آیا وداع مرسی با قدرت به نفع اسرائیل تمام شد؟
ترس تل آویو از جامعه دو قطبی مصر
دیپلماسی ایرانی: محمد مرسی دیگر سکاندار قدرت در راس قدرت در مصر نیست. واکنش ها به برکناری وی در قالب اتفاقی که برخی آن را کودتا می خوانند و عده ای پاسداری از دموکراسی و خواست مردمی ؛ همچنان ادامه دارد. در شرایطی که کشورهایی چون عربستان این برکناری را به فال نیک گرفته اند و امریکایی ها نیز در سکوتی نه چندان جدی فرورفته اند ؛ اسرائیلی ها نمی دانند که باید از وداع اسلام گرایی وابسته به اخوان المسلمین با قدرت شاد بوده یا از فردای بدون مرسی بیمناک باشند. درست چند روز پس از برکناری مرسی ؛ بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی هیاتی را برای مذاکره با ارتش مصر -که حالا قدرت برتر در معادلات سیاسی نیز است- راهی قاهره کرد. نزدیکان به بی بی ادعا می کنند که تل آویو با ارتشی های مصر راحت تر بر سر تامین امنیت مناطق هم مرز مانند سینا کنار خواهد آمد. این در حالی است که برخی منابع خبری افشا کرده اند که تل آویو پس از اقدام ارتش مصر در برکناری مرسی از واشنگتن خواست که کمک های نظامی و نقدی خود به ارتش مصر را متوقف نکند. برای اسرائیلی ها اصلی ترین دغدغه بر هم خوردن امنیت و ارامش شکننده در مصر و فعالیت اسلام گراهای تندرو است. با اینهمه هنگامی که سخن از جایگزینی محمد مرسی با فرد دیگری به میان می آید اسرائیلی ها نگران حضور البرادعی در راس قدرت می شوند. مردی که در گزارش های اخیر بیشترین شانس برای تکیه زدن بر مسند قدرت را دارد اما سابقه تعامل او با ایران هنگام تکیه زدن بر مسند ریاست آژانس بین المللی انرژی هسته ای وی را به مهره ای نه چندان مطلوب برای تل آویو تبدیل کرده است. برای بررسی رابطه میان مصر و اسرائیل با روی کار آمدن محمد مرسی و به تبع آن تاثیر خروج وی از بدنه حاکمیت بر رابطه قاهره با تل آویو با اسدالله اطهری استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقه گفتگویی داشتیم :
ابتدا نیم نگاهی به واکنش اسرائیل به روی کار آمدن محمد مرسی اسلام گرا در مصر داشته باشیم. آیا حضور مردی از اخوان المسلمین در دفتر ریاست جمهوری که سابق بر آن جایگاه حسنی مبارک بود ، زنگ خطرها را برای اسرائیل به صدا درنیاورد؟
به نظر می رسد که برای اسرائیل ترسی از محمد مرسی و یا تشکیلات و رهبران اخوان المسلیمن وجود نداشت. آنچه که خط قرمز اسرائیل بود تشکیل بدنه و پس از آن فراهم کردن زمینه و ایجاد پایگاه اجتماعی برای ظهور اسلام گرایان در ساختارهای بروکراتیک و نظامی و اداری مصر بود. امری که می توانست در دراز مدت سبب نگرانی اسرائیل در سطح کلات شود. قوت گرفتن چنین سناریویی در مصر می توانست منجر به خارج شدن مدیریت اوضاع از توان اسرائیلی ها شده و سکان دولت در دست اسلام گرایان یا حتی اخوانی های تندرو قرار بگیرد. در مصر اخوانی های میانه رو همواره برای رسیدن به قدرت با امریکا هماهنگ بوده اند.
حرکت های سیاسی اخوان همواره با هماهنگی با امریکایی ها بوده است. چه آغاز فعالیت این گروه در پارلمان مصر در سال 1995 و چه تلاش ها برای رسیدن به کاخ ریاست جمهوری همواره با تایید واشنگتن صورت گرفته است. ما شبیه این الگو را پیش از این در ترکیه نیز شاهد بوده ایم. اما هم ساختار و بدنه سیاسی ترکیه برای اجرای چنین روندی آماده تر بود و هم گروه های اسلام گرا به دلیل تجربه برخورداری از قدرت می دانستند که چگونه باید با ارتش و سایر نهادها تعامل داشته باشند. اما نمایندگی جریان اخوان مصر همانند اردوغان و عبدالله گل باتجربه نبود و مرسی اشتباهات گذشته اردوغان را در این مقطع تکرار کرد. به نظر می رسد آنچه که امروزه در صحنه سیاسی مصر رخ داده تجربه بسیار خوبی برای اخوانی ها باشد.
نگاه امروز اسرائیل به مصر پس از مرسی چیست؟
ابتدا باید به پدیده دوقطبی شدن جامعه مصر اشاره کنم. ثمره تحولات اخیر در مصر جامعه دو قطبی مصر است. از یک سو دلبستگان نظم کهن که اکنون اخوانی ها و طرفداران و حامیان آنها را تشکیل می دهد مطرح هستند و در سوی دیگر میدان دلبستگان نظم نوین: ایستاده اند که سکولارها، ناسیونالیست ها، نظامیان و مخالفان اخوانی ها و حتی برخی از نهادهای مذهبی مصر هستند.
اگر این دوقطبی شدن در نهایت به حل وفصل مشکلات منجر نشود ممکن است در مرز اسرائیل نبرد و خشونت صورت گیرد که تبعات آن دامن اسرائیل را خواهد گرفت. چنانکه دو قطبی شدن جامعه علوی سوریه و عدم یافتن راهکاری برای پایان دادن به آن به برافروختن آتشی منتهی شد که دامان کشورهای همسایه را هم گرفت.
بنابراین اگر مشکلات جامعه مصر حل شود روابط رژیم صهیونیستی و مصر شکل معقولی پیدا خواهد کرد. اما اگر جامعه دو قطبی که ارتش به عنوان داور نهایی حل مشکل در آن قد علم کرده است نتواند مدیریت بحران را در دست گرفته و مسائل را به زودی حل و فصل کند مسلمل تحولات سیاسی در داخل مصر به تهدیدی جدی برای تل آویو تبدیل خواهد شد. ما در حال حاضر شاهد شکل گیری این تجربه و توسعه ناآرامی های سوریه به لبنان ، عراق و ترکیه هستیم.
آیا آمریکا اسلام گرایان را خطری برای اسرائیل نمی داند؟
افرادی که در آن دوران به خیابان ها آمدند اسلام گرا بودند و افرادی که قصد داشتند به قدرت برسند نیز اسلام گرا بودند و در نتیجه امریکا سعی کرد که این روند را در چارچوب رنسانسی که در منطقه خاورمیانه صورت می گیرد، مدیریت کنند. هم اکنون نگرانی امریکا از دوقطبی شدن و خشونت گرایی در جامعه مصر است. به دلیل آنکه این مسائل در کنار گوش اسرائیل اتفاق می افتد. هم اکنون هم مرزهای اسرائیل از منطقه مرزهای جولان و صحرای سینا و هم از ناحیه مرزهای لبنان و مرزهای سوریه ناامن است. حتی در دوران مرسی گروه های جماعت اسلامی چندین بار در صحرای سینا جنگ راه انداختند و گذرگاه رفح بسته شد . از سوی دیگر بحران های اقتصادی که هم اکنون در غزه وجود دارد منطقه را از نظر اقتصادی، مالی و انرژی در حالت انفجار قرار داده است.
روی کارآمدن محمد مرسی در مصر موجی از خوش بینی در خصوص جایگزینی مبارک متحد امرکیا و دوست اسرائیل با یک اسلام گرای متعهد به جریان مقاومت را به راه انداخته بود. کارنامه مرسی در مواجهه با اسرائیل را چگونه ارزیابی می کنید؟
تجربه حضور محمد مرسی در قدرت تلخ بود. پس از برکناری وی تمامی کشورهای حوزه خلیج فارس از آنچه که در این کشور اتفاق افتاده ابراز خوشنودی کردند که در راس آنها پادشاه عربستان بود. در حالیکه محمد مرسی می توانست در روابط خود در سطح منطقه با ایران بهترین رابطه را داشته باشد و حتی توان تغییر معادلات را نیز داشت. اما محمد مرسی به سوی دولت هایی گرایش داشت که در عمل مخالف تفکر اخوان المسلمین بودند. بنابراین شاید بتوان گفت مرسی درک درستی از مسائل منطقه و ساختار بین المللی نداشته است.
در خصوص پیمان کمپ دیوید و قرارداد صلح اسرائیل و مصر تمامی گروه ها سعی کردند تا بر این دو مورد مانور دهند اما در عمل پایبندی خود را به قراردادهای بین المللی نشان دادند. به نظر می رسد زمانی می توانند در خصوص کمپ دیوید دست به اقدامی زنند که شرایط مهیا باشد در حالیکه شرایط مصر برای تغییرطلبی در قراردادهای دوجانبه منطقه ای و بین المللی مناسب نیست.
تاثیر برکناری مرسی بر فعالیت های حماس در نوار غزه را چگونه ارزیابی می کنید؟
حماس وزن و نقش خاصی ندارد و در حقیقت یکی از زیرمجموعه های اخوان المسلیمن است. شاید برای حماس پیش از تحولات در سوریه می توانستیم وزن و نقش خاصی قایل باشیم اما در مصر امروز حماس نقش چندانی ندارد. در حقیقت حماس بخشی از اخوان المسلیمن است و مسلما در حال حاضر از قدرت آنها کاسته شده است. زمانی که اخوانی ها در مصر مطرح شدند حماس از آنها حمایت کرد،در مقابل محمد مرسی نیز گذرگاه رفح را بازکرد و چندین بار حماسی ها برای دریافت کمک به مصر سفر کردند. اما متاسفانه مرسی ارزیابی صحیحی از مسائل منطقه، امریکا و به ویژه اسرائیل نداشت و فکر می کرد اگر با اروپا و امریکا رابطه خوبی برقرار کند تداوم قدرت خواهد داشت، در حالیکه این روزها اخوانی ها حتی شعار مرگ بر امریکا هم سر می دهند.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
انتشار اولیه: شنبه 22 تیر 1392/ باز انتشار: چهارشنبه 26 تیر 1392
نظر شما :