اغراق غرب در خصوص تبعات هسته ای شدن تهران
ایران با بمب هسته ای چه خواهد کرد؟
دیپلماسی ایرانی: مناظره بر سر ایران و برنامه های هسته ای اش در جامعه سیاست خارجی آمریکا اعتبار کمی دارد ، چرا که اغلب این بحث بر مبنای تصور های مورد تردیدی است که حتی امکان موشکافی متداول نیز در مورد آنها وجود ندارد. تا کنون رسانه های نوشتاری، تصویری و صوتی برای بررسی اینکه آیا ایران واقعا بمب می خواهد یا خیر؟ چقدر به تولید بمب نزدیک شده؟ تاثیر تحریم ها چگونه بوده و آیا ابتکار دیپلماتیک جدید می تواند کارساز باشد؟ زمان و هزینه زیادی را اختصاص داده اند. به طور مشابه روزنامه نگاران و سیاستمداران نیز ساعت های زیادی را صرف پیدا کردن پاسخ این پرسش کرده امد که اسرائیل در چه زمانی به ایران حمله می کند و آیا اصلا این حمله اتفاق خواهد افتاد یا خیر. همچنین آنها می خواهند بدانند آیا آمریکا نیز در این حمله احتمالی اسرائیل را همراهی خواهد کرد یا خیر. اما ما هیچگاه این پرسش را مطرح نمی کنیم که آیا این موضوع بیش از حد جنجالی شده یا خیر.
به طور کلی بحث بر سر ایران بر پایه این تصور است که تمایل ایران به هسته ای شدن ، رویدادی است که از اهمیت ژئوپولتیکی برخوردار است: رویدادی که با آلمان سال 1933، سقوط فرانسه در سال 1940 و فروپاشی جماهیر شوروی سابق برابر می شود. در چنین فضایی ، هنری کیسینجر بر این باور است که توانایی هسته ای پنهان ایران ( توانایی که بتوان از طریق آن به سرعت به بمب هسته ای دست یافت) به خودی خود دارای پیامد های نگران کننده ای است. حتی در صورتی که ایران از برخی خط قرمز ها صرفنظر کند، کیسینجر می گوید این رویکرد یک روند هسته ای غیر قابل کنترل در منطقه به راه می اندازد و موجب می شود همسایگان ایران ارزیابی های جدیدی از برآورد های سیاسی خود با تهران داشته باشند. از سوی دیگر امکان از بین رفتن تمایلات اصلاح طلبی در بهار عربی و قطع امید از کاهش تسلیحات هسته ای در جهان وجود دارد. تمامی این پیامد ها در مورد پتانسیل هسته ای ایران و نه دستیابی ایران به سلاح هسته ای مطرح می شود. این نظریه پردازی ها با این ایده همراه است که آمریکا یا باید ایرانیان را به متوقف کردن بخش قابل توجهی از برنامه های غنی سازی ترغیب کند یا اینکه گزینه نظامی را به کار گیرد.
این در حالی است که منبع اصلی تمامی این تصور ها به سادگی اثبات شده در نظر گرفته می شود و به ندرت مورد بررسی و کاوش قرار می گرد. مشخص ترین پرسشی که باید مطرح شود ، این است: آیا اقدامات پیشین در زمینه اشاعه هسته ای پیامد های نگران کننده ای مشابه آنچه که تندرو ها در مورد ایران پیش بینی می کنند، به دنبال داشته است؟ پاسخ، خیر است. در واقع گسترش تسلیحات هسته ای پیامد اندکی بر ماهیت سیاست های جهانی و رتبه بندی قدرت های بزرگ داشته است. تاثیر عمده انقلاب هسته ای برانگیختن احتیاط در رفتار دو طرفی بوده که یکی به دنبال بمب هسته ای و دیگری به دنبال مواجه با دشمن مسلح به سلاح هسته ای است.
اشاعه هسته ای؛ کشورهای ضعیف را به فعالان جهانی بزرگ و تاثیرگذار تبدیل نمی کند و چرخه هسته ای در منطقه به راه نمی اندازد. به بیان دیگر نگرانی ها در مورد اینکه ایران هسته ای سیاست های جهانی یا منطقه ای را تغییر می دهد، یک مبالغه گویی است.
جماهیر شوروی سابق
به همین منظور می توان تاریخ را بررسی کرد. آیا محورهای جهان در سال 1949، زمانی که جماهیر شوروی سابق نخستین بمب خود را آزمایش کرد ، تغییر محسوسی داشت؟ هرچند مقاله های با آب و تابی در آن زمان در خصوص تهدید های ناشی از جماهیر شوروی سابق منتشر شده، اما اشاعه هسته ای شوروی تنها رویکرد محتاطانه ابر قدرت ها در برابر یکدیگر را تقویت کرد. ایالات متحده اکنون جماهیر شوروی سابق را یک دشمن می داند و سیاست بازدارندگی آن را نیز از مدت ها پیش تدوین کرده است. ناتو پیش از آزمایش بمب جماهیر شوروی سابق بنیانگذاری شد. دستیابی به بمب استالین یا جانشین های وی را قادر نکرد تا بر همسایگان خود یا متحدان کلیدی آمریکا، چیره شوند. از سوی دیگر ملاحظات دیگر کشور ها در مورد مسکو را تغییر نداد. از سوی دیگر وجود زرادخانه بزرگ از تسلیحات هسته ای مانع شکل گیری جنبش های ضد کمونیستی در شرق آلمان، مجارستان و چکوسلواکی نشد و موجب نشد جماهیر شوروی سابق در افغانستان پیروز شود. از همه مهمترین این تسلیحات نتوانست جلوی فروپاشی جماهیر شوروی سابق را بگیرد.
انگلیس و فرانسه
یک پرسش دیگر این است که آیا تمایلات هسته ای در انگلیس و فرانسه از رو به زوال گذاردن قدرت آنها جلوگیری کرد؟ قدرت هسته ای به شارل دو گل فرانسوی امکان داد پرستیژ کشورش را تقویت کند و قدرت بازدارندگی خود را داشته باشد و کمتر به ایالات متحده احساس وابستگی کند، اما جایگاه فرانسه به عنوان یک بازیگر فعال در امور جهانی و نفوذ بین المللی را ارتقاء نداد. انگلیس نیز با قدرت هسته ای نتوانست اختلافات خود را با آرژانتین حل کند،و این در حالی بود که آرژانیتن سلاح هسته ای در اختیار نداشت اما با نیرو های معمولی ارتش جزایر فاکلند را حفظ کرد.
چین
به خاطر آوردن این نکته نیز حائز اهمیت است که آیا دستیابی چین به بمب هسته ای در سال 1964 آن را ناگهان به یک ابر قدرت تبدیل کرد. چین تا زمانی که اصول بازاری را در اقتصاد خود به کار نگرفت و به رشد اقتصادی خود سر و سامانی نداد نتوانست به نفوذ جهانی دست یابد.
اسرائیل و آفریقا
در مورد رژیم اسرائیل چه طور؟ آیا اسرائیل با هسته ای شدن اش توانست خواسته های خود را بر حزب الله یا فلسطین تحمیل کند؟ خیر. اسرائیل از قدرت ارتش که در مقایسه به قدرت هسته ای یک نیروی سنتی است برای حمله ها و تهاجم های خود استفاده می کند. در واقع بمب اسرائیل حتی نتوانست مصر و سوریه را از حمله ای که در اکتبر 1973 انجام شد باز دارد. همچنین هسته ای شدن اسرائیل، چرخه هسته ای در منطقه ایجاد نکرد، البته عراق و لیبی تلاش کردند برنامه های هسته ای را پیش ببرند که با موفقیت همراه نبود.
از سوی دیگر دولت سفید در آفریقای جنوبی ناگهان تعداد زیادی بمب هسته ای تولید کرد، اما کسی توجهی نکرد و دوران آپارتاید در این منطقه به پایان رسید.
هند و پاکستان
هند و پاکستان نیز نمونه های قابل توجهی به شمار می روند. انفجار هسته ای صلح آمیز هند در سال 1974 آن را به یک ابرقدرت تبدیل نکرد و تنها پیامد آن برانگیختن پاکستان برای گام گذاشتن در برنامه های هسته ای بود.
کره شمالی
در نهایت در کره شمالی نیز سلاح هسته ای آن را به یک بازیگر فعال در جهان تبدیل نکرد و اکنون این کشور بیش از هر زمان دیگری در انزوا قرار دارد. کره جنوبی و ژاپن که در همسایگی این کشور به سر می برند می توانند در کوتاه ترین زمان به باشگاه هسته ای وارد شوند اما در طول یک دهه ای که کره شمالی هسته ای شده، این اقدام را انجام نداده اند.
ترکیب تئوری و تاریخ
به بیان دیگر هم تئوری و هم تاریخ به ما آموخته است که سلاح هسته ای کمترین نفوذ را در قدرت و نفوذ کشور ها دارد. این نوع سلاح کشورهای ضعیف را به قدرت های بزرگ تبدیل نمی کند و هزینه زیادی نیز به دنبال دارد. به همین دلیل است که اغلب کشور ها با پتانسیل هسته ای به این نتیجه رسیده اند که دستیابی به بمب ارزش آن را ندارد. اما برخی از کشور ها و احتمالا آنهایی که از وقوع جنگ نگرانند، در جهت هسته ای شدن گام بر می دارند. اما خبر خوب این است که زمانی که این کشور ها در این مسیر گام برمی دارند، تاثیر اندکی بر امور جهانی بر جا می گذارند.
این در حالی است که بنابر برخی دلایل ناشناخته، جامعه امنیت ملی آمریکا این منطق و تاریخ را در مورد مساله ایران نادیده می گیرد. آمریکا با مطرح کردن سناریو های مختلف در زمینه پیامد های ژئوپولتیکی دستیابی ایران به سلاح هسته ای، در واقع موضوع تندرو ها در تهران را تقویت کرده است. اما اگر دستیابی ایران به بمب هسته ای تمامی نفوذی که کیسنجر و دیگران از آن هراس دارند را به جمهوری اسلامی ارائه می کند، چرا تهران یکی از این بمب ها را رو نمی کند؟
در واقع بهترین راه برای بازداشتن تهران از هسته ای شدن این است که هم گزینه نظامی کنار گذاشته شود ( نکته ای که نیاز به قدرت بازدارندگی برای ایران را کاهش می دهد) و هم به تهران خاطرنشان شود که بمب هسته ای منافع استراتژیک بزرگی برای ایران به همراه ندارد و بر سیاست های منطقه ای یا جهانی تاثیر عمیقی نخواهد داشت.
منبع: فارن پالیسی
انتشار اولیه: یکشنبه 12 آذر 1391 / باز انتشار : سه شنبه 14 آذر 1391
نظر شما :