در سایه بحران سیاسی - اقتصادی یونان
اروپا دو سرعته در دستور کار قرار می گیرد؟
جایگاه یونان در اروپا از گذشته تا به امروز چگونه بوده است؟
یونان ششمین کشوری است که در سال 1981 عضو اتحادیه اروپا شد و پیش از آن عضو این اتحادیه نبود. علت عدم عضویت آن نیز از این جهت بود که یونان نه اقتصاد صنعتی داشته و نه از نظر اقتصادی نقش مهمی داشت، بلکه تنها تاریخ یونان بود که در حقیقت اروپا به تاریخ یونان شناخته میشود. به عبارت دیگر اگر به دوران گذشته نگاه کنیم، شاهد خواهیم بود که آرمانهای اروپایی در یونان قدیم بوده است؛ از جمله این آرمان ها دموکراسی، حقوق بشر، علم و تکنولوژی وفلسفه که در یونان قدیم پیدا میشود. بنابراین علت اساسی که یونان وارد اتحادیه اروپا شد، این بود که اتحادیه بیشتر سعی بر این داشت تا این ظرفیت خود را پر کند و نه اینکه از یونان انتظار کمک اقتصادی و یا رشد اقتصادی داشته باشد.
بحران و مشکل اساسی یونان نیز از همین مساله آغاز شده است، به دلیل آنکه یونان از نظر تاریخی دارای غنای خاصی بود،این کشور دیگر به این مسایل که استانداردها و یا خواستههای اتحادیه اروپا را رعایت کند، توجه نمیکرد. در نتیجه به یونانیها کمک میشد و از اتحادیه پول دریافت میکردند که در نهایت هیچ رشد اقتصادی هم به دنبال نداشت.
اقتصاد یونان مبتنی بر توریسم و کشتیرانی است، که این دو صنعت هم بسیار گسترده و عمده نبوده است. این کشور نسبتا فقیر بوده و در نتیجه اصل اهمیت یونان در اتحادیه اروپا تنها اهمیت به تاریخچه فرهنگی و علمی این کشور بوده است. موضوع دیگری هم باید در اینجا اضافه کرد و این است که نام پول واحد اتحادیه اروپا یوروست و این نام از افسانههای قدیمی یونان گرفته شده که در اسطورههای یونان یورو نام دختری بوده که از آسمان آمده است. بنابراین یونان بیشتر برای اتحادیه اروپا نقش سمبلیک دارد تا کشوری که اهمیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد.
یونان از چه دورهای وارد حوزه یورو شد؟
از همان ابتدا یونان هم جزو کشورهای حوزه یورو شد. یونان پیش از اسپانیا و ایتالیا وارد این حوزه شد.
مهمترین موضوعی که امروزه مطرح میشود خروج یونان از حوزه یوروست، شما تا چه اندازه چنین راهی را برای خروج یونان از بحران درست میدانید؟
این مساله بسیار پیچیده است که یونان بتواند از اتحادیه اروپا و حوزه یورو خارج شود. چراکه هم برای اتحادیه اروپا و هم برای کشور یونان مشکلات بسیاری را بوجود خواهد آورد. به دلیل آنکه یونان به طور کامل به اتحادیه وابسته است. یعنی از نظر اقتصاد،درآمد و امنیت کاملا به اتحادیه اروپا وابسته است، اما مشکلی که در این کشور وجود دارد، این است که یونان کشور تاریخی است که جامعه نسبتا سنتی دارد. این جامعه به اینکه راحت زندگی کند، عادت کرده و همانند آلمان و یا کشورهای شمال اروپا نیست که بیشتر به دلیل صنعتی بودن استانداردهای متفاوتی دارند. یونان در کنار دریای جنوب است و به جای صنعتی بودن اقتصادش بیشتر مبتنی بر توریسم است، بنابراین برای هر دو طرف بسیار مشکل است که هم یونان به آن استانداردها برسد وهم برای طرف دیگر که بتوانند از یونان چشمپوشی کرده و کشوری که نمیتواند استانداردها را رعایت کند، کنار گذاشته شود.
در نتیجه تلاش هر دو طرف این است که بحران را در یونان از طریق اتحادیه اروپا حل کنند و منجر به جدایی یونان از اتحادیه نشود.
همانطور که شاهد بودید احزاب کوچکتر در انتخابات اخیر یونان رای آوردند و هیچ حزبی نمیتواند به تنهایی دولت تشکیل دهد. از سوی دیگر ائتلاف هم با توجه به تفاوت آرایی که وجود دارد نمیتواند به سادگی شکل بگیرد، بنابراین احتمال اینکه انتخابات مجدد برگزار شود وجود دارد.باید فرمولی پیدا شود که احزاب نئودموکراتیک و یا حزب سوسیالیست آراء بهتری بدست آورند و ائتلاف برقرارشود.
اشاره به شکل نگرفتن ائتلاف و برگزاری انتخابات مجدد در یونان کردید. دلیل آنکه تا این اندازه احزاب سیاسی در یونان شکننده بوده و اینکه ائتلاف شکل نگرفته است را در چه میدانید؟
یونان دو حزب دارد که به شکل سنتی کشور را اداره میکردند. اگر یکی از آنها تضعیف میشد دیگری جای آن را میگرفت. معمولا این دو حزب بهگونهای آراء را بدست میآوردند که بتوانند بالای 50 درصدکرسیها را در پارلمان داشته باشند. اما این دو حزب یعنی حزب سوسیالیستی پان هلینیک (پاسوک) و حزب نئودموکراتیک که البته بیشتر حزب پاسوک شعارهای رفاهی سرداده و کمکها و وامهایی که ازاتحادیه دریافت میکردند بیشتر برای رفاه مردم هزینه میکردند تا از این طریق رای بیشتری کسب کنند. در نتیجه به دنبال توسعه صنعتی و اقتصادی و حل مشکلات ساختاری یونان نبودند.
هر دو حزب ساختار سنتی داشتند، حزب سوسیالیستی پان هلینیک به رهبری آندرآس پاپاندرئو که پدر وی نخستوزیر یونان بود، تشکیل شد که بنیانگذار این حزب چند نسل جزو رهبران سیاسی این کشور بوده است. از سوی دیگر حزب نئودموکراتیک را هم کسنتانتین کارامانلیس تاسیس کرد که وی نیز نخستوزیر و رئیس جمهور سابق یونان بود. اگر دقت کنید از حزب پاسوک نیز پس از پاپاندرئو تا نخستوزیری که استفعا داد و فرد دیگری که به جای او سمت نخستوزیری را برعهده گرفت، پسر پاپاندرئو بود. در نتیجه حزب ساختار سنتی دارد که پسر به جای پدر قدرت را بدست میگیرد. همچنین پسر کارامانلیس وزیر شد. این روند در خاورمیانه طبیعی است، اما در اروپا چنین اتفاقی بسیار کم دیده میشود. بنابراین ساختار یونان بسار سنتی است.
این دو حزب با چنین ساختار سنتی دچار بحران شدند. بدین معنا شعارهایی که میدادند دیگر برای مردم کاربردی ندارد و از آنها خسته شدند. در نتیجه احزاب چپ که همیشه 3 تا 5 درصد آراء را داشتند، در انتخابات اخیر آراء آنها به نزدیک 18 درصد رسیده و حزب دوم شدند. علت بالا رفتن آراء این احزاب به دلیل داشتن راه حل برای مردم نیست، بلکه به دلیل دلزدگی از احزاب دیگر است، به عبارت روشنتر شعارهای این دو حزب دیگر برای مردم جذابیتی ندارد.
اوضاع یونان را چگونه پیشبینی میکنید به نظر شما راهحل اصلی برای گذر از بحران چیست؟
یونان چارهای جز این ندارد که مشکلاتش را با کمک اتحادیه اروپا حل کند، یعنی خروج از اتحادیه کمکی به حل مشکلات یونان نخواهد کرد و اوضاع بدتر خواهد شد. ممکن است اعضای اتحادیه اروپا هم گاهی صحبت از خروج یونان از اتحادیه میکنند، اما آنها هم خوب میدانند که در عمل چنین راهکاری برای یونان کارساز نیست. یونان عمیقا درگیر و وابسته به اروپا شده و تمام اقتصاد یونان از طریق اتحادیه تامین میشود. در نتیجه اقتصاد مستقلی که پاسخگوی نیازهای این کشور باشد، وجود ندارد. در نهایت این بحران باید از طریق مذاکره وکوتاه آمدن طرفها حل شود.
همچنین ممکن است احزاب چپ نیز برای مدتی به قدرت برسند،اما بعد شکست خواهند خورد و دوباره همان روند سنتی اجرا خواهد شد و یونان مجبور میشود تا به خواستههای اتحادیه اروپا تن در دهد و به ساختار منظمتری برسد.
دو حزب سنتی در یونان یعنی نئودموکراتیک و پاسوک بیشتر از طریق شعارهای سیاسی و احساسی آراء مردم را به نفع خود تغییر میدادند. طبیعتا عصر اینگونه شعارها گذشته است و باید سراغ برنامههای اتحادیه اروپا بروند. البته باید گفت که اتحادیه اروپا نیز به آن شدت نمیتواند از کشوری همچون یونان انتظار داشته باشد که تغییر ساختاری کند. پس از آمدن اولاند به فرانسه یکی از برنامهها نیز این است که از استانداردها و فشارها بکاهند تا کشورهای ضعیفتر بحرانها را طی کنند.
بحث مهمی که درگذشته مطرح بود، اروپای دو سرعته بود.بدین معنا که یک اروپا استانداردها را کاملا رعایت کند و اروپای دیگر ضعیفتر وپایینتر خواهد بود که به سمت استانداردهای بالاترحرکت میکند. احتمال دارد که با توجه به شرایط کنونی اتحادیه مجبور شود تا به سوی تقسیم اروپا پیش برود. با توجه به اینکه اتحادیه اروپا بسیار بزرگ شده و حدود 27 کشور به این اتحادیه پیوستند و دوکشور دیگر نیز آماده پیوستن هستند، در نتیجه اتحادیه اروپا نمیتواند تمامی کشورها را با یک استاندارد اداره کند.
تهیهکننده: دیپلماسی ایرانی/14
نظر شما :