پیروزی انقلابیون در لیبی با چراغ سبز غرب
به هر حال در حال حاضر تمام کشور در دست انقلابیون است و فقط بخش کوچکی از پایتخت هنوز از سوی انقلابیون تصرف نشده است. بر اساس همه گزارشها قذافی از کشور خارج نشده است. اخباری هم که در مورد تلاش آفریقای جنوبی و یا حضور قذافی در الجزایر مطرح شده بود هیچ کدام تایید نشده است. بنابراین تمام طرابلس به جز آن چند کیلومتر باب العزیزیه و کاخ ریاست جمهوری در دست انقلابیون انقلابیون است.
هرچند ناتو میتواند با بمباران هوایی این منطقه را نیز به تصرف انقلابیون در آورد ولی به نظر میرسد در حال حاضر ضرورتی برای حمله چنین هوایی نباشد. چرا که این منطقه کاملا در محاصره نیروهای انقلابی است. از سوی دیگر به نظر میرسد برنامه ناتو بر این است که تا جایی که امکان دارد قذافی را زنده دستگیر کنند. همانطور که در بقیه کشورها در تونس و مصر دیده شد، آنها به دنبال این نیستند که رهبران این کشورها به قتل برسند. هر چند قذافی اعلام کرده تا آخرین نفس مبارزه خواهد کرد و تسلیم نخواهد شد. بنابراین اگر قرار بر این باشد که بمباران این منطقه منجر به کشته شدن قذافی شود، از این کار خود داری میکنند چرا که قبلا نیز ناتو اعلام کرده بود که جای قذافی را میداند و میتوانست اقدام به کشتن او کند. به هر حال این کار در حال حاضر هزینه زیادی در بر دارد. چون که فقط همین چند کیلومتر مانده که کل کشور را بگیرند. علاوه بر این انقلابیون نیز در این مدت افراد زیادی را دستگیر کرده اند.
اما چه شد که مخالفان قذافی توانستند در عرض چند روز بر نیروهای قذافی پیروز شوند و کار را تمام کنند؟ به نظر من این پیروزی برق آسای مخالفان با چراغ سبز غرب و ناتو صورت گرفت. به هر حال فرایند شکست قذافی طول کشید و غرب هم تلاش کرد که از طولانی شدن بحران لیبی را استفاده کند. همه مسئله این بود کع غرب از تحولات شمال آفریقا دچار نوعی شوک شد و تلاش کرد زمان کافی برای مدیریت این تحولات به دست بیاورد. آنچه که ما از گفتمان غرب قبل از این تحولات و شروع سال جدید میلادی میبنییم این است که تحولات شمال آفریقا برای غرب پیش بینی شده نبود و سناریویی نبود که از قبل نوشته باشند. هر چند بعد از 11 سپتامبر و مطرح شدن بحث خاورمیانه بزرگ و سخنرانی خانم رایس وزیر خارجه پیشین آمریکا این را موضوع مطرح شد که آمریکا دیگر نمیتواند دیکتاتورهای عرب را نگه دارد و برای او هزینه دارد و آمریکا به این دیکتاتورها توصیه کرد که تلاش کنند که فرایندهای سیاسی در کشورشان دموکراتیک شود اما اتفاقاتی که در شش ماه اخیر اتفاق افتاد آنقدر سریع بود که با تناقضهایی در رفتار و گفتار مقامات آمریکایی مواجه بودیم.
اما چرا مسئله لیبی بر خلاف تحولات مصر و تونس به طول انجامید؟ کارشناسان معتقدند که تحولات لیبی با تحولات مصر و تونس تفاوت جدی دارد چرا که آنها صرفا تحولات روبنایی بود. یعنی در مصر مبارک از راس قدرت کنار رفت ولی بدنه حاکمیت او بر سر کار ماندند. یعنی بدنه حاکمیتی پس از آن رهبران یعنی بن علی و مبارک بر سر کارند. اما در مورد قذافی تغییرات بنیادی تر است. این تغییرات حتی در نماد آنها قابل مشاهده است. نماد دو کشور تونس و مصر عوض نشد ولی در لیبی انقلابیون پرچم این کشور را عوض کردند و پرچم سنوسی را استفاده کردند. یعنی نمادی که قبل از کودتای 1969 معمر قذافی وجود داشت. آنها در لیببی به دنبال بر سرکار آوردن و ایجاد دگر متفاوتی هستند که با سیاستها و روشها و ایدئولوژی قذافی کاملا تفاوت داشته باشد.
بنابراین یکی از دلایل طولانی شدن روند تحولات در لیبی به ساخت سیاسی در این کشور مربوط است. ساخت سیاسی لیبی قبلیه ای است و در این 42 سال حاکمیت قذافی، هیچ گونه منفذی برای حضور و بروز نیروهای مردمیو غیر دولتی و غیر حاکمیتی وجود نداشته است. لیبی از منابع و ذخایر نفتی برخوردار است و از این رو عمق استراتژیک غرب در شمال آفریقا محسوب میشود. برای همین ضرورت داشت که از نیروهایی که پس از قذافی میخواهند بر سر کار بیایند حتما ارزیابی داشته باشند. این 6 ماه تاخیر ناشی از این ارزیابی بود. این ارزیابی در مذاکرات در این مدت حاصل شد و نشانههای آن را میتواند در اظهارات مقامات غربی از جمله در گفتههای اخیر سارکوزی، کامرون، سیاست گذاران آمریکا و ایتالیا دید که گفتند که انقلابیون و دولت جدیدی که بر سر کار میآید با ما هماهنگ هستند و منافع ما را تامین میکنند. در حالی که قبلا چنین سخنی گفته نمیشد. این نشان از ارزیابی دارد که انجام شده است. آنها یک هفته قبل هم اعلام کردند که شرکتهای نفتی حالضرند برای همکاری به لیبی وارد شوند.
نکته دیگری که در مورد طولانی شدن پیروی مخالفان قذافی مربوط است این است که این طولانی شدن باعث شد که نیروهای حامیقذافی که در طرابلس بودند دست از حمایت خود برداشتند. یعنی به واسطه پیشرویهای متنواب و آهسته مخالفان قذافی، کم کم فضایی ایجاد شد که حمایت از دولت مرکزی سست شد. چرا که هم ناتو حمله میکرد و هم این گروهای مردم که دارای حمایتهایی بودند پیشرفت میکردند. به این واسطه به تدریج فضای امنیتی پوشالی که قذافی بر اثر رانت نفتی و سیستم ارباب-رعیتی طی سالها ایجاد کرده بود تضعیف شود و از بین برود. بلافاصله پس از شکستن فضای امنیتی و رسیدن نیروهای انقلابیون به طرابلس، بیشتر مردم این شهر دست از حمایت از قذافی برداشته و به استقبال مخالفان رفتند.
به هر صورت با سقوط پایتخت لیبی، در حال حاضر تمام معادلات باید متوجه لیبی پسا قذافی باشد. سمت و سوی تحولات و بهره ای که نیروهای غرب و ناتو از این تحولات میبرند و این که انقلابیون چه سیاستهایی را در پیش میگیرند، از اهمیت برخوردار است.
اکنون باید به مشکلات بعدی توجه کرد که پیش روی لیبی است. یعنی به اختلافات بین نیروهای انقلابی، وجود سلاح در دست مردم، و این که بخشی از پایتخت هنوز به قذافی ارادت دارد و منافعی که آنها از سیستم ارباب رعیتی قذافی به دست میآورند. بنابراین لیبی پس از قذافی دچار چالشهایی خواهد بود که در آینده بیشتر مورد توجه قرار میگیرند.
نظر شما :