علت اصلی احضار وزیر خارجه
شرق : هیچکس به درستی نمیداند که خبط و خطایی که از سوی علیاکبر صالحی وزیر خارجه در ملاقات وی با ویلیام هیگ همتای بریتانیایی او به وقوع پیوسته کدام است که به واسطه آن وزیر خارجه به مجلس احضار شد. شاید به واسطه مشخص نبودن خلافی که صورت گرفته است مجلس عجالتا حضور صالحی را به عقب انداخته. چراکه قرار بود مشارالیه در اولین فرصت در صحن علنی مجلس حاضر شود و درخصوص ملاقاتش با وزیر خارجه انگلستان توضیح دهد. ظاهرا اعتراض نمایندگان به موضوعات مطرح شده در مذاکرات میان وزیر خارجه ما و انگلستان نیست.
آنان بیشتر به نقش آن ملاقات اعتراض دارند. چراکه فکر میکنند وزیر خارجه اختیار نداشته و نباید با وزیر خارجه انگلستان ملاقات میکرده. استدلال نمایندگانی که به صالحی معترضاند ناشی از مصوبه مجلس است که در پاییز سال گذشته سطح روابط میان ایران و بریتانیا را در حد کاردار تقلیل داد. با توجه به آن مصوبه، نمایندگان انتظار نداشتهاند که وزیر خارجه ما با وزیر خارجه بریتانیا ملاقات کند و علت اعتراضشان و احضار وزیر خارجه به مجلس هم به همین دلیل است. به نظر میرسد که نمایندگان معترض، ملاقات با وزیر خارجه انگلستان را نوعی بیاعتنایی به مصوبه مجلس و در سطحی کلیتر، نوعی بیاعتنایی به سیاستها و جهتگیری کلی نظام میدانند که بعد از آمریکا، لندن را دشمن بالفطره ایران اسلامی میداند. به بیان دیگر، حتی اگر مصوبه مجلس هم نمیبود، نمایندگان توقع نداشتند که صالحی با هیگ ملاقات میکرد. ضمن آنکه اعتراض نمایندگان را میتوان درک کرد، در عین حال چند نکته را هم باید در نظر گرفت. نخست آنکه مصوبه مجلس هشتم پیرامون تقلیل سطح روابط دیپلماتیک میان ایران و بریتانیا، به نحوی که آن را اصولی و در جهت منافع ملی بپنداریم (که خود این جای بحث دارد)، از دولت میخواهد که روابط با لندن را یک درجه پایین آورده و از حد سفیر به کاردار تقلیل دهد. آن مصوبه نه خواهان حمله به سفارت انگلستان در تهران و اشغال آن میشود و نه میگوید که هیچگونه مراوده دیپلماتیک و هیچ تماسی میان امنای دو کشور نباید صورت گیرد. حتی در زمانی که دو یا چند کشور در حال جنگ با یکدیگر هستند، سفرای آنان در پایتختهای یکدیگر حضور دارند. در تمام هشت سالی که ما با عراق در حال جنگ بودیم، سفارت عراق در تهران دایر بود. وجود سفارت یک کشور در خاک کشور دیگر و حضور سفیر آن کشور به نمایندگی از کشورش نه به معنای تصدیق سیاستهای آن کشور است و نه به معنای ابراز عجز و ضعف در برابر آن کشور اساسا در دنیای پرتحرک و کوچک شده یا به تعبیری «جهانی شده»، بستن سفارت یک کشور یا نپذیرفتن سفیر آن و سایر تصمیماتی که برخی از مسوولان در ایران هنوز بر آنها باور دارند، عصرش و زمانش سپری شده. بسته بودن سفارت انگلستان در تهران و متقابلا سفارت ایران در لندن، صرفا باعث ایجاد مشکلات برای شهروندان ایرانی و انگلیسی میشود که میخواهند به دو کشور سفر کنند. همین و بس. سود و حاصل دیگری بسته بودن سفارت و نبود سفیر انگلستان در تهران با خود به همراه نداشته.
سیاستهای انگلستان در قبال ایران هم تغییر نکرده و از فشار دیپلماتیک انگلستان در عرصه بینالملل علیه ما کاسته نشده، به علاوه آیا مصوبه مجلس، دولت را مقید کرده بوده که هیچ مراوده، ملاقات، دیدار، گفتوگو و مذاکره با مقامات عالیرتبه بریتانیا نداشته باشند؟ بگذریم که اساسا وزیر خارجه ما برای دیدار و گفتوگو با ویلیام هیگ به افغانستان نرفته بود. بلکه آن ملاقات در حاشیه برگزاری یک نشست بینالمللی پیرامون افغانستان بود. اساسا اگر قرار شود درخصوص مسایل افغانستان، ایران و انگلستان با یکدیگر گفتوگوهایی داشته باشد، تکلیف چیست؟ چون ممکن است عدهای از این ملاقات سوءبرداشت کنند و آن را مغایر با دیپلماسی انقلابی بدانند نباید وزیر خارجه ما با وزیر خارجه انگلستان مذاکره کند؟ ای کاش متهای که نمایندگان علیه دیپلماسی دولت احمدینژاد به خشخاش گذاردهاند آن را درخصوص تقویت دستگاه دیپلماسی ما در حوزههای دیگر به کار میگرفتند. ایکاش وزیر خارجه را به واسطه بخشی از این فهرست بلند بالا به مجلس احضار میکردند و نه برای ملاقاتی که به هر حال نفس برگزاری آن نمیتوانسته در جهت منافع ملیمان نبوده باشد.
آنان بیشتر به نقش آن ملاقات اعتراض دارند. چراکه فکر میکنند وزیر خارجه اختیار نداشته و نباید با وزیر خارجه انگلستان ملاقات میکرده. استدلال نمایندگانی که به صالحی معترضاند ناشی از مصوبه مجلس است که در پاییز سال گذشته سطح روابط میان ایران و بریتانیا را در حد کاردار تقلیل داد. با توجه به آن مصوبه، نمایندگان انتظار نداشتهاند که وزیر خارجه ما با وزیر خارجه بریتانیا ملاقات کند و علت اعتراضشان و احضار وزیر خارجه به مجلس هم به همین دلیل است. به نظر میرسد که نمایندگان معترض، ملاقات با وزیر خارجه انگلستان را نوعی بیاعتنایی به مصوبه مجلس و در سطحی کلیتر، نوعی بیاعتنایی به سیاستها و جهتگیری کلی نظام میدانند که بعد از آمریکا، لندن را دشمن بالفطره ایران اسلامی میداند. به بیان دیگر، حتی اگر مصوبه مجلس هم نمیبود، نمایندگان توقع نداشتند که صالحی با هیگ ملاقات میکرد. ضمن آنکه اعتراض نمایندگان را میتوان درک کرد، در عین حال چند نکته را هم باید در نظر گرفت. نخست آنکه مصوبه مجلس هشتم پیرامون تقلیل سطح روابط دیپلماتیک میان ایران و بریتانیا، به نحوی که آن را اصولی و در جهت منافع ملی بپنداریم (که خود این جای بحث دارد)، از دولت میخواهد که روابط با لندن را یک درجه پایین آورده و از حد سفیر به کاردار تقلیل دهد. آن مصوبه نه خواهان حمله به سفارت انگلستان در تهران و اشغال آن میشود و نه میگوید که هیچگونه مراوده دیپلماتیک و هیچ تماسی میان امنای دو کشور نباید صورت گیرد. حتی در زمانی که دو یا چند کشور در حال جنگ با یکدیگر هستند، سفرای آنان در پایتختهای یکدیگر حضور دارند. در تمام هشت سالی که ما با عراق در حال جنگ بودیم، سفارت عراق در تهران دایر بود. وجود سفارت یک کشور در خاک کشور دیگر و حضور سفیر آن کشور به نمایندگی از کشورش نه به معنای تصدیق سیاستهای آن کشور است و نه به معنای ابراز عجز و ضعف در برابر آن کشور اساسا در دنیای پرتحرک و کوچک شده یا به تعبیری «جهانی شده»، بستن سفارت یک کشور یا نپذیرفتن سفیر آن و سایر تصمیماتی که برخی از مسوولان در ایران هنوز بر آنها باور دارند، عصرش و زمانش سپری شده. بسته بودن سفارت انگلستان در تهران و متقابلا سفارت ایران در لندن، صرفا باعث ایجاد مشکلات برای شهروندان ایرانی و انگلیسی میشود که میخواهند به دو کشور سفر کنند. همین و بس. سود و حاصل دیگری بسته بودن سفارت و نبود سفیر انگلستان در تهران با خود به همراه نداشته.
سیاستهای انگلستان در قبال ایران هم تغییر نکرده و از فشار دیپلماتیک انگلستان در عرصه بینالملل علیه ما کاسته نشده، به علاوه آیا مصوبه مجلس، دولت را مقید کرده بوده که هیچ مراوده، ملاقات، دیدار، گفتوگو و مذاکره با مقامات عالیرتبه بریتانیا نداشته باشند؟ بگذریم که اساسا وزیر خارجه ما برای دیدار و گفتوگو با ویلیام هیگ به افغانستان نرفته بود. بلکه آن ملاقات در حاشیه برگزاری یک نشست بینالمللی پیرامون افغانستان بود. اساسا اگر قرار شود درخصوص مسایل افغانستان، ایران و انگلستان با یکدیگر گفتوگوهایی داشته باشد، تکلیف چیست؟ چون ممکن است عدهای از این ملاقات سوءبرداشت کنند و آن را مغایر با دیپلماسی انقلابی بدانند نباید وزیر خارجه ما با وزیر خارجه انگلستان مذاکره کند؟ ای کاش متهای که نمایندگان علیه دیپلماسی دولت احمدینژاد به خشخاش گذاردهاند آن را درخصوص تقویت دستگاه دیپلماسی ما در حوزههای دیگر به کار میگرفتند. ایکاش وزیر خارجه را به واسطه بخشی از این فهرست بلند بالا به مجلس احضار میکردند و نه برای ملاقاتی که به هر حال نفس برگزاری آن نمیتوانسته در جهت منافع ملیمان نبوده باشد.
نظر شما :