ويکى ليکس و وظايف پيچيده ما
دیپلماسی ایرانی: موضوعى که به نظر من درباره انتشار اسناد ويکى ليکس مهم است اين است که چگونه با محتواى اين اسناد برخورد کنيم. آيا مواد منتشره را سند بدانيم يا گزارش؟ واقعيت اين است که سايت ويکى ليکس مسئول محتواى اطلاعات منتشر شده نيست. ويکى ليکس فقط اين اطلاعات را -چه سند باشند و چه گزارش- منتشر کرده است؛ اما مسئوليت محتواى آن با اين سايت نيست و مسئوليت آن با امريکايىهايى است که اين اسناد به آنها مربوط مىشود.
محتواى اين اسناد هم سرى و به کلى سرى نيست، محرمانه و در برخى موارد هم خيلى محرمانه است. بنابر قوانين ايالات متحده امريکا انتشار اين اسناد جرم محسوب نمىشود، اما امريکايىها معتقدند که چون انتشار اين اسناد مىتواند جان شهروندان اين کشور را به خطر اندازد و موجب تهديد منافع ايالات متحده امريکا مىشود جرم محسوب مىشود. بنابراين در قوانين امريکا پيش بينى نشده است که اگر کسى سندى را که جعلى نيست منتشر کند مجرم شناخته شود. ايالات متحده امريکا افسر امريکايى که درز دهنده اين اسناد بوده است را به اين دليل زندانى کرده است که از موقعيت خود سوء استفاده و اين اسناد را به بيرون منتقل کرده است وگرنه در صحت اين اسناد تشکيکى نکرده است.
بنابراين انتشار اين اسناد از نظر قوانين ايالات متحده منع قانونى ندارد، فقط به واسطه اينکه ممکن است جان اتباع امريکايى تهديد شود يا منافع ايالات متحده امريکا در جايى ضربه ببيند، نبايد منتشر مىشده و عمل خلافى است.
آنچه که ما مىتوانيم درباره آن بحث کنيم اين است که ويکى ليکس اين اسناد را چگونه به دست آورده، چگونه منتشر مىکند و انگيزه و اهداف اين سايت از انتشار چنين اسنادى چيست؟ و پشت صحنه چه کسانى حامىانتشار اين اسناد هستند؟
درباره محتواى اين اسناد بايد توجه داشته باشيم که محتواى اين اسناد اگر دروغ است، دروغش به گزارش نويس امريکايى بر مىگردد. ممکن است يک گزارش نويس امريکايى به مسئولين خود گزارش خلافى داده باشد يا به دليل درک نادرست، مطلب را غلط منتقل کرده باشد. اما معمول نيست که تمام گزارشها دروغ بوده باشد. يعنى حداقل من از مجموعه سندهايى که از امريکايىها از زمان تسخير لانه جاسوسى تا کنون منتشر شده است، چنين سابقه اى ندارم.
نکته بعدى که حائز اهميت است، اين است که زمانى که ما مىخواهيم درباره اين اسناد قضاوت کنيم، در يک طرف منافع ملى کشور خود را مىبينيم. يعنى من به عنوان يک فرد ايرانى قضاوتى دارم که ممکن است با قضاوت کارشناس فرانسوى و کارشناس انگليسى متفاوت باشد. من معتقدم که ما از اين اسناد وقتى که عليه منافع ملى ايران صحبت مىکند، بايد از انگيزه و اهداف طرف مقابل تحليل درستى داشته باشيم. چون امريکايىها يا به دروغ اين گزارشها را به مسئولين خود داده اند يا راست گفته اند، اگر دروغ گفته باشند که تکليف معلوم است، اما اگر راست هم گفته باشند ممکن است که تحليل و قضاوت آنها درست نبوده باشد. يعنى يک رفتار ايران يا يک کشور عربى را عليه ما تحليل کرده اند و به نتيجه اى رسيدند، ممکن است در قضاوت خود اشتباه کرده باشند.
به طور مثال درباره مسائلى که درباره کشورهاى عربى نقل قول مىشود، با توجه به سابقه اى که رهبران کشورهاى عربى دارند، تمام شواهد و قرائن نشان مىدهد که اين اطلاعات درست است. اما نکته اينجاست که در آنچه که آنها نقل مىکنند ممکن است دروغ هم باشد.
اما ما به عنوان يک ايرانى زمانى که دست به تحليل اين اسناد مىزنيم، اگر بگوييم کشورهاى عربى دشمن درجه يک ما هستند و تهديد امنيتى ايران هستند، خطا کرده ايم؛ چون هدف دشمن اين است که کشورهاى منطقه را به جان هم بيندازد و منطقه را بى ثبات کند. يعنى درگير شدن ايران با کشورهاى عربى در حال حاضر به نفع امريکا و اسرائيل است و آنها از اين مسئله بهره بردارى مىکنند.
زمانى که ما امارات متحده عربى را تهديد درجه اول امنيتى خود تلقى کنيم، در واقع جاى علت و معلول را عوض کرده ايم. اولا اکثر مردم امارات متحده عربى کاسب اند و به دنبال کسب و کار خود هستند و به دنبال نا امنى در منطقه نيستند که بخواهند به ايران حمله کنند. ثانيا اگر بخواهند روزى به ايران حمله کنند، قدرت ايران به مراتب برتر از امارات است و آنها به خوبى مىدانند که قدرت ايران قابل مقايسه با آنها نيست.
اگر منظور فعاليت سرويسهاى اطلاعاتى و جاسوسى که در امارات متحده عربى هم باشد، بايد در نظر داشت که اين فعل هم براى اماراتىها نيست و از طرف امريکا انجام مىشود. اينکه امارات اجازه داده است که چنين کارى انجام شود، قطعا کار خلافى است. ولى بايد به واقع قضيه نگاه کرد. چه کسانى فعاليت جاسوسى و اطلاعاتى در امارات مىکنند؟
بايد به اين نکته توجه داشت که وقتى در افکار عمومى موضوع اختلافات بين ايران و کشورهاى عربى و آن هم دولتهاى عربى را برجسته کنيم، اين به نفع ما نيست. اگر امروز عربستان سعودى يک قرارداد 60 ميليارد دلارى با امريکا منعقد مىکند، و مردم خود را از 60 ميليارد دلار رفاه و امکانات محروم مىکند، براى شرکتهاى اسلحه سازى امريکايى کار ايجاد مىکند و در مقابل رفاه مردم عربستان از بين مىرود چون اين اسلحهها يا نابود مىشود يا اينکه در انبارها مىپوسند و وارد گردش اقتصادى نمىشود، در اين شرايط چرا عربستان تن به چنين قرار دادى مىدهد؟ فقط به خاطر ترساندن ايران.
بنابراين بايد توجه داشته باشيم که در اين نوع مناسبات، نبايد وارد اين بازى شد که روز به روز مردم ايران به مردم کشورهاى عربى بدبين تر شوند و تضاد بين دولت ايران و کشورهاى عربى بيشتر شود. اين به نفع مردم دو کشور نيست. ولو اينکه عربها نا مهربانى کنند و در خفا کار خلافى انجام دهند. ما بايد در ديپلماسى اعمالى خود، اين مسائل را حل و فصل کنيم و اين مسائل را به ديپلماسى اعلانى تسرى ندهيم.
اگر ويکى ليکس سندى را منتشر کرد و ما خود را به ناديدن زديم، اين به آن معنى نيست که طرف مقابل نمىفهمد که اثر اين اسناد بر ما چيست. در واقع ما نبايد در صحنه بازى اى که آنها براى ما مىچينند بازى کنيم. ويکى ليکس اين بازى را براى ما نچيده است، آن کسى که در گزارشها اين مطالب را منتقل کرده است ما را وارد چنين بازىهايى مىکند.
در هر حال ويکى ليکس نقطه عطفى در تاريخ روابط بين الملل است. از اين جهت که بخشهاى ديپلماسى پنهان را آشکار کرده است و از اين به بعد هر کس با طرفهاى امريکايى وارد مذاکره و گفت و گو مىشود، مواظب است که ممکن است حرفهايش به بيرون درز کند.
نظر شما :