه کرزی، این دیدار ذره ای با آنچه آمریکایی ها انجام می دهند، متفاوت است. بدان معنا که آقای کرزی طرحی را مطرح می کند که تا حدودی به جنبه های قومی برای قومیت پشتون در انتخابات ریاست جمهوری آینده مربوط می شود. اگر طالبان همچنان بر مواضع کنونی خود مبنی بر مخالفت با برگزاری انتخابات و عدم صدور مجوز برای برگزاری ان در مناطق تحت کنترل خود اصرار ورزند ، شانس نامزدهایی که بیش تر از آنکه بر مساله ملی تکیه کنند بر مساله قومی تاکید دارند، کاهش می یابد. بدین ترتیب شانس کسانی بیشتر می شود که هم بر جنبه ملی تاکید داشته و هم وابستگی به قومیت های غیرپشتون دارند. از این رو بحثی که می تواند منافع مشترکی را برای دو طرف به وجود بیاورد این است که آقای کرزی بتواند با قانع کردن طالبان، مواضعشان را تعدیل کرده یا فعالیتشان را به شکل مثبت برای حضور در انتخابات در آورد یا حداقل مانعی برای قومیت پشتون که در مناطق تحت تسلط طالبان هستند، ایجاد نکنند. علاوه بر این، دلیل دیگری که آقای کرزی را مجبور به تماس مستقیم با طالبان کرده این است تا طالبان را به این نتیجه برسد که اگر ریاست جمهوری در اختیار قومیت تاجیک یا دیگر قومیت ها قرار بگیرد، موقعیت قوم پشتون در قدرت تضعیف شده که موجب می شود، سابقه 250 ساله حاکمیت از دست برود که از لحاظ تاریخی، قوم پشتون نه آقای کرزای و نه طالبان را نخواهند بخشید. البته به نظرم می آید دلایل این تماس مستقیم بیش از دلایلی است که مطرح شده ولی دلیل اصلی در شرایط کنونی که به انتخابات نزدیک می شویم، شاید همین مساله باشد.
هرچند آمریکایی ها مدعی شدند که دیدار افغان ها با یکدیگر چنانچه مسیر را به سمت صلح و ثبات سوق دهد، ایرادی ندارد. اما آیا این دیدار بر پیمان امنیتی که آمریکا پافشاری می کند، اثرگذار است؟ اینکه آمریکا به این نتیجه برسد که چنانچه افغان ها به نتیجه برسند دیگر نیازی به امضای این پیمان نامه نخواهد بود.
فکر نمی کنم چنین باشد. برنامه آمریکایی ها قبل از آنکه آقای کرزی پیمان نامه را امضا کند یا نه، خروج بخشی از نیروهای خود از افغانستان و باقی گذاشتن بخشی دیگر در این کشور است. بنابراین موضوع آقای کرزی در این رابطه موضوعیت پیدا نمی کند. به تازگی فرمانده ناتو هم بیان کرده اگر آقای کرزی پبمان نامه امنیتی را امضا نکند، رییس جمهور بعدی امضا خواهد کرد. واقعیتی وجود دارد مبنی بر اینکه آقای کرزی به عنوان یک پشتون احساسات قومیتی خود را داشته و می داند دیگاه قوم پیشتون نسبت به قدرت مرکزی چیست. به همین دلیل این دیدگاه آقای کرزای را با طالبان در جاهایی در یک موضع مشترک قرار می دهد. از طرفی باید در نظر داشته باشید که این پشتون ها نیستند که خواهان امضای پیمان نامه امنیتی هستند، بلکه تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها و شیعه مذهب ها هستند که بعد از ورود آمریکا در سال 2001 به این کشور، در قانون اساسی موقعیت بهتری پیدا کردند و شرایطشان نیز در قدرت تضمین شد. بنابراین به دنبال امضای این پیمان نامه هستند، چرا که اگر آمریکایی ها به طور کامل از افغانستان خارج شوند، احتمال در دست گیری مجدد کابل توسط طالبان وجو دارد، به اضافه اینکه اگر طالبان با زور این کار را انجام دهد، بقیه نیز دست به سلاح می برند. این همان اتفاقی است که در گذشته در جریان جدال نیروهای جهادی با طالبان شاهد ان بودیم. اگر وضعیت به ان سمت سوق پیدا کند ، بیم خطر جنگ داخلی دیگری می رود. به همین دلیل طالبان و بخش هایی از قوم پشتون امضای پیمان نامه را به زیان خودشان می بینند. ولی ساختار قدرت که بر اساس حضور تکنوکرات ها در افغانستان است با روی کار آمدن طالبان از بین می رود و آنها باز مجبور به مهاجرت به کشورهای دیگر می شوند. از طرفی به نظر می رسد شخص آقای کرزی نیز محاسبات دیگری را داشته و تلاش می کند وجهه ای برای خودش از نظر تاریخی به دست آورد. نه اینکه فکر کنید آقای کرزای به طور صددرصد با امضای این پیمان نامه مخالف بوده و تنها بر اساس منافعش حرکت می کند، نه اینگونه نیست. اول آنکه او دو دوره رییس جمهور بوده و دوره سوم نمی تواند رییس جمهور شود از این رو می خواهد آمریکا را برای حمایت از نامزد جناحش تحت فشار قرار دهد، اینها مسایلی است که تا حدودی امضای پیمان نامه را با چالش مواجه کرده است.
شاهد بودیم که اقای کرای تعدادی از شبه نظامیان طالبان را از زندان آزاد کرده است . آیا این اقدام طرح سپردن ولایت های جنوبی افغانستان به این گروه و تقسیم قدرت را تقویت نمی کند و یا تمام هدف اقای کرزی تنها جلب حمایت انتخاباتی طالبان است؟
ترکیبی از این دو است. آقای کرزی آدم پیچیده ای است. آزادی برخی از زندانیان طالبان برای آمریکایی ها سخت بود زیرا، آنها جزو سران طالبان بوده یا فرماندهان نظامی بودند که در جنگ به اسارت در آمده بودند. بنابراین آزادی این افراد به خصوص آنکه آمریکا در موردشان موضع گیری داشت، موجب بروز اختلاف نظر جدی میان کرزی و آمریکایی ها شد. اما موضوع این است که آقای کرزی می خواهد با طالبان به تفاهمی دست یابد که بر اساس آن قدرت در قومیت پشتون باقی بماند. افرادی که آزاد شدند، افرادی هستند که در مناطق تحت کنترل طالبان و حتی مناطقی که کامل در کنترلشان نیست، دارای نفوذ و حامیانی بوده و می توانند در انتخابات تاثیرگذار باشند. جدای از این موضوع فکر می کنم محاسباتی دیگری نیز صورت گرفته و آنکه، حال که قرار است کرزای از قدرت کنار برود، ممکن است افرادی که بر سر کار بیایند او را به دلیل مسایل مالی و فسادهای صورت گرفته مورد بازخواست قرار دهند. از این رو آقای کرزی نگاهی به این مسایل داشته و به دنبال تضمینی است که اگر زمانی مجبور به پاسخ دادن شد، بتواند بر چیزی تکیه کند.
دولت آقای کرزای تا به امروز متهم به فسادهای مالی و دیگر موارد بوده است با وجود این تفاسیر آیا امکان دارد نامزدی که از جناح او معرفی می شود، بتواند آرای مورد نظر را جلب کند؟
واقعیت این است که افرادی حضور دارند که قومیت پشتون به آن ها رای می دهند، زیرا انتخابات جنبه قومیتی پیدا کرده و اکثر جمعیت نیز پشتون تبارها هستند. البته در حال حاضر تعداد نامزدهای پشتون و غیرپشتون زیاد است مگر اینکه در روزهای آخر ائتلافی به وجود بیاید و تعدادی به نفر دیگری کنار بروند و بر روی یک فرد به تفاهم برسند. اما اگر همین وضعیت ادامه پیدا کند، رقابت ها بین دو یا سه نفر به طور مشخص و با جهت گیری های مشخص پیش خواهد رفت. برای نمونه از قومیت های غیرپشتون عبدالله عبدالله، از طرف آقای کرزای شاید بیش از بقیه آقای اشرف غنی احمدزی که تکنوکرات و شناخته شده در غرب بوده و در قوم پشتون نیز به عنوان یک ناسیونالیست مطرح است و عبدالرسول سیاف از نیروهای جهادی که در زمان جنگ با اتحاد شوروی نقش بسیار مهی داشت، مطرح هستند. باید دید چه افرادی تا آخر می ایستند. یک نکته وجود دارد و آن هم این است که آقای عبدالله عبدالله اعلام کرده اگر مانند قبل تقلب و تخلفی صورت بگیرد انتخابات را نمی پذیریم که این نکته بسیار حساس و تعیین کننده است.
شما گفتید که آقای کرزای آدم پیچیده ای است اما برخی از مقامات و سناتورهای امریکایی از جمله آقای مک کین معتقدند که رفتار آقای کرزای به خصوص دیدارهای محرمانه اش و اقداماتی که در مقابل طالبان انجام می دهد، برآمده از نوعی بی بصیرتی و غیرمنطقی بودن است.
هرگاه آقای کرزی با آمریکایی ها هماهنگ بوده، آنها اینگونه اظهارنظر نکرده و به تعریف و تمجیدش پرداختند. مساله فساد مالی هم زمانی مطرح شد که آقای کرزی مواضعی را در نظر گرفت که مورد پسند آمریکایی ها نبود. به خصوص در دو مورد یکی امضای پیمان نامه امنیتی و جلوگیری از حمله به روستاها و کشتار غیرنظامیان و دیگر آنکه ترغیب آمریکا به روند صلح و آوردن طالبان به پای میز مذاکره. بر اساس این دو موضع، آمریکایی ها احساس کردند، آقای کرزی دیگر آن آدم سابق نیست که هر چه بگویند انجام می دهد. او اکنون خودش را در جایگاه دیگری احساس کرده و محساباتی برای خودش دارد. آقای کرزی اقداماتی را انجام می دهد که توجه افکار عمومی را به سمت خودش جلب کند. اگر مواضعی که آقای کرزی اکنون گرفته، یک سال یا دو سال قبل می گرفت، شاید به عنوان شخصیت ملی قدرتمندی ظاهر می شد نه به عنوان آدمی که آمریکایی ها سوارش کردند و قدرت را به دستش داده اند. البته قضاوت عمومی در مورد کرزی حتی در غیرپشتون ها هم مثبت تر شده است. قومیت های دیگر وقتی مواضع کرزی در خصوص عدم کشتار غیرنظامیان را می بینند، از او حمایت خواهند کرد. زیرا این امر یک یک مساله ملی است.
شاهد بودیم که آقای کرزی حتی با پاکستان هم بر سر مساله طالبان مذاکره کرده است. این اقدام وی و مذاکره با پاکستان بر مساله طالبان آیا به حمایت های پاکستان از این گروه مربوط یا جنبه انتخاباتی نیز مطرح می شود؟
واقعیت این است که صلح در افغانستان بدون پاکستان به نتیجه نمی رسد. پاکستان نقش بسیار تعیین کننده ای در 30 -40 سال اخیر افغانستان داشته و هنوز هم این نقش را دارد. آی اس آی تا کنون از گروه های مختلف از جمله طالبان، شبکه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار حمایت کرده و با آنها در ارتباط بوده است. اگر حمایت های پاکستان نبود این گروه ها نمی توانستند تا این حد قدرت داشته و تاثیرگذار باشند. از نظر کلی هر گروه که علیه دولت مرکزی دست به سلاح می برد، اگر از پشتوانه خارجی برخوردار نباشد، محکوم به شکست خواهد بود. از طرفی پاکستان اهداف استراتژیکی در افغانستان دارد که غیرقابل تغییر است. هر حزبی هم که در پاکستان بر سر کار بیایید، چه مردم، چه نواز شریف و چه مشرف همین اهداف را دنبال کرده و می کند. البته با توجه به دگرگونی هایی که در منطقه و جهان صورت گرفته، نواز شریف سعی کرده سیاست ها را بر اساس منافع بلند مدت پاکستان استوار کند تا بتواند از وضعتی که پاکستان گرفتار شده نجات یابد. زیرا گروه های رادیکالی که پاکستان ایجاد کرده اکنون علیه خودش وارد جنگ شده اند. گروه تحریک طالبان پاکستان به همان طریقی که طالبان در افغانستان می جنگید اکنون در پاکستان می جنگد. همچنین سازمان القاعده در وزیرستان امارت اسلامی ایجاد کرده است. به همین دلیل فکر می کنم ارزیابی آقای کرزای و دوستانش مبنی برنقش مهم پاکستان در این خصوص چندان هم نادرست نیست. به همین دلیل باید با پاکستان به نوعی کنار بیایند که احساس کند، منافع بلند مدت این کشور هم تامین خواهد شد و البته که پاکستان هم باید اجازه دهد تا صلح و ثبات در افغانستان شکل بگیرد و طالبان را نیز به میز مذاکره آورده تا بتوانند مشکلات را از طریق سیاسی حل کنند.
انتشار اولیه:جمعه 18 بهمن 1392/ باز انتشار: چهارشنبه 23 بهمن 1392
نظر شما :