چگونه می‌توان انقلاب‌های ایران و مصر را مقایسه کرد

۰۴ خرداد ۱۳۹۰ | ۲۱:۰۹ کد : ۱۳۱۱۲ اخبار اصلی
بیش از 30 سال است که حوادث انقلاب اسلامی ایران را از نزدیک پیگیری می‌کنم و در طول این مدت همیشه به تهران می‌رفتم در حالی که مجموعه‌ای از پرسش‌ها پیش خود داشتم و هر وقت که با تصمیم‌گیران و افراد مطلع از اسرار کشور صحبت می‌کردم، این پرسش‌ها را مطرح می‌کردم و آنها نیز پاسخ مرا می‌دادند.
چگونه می‌توان انقلاب‌های ایران و مصر را مقایسه کرد
فهمی هویدی

دیپلماسی ایرانی: بیش از 30 سال است که حوادث انقلاب اسلامی ایران را از نزدیک پیگیری می‌کنم و در طول این مدت همیشه به تهران می‌رفتم در حالی که مجموعه‌ای از پرسش‌ها پیش خود داشتم و هر وقت که با تصمیم‌گیران و افراد مطلع از اسرار کشور صحبت می‌کردم، این پرسش‌ها را مطرح می‌کردم و آنها نیز پاسخ مرا می‌دادند.

اما این بار وضع فرق می‌کرد، از همان ابتدا فهمیدم که زمانه عوض شده است. به محض این که به تهران رسیدم دیدم ایرانی‌ها طومار طولانی‌ای از پرسش‌ها دارند و می‌خواهند بفهمند در مصر چه می‌گذرد. البته بیشتر پرسش‌کنندگان نه دیپلمات بودند و نه از اهالی فرهنگ، جالب بود با بسیاری از مسئولان نیز که برخورد داشتم دیدم صبح به صبح روزنامه‌های مصری را کاملا می‌خوانند و از اطلاعات درون مصر به خوبی آگاهند، آنچه برایشان پرسش‌برانگیز بود در حقیقت کنجکاوی یا درک یک موضوع خاص نبود بلکه بیشتر پرسش‌هایی برای رفع شگفتی‌شان بود.

من برای شرکت در نشست مرکز مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه ایران که درباره انقلاب‌های عربی و تاثیر آن بر آینده مسئله فلسطین به مدت یک روز در تهران برگزار شده بود به ایران رفته بودم. نشستی که با سال‌روز اعلام کشور اسرائیلی با اشغال سرزمین فلسطینیان در سال 1948 هم‌زمان شده بود.

از نکات برجسته این نشست برای ما مسافران ایران، دیدار با علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، سعید جلیلی، مشاور امنیت ملی، دکتر علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران و رضا شیبانی، معاون وزیر امور خارجه در امور خاورمیانه و آسیای مرکزی بود. در کنار آن نشست‌های مفصلی نیز با دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) که عموما نخبگان دستگاه سیاسی و دیپلماسی ایران می‌شوند نیز داشتیم که بحث‌های مفصلی درباره مصر و آینده آن انجام شد.

در این نشست‌ها من تاکید داشتم که ملت مصر پیشتاز انقلاب‌های عربی بوده است. ما در دهه شست قرن گذشته میلادی انتفاضه عربی مردمی علیه اشغالگر خارجی یعنی بریتانیا و فرانسه انجام دادیم و انقلاب ژوئن 1952 نخستین انقلاب برای رسیدن به جمهوریت را رقم زدیم که بلافاصله به سراسر آفریقا صادر شد. و آن چه امروز در جهان عرب انجام می‌شود انقلابی مشابه همان انقلاب است که از کرامت ملت‌ها دفاع می‌کند. انقلابی که در برابر ظلم و ذلالتی که به بدیل‌های سنبل‌های ملی‌مان تبدیل و اشغال از نوعی دیگر بودند، انجام شد.

همچنین در پاسخ به کسانی که می‌گفتند میان انقلاب‌های ایران و مصر شباهت‌های بسیاری وجود دارد گفتم، بله شباهت‌ها بسیار است ولی تفاوت‌های بسیاری نیز وجود دارد. نکته تشابه هر دوی آنها این بود که نه تنها نظام را سرنگون کردند بلکه سیاست‌های جاری را نیز تغییر دادند. کما این که این انقلاب‌ها را در هر دو کشور مردم انجام دادند نه نیروی نظامی یا سیاسی خارجی. هر دو نظام سابق در جبهه طرفداران امریکا و اسرائیل قرار داشتند در حالی که پس از انقلاب از بزرگترین تهدیدکنندگان منافع آنها شدند.

هر دو انقلاب ایران و مصر تاثیرات استراتژیک شگرفی در بعد منطقه‌ای نیز داشتند. همان طور که ایالات متحده پس از انقلاب اسلامی ایران تعامل خود با اتحاد جماهیر شوروی را تغییر داد در مصر نیز پس از انقلاب مردمی مصر تعریف تازه‌ای در سیاست خارجی امریکا حادث شد. اگر واشنگتن ایران را گنجی استراتژیک برای خود می‌دانست و پس از انقلاب اسلامی مجبور شد که این تعریف را تغییر دهد، درباره مصر نیز باید گفت که امریکا روابط بسیار نزدیکی با رئیس جمهوری سابق داشت و در این معادله مصر در تعامل نزدیک با اسرائیل بود. با انقلاب اسلامی ایران پرونده فلسطین از مهمترین پرونده‌های سیاست خارجی ایران شد و اکنون پس از انقلاب مصر نیز پرونده فلسطین به یکی از مهمترین مقوله‌های امنیت ملی مصر تبدیل شده است.

اما نکات تمایز انقلاب اسلامی ایران با انقلاب مصر، نخست‌ این که انقلاب ایران دینی بود و یک چهره بارز دینی در راس آن قرار داشت که آن را هدایت می‌کرد در حالی که انقلاب مصر یک انقلاب ملی بود که جریان‌های اسلامی جزئی از آن بودند، همچنین این انقلاب نه راس داشت و نه رهبری روشن که بخواهد آن را هدایت کند به همین دلیل هم اهداف و دستاوردهای آن همچنان مجهول است و هنوز کسی نمی‌داند آینده آن چه خواهد شد و چه برنامه‌ای دارد.

در ایران انقلابیون می‌دانستند چه نمی‌خواهند و می‌خواهند به چه چیزی برسند در حالی که در مصر انقلابیون می‌دانند چه نمی‌خواهند ولی نمی‌دانند می‌خواهند به چه چیز برسند. در ایران برای این که نسب به ارتش اعتمادی نبود ارتش پس از انقلاب از عرصه سیاسی دور نگه داشته شد و حتی نیروی نظامی موازی با آن شکل گرفت در حالی که در مصر نظامی‌ها انقلاب را در دست گرفته‌اند و رسما وارد سیاست شده‌اند.

در ایران از همان ابتدا سیاست خارجی تغییر کرد و شعار مرگ بر امریکا و مرگ بر اسرائیل در اصول اصلی وزارت خارجه قرار گرفت در حالی که در مصر ارتش فقط به امور داخلی پرداخت و در امور خارجی هیچ دخالتی نکرد. برای همین هم می‌بینیم که بر خلاف ایران که روابط با اسرائیل و امریکا قطع شد در مصر این روابط قطع نشده است.

انقلاب اسلامی ایران در حالی شکل گرفت که دنیا دو قطبی بود و انقلابیون از این فضا توانستند نهایت استفاده را ببرند در حالی که انقلاب مصر در فضای تک قطبی امریکا انجام شد و توازن بین‌المللی کاملا غایب بود.

انقلاب اسلامی ایران هزاران کیلومتر دورتر از اسرائیل انجام شد در حالی که انقلاب مصر در مرزهای اسرائیل به وقوع پیوست. موضوعی که تاثیرات عمیقی بر محاسبات سیاسی دو طرف گذاشت.

انقلاب اسلامی ایران در جهان اسلامی و عربی تاثیر شگرف گذاشت و به رغم گذشت 30 سال همچنان بر اصول اولیه خود پایبند است در حالی که انقلاب مصر از مواضع دو گانه رنج می‌برد و در حالی که در روزهای ابتدایی توانست لرزه بر اندام دیکتاتورهای منطقه بیندازد ولی با مرور چند هفته از میزان اثرگذاری‌اش کاسته شد.

انقلاب اسلامی بلافاصله پس از تغییر دادگاه‌های ویژه خود را به راه انداخت و عوامل نظام سابق را محاکمه کرد در حالی که انقلاب مصر در تشکیل دادگاه‌های انقلابی ناکام ماند و با ارکان نظام سابق در تعامل کامل به سر برد.

در ایران از من درباره برقراری روابط دو جانبه پرسیدند. این موضوع در دیدارم با علی لاریجانی مورد بحث قرار گرفت. در آن جا آقای لاریجانی حرفی زد که مرا شوکه کرد، او گفت: «در زمان مبارک دلیل عدم برقراری رابطه حساسیت‌ها و نگرانی‌های امنیتی و ووجود نام خالد اسلامبولی بر یکی از خیابان‌های تهران نبود، دلیل چیز دیگری بود.»

وی در ادامه افزود: «هنگامی که دبیر شورای عالی امنیت ملی بودم و به مصر آمدم عمر سلیمان، رئیس سازمان امنیت سابق کشورتان به من گفت مبارک می‌گوید کسی که در سال 1995 تلاش کرد او را ترور کند به مصر تحویل دهید تا روابط میان دو کشور عادی شود. من اسم او را گرفتم و وقتی به تهران آمدم و از وزارت اطلاعات خواستم نام این فرد را بیابد، آنها پس از دو ماه گفتند از وجود چنین کسی در ایران خبر ندارند.»

ایرانی‌ها 48 ساعت ما را با طوفان پرسش‌ها از مصر و جهان عرب احاطه کردند. موضوعی که باعث شد دیگر نتوانیم از آنها بپرسیم که در ایران چه می‌گذرد. این مسئله‌ باعث شد به یکی از همراهانم بگویم این عادلانه نبود، ما در نهایت نتوانستیم عدالت را برقرار کنیم. به من گفت: خیر در چیز دیگری بوده است.

 

نظر شما :