پیشنهاد ایران و چالشهای حل بحران قرهباغ
به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری ترند جمهوری آذربایجان، الخان پالوخاف سخنگوی وزارت خارجه آذربایجان گفته است: «که ایران بهعنوان کشور همسایه آذربایجان و ارمنستان دارای مکانیسمهایی برای تأثیر مثبت بر حل و فصل زودهنگام مناقشه بين اين دو کشور درباره قرهباغ کوهستانی است وکشوری است که در روند مذاکرات حل و فصل این مناقشه شرکت و از تمامیت ارضی آذربایجان حمایت کرده است.»
بنا بر اين گزارش، «منوچهر متکی»، وزیر خارجه ایران پيش از اين ایران ودر جریان یک کنفرانس مطبوعاتی گفته بود: «ایران برای میانجیگری بین ارمنستان و آذربایجان در رابطه با حل مناقشه قرهباغ کوهستانی پیشنهادی ارائه کرده است و در این رابطه قصد برگزاری نشست سه جانبه وزرای خارجه در تهران را دارد؛ به گفته متکی، آذربايجان به اين پيشنهاد پاسخ مثبت داده و تهران منتظر پاسخ ارمنستان به اين پيشنهاد است. وی ضمن تاکید بر ضرورت حل این مناقشه از طریق مذاکرات صلح آمیز،خاطرنشان نموده که ایران تمام تلاش خود را براى حل این مناقشه انجام خواهد داد.
نشان مناقشه ميان ارمنستان و آذربایجان در سال 1988 ميلادى بهعلت ادعای ارضی ارمنستان به خاک آذربایجان آغاز شد. در پی حملات ارمنستان به آذربایجان از سال 1993ميلادى 20 درصد از سرزمینهای متعلق به آذربایجان، یعنی قرهباغ کوهستانی همراه با هفت شهر و ناحیه دیگر اطراف آن همچنان تحت اشغال ارتش ارمنستان است و تاکنون به چهار قطعنامه صادر شده توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد آزادی اراضی اشغالی آذربایجان از سوی ارمنستان نیز عمل نشده و تلاشهای با صطلاح دیپلماتیک گروه مینسک که از سوی سازمان امنیت وهمکاری اروپا مامور حل این مناقشه شده است، ظرف قریب دودهه اخیر به نتیجه ای نینجامیده است.
مزید بر همه این تحرکات، تلاشهای میانجی گرانه تهران در مراحل آغازین شروع بحران که منجر به نشست سه جانبه سران وقت سه کشور ایران، آذربایجان وارمنستان (هاشمی رفسنجانی، یعقوب محمداف کفیل ریاست جمهوری آذربایجان و لئون تر پطرسیان رئیس جمهور ارمنستان) در اردیبهشت 1371 در تهران گردید وحتی بیانیه ای در راستای چگونگی حل بحران به امضای سه کشور رسید، منجر به حل بحران قره باغ نشد و همزمان با هماهنگی روسیه و برخی از عوامل این کشور که در دولت وقت آذربایجان نفوذ کرده بودند شهر تاریخی شوشا به تصرف (!!) ارامنه در آمد، (شوشا موقعیتی استراتژیک دارد و منطقه ای کوهستانی مشرف به خان کندی مرکز قره باغ است) مخالفین دولت وقت باکو با تبلیغات رسانه های منفی، ایران را در اشغال شوشا مقصر دانستند.
این در حالی بود که ارمنی ها گفتند آذری ها شوشا را درسینی طلائی به آنها هدیه کردند. در واقع شوشا بدون مقاومت آذربایجان از سوی ارمنی ها اشغال شده بود. اوپوزیسیون آذربایجان ودر راس آنها جبهه خلق از این مقوله به عنوان اهرمی برای تحریک احساسات مردم بهره برد و طی یک انتخابات احساسی به قدرت رسید که بیش از یکسال دوام نیاورد (خرداد 1371 الی خرداد 1372) اما پشت پرده تصرف شوشا همزمان با نشست تهران از حیث ریشه های بحران قره باغ مهمتر از اشغال این شهر وسایر شهرهای تصرف شده می باشد، چراکه اگر این مهم درک نشود نمی توان ارزیابی دقیقی نسبت به آینده حل بحران واقدامات میانجی گرانه ازسوی ایران وسایر نهادها و کشورها نمود.
مسکو در دوره تزاریسم و باصطلاح کمونیسم بذر اختلاف را افکنده و با حائل قرار دادن سرزمین های آذربایجان وارمنستان در داخل اراضی آنها و جابجائی های قومی زمینه این تنش را در راستای سیاستهای سلطه طلبانه خود فراهم نموده بود.
همزمان با به صدا در آمدن صدای شکستن استخوانهای حکومت دیوار آهنین که با به قدرت رسیدن گورباچف شروع شد ومنجر به سقوط ابر قدرت شرق وپایان جنگ سرد ونظام دوقطبی در جهان در سال 1991گردید، ارامنه که در ساختار شوروی سابق نفوذ بسیاری داشتند با همدستی برخی کرملین نشینان ،مراحل اولیه بحران قره باغ را در سال 1988 در حوزه نرم افزاری آغاز و در سالهای 1990و1991 تا 1992 وارد حوزه سخت افزاری یعنی حمله نظامی و تصرف واخراج آذریها و آواره نمودن آنها وتخریب آثار تاریخی در شهرهای مختلف اشغال شده نمودند.
با نگاه به کم وکیف بحران قره باغ بمنظور تحلیل صحیح موضوع سوالاتی به ذهن خطور می نماید وپاسخهائی باید برای آنها یافت. یک سوال این است که آیا ارمنی ها به تنهائی20 درصد خاک آذربایجان را اشغال کردند؟ آیا اساسا چنین تصوری ممکن است؟ بدیهی است که ارمنی ها بدون خواست وکمک روسیه نمی توانستند به این اقدام مبادرت نمایند.
روسیه به دلیل اینکه آذربایجان در دوره حاکمیت جبهه خلق در راستای واگرائی از این کشور قدم برداشته بود تا بدانجا که در اتحادیه کشورهای مستقل مشترک المنافع نیز درخواست عضویت ننموده بود و ارتش روسیه را از خاک خود بیرون رانده بود تلاش نمود به تمامیت ارضی آذربایجان خدشه وارد نماید وکمک به ارامنه برای تصرف قره باغ وهفت شهر پیرامون آن بهترین گزینه بود. عصبانیت مسکو از باکو به قدری بود که حتی در سال اول به قدرت رسیدن مرحوم حیدر علیف نیز به اشغال چند شهر، علیرغم تلاش حیدر علیف برای عضویت در اتحادیه مشترک المنافع ونزدیکی به مسکو ادامه داده بود. لازم به ذکر است که ارتش چهاردهم قفقاز شوروی سابق در ارمنستان مستقر بود واکنون نیز ادامه دارد وبخش عمده ای از ادوات ونیروهای نظامی روسیه که از گرجستان اخراج شدند نیز درارمنستان مستقر است ومزید بر آن ایروان قراداد 20ساله نظامی با مسکو در خصوص استقرار پایگاه نظامی امریکا در ارمنستان امضا نموده است ودرحال حاضر نیز مرزهای این کشور با ایران،گرجستان، ترکیه وآذربایجان عمدتا توسط نیروهای نظامی روسیه حفاظت می شود.
از سوی دیگر با توجه به واگرائی گرجستان در دوره میخائیل ساکاشویلی از روسیه و پی گیری سیاست نزدیکی بیشتر جمهوری آذربایجان به غرب، مسکو که قفقفازجنوبی را حیات خلوت خود می داند و با این دوکشور دارای مرز زمینی است دچار آشفتگی شد واز آنجا که روسیه با ارمنستان دارای مرز زمینی نیست و از سوی دیگر به دلیل درگیری ارمنستان با آذربایجان و انسداد مرزهای این دوکشور، باید از طریق گرجستان با این کشور ارتباطات استراتژیک نظامی، انرژتیک وحمل ونقلی برقرار نماید سعی نمود در گرجستان نفوذ بیشتری کسب نماید ،اما با مقاومت گرجستان روبرو شد تا آنجا که با گرجستان وارد جنگ شد وآوستیای شمال وآبخازیا را بعنوان کشور مستقل به تنهائی به رسمیت شناخت که از سوی جامعه جهانی مورد نکوهش قرار گرفت ،مسکو در حالی این اقدام را انجام داد که قریب دو ده است که با اقدامات نظامی خود در مقابل استقلال خواهی نسبی، جمهوریهای خود مختار مسلمان در قفقاز شمالی بویژه چچن، اینگوش وداغستان ممانعت ایجاد میکند.
این در حالیست که به لحاظ مولفه های کشوربودن اعم از جمعیت، سرزمین، دین و زبان و... دارای شرایط لازم هستند.
دیگر سوال این است که چرا اقدامات ایران در اردیبهشت سال 1371 در راستای حل بحران قره باغ به نتیجه نرسید؟ تا بدانجا که حتی مهر بیانیه تهران خشک نشده بود که شوشا به تصرف ارامنه در آمد. با نگرش به تحرکات تاریخی روسها در قفقاز و بازیهای آنها در دوره پس از فروپاشی شوروی پاسخ روشن است. روس ها علیرغم اینکه از سوی تهران برای نشست مذاکرات صلح دعوت شده بودند شرکت نکرده اند و با هماهنگی با عوامل خود در باکو و ایروان باعث سقوط شوشا شدند و به این صورت نطفه میانجی گری تهران در جهت حل بحران قره باغ منعقد نشد.
پس از آتش بس سال 1994 و تاکید بر تقویت تلاشهای به اصطلاح گروه مینسک سازمان امنیت وهمکاری اروپا برای حل این مناقشه اساسا ایران از فرایند صلح قره باغ به کناری گذاشته شد (البته تهران صرفا بصورت دوجانبه با مقامات آذری وارمنی در خصوص آخرین وضعیت قره باغ ومناطق اشغالی آذربایجان مذاکرات متناوبی داشته و دارد اما بصورت مستقیم تاثیری در روند مذاکرات نداشته است ودر مقطعی هم نماینده ایران با سران گروه مینسک متشکل از روسیه، فرانسه وآمریکا دیدار نموده وآنها صرفا در خصوص اینکه اقداماتشان در راستای حل این مناقشه به زیان ایران نیست توضیحاتی داده اند.)
در طول قریب بیست سال گذشته اساسا نه روسیه و نه گروه مینسک به ایران اجازه نداده اند که در روند حل این منافشه مداخله نماید. آنها به بهانه اینکه ایران عضو گروه مینسک نیست و نمی تواند وارد فرایند مذاکرات صلح قره باغ شود مانع از تلاش های ایران در این راستا شده اند.
حال سوال دیگری مطرح می شود که آیا گروه مینسک خود تا کنون توانسته اقدامی موثر برای حل مناقشه قره باغ نماید؟ پاسخ بدون تامل منفی است. نه تنها اقدامی نشده بلکه موقعیت اشغا لگر تقویت شده است و به ظن این بنده اگر آذربایجان دارای نفت وگاز وموقعیت استراتژیک نبود ممکن بود کشورهای عضو گروه مینسک وغرب در کلام هم از باکو حمایت نسبی نمی کردند وارمنیها برخی از شهرها را به خاک خود ضمیمه میکردند و آذربا یجان مسلمان وجهان اسلام هم شاهد حمایت یا سکوت غرب در خصوص این اقدام ارامنه می شدند!
سوال دیگری به ذهن می آید وآن اینکه، آیا می شود تصور کرد که سه کشور غیر مسلمان که سابقه سلطه گری آنها درطول تاریخ واضح است واکنون نیز بصورت نیم بند تداوم دارد مشکل ارضی یک کشور مسلمان را بصورت عادلانه حل می کنند؟
همان کشورهائی که ترکیه را عمدتا به دلیل مسلمان بودن ملتش به بهانه های واهی برای عضویت در اتحادیه اروپا نمی پذیرند، همانها اراضی تصرف شده آذربایجان را به این ملت برنمی گردانند. واز این بحران به عنوان یک اهرم وکارت بازی برای نفوذ در آذربایجان وارمنستان وبالمآل در منطقه بهره می برند. وانگهی آیا می توان از مسکو این انتظار را داشت که در جهت بازگرداندن اراضی تصرف شده آذربایجان اقدامی نماید درحالیکه خود در اشغال آنها به ارامنه کمک وافری نموده است؟
با نگاه به مختصر مطالب فوق می توان گفت که محتمل است نشست پیشنهادی وزیر خارجه ایران مبنی بربرپائی اجلاس وزرای خارجه ایران، آذربایجان وارمنستان درتهران اساسا محقق نشود. بدیهی است حتی در صورت برگزاری نتیجه مثبتی به دنبال نخواهد داشت .
موضع سخنگوی وزارت خارجه آذربایجان مبنی بر اینکه ایران می تواند تاثیرگذار باشد واسباب و مکانیزم های این تاثیر را دارد، صرفا به تلاش ایران در جهت اعمال فشار به ارمنستان با استفاده از پتانسیلهای ژئو اکومنیک معطوف است که تا کنون این اقدام از سوی تهران صورت نپذیرفته و بعید است که صورت پذیرد .
به طور حتم منظور سخنگوی وزارت خارجه اذربایجان این نیست که تهران وارد فرایند مذاکراتی گروه مینسک شود چرا که این پیشنهاد در حیطه آذربایجان وارمنستان نیست و گروه مینسک بویژه در این شرایط حاکم بر فضای سیاست خارجی ایران در نظام بینالملل چنین پیشنهادی را به تهران نخواهد نمود و به مصلحت هم نیست که تهران در این راستا پیشقدم شود.
مناسب است وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران به دلایل فوق، راسا وارد مذاکرات با طرفهای آذری وارمنی نشود چرا که همانگونه که مذکور افتاد این نشست یا برگزار نمی شود ودر صورت برگزاری نتیجه ای نخواهد داشت و بیشتربیانگر ضعف ج.ا.ایران میگردد .
در شرایط کنونی وبا توجه به عوامل درونداد و برونداد در دوکشور درگیر و منطقه قفقاز و با نگرش به موقعیت کجدار و مریز ترکیه در برابر غرب ورژیم صهیونیستی نارضایتی های باکو از اقدامات گروه مینسک وکشورهای غربی که در هفته های اخیر به صراحت وبیشتر نمود دارد، به نظر می رسد اگر تهران با همکاری ترکیه ورایزنی با این کشور وارد فعالیت های منظقه ای شود و با دبیر خانه سازمان کنفرانس اسلامی نیز مشورت صورت پذیرد. برگزاری نشستی با حضور دبیر کل سازمان کنفرانس اسلامی، آذربایجان، ارمنستان، ترکیه و ایران و در صورت امکان نماینده ای از سازمان امنیت وهمکاری اروپا وسازمان ملل متحد( در صورت تحقق) اقدامی معطوف به هدف باشد.
نظر شما :