هجدهمین یادداشت از سلسله نوشته های سرکیس نعوم

هر جنگی در بگیرد مصر نیز خود را درگیر می‌کند

۲۰ آبان ۱۳۹۰ | ۰۲:۰۹ کد : ۱۷۷۶۳ اخبار اصلی
اخوان المسلمین سازمان‌یافته‌ و حاضرند و همچنان نفرت خود را دارند و تحمل نمی‌کنند که جنگ مشابهی در بگیرد. کما این که ارتش مصر خودش چنین جنگی را تحمل نخواهد کرد.
هر جنگی در بگیرد مصر نیز خود را درگیر می‌کند

سرکیس نعوم، روزنامه‌نگار و متفکر مشهور لبنانی سلسله مقالاتی را در روزنامه لبنانی النهار منتشر کرد که با توجه به تحولات فعلی منطقه به ویژه انقلاب‌های عربی افقی تازه پیش‌روی بسیاری از تحلیل‌گران به‌خصوص ناظران مسائل خاورمیانه قرار می‌دهد.

این یادداشت‌ها در حقیقت ماحصل سفر نعوم به ایالات متحده و دیدارش با مقام‌های مختلف امریکایی و متفکران و استراتژیست‌های آن کشور است.

نعوم عمده این یادداشت‌ها را به صورت گفت‌وگو و موجز بدون ذکر نام مصاحبه‌شدگان و فقط با اشاره به پست و جایگاه آنها در ۶۳ قسمت تهیه و منتشر کرد. تعدادی از این یادداشت‌ها که عمدتا از شماره ۵۰ به بعد بود در نوبت‌های مختلف در دیپلماسی ایرانی منتشر شد.

دیپلماسی ایرانی در مکاتبه‌ای با سرکیس نعوم متن اصلی یادداشت‌ها را تهیه کرد. "دیپلماسی ایرانی" با توجه به اهمیت و جذابیت این مطالب هر پنج‌شنبه یک مورد را در اختیار مخاطبان قرار خواهد داد.

نعوم خود در مقدمه‌ای که برای دیپلماسی ایرانی نوشته، درباره این یادداشت‌ها می‌نویسد: «من ستون‌نویس ثابت النهار هستم. النهار را می‌شناسید، یکی از قدیمی‌ترین روزنامه‌های لبنانی و عربی است. این روزنامه را می‌توان به جرات یکی از پرتیراژترین و پرمخاطب‌ترین رسانه‌های کاغذی لبنان دانست. اگر چه با برخی افکار دوستانم در روزنامه النهار موافق نیستم ولی همگی تلاش می‌کنیم که دموکراسی را رعایت کرده و بدون تحمیل اندیشه‌هایمان به یکدیگر در کنار هم برای النهار یادداشت بنویسیم و تلاش کنیم روزنامه وزینی را تحویل خوانندگان دهیم.

بی‌شک در ایجاد چنین فضایی غسان التوینی، رئیس و مدیرمسئول روزنامه النهار که لطف و محبت بسیاری به تک‌تک روزنامه‌نگاران و خبرنگاران النهار دارد، نقشی مهم ایفا کرده است. من هر سال یک یا دو بار چند هفته‌ای را در لبنان نیستم. چندین سال است که به ایالات متحده می‌روم و در این کشور و سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف آن می‌گردم.

به واشنگتن می‌روم و در اداره‌های دولتی آن سرک می‌کشم و به نیویورک که مرکز بسیاری از اندیشکده‌ها و پژوهشکده‌های امریکایی است می‌روم و ضمن این که سری هم به سازمان ملل می‌زنم و با نمایندگان کشورهای جهان در این سازمان به گپ و گفت می‌نشینم، با بسیاری از مقامات سابق، مشاوران فعلی، بسیاری از استراتژیست‌ها، متفکران و صاحب‌نظران بحث و تبادل نظر می‌کنم. دیگر رویه‌ام شده، وقتی به لبنان باز می‌گردم نتیجه این گپ و گفت‌ها را در قالب یادداشت در روزنامه النهار منتشر می‌کنم. اهمیت این یادداشت‌ها در این است که تلاش کرده‌ام تمامی مناقشه‌ها و بحث‌‌هایی که با مقامات مختلف امریکایی و غیرامریکایی درباره تحولات مختلف دنیا داشته‌ام را به رشته تحریر در آورم.

به‌‌خصوص و به‌طور خالص مسائل مرتبط با خاورمیانه، جهان اسلام، جهان عرب و لبنان. البته امسال من سفر ۱۰ روزه‌ای هم به سیدنی استرالیا داشتم که طی آن جایزه جهانی "جبران خلیل جبران" که یکی از مهمترین جوایز حائز اهمیت برای لبنانی‌ها است و نزدیک ۳۰ ساله است به روزنامه‌نگاران و پژوهشگران برتر لبنانی استرالیایی، لبنانی امریکایی و عرب داده می‌شود، دریافت کردم. امید است این یادداشت‌ها مورد توجه خوانندگان محترم قرار بگیرد.»

بخش‌‌های اول تا هفدهم این یادداشت‌ها هفته‌های گذشته منتشر شد که در آرشیو دیپلماسی ایرانی همگی آنها قابل دسترسی هستند و اکنون هجدهمین بخش از این سلسله مقالات تقدیمتان می‌شود:

مشاور ارشد و مهم یکی از مهم‌ترین مراجع فکری بزرگ سابق امریکایی درباره خاورمیانه و مشکلات آن در مصر صحبت کرد. گفت: «اگر مبارک از همان ابتدا به اعتراض‌های مردمی‌اش برای برخی مطالبات پاسخ داده بود شاید می‌توانست دوران ریاست جمهوری‌اش را با موفقیت به پایان برساند. اما این کار را نکرد. سرهنگ عمر سلیمان، مدیر سازمان اطلاعات عام و دست راست مبارک معتقد بود که او یک سری مطالبات مشخص را می‌پذیرد. برای همین وقتی که شروع به کوتاه آمدن کرد دیگر زمان از دست رفته بود و دیر شده بود. زمانی این کار را آغاز کرد که ضعیف شده بود. مبارک برگه عمر سلیمان را که کاخ سفید معتقد بود می‌تواند مرحله تغییر را با مهارت انجام دهد، سوزاند. او بر بیشتر پرونده‌های مهم اشراف داشت. آن‌چه برای امریکا اهمیت دارد، اسرائیل است، و معاهده صلح میان آن با مصر، و وضعیت نوار غزه که تحت کنترل حماس است که می‌تواند به یک پایگاه خصمانه خطرناک برای هر دو آنها تبدیل شود.»

پرسیدم: برای همه اینها چه اتفاقی می‌افتاد؟ گفت: «چند سال قبل اسرائیل یک جنگ واقعا شدید در غزه انجام داد. مبارک سکوت کرد و هیچ کاری از پیش نبرد تا هیچ کمکی به فلسطینی‌ها در غزه نشود، گذرگاه‌های میان کشورش با غزه را بست و هیچ تاثیری نیز بر صلح میان مصر و اسرائیل در آن دوران به وجود نیامد.»

سپس پرسید: «آیا اکنون اگر اسرائیل مشابه همان جنگ یا حتی شدیدتر از آن را از سر بگیرد چیزی به دست خواهد آورد؟» گفتم: «ارتش مصر را امتحان نکنید، چرا که میان ملت مصر و حاکمان و نظام آن ایستاد و انتقال آرام و روان قدرت در کمال امنیت را فراهم آورد. و توانست میان خود و مردم کشورش اعتماد به وجود آورد. اکنون هر جنگ اسرائیلی در غزه در بگیرد مصری‌ها همه‌شان درگیر آن خواهند شد. اخوان المسلمین سازمان‌یافته‌ و حاضرند و همچنان نفرت خود را دارند و تحمل نمی‌کنند که جنگ مشابهی در بگیرد. کما این که ارتش مصر خودش چنین جنگی را تحمل نخواهد کرد. اسرائیل خودش با این جنگ صلح پایدار میان خود با مصر را به مخاطره خواهد انداخت. این را هم باید توجه کنیم که چنین جنگی ثبات مصر برای انتقال به نظامی دیگر که بتواند بیشتر دموکراتیک باشد را نیز مورد تهدید قرار خواهد داد.»

نظر داد: «ارتش مصر مثل ارتش ترکیه است. از این رو یک ضمانتی را به وجود می‌آورد.» جواب دادم: «این دو ارتش مثل هم نیستند. هر کدام از آنها زایده تجربه مختلفی هستند. نظام ترکیه سکولار است که آتاتورک آن را تاسیس کرد و ارتش سکولار نیز دهه‌ها از آن حمایت کرد و سکولاری خود را ادامه داد. قطعا اکثریت ترک‌ها مومنند. اما نظام اجازه داد که نسل‌های سکولار رشد کنند و اعتدال نزد مسلمانان نیز تقویت شود. این دو نوع نسل توانستند با یکدیگر همکاری کنند و یکی دیگری را پذیرفت. اما مصر کشوری اسلامی است که مردمش مومن هستند و اکثریت قاطع ارتش آن مسلمان و مومنند. قطعا رهبران عالی آن نیز مسلمان و مومن هستند ولی نمی‌توانند تضمینی برای ثباتی که امریکا در مصر و صلحش با اسرائیل می‌خواهد، باشد. اما چه کسی مواضع فعلی عناصر آن و درجه‌داران رده پایین آن را می‌داند؟ و چه کسی می‌داند اگر در این ارتش اسلام‌گرایان معتدلی که می‌گویند "اخوان" را قبول دارند یا از طرفداران اسلام‌گرایان افراطی هستند، نفوذ کرده باشند؟ و چه کسی می‌داند که اگر با ارتش به عنوان رهبر و اخوان همکاری‌ای صورت گرفته باشد. برای همین نمی‌توان ارتش مصر و ترکیه را قرین یکدیگر دانست.»

نظر داد: «آیا ملاحظه کردی مجموعه‌ای از اخوان المسلمین با شرف، نخست‌وزیر جدید هنگام گفت‌وگویش با جوانان انقلابی در میدان التحریر چگونه برخورد کرد؟ آیا این را هم ملاحظه کردی که شیخ یوسف قرضاوی، شیخ اخوان المسلمین را که پس از 30 سال به مصر بازگشت و برای همان جوانان سخنرانی کرد؟» جواب دادم: «شرف آمد تا جوانان انقلابی را مطمئن سازد که با آنها است و یکی از همراهان آنها برای تغییر است، تو نمی‌توانی از احاطه یک "اخوانی" بر آنها در میدان التحریر جلوگیری کنی. پس "اخوان" جزئی از مردم انقلابی هستند که از رهبران‌شان یا آزادایخواهان‌شان و آرمان‌هایشان گذشتند و در این روزها به جمع آنها پیوستند. اما درباره قرضاوی به او اجازه بازگشت به مصر داده شد تا آرام شود. اما او همچنان بسیاری از مردم انقلابی را به هیجان در می‌آورد.»

درباره لیبی، الجزایر و سوریه پرسید، جواب دادم: «لیبی که تمام شد. اما وضعیت انقلابی در آن طول خواهد کشید. درباره سوریه شحصا معتقدم که انقلاب در آن سخت است، در الجزایر نیز چنین انقلابی آسان نیست اگر چه دعوت‌هایی برای انجام تظاهرات صورت گرفته است اما آن استقبال لازم از آن نشده است کما این که حکومت نیز برخوردهای فراوان و شدیدی انجام داده است.» 

نظر شما :