تحلیل النهار از مواضع پکن در شورای امنیت
چین همچنان ساز مخالف را می نوازد
دیپلماسی ایرانی: منابع سیاسی عربی دائما از دلایل تغییر مواضع چین در برابر درگیری های شدید منطقه ای در شورای امنیت پرسیده اند. اگر نظری به سابقه چین در شورای امنیت بیندازیم به روشنی می بینیم که در بیشتر موارد چین قطعنامه ها را وتو کرده یا حاضر به رای دادن نشده است. آخرین آنها غیر از سوریه، ممانعت چین از دادن رای مثبت به دخالت نظامی غیر زمینی در لیبی علیه معمر قذافی بود که می رفت بنغازی را با انقلابیونش له کند. به رغم مخالفت چین پیمان ناتو وارد عمل شد و به رغم این که فراتر از قطعنامه تصویب شده در شورای امنیت سازمان ملل عمل کرد، دیدیم که چه شد. هدف مطلوب حاصل شد و از بنغازی حمایت لازم به عمل آمد. پس از آن انقلابیون قوت قلب یافتند و توانستند علیه سرهنگ قذافی به مبارزه خود ادامه دهند و دیگر شهرها را هم از کنترل او خارج کنند. البته ناگفته پیدا است که اگر حمایت پیمان ناتو و غرب نبود انقلابیون نمی توانستند هیچ پیشرفتی در برابر قذافی به دست بیاورند و نظام جدیدی تاسیس کنند که ضامن امنیت و حقوق ملت لیبی باشد.
اما با گذشت بیش از یک سال از سقوط معمر قذافی هنوز این سوال به قوت خود باقی است که چرا چین رای "نه" داد و حتی در ادامه همین راه زمانی که اعضای شورای امنیت قصد داشتند که بیانیه شدیداللحنی علیه اسد بدهند، آن جا هم با قدرت هر چه تمام تر رای "نه" داد و بدین ترتیب به همراه روسیه مانع از دخالت نظامی علیه او شد. این موضع چین و روسیه یکی از مهم ترین دلایل عدم پیشروی مخالفان اسد در برابر او شد به رغم این که موفقیت های محدود میدانی و جغرافیایی کسب کرده اند. واقعا دلیل این موضع چین چیست؟
منابع دیپلماتیک نزدیک به چین که با دقت سیاست های آن را پیگیری می کنند و همه مواضع آن را به دقت زیر نظر دارند، در این باره می گویند که مواضع چین و روسیه بر خلاف آن چه بسیاری تصور می کنند، به رغم این که مصالح مشترک بسیاری دارند و از سابقه تاریخی مشترکی برخوردارند، همیشه یکسان نبوده است.
اگر نگاهی به سابقه تاریخی چین بیندازیم به روشنی می بینیم که این کشور تا همین اواخر، تا همین اواخر دهه شست و هفتاد، مشغول مسائل داخلی خود و توسعه زیر ساخت ها و نهادهای اقتصادی خود بوده و تلاش می کرده راهی برای سیر کردن مردم گرسنه خود بیابد. چین در آن موقع بر این اعتقاد بود که تا قبل از این که نهضتی در رشد اقتصادی و صنعتی خود ایجاد نکرده و در این دو مقوله پیشرفت در خور توجهی به دست نیاورده است، نمی تواند در سطح جامعه جهانی دستاوردهای سیاسی و دیپلماتیک به دست آورد. اکنون که صاحب قدرت شده در حال گسترش نفوذ خود در جهان در تمامی زمینه ها است. به خصوص که به روشنی می بیند که کشورهای بزرگ دنیا به ویژه ایالات متحده امریکا در سطح جهانی از جمله شورای امنیت دیگر همانند سابق قدرت مطلق نیستند و جایگاهشان ضعیف شده است. در چنین فضایی چین احساس می کند که می تواند با آسودگی بیشتر به فکر دنبال کردن منافع خود باشد و بیش از آن که به فکر توصیه های کشورهای بزرگ باشد به فکر مصالح حیاتی و استراتژیکش به خصوص در جاهایی که احساس می کند، مورد تهدید قرار گرفته است، باشد. چین دریافته است که باید در دنیای فعلی برای حفظ قدرت و جایگاه خود تا آن جا که می تواند بر ثروت و نفوذش بیفزاید و در این چارچوب استقلال خود را حفظ کند.
درباره موضوع لیبی، همین منابع تاکید می کنند که دو دلیل باعث شد تا چین به طور غیر مستقیم بپذیرد که شورای امنیت توسط پیمان ناتو حمله هوایی به نیروهای نظامی معمر قذافی وارد کند. اول این که کشورهای عربی همگی نه تنها این حمله را تایید کردند بلکه از طریق اتحادیه عرب تقاضای حمله به لیبی داشتند. موضعی که چین نمی توانست به سادگی از کنار آن بگذرد و به مصلحتش نیز نبود که آن را دست کم بگیرد. موضوع دوم اجماع چهار کشور از پنج کشور جهان صاحب حق وتو بر لزوم تصویب قطعنامه ای بین المللی علیه لیبی بود، در این حالت چین تصور کرد که اگر بخواهد مخالفت کند مصالح، نفوذ و نقشش در جامعه جهانی مورد تهدید قرار خواهد گرفت.
این منابع درباره تصمیم ها و مواضع چین در قبال سوریه نیز می گویند، چین خوب می داند که مبادلات تجاری اش با عربستان سعودی بیشتر از هر کشور دیگر عربی است، و این حقیقت را هم می داند که نظام حاکم بر سوریه در تعامل با مردمش مرتکب اشتباهات بسیاری شده است. اما در عین حال این حقیقت را نیز می داند که امریکا می خواهد در این بحران مواضع خود را بر دیگران تحمیل کند، از این حقیقت نیز به خوبی آگاه است که جنگ در سوریه در حقیقت جنگ با خودش و روسیه است و این مساله نه برای آن و نه برای مسکو قابل قبول نیست. آن چه امریکا دنبال می کند صرفا منافع خودش در منطقه است و به هیچ وجه نیز قصد ندارد در این معادله جایی برای کشورهای دیگر از جمله روسیه و چین در نظر بگیرد.
از سویی چین به این اطمینان رسیده است که بر خلاف لیبی هیچ اجماعی در درون اتحادیه عرب و جامعه عربی علیه سوریه وجود ندارد. به خصوص که می بیند بسیاری از کشورهای عربی حتی عربستان با گذشت زمان مواضعشان را در قبال سوریه تغییر داده اند. در این میان این پرسش به وجود می آید که آیا با این توصیفات قرار است در آینده شاهد رقابت تنگاتنگ چین و امریکا در عرصه کلان جهانی باشیم؟
منبع: النهار/ تحریریه دیپلماسی ایرانی
نظر شما :