مجله هفته/ نگاه خریدارانه به مطبوعات
به صدا درآمدن ناقوس مرگ بر امریکا در جهان یک رویا نیست
روزنامه رسالت در سرمقاله روز شنبه خود با عنوان "حرکت بیداری در اروپا" به قلم صالح اسکندری با اشاره به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره حرکت بیداری اسلامی تا قلب اروپا می نویسد: این تعبیر یادآور فرمایش بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) است که فرمودند: "ما از خدا می خواهیم که این قدرت را به ما ارزانی دارد که نه تنها از کعبه مسلمین، که از کلیساهای جهان نیز ناقوس مرگ برآمریکا و شوروی را به صدا درآوریم."
رسالت می افزاید: به صدا در آمدن ناقوس مرگ بر آمریکا از فراز کلیساهای جهان و بیداری مردم یک شعار یا رویا نیست بلکه واقعیت محتومی است که در عصر بیداری به وقوع خواهد پیوست و قدرت انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان می کشاند. امروز در قلب اروپا زمزمه های اعتراض بلند شده است. بسترهای اجتماعی در غرب مهیای یک خیزش عمومی علیه زیاده خواهی های چند صد ساله آمریکا و صهیونیسم بین المللی است. حرم و زبانه شعله های بیداری اسلامی که امروز خاورمیانه و شمال آفریقا را در بر گرفته است به زودی با نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی در اروپا گره خواهد خورد و هیمه آتشی می شود که دامن آمریکا و رژیم صهیونیستی را خواهد گرفت.
دستی درون دولت در حال جابجایی ارزش هاست
روزنامه کیهان در یادداشت روز شنبه 18 اردیبهشت با عنوان "آدرس تغییر نکرده است" به قلم مهدی محمدی در جستجوی ریشه یابی ماجرای اخیر در فضای سیاسی کشور است. او با ارائه گزارشی از نحوه حمایت اصولگرایان از احمدی نژاد در دو انتخابات ریاست جمهوری اخیر می نویسد: اگر توفیقی در دولت های نهم و دهم بوده محصول پای بندی این دولت به اصول انقلاب اسلامی بوده و هر جا این پایبندی بیشتر بوده توفیقات هم افزون شده است. اگر هم حمایتی از دولت شده - که بارها و به قوی ترین شکل ممکن بوده - به این سبب بوده است که این دولت مومن به اصول، منادی آن و حافظ و نگهبان ارزش های انقلاب در صحنه های داخلی و خارجی بوده است. بنابراین اگر بناست این معادله همچنان برقرار بماند - که ان شاء الله خواهد ماند - شرط اصلی و اساسی که هیچ جایگزینی برای آن نیست و هیچ مساهله ای نسبت به آن از جانب مردم پذیرفته نخواهد شد این است که دولت همچنان «اصولگرا» باقی بماند و بیغوله را با شاهراه درنیامیزد.
نویسنده می افزاید: همه نگرانی که مردم مومن و انقلابی ایران در روزهای اخیر داشته اند این بوده که احساس می کرده اند دستی درون دولت در حال «جابجایی ارزش ها»ست و بنا دارد اصولی را که همه امید و اعتماد مردم به دولت به سبب نگهبانی از آن اصول است با ارزش هایی جعلی و من درآوردی جایگزین کند. مردم می دیدند که گویا کسانی از آنها که خود را «نزدیکان رییس جمهور» معرفی می کنند در ناآرام کردن فضا، اختلاف افکنی، تولید و مصرف مکرر ادبیات لیبرالیستی و ناسیونالیستی، درگیر شدن با ارزش ها و نمادهای اسلامی، روی خوش نشان دادن به بیگانگان و مفسدان و خلاصه در یک کلام «فاصله گذاری با ارزش های انقلاب اسلامی» عمد دارند و آقای رییس جمهور هم نه فقط با آنها برخورد نمی کند بلکه بر پیوند خود با آنها اصرار می ورزد و حتی رییس دستگاه امنیتی کشور را به سبب حساس بودن نسبت به این جریان برکنار می کند. مردم و نظام جمهوری اسلامی براساس بستر تاریخی که از آن بحث کردیم، به عهدی که با دولت منتخب خویش بسته اند پای بند هستند مادام که «اصول اسلامی و انقلابی» قاعده حاکم بر صحنه باشد. از این سو،که سمت مردم و انقلابیون است هیچ سستی در پایبندی به آن عهد مشاهده نخواهد شد و همه تلاش این است که فضا تا زمان حل کامل مسئله آرام نگه داشته شود. پرسش فقط این است که آیا از سمت دولت هم چنین اراده ای وجود دارد یا اینکه کسانی درون دولت تصمیم گرفته اند پیش بینی های دشمن را درست از آب دربیاورند؟ آقای احمدی نژاد باید با تبعیت از رهبری آب سرد بر آرزوهای داغ منحرفین بریزد.
روحانیت باید احساس مسئولیت بیشتری کند
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله 18 اردیبهشت خود با عنوان "تعادل، نیاز راهبردی" به خطر افراط گرایی پرداخته و نوشته است: روحانیت باید احساس مسئولیت بیشتری کند. روحانیت، مرزبان عقیدتی است و اولین مسئولیت در زمینه مبارزه با انحرافات و افراطها و تفریطها برعهده روحانیت است. اگر در جامعهای افراطی گری در عرصه اعتقادات به ویژه بلند کردن چوب تکفیر علیه این و آن و یا مقدس ساختن و مطلق جلوه دادن افراد به یک شیوه معمول و متداول تبدیل گردد، چنین وضعیتی نشان دهنده کم کاری روحانیت است. در ماجراهای چند سال اخیر، که جامعه را به نوعی عدم تعادل خطرناک رسانده، متأسفانه بخشی از روحانیت سهیم بوده و اگر کسانی توانستهاند در پناه هالهای از تقدس، برای خود حاشیه امن دست و پا کنند، به دلیل برخورداری از حمایتهای همین بخش از روحانیت بود و این، نقطه مقابل رسالتی است که بر دوش روحانیت سنگینی میکند. امروز هم که به نقطه خطر نزدیک شده ایم، تلاش همین بخش از روحانیت برای تکفیر و تفسیق کسانی که خودشان آنها را به اوج رساندهاند نه تنها اشتباه بزرگ آنها را جبران نخواهد کرد بلکه به اساس اعتقادات مردم به ویژه جوانان لطمه وارد خواهد ساخت.
به نوشته این روزنامه، روحانیت نباید هرگز خود را برای جریانهای سیاسی هزینه کند. این، یک سرمایه معنوی است که باید حفاظت از اساس دین و اعتقادات مردم را عهدهدار باشد و اگر قرار است جائی هزینه شود آنجا صحنه کارزار دین و استقلال کشور و آزادی و حیثیت و شرف مردم در برابر استعمار و استبداد و قلدریها و چپاولگری هاست.
پرواز لشکر جنیان در سپهر سیاست ایران
روزنامه ابتکار در سرمقاله دوشنبه خود با عنوان "پرواز لشکر جنیان در سپهر سیاست ایران!" به قلم فضل الله یاری به طرح مباحث فراواقعی و عجیب و غریب در حوزه سیاسی ایران می پردازد و با تاکید بر اینکه در همه جای دنیا سیاستمداران تنها با ابزارهای واقعی سروکار دارند می نویسد: مردم، انتخابات، روابط داخلی و بینالمللی، منافع ملی، جنگ، صلح، رایزنی، چانهزنی، بمب اتمی، انرژی هستهای، هیروشیما، حلبچه، میدانهای تیان آن من، لوءلوء، التحریر، قذافی، بنلادن، اوباما، مبارک، علیعبداللهصالح و... همه و همه واسطههایی هستند که در عرصه جهان نقشآفرینی کرده و میکنند، همه یا از جنس انساناند یا اتفاق یا مکان و یا موقعیت... در ایران ما، گویی باید بر اینهمه واقعیت، چیزهای دیگری هم افزوده شود تا کار به سرانجام برسد. پس بهناچار، هاله نور، معجزات عجیب و غریب، کرامات محیرالعقول، جادو و جنبل، رمل و اسطرلاب، علم جفر و غیبگویی، طلسم و... مانند جلوههای ویژه تولیدات سینمایی، به فیلم مستند سیاست در ایران اضافه میشوند و در پایان ملغمهای تولید میشود که هم تماشاگر را به خنده میاندازد و هم کارگردانان و بازیگران و عوامل تولید را مضحکه منتقدان موشکاف و کاربلد میکند.
نویسنده می گوید: این روزها اخبار بسیاری از حضور رمالان و جنگیران و دعانویسان در اطراف چهرههای سیاسی بهگوش میرسد. جایی که باید کارشناسان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی حضور داشته باشند و با اعداد و ارقام و تحلیل و تفسیر و موشکافی به پدیدهها بنگرند، گروهی تاس میاندازند و ورد میخوانند و فوت میکنند و... بدون تردید در تنها حوزهای که این موضوعات بهکار نمیآید، سیاست است که علم واقعیتهای موجود و موقعیتهای مطلوب است. چه شده است که رایزنی و یارگیری، جای خود را به وردخوانی و دعانویسی داده است؟ چه اتفاقی افتاده است که مذاکره بر سر منافع ملی و حتی حزبی به طلسمبستن و طلسمشکستن منجر شده است؟
و در ادامه ریشههای این اتفاقات را در رفتارهای برخی از چهرههای مرجع در حوزههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی می بیند و می افزاید: اگر وقتی فلان مسئول در عصر دیجیتال و در برابر دوربینهای رسانههای جهان، از کراماتی سخن میگوید که به عصر اوهام و جن و پری تعلق دارد، اگر زمانیکه گروهی پیروزی خود را در انتخابات مختلف به تحولات ماورایی و فوق بشری نسبت میدادند و اگر آن هنگام که برخی از دوستان نادان برای برتر جلوهدادن شخصیتهای کشور، معجزات پیامبران و ائمه را به آنان نسبت میدادند، رسانهها و مراجع سیاسی و اجتماعی و مذهبی، فرصت نقد و نورافشانی پیدا میکردند، اینهمه خرافه و افسون در فضای سیاسی و اجتماعی کشور رشد نمیکرد و اینچنین بند بر دست و پای تحولات نمینهاد.
اختلاف یا بازی روسی
روزنامه تهران امروز در مطلبی با عنوان "بازی دوگانه به سبک روسی" که روز دوشنبه 19 اردیبهشت منتشر کرد، به آغاز فعالیت های انتخاباتی در روسیه و اختلاف های ظاهری میان مدودف و پوتین پرداخت و آن را نوعی بازی برای از میدان به در کردن مخالفان و تقسیم قدرت میان این دو عنوان کرد. در این مطلب می خوانیم: یک باور عمومی در مورد اختلاف بین رئیسجمهور و نخست وزیر روسیه ایجاد شده که حتی در حزب روسیه متحد نیز دو جناح در حمایت از یک طرف شکل گرفته است. با وجود این، مسئله در این است که تا چه اندازه شکاف بین این دو واقعیت دارد یا آن که سخن پترف کماکان صحت دارد و مانورهای مدودف تزئینی است.
این مطلب می افزاید: گروه هایی از مردم روسیه در ماه های اخیر اعتماد خود را از جفت پوتین-مدودف از دست دادهاند و احساس نیاز به یک رهبر جدید یعنی یک رهبر سوم، در میان آنها رشد کرده است. شاید به همین دلیل است که مدودف 26 آوریل و در گفت و گو با تلویزیون دژ روسیه، از تمایل خود به حوزه فنآوریهای پیشرفته در منطقه اسکولکوو و تدریس در دانشگاه و فعالیت رسانهای «بعد از اتمام دوره ریاستجمهوری» سخن گفت. این سخن او میتواند به معنای کنارهگیری وی از بازی دو گانه باشد تا به جایگاه مردمی حزب روسیه متحد آسیبی وارد نشود و راه برای پوتین به سوی 2012 باز شود، هر چند که احتمال دارد منظور او بعد از دوره دوم ریاستجمهوری باشد. به هر حال میتوان گفت که جفت پوتین-مدودف همانند دوره قبل تا حد ممکن به بازی دوگانه خود ادامه میدهند تا آن که رقبا را در بلاتکلیفی نگه دارند و در موقع مناسب نظر نهایی را اعلام کنند. این روشی است برای کنترل رقبا و حفظ فضای رقابت انتخاباتی در دست حزب روسیه متحد آن هم به وسیله یک بازی خاص روسی.
نگرانی از توافق فتح و حماس
روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری در سرمقاله روز سه شنبه خود تردیدها و نگرانی هایی را درباره توافق دو گروه فلسطینی فتح و حماس مطرح کرده اند. شریعتمداری با اشاره به گفته های خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس می نویسد: خالد مشعل... اگرچه از پایداری و اعتقاد تشکیلات متبوع خود بر اصول از قبل اعلام شده تاکید می ورزد ولی به عنوان نماینده حماس در امضای توافقنامه آشتی، سخنانی بر زبان می آورد که نگران کننده است و از افتادن حماس در میدان بازی مشترک آمریکا، اسرائیل و سران خودفروخته عرب با نمایندگی ابومازن حکایت می کند. مشعل ضمن ابراز خرسندی از آشتی و اتحاد با فتح و پر شدن شکاف فیمابین دو گروه اصلی فلسطینی، می گوید «ما از مادرید تاکنون، ۲۰ سال است که برای دستیابی به صلح هزینه می دهیم، اما به خاطر اینکه اسرائیل همه طرح ها را رد می کند و ادعا می کند که خواهان صلح است، به نتیجه نمی رسیم، و همه اینها ایجاب می کند که مصر و اتحادیه عرب و همه سازمان ها یک استراتژی جدید را برای مجبور کردن اسرائیل جهت اعتراف به حقوق ما در پیش گیرند»
به عقیده شریعتمداری، اظهارات خالد مشعل به وضوح از تغییر استراتژی حماس در برخورد با رژیم اشغالگر قدس و عبور از اساسنامه این جنبش اسلامی- انقلابی حکایت می کند. زیرا مطابق اساسنامه حماس که همواره نیز به آن پایبند بوده است، «سرزمین فلسطین تا روز قیامت موقوفه اسلامی است و... چشم پوشی از آن یا بخشی از آن به هیچ وجه مجاز نیست.»
نویسنده به بخش دیگری از سخنان مشعل نیز انتقاد وارد می کند و می نویسد: خالد مشعل که تا قبل از توافقنامه آشتی با فتح، خواستار تشکیل دولت اسلامی حاکم بر تمامی سرزمین فلسطین بود در پاسخ به خبرنگار روزنامه عرب زبان و سعودی شرق الاوسط که با تعجب از آمادگی حماس برای صلح با اسرائیل پرسیده بود، می گوید؛ «ما دنبال به دست آوردن حقوق ملت فلسطین هستیم و هنگامی که توانستیم کشور مستقل فلسطین را تشکیل بدهیم، درباره صلح با اسرائیل سخن خواهم گفت»! تشکیل دولت مستقل فلسطین! یعنی به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس و تن دادن به ذلت سازش با قاتلان زن و مرد و کودک مظلوم فلسطینی.
این روزنامه که معتقد است ابومازن سر حماس کلاه گذاشته است می افزاید: بعد از امضای توافقنامه و اظهارات خالد مشعل که آشکارا در تناقض با اساسنامه حماس بود، خبر تغییر اساسنامه حماس به رسانه ها و محافل سیاسی کشیده شد. و «محمد غزال» نماینده سیاسی حماس در مصاحبه ای گفت «اساسنامه حماس قرآن نیست که قابل تغییر نباشد. ما از واقعیات سخن می گوییم و واقعیات نیز در حال تغییر است». اظهارات محمد غزال واکنش توام با ناامیدی ملت های مسلمان انقلابی و فلسطینی های ساکن سرزمین های اشغالی را در پی داشت تا آنجا که «محمد غزال» در مصاحبه با پایگاه خبری «المحیط» به گونه ای مبهم اظهارات قبلی خود را تکذیب کرد ولی درباره تناقض مفاد توافقنامه و اظهارات خالد مشعل با اساسنامه حماس، فقط گفت «منظور من برخی از مسائل ثانویه در اساسنامه بوده است»! و توضیح بیشتری نداد.(بخوانید نداشت)
احمدی نژاد به واسطه بی قیدی در تولی به ولایت مقصر است
روزنامه رسالت در سرمقاله روز سه شنبه اش با عنوان "تاوان اباحه گری سیاسی" به قلم صالح اسکندری به انتقادی صریح از محمود احمدی نژاد پرداخته و عدم تبعیت فوری او را از رهبری نوعی اباحه گری سیاسی خوانده و نوشته است: بی اعتنایی یکی از اجزای کارگزاران سیستم به این قواعد تصمیم گیری، نقطه آغازی بر نوعی اباحه گری سیاسی است که مشخص نیست فرجام آن به کجا می انجامد. اباحه گری، لاقیدی و بی اعتنایی عملی به محرمات و منهیات و منکرات است. در ساحت سیاست و حکمرانی، فقدان التزام عملی و بی اعتنایی به قانون اساسی، اباحه گری سیاسی تلقی می شود و به طور پیش رونده ای موجب شکسته شدن حسن و قبح ها و متزلزل شدن ارکان و پایه های حاکم بر نظام تصمیم گیری و سیاست گذاری می گردد.
رسالت می افزاید: رخدادهای سه هفته گذشته مصداق عینی اباحی گری سیاسی در یک نظام دینی است که واکنش های بسیاری را در سطوح نخبگی و عمومی جامعه بر انگیخته است. در فرهنگ سیاسی حاکم بر ایران پس از انقلاب، "تولی" به ولایت و "تبری" از دشمنان ولایت بخشی از اصول و مبانی کشورداری تلقی می گردد. مبتنی بر همین فرهنگ سیاسی به همان میزان که آیت الله هاشمی رفسنجانی در تبری نجستن از دشمنان ولایت و سربازان نرم آمریکا در جریان فتنه 88 مقصر بود امروز دکتر محمود احمدی نژاد به واسطه بی قیدی در تولی به ولایت و عدم تمکین به موقع در مقابل حکم ولی فقیه مقصر است. هاشمی در جریان حوادث انتخابات دهم ریاست جمهوری بارها در تائید و پشتیبانی از رهبر معظم انقلاب موضع گیری کرد اما کمتر حاضر شد از جریان فتنه گر و دشمنان خارجی انقلاب تبری بجوید.
به نوشته این روزنامه، امروز نیز احمدی نژاد به شکل دیگر در مقابل دشمنان انقلاب اعم از آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس صریح ترین مواضع را اتخاذ می کند و اعلام می نماید که دشمنی وی با آنها "اعتقادی، سیاسی و براساس برنامه" است اما در مقام تولی به ولایت در پذیرش حکم ولی فقیه آزمون خوبی پس نمی دهد!
شرایط رفتن به سمت دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارند
داوود فیرحی در مطلبی که روزنامه شرق روز سه شنبه از او منتشر کرده است به تحلیل فضای بنیادگرایان و رادیکالیست ها پس از مرگ اسامه بن لادن می پردازد. او در قسمتی از تحلیلش به فقدان فکر دموکراسی در خاورمیانه اشاره می کند و می نویسد: رفتن به سمت دموکراسی چند پیششرط میخواهد که در شرایط فعلی در خاورمیانه وجود ندارند. یکی این که خاورمیانه فاقد فکر دموکراسی در درون خود است و دوم اینکه خاورمیانه بزرگ فاقد نیروهای حامل دموکراسی است. وقتی به درونمایه نیروهایی که اکنون درگیر در خاورمیانه هستند، نگاه کنیم میبینیم که آنها با استبداد مخالف اند اما این لزوما به این معنا نیست که التزام نهادی به دموکراسی دارند. البته نیروهای غربی مستقر در خاورمیانه هم شاید باور چندانی به استقرار دموکراسی در خاورمیانه ندارند زیرا از آن رو که تودههای مردم در این منطقه مسلمان هستند غربیها خیلی هم علاقهمند نیستند که دموکراسی، ابزاری برای استقلال مسلمانان در خاورمیانه باشد. همین طور در درون نیروهای ارتش در هیچ یک از کشورهای خاورمیانه، اراده لازم برای دموکراسی وجود ندارد. در درون نیروهای مذهبی هم هنوز فکر دموکراسی خیلی تعبیرهای روشن مذهبی پیدا نکرده است. تمام این شواهد و تحلیلها به آنجا میرسد که در واقع ما شاهد این هستیم که حباب استبداد میترکد و حباب استبداد جدیدی به وجود میآید. در چنین شرایطی آنچه باقی میماند بالاخره رابطه نابرابر غرب و خاورمیانه است و این باعث میشود که این رابطه نابرابر بیش از پیش شعلههای رادیکالیسم در خاورمیانه را شعله ورتر میکند.
فیرحی می گوید: اگر این تحلیل را قبول کنیم، باید بپذیریم که این رهبران القاعده نیستند که القاعده را پیش میبرند بلکه نابرابری است که رادیکالیسم را دامن میزند و رادیکالیسم همچون یک آتشفشان از زبان کس یا کسانی بیرون میآید که نام بنلادن و امثالهم را با خود دارند. با این نظریه به نظر میرسد که مرگ بنلادن تاثیر چندانی بر رابطه اسلام و خاورمیانه با غرب نخواهد گذاشت مگر اینکه یک نوع التیام موقت و دو، سه روزی شادیآفرین باشد.
نظر شما :