دو رفیق در دور دوم چه خواهند کرد؟
تداوم جدال تل آویو - واشنگتن بر سر ایران
دیپلماسی ایرانی: دو کابینه جدید آماده به کار می شوند. یکی در تل آویو پایتخت رژیم صهیونیستی با رهبری بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم و دیگری در واشنگتن با سکانداری باراک اوباما رئیس جمهور دموکراتی که جواز حضور در کاخ سفید برای دومین بار را دریافت کرده است. تمدید فعالیت سیاسی دو دولت در دو کشور دوست و متحد تحلیل های بسیاری را در خصوص تنش های موجود میان دو طرف و البته اتفاق نظرهای دایمی و پشت پرده به راه انداخته است. در شرایطی که باراک اوباما رئیس جمهوری امریکا در چهار سال گذشته از سفر به تل آویو حذر کرده و از کارشکنی های اسرائیل در پرونده صلح خاورمیانه به ستوه آمده است، نتانیاهو پس از بازانتخاب در سخنرانی نطق پیروزی خود تاکید می کند که ایران همچنان اولویت این رژیم است. ایهود باراک سیاستمدار نظامی پوشی که سالها عنوان وزیر جنگ را به خود اختصاص داده بود و در واپسین هفته های منتهی به انتخابات از بازنشستگی از سمت خود خبر داد در نشست اقتصادی داووس تاکید کرد که تنها راه برای مهار ایران هسته ای دیپلماسی است. رویکردی مشابه موضع گیری های آقای اوباما در چهار سال اخیر. آیا سخنان آقای باراک می تواند معیار تصمیم گیری در تل آویو باشد؟ نهاد مرجع در خصوص پرونده هسته ای ایران چه کسی است؟ آیا اوباما و نتانیاهو در چهار سال آتی در پرونده ایران به اجماع بیشتری دست خواهند یافت؟ پرسش هایی از این دست را با دکتر اسدالله اطهری، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل منطقه در میان گذاشتیم:
ایهود باراک وزیرجنگ مستعفی رژیم صهیونیستی در سخنرانی خود در نشست داووس گفته است در صورت شکست دیپلماسی و تحریم ها علیه ایران، پنتاگون طرح های خوب و پیشرفته ای در نظر دارد. با توجه به اینکه همواره ایهود باراک در دستگاه دیپلماسی رژیم تلاویو در مقابل نتایاهو و مخالف حمله نظامی به ایران بوده، آیا همان رویکرد ادامه دارد و یا تفسیر خاصی می توان از این گفته ایهود باراک کرد؟
برای اینکه بتوان به این سوال پاسخ داد، ابتدا باید فهمید که چه کسانی در اسرائیل در مورد ایران تصمیم گیری می کنند. آیا نیروهای دفاعی، امنیتی و نظامی هستند و یا نخست وزیر و پارلمان تصمیم گیرنده نهایی در این رژیم هستند؟ زمانی که به این فرایند پی بردیم در این مورد می توان پاسخ روشن تری داد.
در مواردی به یاد داریم که نتانیاهو دستور حمله داده، اما ارتش با آن مخالفت کرده بود. بنابراین باید مشخص شود که پرونده ایران در دست کدام نهاد امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و یا مرکز قدرت است.هماهنگی و عدم هماهنگی با ایالات متحده در اولویت بعدی قرار می گیرد. به عنوان مثال حملاتی که تلاویو تا به امروز به سوریه، سودان و ... انجام داده، کاملا با هماهنگی و حمایت امریکا بوده است. آنچه مشخص است این است که در حال حاضر در مورد ایران راه حل تنها با دیپلماسی و گفتگو حل خواهد شد و گزینه نظامی و عملیات جنگی در مرحله بعدی قرار می گیرد.
به نظر شما در اسرائیل کدام نهاد قدرتی در مورد مساله ایران تصمیم گیرنده است؟
مجموعه ای از مواردی که در بالا به اشاره شد، تصمیم گیرنده هستند، بدین معنا که تیم نظامی، اطلاعاتی و امنیتی نظر دهنده هستند و در نهایت با دیگر رده های قدرت نیز در داخل و خارج هماهنگی صورت می گیرد.
یکی از دلایل شکاف میان واشنگتن تلاویو در طول چند سال اخیر اختلاف بر سر پرونده هسته ای ایران و برخورد با ایران بود. آیا به نظر شما اوباما و نتانیاهو در دور دوم ریاست جمهوری امریکا با یکدیگر هماهنگ تر خواهند بود؟
به باور من اختلاف تلاویو و واشنگتن بر سر مساله ایران نبود یا شاید بتوان گفت ایران بخشی از مشکلاتی است که وجود داشت. در درجه اول مساله شهرک سازی های رژیم صهیونیستی عامل اصلی در این اختلاف ها بود. آنچه که اسرائیل خواستار اعمال آن در مورد ایران بوده و آ نیز صورت گرفت، همان قطعنامه 1929 بود که در 9 ژوئن2010 به تصویب رسید، این قطعنامه بسیار محکمی بود که امریکایی ها در این مورد کاملا با رژیم صهیونیستی هماهنگ بودند. در این قطعنامه هر گونه تولید، توسعه و حتی کاربرد موشک های بالستیک تحریم شده و کاربرد دفاعی و تهاجمی نیز از هم جدا نشده است.تفاوت اسرائیل و امریکا در این است که امریکا بیشتر تاکید بر تحریم های هوشمند اقتصادی دارد تا جنگ نظامی علیه کشور هدف.
هماهنگی اوباما با نتانیاهو در مورد نحوه برخورد دیپلماتیک و اعمال تحریم ها علیه ایران وجود داشته است. اما برخی از تحلیلگران نیز بر این باورند که امریکا به دنبال حل مشکل از طریق دیپلماسی است،درحالیکه اسرائیل به دنبال حمله نظامی به ایران است و در این مورد نیز از امریکا پیروی نمی کند و به شکل مستقل تصمیم می گیرد. اما من بر این عقیده ام که تصمیمات تلاویو تحت پوشش است و یکی از خطرات این خواهد بود که ممکن است اسرائیل دست به اقداماتی بزند و ایالات متحده را در چارچوبی قرار دهد تا موضع گیری خاصی کند و این مساله خطرناک ترین سناریو خواهد بود.
در انتخابات اخیری که در رژیم صهیونیستی برگزار شد، شاهد بودیم که حزب لیکود با نمایش ضعیف تری به قدرت رسید. آیا می توان گفت افکارعمومی در داخل اسرائیل نیز مخالف دیدگاه های نتانیاهو بوده و از محبوبیت حزب وی کاسته شده است؟
زمانی که قدرتی قصد تهاجم به کشور دیگری داشته باشد، باید از انسجام داخلی و حمایت مردم در داخل برخوردار باشد. گذشته از حمایت قدرتمند داخلی، وضعیت همسایگانش نیز مهم است که به عنوان مثال مصر نا امن است و در صحرای سینا چندین بار حملاتی صورت گرفت. در نتیجه مرز اسرائیل، قاهره و اسرائیل ،لبنان نا امن است. از سوی دیگر مساله سلفی ها و اخوان المسلمین و نیروهایی است که علیه رژیم صهیونیستی فعالیت می کنند. در نتیجه تمامی این مسائل مشکلات امنیتی است که برای تلاویو وجود دارد و در حقیقت رژیم صهیونیستی در چند جبهه باید بجنگد. همچنین آسیب پذیر بودن این رژیم و پاسخگویی احتمالی ایران و تمامی جمعیت و نهادهای امنیتی و نظامی اش و تاسیسات اتمی آن در آستانه آسیب است. بنابراین اسرائیل باید تمامی جوانب را در نظر بگیرد.
درست است که حزب لیکود رای آورده، اما بسیار تضعیف شده است و شاید با تشکیل ائتلاف به قدرت برسند. باید اذعان داشت که وزن آراء جناح تندرو کم شده و این امر نشان دهنده آن است که هنوز تندروها در جامعه اسرائیل جا دارند، اما جایگاه تسلط سیاسی کامل را از دست داده اند. به معنای دیگر گفتمان تندروها، گفتمان هژمون نیست و گفتمان های رقیب هم وجود دارد که حامی پیشبرد دیپلماسی هستند. بحران های اقتصادی و مسائل کارگری و ... که در رژیم صهیونیستی وجود دارد نیز همانطور که شما نیز اشاره کردید، سبب شده تا مردم در این رژیم بیشتر دوست داشته باشند تا قدرت در کشور بیشتر اولویت را به مسائل اقتصادی و داخلی دهد تا مسائل مربوط به سایر کشورها.
در پایان بایدخلاصه کرد که هر گونه اقدامی ازسوی اسرائیل بر اساس ارزیابی های بین المللی و برداشت های داخلی کشور هدف جایگاه، ضعف ها و احتمال پاسخ ها را در نظر گرفته و سپس تصمیمی مبنی بر حمله نظامی خواهد گرفت.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
نظر شما :