مصر ریاست را به ایران می دهد
اهمیتحضور مرسی در اجلاس سرانعدمتعهد
دیپلماسی ایرانی: در شناخت ماهیت تحول در مصر می توان روابط قاهره – تهران را به عنوان یک شاخص در نظر داشت. علیرغم گذشت حدود 17 ماه از سقوط حسنی مبارک، تلاش ایران برای عادی سازی روابط دوجانبه هنوز به نتیجه نرسیده است. این روند نشان دهنده اتفاق هایی است که در مصر رخ داده و بیانگر نوع جریانی است که در این کشور حاکمیت دارد.
به طور کلی رابطه ایران و مصر مساله را می توان به دو مقطع تاریخی تقسیم کرد:
مقطع اول، قبل از قیام مردم مصر؛ پیش از 22 بهمن 1389 و یا 11 فوریه 2011 که منجر به کناره گیری و یا سرنگونی مبارک شد، از سوی ایران اشتیاق زیادی برای برقراری ارتباط وجود داشت. حتی در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، مذاکرات و تلاش هایی در جهت برقراری این ارتباط صورت گرفت که به نتیجه نرسید. دلیل عدم توفیق در برقراری روابط این بود که در آن دوران تصمیم گیری در مورد پرونده روابط با ایران در دوران حسنی مبارک، در دست عمر سلیمان و سازمان امنیت مصر بود. در نتیجه آنها از زاویه امنیتی به مساله نگاه می کردند. نگرش آنها توام با ابهامات و سوالات و مبتنی بر مسائل امنیتی است. ضمن اینکه سازمان امنیت مصر در آن دوران، ارتباط سازمانی نیرومندی با کشورهای غربی و مرتجع عربی داشت. در نتیجه تمامی تلاش ها با ناکامی روبرو شد.البته واضح است که نقش شخص آقای مبارک در این امر نیز غیر قابل انکار است.اطلاع دارید که در مقطعی ایران حتی حاضر شد نام خیابان خالد استامبولی را عوض کند، اما مصری ها به گونه ای رفتارکردند که این پروژه هم ناتمام ماند.
در دوران محمود احمدی نژاد نیز این تمایل و اشتیاق با شدت بیشتری ادامه یافت. از یاد نبرده ایم که ایشان در جریان سفر به امارات در سال 1386 در پاسخ به پرسش خبرنگار « الاهرام » درباره رابطه ایران با مصر گفت: «ما به شکل قاطع در پی تجدید رابطه با مصر هستیم و اگر دولت مصر اعلام آمادگی کند تا پایان وقت اداری همین امروز سفارت ایران در قاهره را برپا می کنیم ».
بنده در همان زمان هم اعتقاد داشتم و در مصاحبه ای هم تصریح کردم که ایران نباید برای برقراری ارتباط با مصر اشتیاق بیش از حد از خود نشان دهد، چراکه بر اساس یک اصل روانشناسی سیاسی، اشتیاق بیش ازحد موجب دافعه می شود.
مقطع دوم، دوران پس از سرنگونی حسنی مبارک و پیروزی مردم مصر بر دیکتاتوری؛ در این دوران هم ایران دچار اشتباه بزرگی شد و آن برداشت غلطی بود که از تحولات مصر داشت. آنچه که ایران درباره قیام مردم مصر می پنداشت این بود که این قیام ضد امریکایی و ضد اسرائیلی است و در نتیجه تمایل زیادی به برقراری روابط با ایران خواهد داشت. در حالی که افرادی که مسائل مصر را پیگیری می کردند، آگاه بودند که سرنگونی مبارک لزوما به دلیل گرایش به ظرفیت های ضد امریکایی نیست. کمااینکه در روزهایی که مردم در میدان التحریر هم گرد می آمدند، هیچ گاه شاهد شعارهای ضد امریکایی و یا ضد اسرائیلی نبودیم. این بدین معنا نیست که مردم مصر ضد رژیم صهیونیستی نیستند، بلکه یکپارچگی و هدف اصلی در قیام مردم مصر مدنظر است. پس از این تحولات دوباره ایران تلاش های زیادی برای برقراری این ارتباط کرد. اشتیاقی که به آن اشاره شد این بار با شدت بسیار بیشتری برای برقراری رابطه با مصر بروز پیدا کرد. سفرهای مقامات، اظهارات بعضا عجولانه دست اندرکاران سیاست خارجی و نمایندگان مجلس و تلاش هایی که ایران در این مسیر انجام داد، همگی نان دهنده این اشتیاق بود. این مسئله موجب شد که اگر هم تمایلی در میان برخی جریانات سیاسی و حتی دولت و حاکمان جدید مصر برای عادی سازی روابط با ایران شکل گرفته بود به دلیل عجله و عدم برنامه ایران و فشار لابی های بین المللی و منطقه ای در نهایت به نتیجه مطلوب خود نرسد.
محمد مرسی، رئیس جمهور جدید مصر به عنوان اولین سفر خارجی خود به عربستان سعودی رفت و این در حالی است که همه بر این امر واقفند که در حال حاضر ایران و عربستان در روابط دو جانبه و سیاستهای منطقه ای در دو قطب مخالف یکدیگر در موضوعات مختلف در منطقه عمل می کنند.
در نتیجه شاید بتوان گفت علیرغم تحول در مصر و انتخاب رییس جمهور و پارلمان جدید، هنوز اراده لازم و قوی در این کشور برای برقراری ارتباط وجود ندارد و قاهره ترجیح می دهد در این شرایط فاصله خود را با تهران حفظ نماید. این امر متاثر از جریانهای حاکم بر مصر کنونی، تاثیر لابی های منطقه ای و جهانی، موقعیت به شدت آسیب دیده ایران در دیپلماسی منطقه ای و جهانی و برداشتهای ناصواب ایران از تحولات مصر بوده است.
مصر در جبهه کشورهای عربی
هرچند باید اذعان کرد که نظام سیاسی مصر هنوز شکل خود را پیدا نکرده و به تدریج درحال شکل گیری است، اما نمی توان انکار کرد که گرایش کنونی مصر بیشتر متمایل به اردوگاه ضد ایرانی در میان کشورهای عربی است. ایران در طول یک سال و نیم گذشته فرصت تصحیح سیاستهای منطقه ای و تاثیر گذاری بر تحولات کشورهای عربی را به دلیل تضعیف موقعیتش در منطقه و جهان از دست داد. این در حالی است که سرنگونی حسنی مبارک بهترین فرصت برای تاثیرگذاری بر مصر و دیگر کشورهای عربی از طریق اتخاذ سیاست منطقی و رویکرد معتدل بود.
بنابراین در مورد مساله مصر نیز زمانی که بیشترین ظرفیت تاثیرگذاری را داشتیم، متاسفانه به علت ناکارآمدی سیاست خارجی ایران و عدم شناخت صحیح از تحولات در کشورهای عربی - که همچنان هم ادامه دارد- این فرصت از بین رفت. در کنار این مسئله باید اذعان داشت تصویر ناموجهی که ایران در طول چند سال اخیر در جهان از خود به نمایش گذاشته، به جای آنکه سبب تعمیق روابط با دیگر کشورها و جذب کشورهای عربی که با قیام های مردمی متحول شده اند، بیشتر دافعه و احتیاط آنها در رابطه با ایران را در پی داشت. در نتیجه، این کشورها برای پرهیز از تندروی و مدیریت پس از سرنگونی حکام سابق، سعی کردند از ایران فاصله بگیرند.
در این دوران که ایران فرصت ها را از دست داد، رقبای ایران نفوذ خود را در این کشورها تقویت کردند. به عنوان مثال اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه به مصر سفرکرد و یا محمد مرسی به عربستان رفت. این صف بندی و گروه های منطقه ای وجود دارد و ایران باید با توجه به جبهه های مختلف سیاست خارجی خود را تنظیم کند.
حضور محمد مرسی و اجلاس سران غیرمتعهدها
ایران تا کمتر از یک ماه دیگر ایران میزبان شانزدهمین اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد است. پیش بینی ها دلالت بر این امر دارد که محمد مرسی در این اجلاس حضور نخواهد داشت. مصر در حال حاضر رییس جنبش عدم تعهد است که در اجلاس تهران، ریاست را به ایران واگذار خواهد کرد. بنابراین از نظر تشریفاتی باید آقای مرسی به عنوان رئیس فعلی غیرمتعهدها به ایران بیاید؛ اما این بایدها همیشه بر روی کاغذ است.
برخی از منابع و رسانه های ایران در واکنش به عدم حضور احتمالی رییس جمهور مصر در اجلاس تهران مدعی شده اند که هنوز دعوت نامه مرسی ارسال نشده است. به نظر می رسد این نگاه و اینگونه ادعاها اشتباهای بر اشتباهات قبلی است و کمکی به سیاست خارجی ما نخواهد کرد و نوعی واکنش عکس العملی و شتابزده است. چراکه ایران باید به عنوان میزبان و رئیس آینده این اجلاس باید همه اعضا جنبش را دعوت کند و در این بین هیچ ربطی به ماهیت کشورها و گرایش سیاسی حکومتها ندارد و به یقیین هم اینکار انجام خواهد شد.
بر این باورم که ایران باید نهایت تلاش خود را بکند تا مصر در این اجلاس شرکت کند؛ چراکه مصر علاوه بر اینکه یکی از سه کشور بنیانگذار جنبش عدم تعهد است، یکی از بانفوذترین کشورهای جهان عرب و شاید جهان اسلام است. نکته مهم دیگر این است که محمدمرسی پس از 30 سال حکومت دیکتاتوری حسنی مبارک با رای مردم انتخاب شده و اولین رییس جمهور منتخب و غیر نظامی این کشور از زمان سرنگونی حکومت پادشاهی در این کشور در سال 1952 است. دیگر اینکه حضور مرسی در تهران وزن اجلاس را بالا می برد. بنابراین اگر ایران باید همه ظرفیت دیپلماتیک خود را به کار بگیرد تا مرسی در اجلاس شرکت کند. حضور آقای مرسی در اجلاس تهران علاوه بر اینکه وزن کنفرانس آتی تهران را افزایش می دهد، اعتبار و وجهه ای برای کشورمان خواهد بود.
البته باید به این مساله مهم نیز توجه داشت که بر اساس اخبار منتشر شده از سوی مسئولین برگزاری اجلاس از 130 کشور عضو تا کنون که کمتر از یک ماه به برگزاری آن مانده حدود 33 کشور برای شرکت در اجلاس در سطح سران اعلام آمادگی کرده اند که رقم بسیار ناامید کننده ای است. به یاد داریم که در سال 1376 شاهد حضور گستره ای از سران و رهبران کشورها در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در تهران بودیم. به هر حال در چنین شرایطی ایران باید نهایت تلاش خود را بکند تا شاهد حضور تعداد بیشتری در اجلاس باشیم، چراکه اینگونه اجلاس ها وزن سیاسی کشور را بالا می برد./14
نظر شما :