ناتوانی واشنگتن در رفتارشناسی سیاسی تهران
ایرانی که آمریکایی ها نمی شناسند
دیپلماسی ایرانی: آنچه در زیر می خوانید، بخش سوم و پایانی مقاله مفصل رابرت جرویس، استاد سیاست بین الملل دانشگاه کلومبیا و عضو موسسه مطالعات جنگ و صلح سالتزمن در نشریه فارن افرز است. وی در این مقاله به تحلیل مجادله هسته ای ایران و آمریکا و تشریح استراتژی مناسب واشینگتن در این زمینه پرداخته است.
به طور کلی، اعتبار بخشیدن به تعهد ها، دشوار تر از تهدید های معتبر است و این روند در مورد ایران بسیار مصداق دارد چرا که تاریخی بس طولانی از بی اعتمادی ها و خصومت ورزی های تاریخی بین تهران و واشینگتن به ثبت رسیده است. تعهد های آمریکا به ایران با عوامل دیگری نیز پیچیده تر می شود. هر آنچه که آمریکا به ایران می گوید در داخل، جهان عرب، کره شمالی و دیگر کشور هایی که ممکن است به دنبال سلاح هسته ای باشند، شنیده می شود و البته که اسرائیلی ها نیز به دقت گفته های واشینگتن به تهران را زیر نظر دارند. تهدید حمله اسرائیل ممکن است منبع موثری از فشار مضاعف پدید آورد اما تصور تهران از روابط آمریکا و اسرائیل می تواند سیگنال فرستادن واشینگتن به تهران را دشوار تر کند. همچنین تعهد های آمریکا باید به عنوان پوششی برای اقدامات اسرائیل نیز در نظر گرفته شود، و در این بین برخی تعهد هایی که به منظور اطمینان دادن به اسرائیل در زمینه امور امنیتی و حفاظتی طراحی شده اند، با پیام هایی که واشینگتن می خواهد برای تهران بفرستد در تضاد قرار دارد.
سیاستگذاران آمریکایی آگاهی محدودی از تصورات ایران و سیاست های داخلی اش دارند. به طور کلی اجماع نظر بر این است که سیاست هسته ای ایران در دست رهبری قرار دارد. اما اهداف تهران در این زمینه برای آنها مشخص نیست و آمریکایی ها نمی دانند کدام یک از پیام هایشان برای ایران جذاب بوده یا می تواند مجاب کننده باشد.
از سوی دیگر تشخیص دادن آنچه که برای فعالان سیاسی مختلف در ایران به عنوان یک پاداش قلمداد می شود، نیز آسان نیست. برای مثال برخی از مقامات تهران از تحریم های اعمالی راضی به نظر می رسند و تحریم ها ار مفید و سودآور می دانند. آنها می گویند این ارزشمندترین هدیه ای بود که غرب به جمهوری اسلامی داده است. این گروه نفعی در مذاکره و از سرگیری رابطه با آمریکا نمی بینند.
این فقدان اطلاعات و اعتماد موجب می شود که آمریکا نتواند تعهد های معتبری را نسبت به تهران داشته باشد ، مگر اینکه اقدامات اعتماد ساز حداقلی انجام شود. در محتمل ترین توافقی که می توان با تهران متصور شد ، بحث غنی سازی اورانیوم مطرح است . به این ترتیب که جمهوری اسلامی در مقابل دریافت برخی امتیازها مانند لغو تحریم ها و پرهیز از گزینه تغییر رژیم ، غنی سازی با خلوص بالا را متوقف کرده ، ذخایر موجود را به خارج از کشور انتقال دهد و سایت غنی سازی فوردو در نزدیکی قم را نیز تعطیل کند.
به منظور دستیابی به این توافق، واشینگتن باید تهران را مجاب کن که هدف از مذاکرات، ضعیف کردن جمهوری اسلامی و تغییر رژیم نیست. تضمین های امنیتی نیز می تواند بخشی از این توافق باشد، چرا که ایرانی ها به یاد دارند که آمریکا با وجود توافق با معمر قذافی در لیبی به سرنگونی وی کمک کرد.
نشستن پای میز مذاکره
باوجود اینکه آمریکا و متحدان اروپایی اش، در حال مذاکره با ایران هستند، به نظر می رسد که این مذاکرات چیزی فراتر از تکرار مواضع بی حاصل نیست. بی اعتمادی معمولا در آغاز روند مذاکره در اوج خود قرار دارد، چرا که هر یک از طرف ها گمان می کنند، مصالحه به معنی ضعف نشان دادن در مقابل طرف دیگر و قوی تر کردن آن است.
برای حل این مشکل، راه های استانداردی وجود دارد. مانند استفاده از طرف های سوم برای بیان دیدگاه ها بدون پافشاری بر مواضع مذاکره ای واقعی . اما بی اعتمادی بین ایران و آمریکا عمیق تر از آن است که بتوان از یک دستور کار معمولی برای آن استفاده کرد. نفوذ در مقامات تهران و ترغیب آنها برای مذاکره ، بسیار سخت است. درخواست شخصی و مستقیم به صورت علنی و محرمانه از رهبران تهران برای مذاکره ، می تواند موثر باشد.
یک رویکرد دراماتیک برای آمریکا که غیر محتمل است، این است که ایالات متحده برخی از تحریم ها علیه ایران را لغو کرده و از آماده باش نظامی علیه تهران دست بکشد. اما سناریوی عملی تر این است که واشینگتن به تهران نشان دهد برای توافقی آمادگی دارد که در آن شانس بررسی لغو تحریم ها و ارائه تضمین های امنیتی وجود دارد.
یک روند عادی مذاکره ای با اقدامات اعتمادساز اندک و با پرهیز از مواجه به مسائل اصلی و بسیار سخت، آغاز می شود تا اینکه یک اعتماد دوجانبه ایجاد شود. اما در مورد ایران برای این اقدام بسیار دیر است، چرا که شانس برخی اقدامات اعتمادساز با توجه به اعمال تحریم ها از بین رفته است. برای مثال، تا همین اخیرا ، رویکرد تعلیق در برابر تعلیق برای اعتمادسازی محتمل بود: پیشنهاد آمریکا مبنی بر اینکه دیگر در جهت افزایش فشار علیه ایران حرکت نکند و در مقابل نیز تهران اقدامات مثبتی انجام دهد. اما در این شرایط با توجه به تاثیری که تحریم ها بر جا گذاشته اند، لغو آنها مورد نیاز است و این در حالی است که این اقدام یک مصالحه بزرگ برای آمریکا و اروپا به شمار می رود.
این برای واشینگتن ضروری خواهد بود که پیش از آغاز مذاکرات، چشم اندازی از توافق نهایی داشته باشد. ورود به مذاکرات جدی برای کاخ سفید هزینه های سیاسی قابل توجهی به همراه خواهد داشت و به اختلاف نظرهای سیاسی در تهران دامن می زند. ریسک هایی که رهبران ایران و آمریکا به آن توجه دارند و تنها در صورتی متحمل آن می شوند که چشم انداز خوبی از یک راهکار قابل پذیرش وجود داشته باشد.
ایالات متحده همچنان نیاز دارد که کارت های بیشتری را روی میز بگذارد. اوباما باید رهبران تهران را متقاعد کند که مذاکره موفق می تواند به طور ملموسی تهدید های آمریکا علیه ایران را کاهش دهد. همچنین اعلام تمایل واشینگتن نسبت به پذیرش برنامه هسته ای صلح جویانه تحت نظارت ایران نیز می تواند گامی موثر باشد. برخی در آمریکا می خواهند این اقدامات را به عنوان گام نهایی در معامله با ایران انجام دهند اما تعلیق در اجرای آنها می تواند شانس هر گونه توافق با تهران را از بین ببرد.
موانع مذاکره موفق با تهران به اندازه ای زیاد است که بهترین چیزی که آمریکا می تواند به دست آورد نوعی از کنترل و محدود کردن است. به نحوی که وجه تهران حفظ شود و در ضمن از برنامه های هسته ای تسلیحاتی نیز دور بماند. البته چنین موقعیتی نمی تواند با ثبات باشد. با نگاهی دقیق به چالش های پیش روی دیپلماسی اجباری در قبال ایران می توان گفت، به کار بردن تهدید ها و تعهد ها در مدیریت مشکلات ناشی از برنامه های هسته ای ایران در بهترین حالت، دشوار است و به سطح بالایی از آرامش، جدیت، خلاقیت و قدرت پیش بینی نیاز دارد. اما اگر واشینگتن به دنبال پرهیز از دو گزینه اقدام نظامی و بازدارندگی است، به این مهارت ها برای رسیدن به نتیجه نیاز دارد.
تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10
بخش های اول و دوم مطلب رابرت جرویس
انتشار اولیه: سه شنبه 3 بهمن 1391 / باز انتشار: جمعه 5 بهمن 1391
نظر شما :