اول به رسمیت شناختن ایران هستهای بعدا مذاکره
پایگاه خبری تحلیلی ایلاف در یادداشتی با عنوان "پرونده هستهای ایران: روی آتش ولی با شعله پایین" مینویسد: پرونده هستهای ایران موضوعی نیست که بگوییم چون نظام ایران یک نظام دینی است برای ایرانیها اهمیت دارد، چرا که وقتی به سیر تاریخی این پرونده مینگریم در مییابیم که سابقه آن به دهه پنجاه هزاره گذشته باز میگردد. زمانی که ایران تلاش داشت به کمک ایالات متحده، همپیمان اصلی شاه در منطقه و دیگر کشورهای اروپای غربی به این تکنولوژی دست یابد. این همکاری تا زمان سقوط شاه در سال 1979 ادامه داشت. با وقوع انقلاب ایران برای مدت کوتاهی پیگیری این پرونده متوقف شد تا این که پس از انقلاب نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت مجددا این پرونده را پیگیری کند. هدف ایران در ابتدا این بود که به دور از چشم جهانیان به تکنولوژی هستهای با هدف تولید برق و رساندن آن به برق شش هزار مگاواتی تا سال 2010 دست یابد. ایران در طول این مدت اعلام کرد که توانسته در تاسیسات هستهای نطنز اورانیوم 5/3 درصدی تولید کند. پس از افزایش فشارهای جامعه جهانی در نیمههای 2010 و ممانعت غرب از همکاری با آن اهداف پرونده هستهای ایران تعریف دیگری به خود گرفت و تهران به سمت تولید اورانیوم 20 درصدی حرکت کرد. ایران اعلام کرد برای استفاده از اورانیوم 20 درصدی در تاسیسات هستهای پزشکیاش به این سطح از اورانیوم نیاز دارد.
در ادامه این یادداشت آمده است: مرحله غنیسازی اورانیوم مهترین بخش از تکنولوژی هستهای است. چرا که با رسیدن به این مرحله از چرخه تکنولوژی هستهای هر کشوری میتواند پرونده هستهای خود را به سمت تولید سلاح هستهای منحرف کند. غرب ایران را متهم میکند که در پرونده هستهایاش مخفیکاری دارد و بسیاری از زوایای فعالیتهای هستهایاش را پنهان نگه داشته است.
در حالی که جمهوری اسلامی ایران بارها تاکید کرده است که برنامه هستهایاش صرفا جنبه صلحآمیز دارد و هیچ بخشی از آن را مخفی نگه نداشته است و تمامی فعالیتهایش با نظارت سازمان بینالمللی انرژی اتمی دنبال میشود. ولی با این حال غربیها همچنان به اهداف پرونده هستهای ایران بدون ارائه هر گونه سند یا مدرکی به دیده تردید مینگرند.
نویسنده این یادداشت سپس مینویسد: ایران برای آن که غرب را از برنامه هستهایاش مطمئن سازد تلاشهای بسیاری کرده است. تا آنجا که علمای دینی ایران از جمله شخص آیت الله خامنهای، رهبر انقلاب فتوا به تحریم استفاده از سلاح هستهای دادند. یکی از عمدهترین دلایل صدور این فتوا مطمئن ساختن غرب بود تا به آن بفهمانند که رسیدن به تکنولوژی جنگافزار هستهای کاملا مغایر با اصول دینی و اعتقادی نظام ایران است و هدف ایران از رسیدن به تکنولوژی هستهای صرفا تولید برق و دیگر مصارف صلحآمیز است.
در پایان این یادداشت به ناتوانی غرب در برخورد با پرونده هستهای ایران اشاره شده و آمده است: با گذشت نزدیک به یک دهه از مناقشات جدی غرب با ایران بر سر پرونده هستهایاش غربیها به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوانند با ایران بیش از این مبارزه کنند. ایرانیها نیز به خوبی میدانند که چون غربیها در جبهههای مختلف از جمله عراق و افغانستان گرفتار شدهاند، نمیتوانند پرونده جدیدی باز کنند و مثلا آن طور که اسرائیلیهای تندرو میخواهند به تاسیسات هستهای ایران حمله نظامی انجام دهند. از این رو تهدیدهای غرب و اعمال تحریمها را چیزی جز ایراد چند واژه تهدیدآمیز نمیدانند و به این باور رسیدهاند که غرب فقط در حد حرف ایران را مورد تهدید قرار میدهد و در عالم واقع توان چنین کاری را ندارد. ایرانیها معتقدند که پرونده هستهایشان به رغم فشارهای غرب و ایالات متحده و اعمال تحریمهای سیاسی به پایان راه خود نزدیک شده است. البته حرفشان هم بیراه نیست اگر نگاهی به پرونده هستهای ایران در سال 2006 بیندازیم و بخواهیم وضعیت آن را با سال 2011 مقایسه کنیم در مییابیم که ایرانیها توانستهاند پیشرفتهای بسیاری در پرونده هستهایشان به دست آورند. از این رو به هیچ وجه منطقی نیست که انتظار داشته باشیم ایران از موفقیتهایش عقب بنشیند و به خواستههای غرب تن دهد. غرب میخواهد ایران موفقیتهایش را فراموش کند و آن را به زور چماق پشت میز مذاکره بنشاند، شاید در سال 2006 این سیاست تحکمآمیز جواب میداد ولی در حال حاضر که ایران تا این اندازه پیشرفت داشته، طبیعی است که به این رویکرد غرب اعتنایی نکند و از آن بخواهد که اول دستیابیاش به تکنولوژی هستهای را به رسمیت بشناسد بعدا از آن بخواهد که پای میز مذاکره بنشیند.
نظر شما :