آمریکا، عراق را به ایران تقدیم می‌کند؟

۲۷ مرداد ۱۳۸۹ | ۲۱:۵۳ کد : ۸۴۱۹ اخبار اصلی
اکنون مشکل امریکایی‌ها یک چیز است: زمانی که ما از عراق برویم، ایران در جامه اصلی‌ترین قدرت منطقه وارد بازی می‌شود. ایران و عراق همواره دو بازوی متعادل کننده قدرت در منطقه بوده‌اند...
آمریکا، عراق را به ایران تقدیم می‌کند؟
دیپلماسی ایرانی: آگوست2010 که از راه برسد سربازان امریکایی برای خروج از عراق مهیا می‌شوند. تا این تاریخ ما برای تسلط بر اوضاع در عراق فرصت داریم. دو جنگ عراق و افغانستان جنگ‌هایی شدند غیرقابل فراموشی در تاریخ. از این تاریخ که عبور کنیم 50 هزار سرباز در عراق باقی می‌مانند. شاید این نیروها به واسطه عدم حضور در میدان‌های نبرد عراق نظامی‌ محسوب نشوند اما بخش اعظمی‌ از توان نظامی‌ ما در عراق با این نیروها باقی می‌ماند. آگوست 2010 پایان جنگ عراق نخواهد بود.

ما تا پایان این جنگ بسیار فاصله داریم. اکنون پرسش اینجاست که آیا خروج آخرین نیروهای نظامی ‌از عراق می‌تواند گامی‌ بزرگ باشد و اگر هست اهمیت این عقب‌نشینی و تبعات آن در چیست؟ ایالات متحده در سال 2003 میلادی با سه هدف در سر به عراق حمله کرد: 1.     نابودی ارتش عراق 2.     نابودی رژیم بعث 3.     جایگزینی حکومت صدام حسین با حکومتی ثابت و امریکایی در بغداد دو هدف نخست در همان هفته‌های اول حضور نظامی ‌ایالات متحده در عراق برآورده شد.

هفت سال از آن روزها می‌گذرد اما عراق همچنان محروم از دولتی مقتدر و امریکادوست است. نبود همچنین دولتی است که استراتژی جدید ایالات متحده در عراق را به چالش کشیده است. بعد از حمله عراق انتظارهایی که پشت سر هم قطار کشیدند ما را به وضعیت امروز و بحران سیاسی در عراق نزدیک کردند. جمعیت شیعه در عراق ضد بعث است و البته بسیار تحت تاثیر ایران.

تلاش شیعیان با همراهی ایالات متحده برای انحلال حزب بعث، اهل تسنن را در موضع یاس و سرخوردگی قرار داد. اهل تسنن با ارتش ایالات متحده و شیعیانی روبرو شدند که چشم دیدن حزب بعث را نداشتند و البته سال‌ها در ایران زندگی کرده بودند. اهل تسنن از تنها نقطه‌ای که می‌توانستند طلب کمک کنند، افراطیون خارجی بودند. شبه نظامیانی که از طریق مرز خود را به عراق رساندند و در یک جبهه هم با امریکایی‌ها جنگیدند و هم با شیعیان. اهل تسنن چیزی برای از دست دادن نداشتند. در بهترین حالت شیعیان را مطیع خود می‌کردند و در بدترین حالت هم نابود می‌شدند.

ایالات متحده گزینه تشکیل دولت شیعه در عراق را روی میز داشت اما به خوبی می‌داند که این دولت تحت نفوذ ایران قرار می‌گیرد. اشتباه سیاسی دولتمردان امریکایی آنها را به شکل مستقیم در تقابل با اهل تسنن قرار داد و عراق را به دامان جنگ فرقه‌ای سپرد. نبرد میان شیعیان و اهل تسنن آغاز شد و در این میان اهل تسنن بعضا با کردها نیز درگیر شدند.

از اواخر 2003 تا 2007، ایالات متحده دیگر درگیر جنگ در عراق نبود بلکه گرفتار نوعی آشوب و بلوای داخلی بود. استراتژی ژنرال دیوید پترائوس برای عراق از این حقیقت ریشه گرفت که ایالات متحده نمی‌تواند همزمان در عراق با همه بجنگد و البته آرامش را هم توشه عراق پس از صدام حسین کند. پس از شکست جورج بوش در انتخابات میان دوره‌ای در ایالات متحده، همگان گمان می‌کردند که بوش دستور عقب‌نشینی از عراق را صادر می‌کند. برعکس جورج بوش جمهوری خواه بر حجم سربازان در عراق افزود. این افزایش نیرو در حقیقت چندان هم چشمگیر نبود اما ژست اعزام نیروهای بیشتر به عراق به کار امریکایی‌ها آمد. شبه نظامیان با این حقیقت روبرو شدند که نه تنها ما نتوانستیم امریکا را فراری دهیم بلکه تعداد بیشتری از آنها هم در راه هستند.

در این برهه زمانی بود که امریکایی‌ها دریافتند که تنها راه برای برعکس کردن اوضاع در عراق، تعامل با اهل تسنن است. تا زمانی که اهل تسنن به نبرد با شیعیان و امریکایی‌ها ادامه دهند، کنترل اوضاع چه برای امریکایی‌ها و چه برای عراقی‌ها غیرممکن خواهد بود. علاوه بر این تنها اهل تسنن بودند که می‌توانستند پای جهادیون را از عراق قطع کنند.

این جهادیون در حقیقت رهبری اهل تسنن را زیر سوال برده بودند. بنابراین شوراندن اهل تسنن علیه افراطیون و شبه نظامیان کار چندان سختی نبود. اهل تسنن اندک اندک بیم داشتند که مبادا امریکایی‌ها از عراق بروند و آنها را با شیعیان تنها بگذارند. این ملاحضات به اضافه مبلغی که امریکایی‌ها در اختیار رهبران قبایل سنی گذاشتند، اهل تسنن را به همراهی با امریکایی‌ها وادار کرد. این مساله شیعیان را در موضع ضعف قرار داد چرا که اهل تسنن تا پیش از این ماجرا دشمن واحد هر دو گروه بودند.

پترائوس با استراتژی که پیاده کرد، اوضاع را به نوعی ثبات رساند اما جنگ را نبرد. زمانی می‌توانیم ادعا کنیم در این نبرد برنده شده‌ایم که دولتی مقتدر و قدتمند در عراق به روی کار آمده باشد. دولت می‌تواند با دور هم نشستن سیاستمداران و گفتگو تشکیل شود اما این بدان معنا نیست که این تصمیم‌گیری‌ها تاثیری هم دارند. برای تشکیل دولت باید ارتش مقتدری وجود داشته باشد که خواست و اراده دولت را عملی کند و مانع از دست درازی همسایگان به کشور شود. البته ایالات متحده، ایران را تنها تهدید برای عراق می‌داند.

نیروهای پلیس هم به باور امریکایی‌ها نباید آنچنان شیفته آمریکا باشند اما حداقل نباید طرفدار ایران هم باشند. عراق دولتی ندارد که اراده‌اش را به ارتش دیکته کند. زمانی که این دولت تشکیل شود، زمان زیادی خواهد برد تا نیروهای امنیتی و ارتش این کشور بتوانند بر منطقه تسلط پیدا کنند. 

اکنون مشکل امریکایی‌ها یک چیز است: زمانی که ما از عراق برویم، ایران در جامه اصلی‌ترین قدرت منطقه وارد بازی می‌شود. ایران و عراق همواره دو بازوی متعادل کننده قدرت در منطقه بوده‌اند. حمله ایالات متحده ارتش عراق را نابود کرد. واشنگتن هنوز نتوانسته است در مسیر احیای این دولت و ارتش قرار بگیرد. البته امریکایی‌ها ادعا می‌کنند که ایرانی‌ها با سنگ اندازی مانع از تجهیز ارتش عراق می‌شوند. امریکایی‌ها ادعا می‌کنند که عراق قدتمند برای ایرانی‌ها کابوس است.

عراق یک بار به ایران حمله کرد و این یورش هشت سال از عمر جمهوری اسلامی‌ ایران و جان هزاران نفر را شامل شد. اکنون ایران تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا مانع از تکرار این مساله شود. عراق یا باید در اختیار ایران باشد و یا دولتی باشد ضعیف و ناکارآمد. استراتفورد در ادامه این گزارش می‌نویسد: دولت ایران در حال حاضر امکان اعمال نفوذ بر تشکیل دولت در عراق را چندان ندارد. البته می‌توانند مانع از تشکیل دولتی شوند که بر خلاف منافع آنها است. امریکایی‌ها و برخی از سیاستمداران عراقی ادعا می‌کنند که ایران سرویس‌های اطلاعاتی پیشرفته‌ای در عراق دارد که می‌تواند مانع از تشکیل دولت در این کشور شود. 

  کم نیستند تحلیل‌گرانی که ادعا می‌کنند ایالات متحده با حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران هم به پرونده هسته‌ای تهران خاتمه می‌دهد و هم خطر ایران را از سر عراق کم می‌کند. این طیف استدلال می‌کنند که عقب‌نشینی ایالات متحده از عراق به معنای نه تنها تقدیم این کشور در سینی بلورین به ایرانی‌ها است بلکه کل منطقه خلیج فارس را در اختیار تهران قرار می‌دهد. اگر ایالات متحده به بقای خود در عراق هم ادامه دهد، ایران از ابزارهایی که در اختیار دارد برای به ثمر ننشستن تلاش‌‌های واشنگتن در عراق استفاده می‌کند.

ایرانی‌ها با هوشیاری از موضع ضعیف ایالات متحده در عراق آگاهی دارند. امریکایی‌ها تاکنون چند بار تقصیر عدم تشکیل دولت در عراق را بر گردن ایرانی‌ها انداخته‌اند. ایالات متحده ادعا می‌کند که رهبران شیعه‌ای در میان سیاستمداران عراقی هستند که از ایران حرف شنوی دارند. این سیاستمداران برای تشکیل دولت ارای کافی را در اختیار ندارند اما برای ایجاد شکاف در تشکیل دولت رقم انها کفایت می‌کند.

گزینه نظامی‌ علیه ایران نمی‌تواند ره به جایی ببرد چرا که تهران می‌تواند همزمان حملات را دفع کند و البته در عراق هم تلافی کند. ایالات متحده در حال حاضر دو راه پیش رو دارد: نخست آنکه به شکل کامل از عراق عقب‌نشینی نکند تا زمانی که عراق به ثبات و آرامش بیشتری برسد. البته حضور نیروهای امریکایی در عراق بر جایگاه ایران تاثیری نخواهد گذاشت. ایران با همان میزان از توانایی ایستاده است و البته توان ایجاد اختلال در منافع امریکا در عراق را هم دارد. در این شرایط سوال این نیست که ایالات متحده امروز از عراق برود یا فردایی نامعلوم.  گزینه دوم مصالحه و مذاکره با ایران است. این گزینه شاید برای ایالات متحده بسیار دور از ذهن باشد اما از مصالحه با استالین و مائو که سخت‌تر نیست. البته در این شرایط پیشبرد ماجرا برای ایالات متحده هم سخت می‌شود چرا که ایران به امتیازهایی بسیاری در عراق نیاز خواهد داشت.

منبع: ریل کلیر پالیتیک  
 

نظر شما :