مجله هفته/ نجات ماهیگیران ایرانی یا فیلم امریکایی
دست امریکا و انگلیس دیگر آنقدر رو شده که یک اپسیلون هم نمی توان ماجرای نجات ماهی گیران ایرانی را به دست آنها باور کرد. اولا اینکه ماهی گیران ما سال هاست توی این آب ها رفت و آمد می کنند و آنجا را مثل کف دست می شناسند و نه خودشان و نه پدرانشان تا حالا نه گم شده و نه ربوده شده اند. دوم اینکه چطور می شود که این ماجرا درست در روزهایی اتفاق بیفتد که ما می گوییم امنیت تنگه هرمز را خودمان برقرار می کنیم و شما می گویید نخیر، ما برقرار می کنیم. خب خیلی روشن است که ماهی گیران زبان بسته ما را گروگان گرفته اید و بعد خبرش را توی بوق و کرنا کرده اید که بگویید اگر ما نبودیم، کوسه اینها را می خورد و استخوانشان را هم پس نمی داد و از این حرف ها.
این روش ها آنقدر نخ نما شده که جا داشت بیانیه ای می دادیم و حقه تکراری این جماعت را رو می کردیم تا فکر نکنند مردم ما این خوش رقصی ها را باور می کنند. بیشتر شبیه یک سناریوی هالیوودی است. آخر چطور ممکن است که یک نفر با این ضریب هوشی و با این روش های بچه گانه، ترور یک سفیر را طراحی کند و بخواهد سفارتخانه ای را بفرستد هوا... (ظاهرا نویسنده محترم دچار اختلال حواس شده و ماجرای ماهی گیران را با داستان منصور ارباب سیار خلط کرده و خیطی بالا آورده – ویراستار)
از سر تا پایش معلوم است که این قضیه، درست در بحبوحه قدرت نمایی ایران در خلیج فارس، نوعی ترفند برای خودنمایی و خودجلوه گری و خود [...] بوده و همه اش یک سناریوی مضحک است. خودشان گرفته اند و خودشان آزاد کرده اند و انتظار تشکر هم دارند. انصافا شما را یاد ماجرای سفارت انگلیس نمی اندازد؟ آمدند درهای سفارت را یواشکی باز کردند و قفل هایش را شل کردند و خودشان از در پشتی جیم زدند و چند نفرشان نیز در میان تجمع کنندگان نفوذ کردند تا آنها را فریب بدهند و ترغیب به حمله کنند و بعد فیلم هایش را منتشر کنند و مظلوم نمایی و حق به جانبی و کلانتری و شکایت بازی و از این جور حرف ها.
برای 99 درصد ملت امریکا واقعا متاسفیم که چنین دولتمردان کم هوش و کم سواد ولی حقه باز و ریاکاری دارند که حاضرند برای ماندن در آب های حیاط خلوت ما، یک عده بیچاره را گروگان بگیرند و نمایش بازی کنند و مثل فیلم های هالیوودی از خودشان قهرمان بسازند.
آدمیرال کرگ فالر که ادعا می کند فرمانده ناوگروه ناو هواپیمابر استینس است، داستان جعلی نجات کشتی ماهیگیری ایرانی و سرنشینان آن را از اسارت دزدان دریایی اینطور ساخته و پرداخته است: "ما در شمال دریای عرب در حال ماموریت بودیم که پیغامی را از یک شناور موتوری دریافت کردیم. فرمانده این شناور باری که از بندرعباس حرکت کرده بود اطلاع داد که هدف حمله دزدان دریایی قرار گرفته است. (داشته باشید که آن دزدها امریکایی هستند) یکی از هلیکوپترهای نیروهای دریایی امریکا فورا مأمور بررسی وضعیت شد و دریافت که کشتی مذکور واقعا هدف دزدان دریایی قرار گرفته است. ( [...] آدم دروغگو) دزدان دریایی متوجه نزدیک شدن هلیکوپتر شدند و فرار کردند اما با تعقیب این دزدان دریایی متوجه شناور دیگری شدیم که متعلق به ماهیگیران ایرانی بود. (انصافا یارو باید فیلمنامه نویسی، داستان نویسی، چیزی باید باشد) در این هنگام یکی از رزمناوهای مجموعه برای بررسی به منطقه اعزام شد و فرمانده این کشتی در بررسیهای خود به این نتیجه رسید که خدمه کشتی ماهیگیری ایرانی توسط دزدان دریایی گروگان گرفته شدهاند. (سیاس، از عنصر تعلیق و کشمکش هم خوب استفاده می کند) فرمانده این کشتی، گروهی از تفنگداران خود را برای تفتیش این کشتی اعزام کرد و دزدان دریایی بدون مقاومت تسلیم شدند و ماهیگیران ایرانی از اینکه آزادی خود را باز یافته بودند به شدت ابراز خوشحالی کردند. (آخی... نازی. قصه تموم شد؟ بگیریم بخوابیم؟)
اینها واقعا فکر نمی کنند که آخرش انقدر گل درشت وhappy end از کار درآمده که دیگر هیچ فیلمنامه نویس درجه سومی در هیچ کجای جهان اینطور نمی نویسد؟ طرف فکر کرده مخاطبش بچه دبستانی ها هستند که عاشق پایان های خوش اند. یکی نیست بپرسد اگر آنها دزد دریایی بودند، اینجا چه می کردند؟ مگر اینجا امریکاست که ناامن باشد؟ تا حالا کجا بودند؟ اصلا وقتی ماهی گیرها را دزدیدند، چرا سرجایشان ایستادند تا شما بروید سراغشان؟ اصلا این ماهی گیرها مگر از دار دنیا چه داشتند که دزدان بخواهند از چنگشان دربیاورند؟
امریکایی های از خود متشکر در آخر هم گفته اند که ما با هرکس دیگری که در دریا به کمک نیاز داشته باشد احساس همدردی میکنیم و این یکی از ارزشهای ما امریکاییهاست و بسیار خوشحالیم که توانستیم به این ماهی گیران کمک کنیم و آنها هم البته از دریافت این کمک خوشحال بودند. (ما که باور می کنیم)
نظر شما :