پنجاهمین بخش از کتاب جدید هیکل درباره مبارک
چرا تجربه خصوصی سازی جواب نداد؟
دیپلماسی ایرانی: محمد حسنین هیکل، روزنامه نگار مشهور مصری و جهان عرب به تازگی کتابی را با عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" به رشته تحریر در آورده است که در آن به زندگی سیاسی مبارک و چگونگی رسیدنش به قدرت، تداوم ریاست جمهوری اش تا تظاهرات میدان التحریر و سرنگونی او می پردازد. همان طور که از عنوان کتاب پیدا است، دوران حکومت مبارک و زمانه ای که باعث شد او به قدرت برسد و از تریبون های سخنرانی به ریاست جمهوری منصوب شود تا میدان التحریر که در حقیقت انقلابی علیه او را شکل داد، موضوع اصلی این کتاب است.
روزنامه الشروق مصر روزهای پنج شنبه و روزنامه السفیر لبنان روزهای دوشنبه هر هفته با هماهنگی هیکل هر بخش این کتاب را منتشر کرده اند. دیپلماسی ایرانی نیز در نظر دارد هر هفته در روزهای جمعه به طور مرتب همه بخش های این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان قرار دهد. هیکل برای این کتاب خود ملاحظه و مقدمه ای نوشته است که ما نیز در دیپلماسی ایرانی عینا آنها را منتشر کردیم.
تا کنون چهل و هشت بخش از این کتاب در اختیار خوانندگان قرار گرفته است که همگی آنها در آرشیو دیپلماسی ایرانی در دسترس هستند، اکنون پنجاهمین بخش از کتاب هیکل تحت عنوان "حسنی مبارک و زمانه اش..از تریبون تا میدان" در اختیارتان قرار می گیرد:
بند سوم طرح امنیت و تامین اجتماعی، اقتصادی و همچنین فکری و فرهنگی بود.
حقیقت این است که ظرفیت های بسیاری برای فعالیت در این بند وجود داشت، موضوعی که به اکتبر – به خصوص بعد از جنگ آن – باز می گشت و روشن بود که موضوعات جدید و ضروری ای وجود داشت که توافق بر سر آنها گریزناپذیر بود، این مستجدات علمی، اقتصادی و اجتماعی بودند که بر مصر سایه انداخته بودند، با افزایش قیمت نفت فضایی از توقعات و خواسته های جدید نیز در جامعه به وجود آمده بود. در نتیجه فضایی آماده و مهیا برای همه چیز و هر چیزی به وجود آمده بود، از جمله ظرفیت های آماده برای حضور چهره های جدید، در این دوره بود که افراد بزرگی مثل مهندس «عثمان احمد عثمان»، از نزدیکان پرزیدنت سادات، افراد برجسته ای در فضای «عملی» و «واقعی» بدون «رویاپردازی یا خیال پردازی» ظهور کردند.
●●●
تصادفی نبود که اوضاع – حتی برای کوتاه مدت – برای تصورات هنری کسینجر و طرح او برای بند امنیت و تامین اجتماعی و فکری و فرهنگی مهیا شد. به یاد می آورم که خودم از هنری کسینجر در این موضوع به خصوص شنیدم که کل حرفش با اغماض – او و افراد نظیر او از چهره های اصلی تصمیم گیر در امریکا بودند – زمانی که به پرزیدنت سادات حرف می زد، این بود که «ظرفیت های جدیدی برای استراتژی مصر – عملا – که فضا را برای ظهور طبقه یا گروه اجتماعی که سیاست های جدید و قابل استنادی را تایید کند به وجود آمده است»، و همه بر این اعتقاد بودند که چنین کاری ممکن و قابل قبول است، برای این که مصر با خلائی از نبود یک طبقه اجتماعی مواجه بود، برای همین هنگامی که «ناصر» («جمال عبدالناصر») اقدام به از بین بردن پادشاهی بزرگ در عالم واقع کرد، فضای بزرگی برای حضور شرکت های تجاری، خارجی و بانک ها به وجود آمد، شرکت هایی که همگی نماینده شرکت های بزرگ تجاری، بانک ها و نمایندگی های بزرگ بازرگانی بودند، همه آنها هم خارجی بودند، بر همین اساس طبقه بزرگی در جامعه مصر به وجود آمد که فورا جایگاه خود را یافت، در همان زمان طبقه های متوسط و فقیر مورد توجه جمال عبدالناصر قرار گرفتند که کارهایی را برای آنها آغاز کرد، اما نتوانست جایگاهی برای آنها به وجود آورد، به رغم این که بخش گسترده ای برای فعالیت افراد باکفایت وجود داشت، اما ارتباط آنها با طبقه سیاسی بروکراتیک ممکن نشد برای این که این طبقه را نظام پادشاهی تصاحب کرده بود.
بر این اساس – و بر اساس پیش بینی های کسینجر و دیگران در واشنگتن – جامعه مصری اکنون با مشکلاتی مواجه شده بود که خلاء ناشی از آن امکان ورود طبقه اجتماعی جدیدی را به بنیان جامعه مصر ممکن ساخته بود.
●●●
نقش بخش خصوصی به بعضی دلایل بارز شد و روز به روز پررنگ تر شد که البته در برخی از آنها مبالغه هایی نیز وجود داشت که بعضی از آنها مصنوعی و ساختگی بودند.
● این صحیح است که دنیا به سمتی رفت که بیشترین فضا را برای فعالیت بخش خصوصی به وجود آورد، با این هدف که بخش های زیربنایی توسعه یابند، به این معنا که برای بخش خصوصی فضای حیاتی کاملا ایمنی به وجود آمده بود، همچنین تلاش های فردی برای افزایش انرژی تولید به وجود آمده بود و حتی می توان گفت مضاعف شده بود، و این مساله باعث شده بود تا رقابت صحیحی میان بخش خصوصی با شرکت های دولتی زیر سایه فضای بروکراتیک به وجود آید، و چون بخش خصوصی نرمش بیشتری داشت برای همین به تقویت نقش سرمایه داری در جامعه کمک می کرد.
● آن چه بر سر آن مبالغه شده بود فراموشی این نکته بود که بخش خصوصی با ارزش واقعی اش نیاز به شکل گیری سرمایه داری ای بود که بتواند به التزامات اجتماعی اش پایبند باشد، بدون این که فساد بتواند در آن نفوذ کند و از حد و اندازه اش خارج شود، برای رسیدن به این موفقیت، فضای سرمایه داری نیازمند شرایطی است:
- ورود سرمایه گذاری به بازارهایی که پروژه های خاصی برای آنها تعریف شده باشد باید مطابق با نقشه اقتصادی ملی و نیازهای آن باشد.
- برای ورود سرمایه گذاری و سرمایه های آن به یک جامعه سرمایه داری باید نظام معقول و متعارف بانکداری مطابق با معیارهای جهانی به وجود آید.
- بانکداری ای که بتواند مخاطرات سود و زیان را تحمل کند به گونه ای که مخاطرات آن خود جزئی از پروژه های سود و زیان تعریف شده آن باشد.
● اما در بخش صنعت نخستین چیزی که مطرح است، استیلا بر بخش دولتی به خصوص در واحدهای پر سود آن است.
- و برای این که چنین فضایی به وجود آید می بایست بر بخش بانکداری عمومی و تسهیلات آن بدون در نظر گرفتن مخاطرات مالی آن اعتماد کرد.
- همچنین فضایی به وجود آید که بخش خصوصی بتواند به حمایت های دولت پناه بیاورد تا اگر مخاطرات پیش بینی نشده ای متوجه آن شد، حامی ای برای حمایت از آن وجود داشته باشد.
در عالم واقع به این شرایط – به استثنای شرایطی معدود – بی توجهی شده بود، به ویژه با اولویت هایی که برای آن زیر عنوان بخش خصوصی و جنگ اکتبر در نظر گرفته شده بود.
ادامه دارد...
نظر شما :