مطالب مرتبط با کلید واژه

اردشیر زاهدی


چرا شاه به کربلا رفت اما به نجف نرفت؟/روایت دست اول از آغاز روابط ایران و چین
یک پرسش، یک پاسخ؛ منوچهر فرهنگ در گفت و شنودی از روزگاران دیپلماتیک (بخش هفتم)

چرا شاه به کربلا رفت اما به نجف نرفت؟/روایت دست اول از آغاز روابط ایران و چین

منوچهر فرهنگ، نخستین معاونت سفارت ایران در چین در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی می گوید: از قدم اول متوجه شدم که رفتن به چین با مسافرت به کشورهای دیگر تفاوت دارد. پرواز مستقیم به پکن وجود نداشت. در ژوئن ۱۹۷۲ تنها راه این بود که به هنگ کنگ پرواز کرده سپس با قطار تا مرز چین رفته و بعد هم قطار تا شهر کانتون (گوانجو) و سپس پرواز داخلی از کانتون به پکن. با تمام سختی هایش و در وسط تابستان گرم با زن و بچه این کار را کردیم. البته چون بعد فهمیدیم که در پکن خرید هیچ یک از اقلام مورد نیاز زندگی مدرن موجود نیست، در هنگ کنگ یک هفته اقامت کردیم و هر چه به نظرمان می آمد خرید کردیم. از سفارش کت و شلوار و کفش و خرید احتیاجات کودک گرفته تا دیگ و قابلمه. سفر زمینی به مرز چین و بعد انتظار در فرودگاه در گرمای تابستان و سپس گرفتن پرواز به پکن طاقت فرسا بود. در هواپیما هیچ همسفر غیر چینی نبود و وقتی آب آشامیدنی سفارش دادیم آب جوش برایمان آوردند که از آن به بعد فهمیدیم برای تصفیه، چینی ها آن را می جوشانند. عصر دیر وقت که به فرودگاه پکن رسیدیم هیچکس در فرودگاه نبود. از جمله هیچ یک ازهمکاران سفارت که ماه های قبل رفته بودند و جناب آرام گفته بود برای کمک به ما به فرودگاه بیایند. مدتی انتظار کشیدم تا توانستم با آنها تماس بگیرم که در جواب گفتند ساعاتی زودتر در فرودگاه بوده و به آنها گفته اند پرواز آن روز لغو شده است. به هر حال محبت کرده و مجددا آمدند و هنگام ترک فرودگاه که خیلی هم با شهر فاصله داشت متوجه شدیم که پشت سرمان درهای آهنین فرودگاه را به مانند یک مغازه بستند و تعطیل کردند!

ادامه مطلب
روایت دست اول از بحران بسته شدن کنسولگری ایران در بصره/قصه حوادث سفارت کانادا در بحبوحه انقلاب
یک پرسش، یک پاسخ؛ احمد کاظمی موسوی در گفت و شنودی از روزگاران دیپلماتیک

روایت دست اول از بحران بسته شدن کنسولگری ایران در بصره/قصه حوادث سفارت کانادا در بحبوحه انقلاب

احمد کاظمی موسوی در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی: در بصره سه مأمور ساواک داشتیم که یکی از آنها در چارچوب مأموریتش، سربازی عراقی را سوار خودرو خود کرده تا به مقصد برساند و در مسیر او را تخلیه اطلاعاتی کرده بود. سرباز هم که بعد مشکوک می شود به فرماندهان خود می گوید و دولت عراق هم کنسولگری را زیر نظر گرفته بود. به هر حال صحبت های مأمور ساواک هم، صحبت های سفارت و دولت ایران محسوب می شد. عراق یک موتور سیکلت چند نفره (سه چرخ) با دو مأمور مراقب کنسولگری گذاشته بود و دائما آن مأمور ساواک را کنترل می کرد. در کنسولگری حدود ۱۰ نفر بودیم که سه نفر دیپلمات، سه نفر مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) و بقیه کارمندان اداری و محلی بودند. مأموران ساواک که لو رفتند دیگر مهره های سوخته شدند و عراق ما را هم تحت نظر گرفت. یوسف فهمی که این شرایط پیش آمد، درخواست انتقالی داد و به اردن هاشمی رفت.

ادامه مطلب