سهم ناچیز تلاویو از کیک قدرت در منطقه
جامعه جهانی با ایران هستهای کنار میآید
دیپلماسی ایرانی: در مقاله ای که تحت عنوان «سهم ایران از کیک قدرت در منطقه» در دیپلماسی ایرانی منتشر شد و در آن بر تلاش های تازه امریکا برای تغییر معادلات سیاسی منطقه تاکید شده بود، عده ای از خوانندگان این سوال را مطرح کردند که در تقسیم کیک قدرت در منطقه که احتمالا میان ایران و عربستان و ترکیه تقسیم خواهد شد، اسرائیل چه خواهد کرد؟ اسرائیلی که تاثیری به سزا در اروپا و امریکا دارد و لابی های آن از نفوذی بی بدیل در تصمیم گیری های کاخ سفید در قبال تحولات منطقه ای و جهانی برخوردارند. نمونه های بسیاری وجود دارند که نشان می دهد نفوذ اسرائیل در امریکا تا کجاست، شکست فشارهای امریکا در فرایند صلح خاورمیانه و معکوس کردن فشارها از این رژیم به فلسطین یا تشدید تحریم های امریکا علیه ایران از جمله این موارد است. همچنین لابی های قدرتمند این رژیم در انگلیس و کانادا و استرالیا که به کاهش روابط آن کشورها با ایران در سال های اخیر انجامیده است نیز نمونه دیگری از نفوذ لابی صهیونیست ها در دنیای غرب محسوب می شود. به این ترتیب این سوال به جا است که در تقسیم کیک قدرت در خاورمیانه جایگاه اسرائیل که اساسا در پی لابی با غربی ها به وجود آمده است، کجاست؟
بی شک دشمن اصلی اسرائیل که آن را دشمن ابدی خود می دانند، اعراب هستند. در طول تاریخ هیچ گاه مشاهده نشده است که اسرائیل به سود اعراب کاری کرده باشد یا جایی از در دوستی با آنها در آمده باشد. هر گاه هم چنین اتفاقی افتاده است، در حقیقت خیانت اعراب به ملتشان بوده که باعث دوستی با اسرائیل شده است. چه در اردن که همچنان، بسیاری در اسرائیل معتقدند که باید این کشور را سرزمین فلسطینی ها دانست که آویگدور لیبرمن، بنیامین نتانیاهو، آریل شارون و بسیاری دیگر از طرفداران این نظریه اند، چه در مصر که اسرائیلی ها در جنگ خود با این کشور در دهه هفتاد به صراحت گفتند که عقب نشینی از آن به سود ماست چرا که اداره قاهره کار آسانی نیست و ما نمی توانیم این کشور را برای مدت طولانی تحت اشغال خود داشته باشیم، برای همین بهتر است از در آشتی با مصر البته از موضع قدرت برآییم که به معاهده صلح انور سادات با مناخیم بگین با وساطت جیمی کارتر انجامید که قصه ای طولانی دارد و موضوع این یادداشت نیست.
اریل شارون در دوران تصدی وزارت دفاع اسرائیل در دهه هشتاد میلادی یک بار گفت: «کنار آمدن با ایران اسلامی بسیار راحت تر از تحمل اعراب کینه ای است. ما می توانیم با ایرانی ها کنار بیاییم حتی اگر با آنها رابطه نداشته باشیم اما با اعراب این کار را هم نمی توانیم انجام دهیم.»
حقیقت این است که اسرائیل خوب می داند نه توان جنگیدن با ایران را دارد و نه می تواند هر گونه حمله نظامی به ایران انجام دهد و آن چه این روزها در جهان ضجه می زند فقط تلاش برای جلب توجه جامعه جهانی به منافعش است. همان طور که جهاد الخازن، روزنامه نگار مشهور عرب می گوید: رفتار اسرائیل دقیقا مثل کودکی است که می داند با پسر بزرگ تر همسایه نمی تواند در بیفتد و برای همین دائما به سراغ پدرش می رود و جلویش گریه می کند تا هوایش را در مقابل پسر همسایه داشته باشد. ایران کشور پهناوری است که کار حمله به آن به سادگی حمله به عراق و افغانستان نیست.
در ادامه به چند نکته به نقل از کارشناسان مسائل خاورمیانه اشاره می کنیم که می تواند چگونگی کسب قدرت ایران در خاورمیانه را با وجود کارشکنی های اسرائیل بهتر نشان دهد:
سرکیس نعوم روزنامه نگار مشهور لبنانی در گفت وگو با یکی از کارشناسان نهادهای مدافع اسرائیل در واشنگتن وقتی به موضوع ایران اشاره می کند، این آقای کارشناس به او می گوید: «مساله این نیست که اسرائیل قانع شده است که نمی تواند به ایران حمله کند چون امریکا موافق نیست. ایران کاری کرد که اسرائیل قانع شد حمله به آن آسان نیست. تهران بخشی از اورانیوم 20 درصدی خود را برای استفاده های مسالمت آمیز و مدنی به کار برد.»
خالد بن نایف الهباس، دستیار دبیر کل اتحادیه عرب در یادداشتی که در روزنامه الحیات منتشر شده می نویسد: «از زمان اشغال عراق و افزایش نفوذ ایران در این کشور عربی واشنگتن درک کرد که تا چه اندازه به تفاهم با ایران نیاز دارد تا بتواند زمینه های موفقیت خود در عرصه سیاسی عراق را فراهم کند و بتواند به طور کامل نیروهای خود را از عراق خارج کند بدون این که حادثه ای رخ دهد یا این که این کشور از سوی عناصر تندروی اسلامی وارد جنگ داخلی شود، و این که تندروها بتوانند در میان جریان های سنی عراق صاحب پایگاه شوند. در آن موقع واشنگتن فهمید که باید با تهران به تفاهم برسد. واشنگتن اکنون نیز به این درک رسیده که با ایران باید به همکاری عمیق بر سر بسیاری از مسائل در آسیای مرکزی به ویژه در افغانستان و حتی در سوریه برسد. در عین حال نگرانی بین المللی از برنامه هسته ای ایران و شکست در رسیدن به توافقی با جامعه جهانی بر سر این مساله نیز باعث شده است تا فرصتی به ایران داده شود تا بتواند قدرت و نفوذ خود را افزایش دهد، این مساله عامل دیگری است که سبب شده تا قدرت های غربی به ویژه ایالات متحده امریکا به فکر نزدیکی به ایران بیفتند.»
از این دست مقالات در رسانه ها بسیار مشاهده می شود و با ادامه مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 و ژنو 2 سوریه که به طور تلویحی از ایران برای حضور در آن دعوت شده است نیز باز هم بیشتر منتشر خواهد شد.
بنابراین در صورتی که دیپلمات های ما راه دیپلماتیک را به خوبی پیش ببرند و هنر دیپلماسی خود را به بهترین شکل ممکن به نمایش بگذارند، رسیدن به این هدف برای ایران ممکن است.
در مورد اسرائیل به اعتقاد بسیاری از کارشناسان دعوایش با ایران ادامه خواهد یافت و قطعا هیچ گاه تمام نخواهد شد. به ویژه که ایران این رژیم را به رسمیت نمی شناسد و نمی توان هم تصور کرد که روزی به رسمیت بشناسد. اما جمهوری اسلامی ایران با هیچ کشور یا دولت یا رژیمی سر جنگ ندارد مادامی که با آن سر جنگ نداشته باشند.
کارشناسان معتقدند که اسرائیل هیچ گاه نمی تواند صاحب نقشی فراتر از نقشی فعلی اش در منطقه شود، برای این که در میان اعراب هیچ جایگاهی ندارد و حتی در محیط پیرامونی اش به دلایل کاملا روشن نمی تواند نفوذ داشته باشد. اسرائیل اگر با کشور یا دولت یا جریانی در هر کجای خاورمیانه ارتباطی دارد بیشتر مبتنی بر مسائل امنیتی است نه سیاسی و تعاملات دو جانبه، برای همین نمی تواند صاحب جایگاهی ویژه در خاورمیانه شود.
البته دشمنی های اسرائیل با قدرت های منطقه پایان نخواهد یافت بلکه به همین شکل باقی خواهد ماند و دو طرف یکدیگر را تحمل خواهند کرد. آن چه برای اسرائیل و جامعه غربی اهمیت دارد این است که جنگی تازه در خاورمیانه شکل نگیرد که منافع اسرائیل و امنیت آن مورد تهدید قرار بگیرد. برای همین است که بسیاری بر این باورند که غرب مجبور است با ایران وارد تعامل شود از آن تعهد بگیرد و به آن تعهد دهد، قدرتش را در منطقه به رسمیت بشناسد، نفوذ آن را در کشورهایی که صاحب نفوذ است مثل لبنان و سوریه و عراق و افغانستان و یمن و غیره بپذیرد تا در نهایت توازنی به وجود آید که از یک سو مطلوب باشد و از سوی دیگر منافعش در منطقه تامین شود. تجربه سال های اخیر ثابت کرده است که کشورهای عربی نتوانسته اند متحد خوبی برای امریکا باشند. نقش مخرب آنها در تحولات سوریه، عراق، لبنان، لیبی و مصر دلیلی بر این ادعا است. قطعا امریکایی ها به دنبال متحد ساختن ایران بر نخواهند آمد کما این که ایران هم هیچ گاه متحد آنها نخواهد شد اما دست کم می توانند امیدوار باشد که با کنار آمدن با ایران در مسائل مختلف چون پرونده های هسته ای، سوریه، عراق، لبنان، افغانستان، یمن و خلیج فارس این پرونده ها را به قدرت های ذی نفوذ در منطقه واگذار کرده و به تمرکز بر استراتژی جدید خود در جهان که همان تمرکز بر آسیای دور است، بپردازند.
نظر شما :