خطر جوسازی رسانه ای در کمین رابطه تهران-کابل
ایران، قربانی سکوت مصلحتی همسایگان نشود
دیپلماسی ایرانی: پیمان استراتژیک افغانستان با امریکا این روز ها دغدغه های زیادی را برای همسایگان افغانستان ایجاد کرده است. به نظر نمی رسد در همسایگی افغانستان کشوری وجود داشته باشد که از انعقاد این پیمان راضی باشد، اما همگی تلاش کرده اند که بابت این مخالفت هزینه ای نپردازند. ایران نیز تلاش داشت تا از این مخالفت به عنوان مداخله در امور داخلی تعبیر نشود. اما به نظر می رسد کسانی که از ایجاد تنش در روابط ایران و افغانستان سود می برند، تلاش های خود را برای فضاسازی رسانه ای علیه ایران در افغانستان شدت بخشیده اند. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با پیرمحمد ملازهی، کارشناس مسائل شبه قاره بررسی کرده است:
مقامات افغان نسبت به موضع ایران در رابطه با پیمان استراتژیک افغانستان و امریکا اعتراض کرده اند. اساسا مگر چنین پیمانی نمی تواند مورد اعتراض کشورهای همسایه افغانستان مانند ایران و پاکستان قرار گیرد؟
اعتراض یک چیز است و دخالت در امور داخلی چیز دیگری است. آن چه به نقل از آقای ظهره وند گفته شده بود و بعدا تکذیب شد، در افغانستان این تلقی را ایجاد کرده که ایشان قصد دخالت در امور داخلی افغانستان را داشته است. چون گفته می شود ایشان در دیداری که با آقای مسلم یار، رئیس سنای افغانستان داشت، از او خواسته است که این قرارداد به تصویب سنای افغانستان نرسد. این مسئله نزد افغان ها به عنوان دخالت در امور داخلی تعبیر شده است. اما خود آقای ظهره وند در مصاحبه ای که کرده این موضع را اصلاح کرده و گفته است که مسئله به این شکل نبوده است.
اما یک مسئله وجود دارد و آن هم این است که کسانی از تشدید تنش در مناسبات میان ایران و افغانستان سود می برند. آن ها به این مسئله دامن می زنند. من فکر می کنم وزارت خارجه ایران نباید به دنبال این موضوع باشد و به این مسئله دامن بزند. چون دامن زدن به این مسئله در واقع تحلیلی را که برخی از کارشناسان پیش از امضای پیمان استراتژیک داشتند به واقعیت نزدیک می کند. آن ها معتقد بودند همه کشورهای منطقه مخالف این پیمان استراتژیک میان افغانستان و امریکا هستند. اما همه همسایگان افغانستان سعی می کنند هزینه ای بابت این مخالفت نپردازند بلکه هزینه را متوجه ایرانیان کنند. متاسفانه همین طور هم شد.
چین که بیشترین ضرر را از امضای این قرارداد متحمل می شود و اساسا این پیمان برای کنترل و مهار چین منعقد شده، بسیار راحت از این مسئله عبور کرده و خود را درگیر این مشکل نکرده است. چون آن ها در بلند مدت به مدیریت این مسئله فکر می کنند. اما به نظر می رسد با توجه به فضای ایجاد شده، ایران در یک دام افتاده است. پاکستانی ها هم تنها به یک مخالفت لفظی اکتفا کردند. روس ها از این مسئله عبور کردند. در حالی که ایران در میانه میدان مخالفت با این پیمان قرار گرفت.
در خود افغانستان جریاناتی وجود دارند که آن قدر قدرت داشته باشند که بتوانند تصویب این پیمان را در سنا با چالش مواجه کند؟
تردیدید نیست که این قرارداد در افغانستان مخالفینی دارد. اما بحث کلی تری که الان در افغانستان وجود دارد این است که بعد از سال 2014 که قرار است امریکایی ها و ناتو نیروهای خود را از افغانستان خارج کند، چه کسی می تواند امنیت افغانستان را حفظ کند؟ دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد. یک دیدگاه این است که امنیت داخلی و منطقه ای است و افغانستان می تواند با همکاری کشورهای منطقه، خود امنیت را برقرار کند. بنابراین نیازی به حضور نیروهای امریکایی و ناتو نیست.
تلقی دوم این است که اساسا بخشی از مشکلات افغانستان در ارتباط با همسایگان این کشور است. به این معنا که آن ها در افغانستان دخالت می کنند و اگر نیروهای امریکایی خارج شوند، اتفاقی مشابه آن چه هنگام خروج نیروهای شوروی از افغانستان رخ داد می افتد. در آن زمان رقابت های بین المللی در افغانستان از بین رفت اما رقابت های منطقه ای جایگزین شد و جنگ ادامه پیدا کرد. این خط فکری معتقد است که حتما باید نیروهای امریکا و ناتو به نوعی در افغانستان حضور داشته باشند تا از دخالت کشورهای منطقه ای جلوگیری شود.
این دو دیدگاه است که در حال حاضر هم در سطح رسانه های افغانستان مطرح است و هم در مجلس ملی و سنای افغانستان مطرح است و هم در کشورهای همسایه و فضای بین الملل به گوش می خورد. این دو دیدگاه در حال حاضر رو در روی هم قرار گرفته اند. ولی آن چه مسلم است این است که دیدگاهی که معتقد است افغانستان خود به کمک کشورهای همسایه خود می تواند امنیت را حفظ کند در حال ضعیف شدن است. ایران در این خط قرار می گیرد که افغانستان بایستی به کمک کشورهای همسایه و منطقه در جهت حفظ امنیت خود تلاش کند و نیروهای فرامنطقه ای از این کشور خارج شوند. تلقی ایران این است که اساسا حضور نیروهای امریکایی به معنای ادامه جنگ است و نا امنی ها را تشدید می کند.
اما از آن طرف دیدگاه حامی ادامه حضور معتقد است که اگر نیروهای امریکا و ناتو از افغانستان خارج شوند، طالبان به کمک کشورهای همسایه مجددا جنگ را تشدید می کند و حتی ممکن است کابل را نیز تصرف کنند.
به نظر می رسد روندی که دولت برای مذاکره با طالبان میانه رو شروع کرده بود، با امضای این پیمان دچار چالش شده است. حزب اسلامی افغانستان اعلام کرده است که دیگر با دولت مذاکره نخواهد کرد. تاثیر انعقاد این قرارداد بر روند مذاکرات آشتی ملی در افغانستان چگونه است؟
مذاکره با طالبان در دو سطح پیگیری می شود. یکی از طریق شورای صلح و دیگری مذاکراتی که امریکایی ها با طالبان با دور زدن دولت کرزی در حال پیگیری آن هستند.
در همین زمان گروه گلبدین حکمتیار و برخی گروه های دیگر مرتبط با طالبان اعلام کرده اند که دیگر با دولت آقای کرزی مذاکره نمی کنند. بنابراین تردیدی نیست که مذاکره با دولت افغانستان تحت تاثیر انعقاد این قرارداد قرار می گیرد. اما مذاکره با طالبان و امریکایی ها که در قطر در حال انجام است، ممکن است که موقتا تحت تاثیر قرار گیرد اما نهایتا آن مذاکرات است که ادامه پیدا می کند و احتمالا به یافتن راه حل منجر می شود. مشکلی که الان وجود دارد این است که چون قرارداد امنیتی میان افغانستان و امریکا کاملا به زیان کشورهای همسایه است، به شکل طبیعی اگر آن تلقی درست باشد که طالبان از آی اس آی پاکستان تغذیه می شود، به نظر می رسد که فشار اصلی از طرف امریکایی ها متوجه پاکستان خواهد بود. ایرانی ها نباید خود را درگیر این مسئله می کردند. به نظر من فشار اصلی متوجه پاکستان خواهد بود. در آن صورت امریکایی ها پاکستان را تحت فشار قرار می دهند که طالبان، شبکه حقانی و گروه حکمتیار را بر سر میز مذاکره آورد.
اگر امریکایی ها واقعا تصمیم داشته باشند که در سال 2014 از افغانستان خارج شوند و تنها در حد تدارکات و آموزش و کمک های مالی به نیروهای افغانستان کمک کنند و بیش از آن درگیر نشوند، قطع باید تا آن زمان با طالبان به یک تفاهم برسند. زمانی که امریکایی ها با طالبان به تفاهم رسیدند، به طور طبیعی دولت افغانستان این تفاهم را می پذیرد چرا که چاره ای جز آن ندارد. درست است که دولت کرزی تلاش می کند که خود را به عنوان یک طرف اصلی صلح با طالبان معرفی کند اما واقعیت این است که امریکا هم پاکستان را دور زده است و هم افغانستان را.
در صورتی که فرض بگیریم امریکا بتواند در قطر با طالبان به تفاهم برسد، تکلیف گروه های افراط گرایی که در داخل افغانستان وجود دارند چه می شود؟ این ها نمی توانند صلح را به چالش بکشند و به طرف جدیدی برای مذاکره تبدیل شوند؟
ببینید حقیقت این است که اگر پاکستانی ها خود را تحت فشار امریکا خود را کنار بکشند، دیگر گروهی که تندرو به حساب بیاید وجود ندارد. طالبان یک گروه منسجم است که به لحاظ قومی اکثریت پشتون دارد و هم به لحاظ ایدئولوژیک انسجام خاصی دارد. درست است که این ها الان در سه شبکه حقانی، شورای کویته و حزب اسلامی حکمتیار پراکنده هستند اما اگر واقعا پاکستانی ها تحت هر شرایطی مجبور به همکاری با امریکا شوند، چون پایگاه های این گروه ها بیشتر در مناطق قبایلی پاکستان یا ایالت بلوچستان سازماندهی می شوند، دیگر گروهی باقی نمی ماند که بخواهد معادله را در افغانستان به هم بزند.
اما تا زمانی که پول اعراب به خصوص عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج فارس به طالبان می رسد و تا زمانی که آی اس آی حداقل آن گونه که کابل معتقد است از طالبان حمایت می کند، به نظر نمی رسد مذاکرات قطر هم به نتیجه برسد. زمانی مذاکرات قطر به نتیجه خواهد رسید که پاکستانی ها کاملا تسلیم نظرات امریکایی ها شوند.
نظر شما :