معادلات واشنگتن در کابل پیجیده تر شد
از عصبانیت کرزی تا لجبازی های طالبان
دیپلماسی ایرانی: از زمان پیدایش جریان طالبان در کشورهای پاکستان و افغانستان و اتحاد آن با القاعده، امریکا و غرب هیچ گاه در آسیای میانه روی آرامش به خود ندیده اند. از زمانی که حادثه 11 سپتامبر رخ داد و ایالات متحده امریکا عزم خود را برای کوتاه کردن دست طالبان در این منطقه جزم کرد و به افغانستان لشکر کشید تا همین امروز افغانستان همواره شاهد جنگ و ترور و انفجار بوده که مسئولیت اکثر آنها را طالبان بر عهده گرفته است. هر وقت هم که داستان مذاکره و گفتگو به میان آمده، یک پای آن لنگیده است. مذاکره با طالبان همواره به گونه ای مطرح شده که دولت مرکزی این کشور یعنی دولت حامد کرزای از آن ناخشنود بوده است. این بار هم که صحبت از راه اندازی دفتر طالبان در دوحه شده تا امریکایی ها و طالب ها بر سر میز مذاکره بنشینند حامد کرزای در اعتراض به این مذاکرات همه توافقنامه های خود را با ایالات متحده به حالت تعلیق درآورده است. در این میان به نظر می رسد امریکا دقیقا نمی داند که باید چه تصمیمی را بگیرد. تردید در آغاز مذاکره با جریانی که همیشه از آن به عنوان قاتل سربازان ناتو، مردم بی گناه و عنصر نامطلوب یاد می شده، چالشی بوده که همواره امریکایی ها را متحیر کرده است.
دیپلماسی ایرانی در گفت وگوی خود با با میرمحمود موسوی، تحلیلگر و مدیر کل پیشین آسیای غربی وزارت امور خارجه به بررسی موضوعاتی از جمله راهکارهای امریکا برای حامد کرزای، پیش شرط های طالبان برای رسیدن به نقطه ای مشترک، احتمال گفت وگو با پاکستانی ها، نقش هند و جایگزینی آن به جای پاکستان برای امریکا پرداخته است که در زیر می خوانید:
با توجه به سفرجان کری به دوحه و برقراری دفتر طالبان در این کشور به نظر می رسد که حامد کرزی از این مذاکرات دل خوشی ندارد و حتی توافقنامه های خود را با دولت امریکا به حالت تعلیق درآورده است. از سوی دیگر جان کری نیز نسبت به مذاکرات صلح با طالبان ابراز تردید کرده است، دلیل اصلی اعتراض حامد کرزی نسبت به مذاکره با طالبان چیست و امریکا چه راهکارهایی پیش پای کرزای خواهد گذاشت؟
مصالحه و گفت وگو با طالبان در راستای خروج نیروهای عملیاتی ناتو از افغانستان دنبال می شود که بناست در سال 2014 نهایی شود. مذاکره امریکا با طالبان از مدت ها پیش جریان داشته است. با توجه به وضعیت پاکستان و تغییر دولت و حزب حاکم در پاکستان باید این روند را نیز موثر بر مجموعه تحولات منطقه دانست. به دلیل آن که طالبان در ارتباط با پاکستان تعریف می شود، به معنای روشن تر طالبان افغانستان توسط ارتش و دستگاه اطلاعاتی پاکستان پدید آمده و برای اهداف سیاسی آن کشور به راه افتاده است. در حقیقت دو قضیه سیاسی داریم، تحول جدید در پاکستان و خروج نیروهای ناتو از افغانستان که این دو قضیه هنوز با هم تعریف نشده است. به زبان دیگر امریکایی ها نتوانسته اند دو موضوع را با یکدیگر مدیریت کنند. بدیهی است که امریکای ها مایل نبودند چنین اشتباهی صورت بگیرد و حامد کرزی را آزرده خاطر کنند یا سبب ساز مساله ای این چنینی در افغانستان شوند.
امریکایی ها باید از نفوذ پاکستان، قطر و عربستان از یک سو در جهت اقناع طالبان استفاده کنند و از سوی دیگر ناچارند تا در حال حاضر با حاکمیت کابل همکاری کنند. چرا که حکومت کرزی حاکمیتی شکننده دارد و با حرکتی که اخیرا در مقابل امریکایی ها کرده توانسته است محبوبیت خود را افزایش دهد و بسیاری از جریانات سیاسی افغانی را پشت سر خود بیاورد. یعنی امریکایی ها نمی توانند فشار زیادی وارد کنند. ابزاری برای فشار بر دولت افغانستان دارند اما در این موضوع خاص مشکل خواهند داشت. راهکار این است که از طریق مذاکره، گام به گام و با دادن امتیاز آنها را قانع کنند. اما از سوی دیگر باید توجه داشت که شاید منافع پاکستان ایجاب نکند تا این مذاکرات به شکلی که کابل یا امریکا می خواهند پیش رود. به این دلیل که پاکستان از خروج نیروهای ناتو از افغانستان و آزاد شدن نیروهای طالبان بهره خواهد برد. بنابراین پاکستان در حال حاضر عجله ای ندارد تا میوه کال بچیند، این میوه زمانی می رسد که نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند. اما خواسته امریکا و کرزی مقابل خواسته پاکستان است. در نتیجه جان کری برای قانع کردن طالبان و کرزی راه ساده ای در پیش رو نخواهد داشت هرچند که ناشدنی هم نیست.
آیا می توان گفت که مصالحه امریکا با طالبان سبب خواهد شد که افغانستان همانند زمان پیش از ورود امریکا به این کشور شود و این که تبعات این مصالحه برای امریکا چیست؟ در عین حال آیا امریکا قصد دارد از این طریق خروج خود از افغانستان را سریع تر و راحت تر کند؟
به نظر نمی رسد که برنامه جدیدی برای تسریع در خروج باشد. این واقعیت از گذشته نیز پیش بینی شده بود که امریکایی ها قادر به حذف طالبان نیستند. طالبان یک واقعیت است و با توجه به پییچیدگی مسائل سیاسی باید اذعان داشت که مساله خط دیوراند و مساله تمامیت ارضی پاکستان و عمق استراتژیکی آن و کشمیر به هم مرتبط هستند. بدون توجه به این مسائل امریکایی ها شعارهایی دادند که از عهده آن برنیامدند. امریکایی ها به تدریج به این جمع بندی رسیدند که باید با طالبان و پاکستان تعامل داشته باشند. این مساله سبب شده است تا این روزها امریکایی ها به تدریج به انتهای خط برسند که باید نیروهای خود را از افغانستان خارج کنند و در نتیجه به طور طبیعی به سوی مصالحه با طالبان رفتند. به عبارت دیگر به نظر نمی رسد که چنین روندی برای تسریع خروج باشد. پس از خروج نیروهای غربی این یک فرضیه است که طالبان موفق خواهند شد بخش جنوبی افغانستان یا در شرایط وخیم تری تمام افغانستان را دچار مشکل کنند. بنابراین امریکا و ناتو تلاش می کنند تا پیش از آن که طالبان وارد دور گسترده و تازه نظامی شوند پشت میز مذاکره برای آنها سهم مناسب و قانع کننده ای در نظر بگیرند. در حقیقت وضعیت از جهاتی مشابه دوران ریاست ربانی در پی خروج نیروهای شوروی و سقوط نجیب است که در آن زمان طالبان با حمایت و هدایت ارتش پاکستان به تمام افغانستان به استثنای منطقه کوچکی مسلط شد. طالبان و پاکستان نیز آن زمان را در ذهن و رویای خود همچنان محفوظ دارند.
آیا طالبان برای این مذاکرات پیش شرطی دارد؟ در مقابل امریکا چه واکنشی خواهد داشت؟ آیا حاضر است برای حل مشکل به این پیش شرط ها تن دهد؟
چند سال پیش طالبان برای مذاکره پیش شرط داشت و آن خروج نیروهای نظامی غربی بود، اما متعاقبا بی سرو صدا و بدون پیش شرط مذاکره با امریکا و دیگران را انجام داده است و می دهد. قضیه اخیر دفتر طالبان در دوحه مرحله رسمیت یافتن امر مذاکره است. طالبان از انجام مذاکره به دنبال کسب اعتبار و اثبات موجودیت است که البته احتمال کسب نتیجه در مراحل بعدی اهمیت قرار می گیرد.
اختلافات میان اسلام آباد و واشنگتن از زمان پرواز پهپادها بر فراز آسمان پاکستان آغاز شده و به دنبال آن مسائل دیگری نیز در تیرگی روابط آنها مطرح شده است. به نظر شما تا چه میزان این احتمال وجود دارد که در سایه دولت جدید نواز شریف این تقابل تغییر کند؟
عموم دولت مردانی که در پاکستان در صحنه هستند، آنهایی که در حکومت یا در خارج از آن حضور دارند، حتی در قالب احزاب مخالف در پارلمان پاکستان، در مجموع فعالیت ها و دولت های خود همیشه امریکا به همراه عربستان و چین را سه پایه سیاست خارجی خود تعریف کرده اند. از این رو برای دولت جدید نواز شریف بسیار دشوار خواهد بود که خارج از این رویکرد عمل کند که البته چنین وعده ای نیز نداده است. با رویکردهای ثابت و دوام دار سه دهه گذشته، پاکستان ناچار است با امریکا کار کند و امریکا نیز به همچنین و در حالت متقابل. زمانی که حکومت نظامی در پاکستان برقرار بود و پرویز مشرف در راس حکومت قرار داشت، مساله 11 سپتامبر پیش آمد که در حقیقت برای روابط دو کشور یک زلزله بود اما باز هم دو طرف همدیگر را طلاق نداده و با یکدیگر همکاری کردند. پاکستان و امریکا مسائل مختلفی در دستور کار خود دارند که یکی از آن مساله پهپادهاست، مساله افغانستان نیز یکی از اصلی ترین موضوعات اختلاف میان دو طرف است و امریکایی ها مطلعند که پاکستانی ها مدافع طالبان هستند. امریکایی ها تا اندازه ای به فهم مساله اصلی این منطقه یعنی همان تمامیت ارضی پاکستان و خط مرزی دیوراند به شکل ناقص نزدیک شده اند که دعوای تاریخی میان افغانستان و پاکستان است و از زمان استعمار انگلیس به ارث گذاشته شده است. البته برخی از امریکایی ها متوجه اهمیت آن شده اند و بر این امر واقف هستند که برای امنیت افغانستان ناچارند با پاکستان و هر دولتی که در قدرت باشد کار کنند. در طرف مقابل نیز پاکستان ناچار است برای رفع نیازمندی های اقتصادی و مالی خود با واشنگتن همکاری کند. طرفین در این جاده روابط با یکدیگر حرکت می کنند، اما این جاده پر از سنگلاخ است.
جان کری در تور آسیایی خود به هند هم سفر داشته است و یکی از مسائل مطرح شده مساله طالبان افغانستان بوده است. آیا امریکا به دنبال جایگزین کردن هند به جای پاکستان است؟ تقابل این دو کشور چه خواهد شد؟
در خصوص انتخاب هند باید گفت این اتفاق صورت گرفته هرچند که ناخشنودی پاکستان در جای خود باقی مانده است. از زمانی که دوره دو قطبی امریکا و شوروی پایان گرفت و هند ترجیح داد به امریکایی ها نزدیک تر شود، از اوایل دهه 90 میلادی این بحث در پاکستان و هند مطرح بوده است که کدام یک از این دو کشور در اولویت امریکا قرار دارند. آیا پاکستان بیشتر اهمیت و اولویت دارد یا هند تازه خارج شده از بلوک شرق و تازه وارد شده به بلوک غرب؟ امریکایی ها هند را انتخاب کردند، البته این انتخاب بدان معنا نبود که پاکستان را کنار گذارند. بلکه ظرفیت هایی که برای هند در دنیا شناسایی شده نقش های جهانی است در حالی که پاکستان ظرفیت های منطقه ای دارد. اقتصاد رو به رشد، جمعیت، وسعت و نقشی را که هند در دنیای بین الملل بازی می کند آن را در یک مرحله بالاتر از پاکستان قرار داده است. بنابراین امریکایی ها هر دو آنها را با هم پیش می برند بدین معنا که هم پاکستانی ها را از خود ناراضی نکرده و با آنها همکاری می کنند و هم از سوی دیگر با برتری هند که این برتری در سیاست خارجی به معنای پذیرفتن تسلط هند بر پاکستان نیست، بلکه با حفظ تمامیت ارضی هر کدام از آنها است، روابط خود را تنظیم می کنند.
برخی نقش پاکستان در افغانستان را مخرب می دانند، آیا ممکن است با توجه به اینکه فعالیت های طالبان افغانستان و پاکستان به هم گره خورده است، امریکا برای حل مشکل طالبان بر سر میز مذاکره با پاکستانی ها هم بنشیند و با آنها به راه حلی برسد؟
این مذاکرات سال هاست که میان امریکا و پاکستان جریان دارد. امریکایی ها با پاکستان مذاکرات خود را قطع نکرده اند، آنچه در خصوص دفتر طالبان در دوحه نیز مطرح شده قطعا همراه با مذاکرات با پاکستان صورت می گیرد. افرادی که در صحنه سیاسی منطقه فعال هستند واقفند که طالبان افغانستان همراه پاکستان هستند. هر سه شاخه فعال در افغانستان، شاخه های مهم حقانی و حکمتیار و ملاعمر مرتبط با پاکستان هستند و هر کدام به نحوی حمایت می شوند. امریکا کاملا از این موضوع آگاهی دارد. لذا مذاکره با پاکستان حتما در برنامه روزانه دستگاه دیپلماسی امریکا و همراهانش قرار دارد.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
انتشار اولیه: سه شنبه 4 تیر 1392/ باز انتشار: شنبه 8 تیر 1392
نظر شما :