ژئوپولیتیک یورو- مدیترانه در برنامه اتحادیه اروپا

۰۴ مهر ۱۳۸۸ | ۱۳:۱۹ کد : ۵۶۵۸ اخبار اصلی
نویسنده خبر: دیاکو حسینى
نقش آفرینی اتحادیه اروپایی در خاورمیانه عربی که دیدار خاویر سولانا از آنجا بار دیگر نشان دهنده اهمیت آن بود...
ژئوپولیتیک یورو- مدیترانه در برنامه اتحادیه اروپا

 نقش آفرینی اتحادیه اروپایی در خاورمیانه عربی که دیدار خاویر سولانا از آنجا بار دیگر نشان دهنده اهمیت آن بود، صرفاً جنبه سیاسی و دیپلماتیک در جهت برطرف کردن بحران بی دولتی لبنان و رفع بن بست پروژه به اصطلاح صلح خاورمیانه ناشی از تدوام شهرک سازی ها و نقض تعهدات اسرائیل، ندارد. ایجاد بستر امنیتی جدید در این منطقه که با طرح ایجاد منطقه یورو- مدیترانه از ناحیه اروپا هماهنگی دارد، از نظر اتحادیه اروپا مقدم بر هرگونه ترتیبات سیاسی به ویژه آن ترتیباتی است که اسرائیل به بهانه تامین امنیت خود خواستار آن شده است. تشکیل این گروه بندی جدید به حتم باید هم‌زمان در بردارنده اسرائیل و فلسطین باشد و مشارکت فعالانه سایر کشورها اعم از مصر، لیبی، لبنان و اردن را نیز در پی آورد. از آنجایی که اروپا سخت مایل است ترکیه را در همان محدوده جغرافیایی که مجموعه‌ای از کشورهای مسلمان با گرایش‌های سیاسی- اقتصادی اروپایی هستند، ببیند، لاجرم پیشبرد طرح یورو- مدیترانه که استقلال منطقه همگرا شده مدیترانه را از اتحادیه اروپایی به رسمیت می شناسد، به سود حفظ وحدت مسیحی اروپا می داند. تبلیغ برداشتی که برخی از آن به PanEuroMed یاد می کنند، نشان دهنده اصرار اروپا به دامن افزایی اقتدار اقتصادی- سیاسی آن است.

 به گفته دیگر اتحادیه اروپایی می کوشد با برقرار ساختن یک هسته امن تجاری دارای هویت مستقل و پایدار در مدیترانه، نه تنها از ورود اعضای غیرضروری به مجموعه اروپایی بکاهد بلکه میدان اقتصادی جدیدی نیز فراروی کشورهای اتحادیه بگشاید. سخنرانی پیتر مندلسون، کمیسر تجاری اتحادیه اروپا در دانشگاه هبرو(19 می 2005) در این راستا شایان توجه است. وی در آن سخنرانی، آشکارا اسرائیل را شریک مهمی برای آینده اروپا برشمرد. تجارت 27 میلیارد یورویی اسرائیل و اروپا که قابلیت فزونتری هم دارد روابط دو جانبه این دو را به منظور تثبیت هژمونی اسرائیل میان همسایگان خود جهت می دهد. از این نکته نیز نباید غافل ماند که تحقق ایده ژئوپولیتیکی که اتحادیه اروپا در مدیترانه مد نظر دارد، ساختمان خاورمیانه را نیز دگرگون می سازد. بدین معنا که ورود چندی از کشورهایی که اکنون در مجادلات خاورمیانه عربی بر مدار کشمکش های سرزمینی فلسطین دور می زنند، به درون باشگاه نوین مدیترانه، علائق امنیتی گوناگونی را پدید می آورد؛ به گونه ای که عربستان و دار و دسته خاندان سعودی در خلیج فارس که سخت به خودنمایی در معادلات عربی- اسرائیلی شائق هستند، یک‌سره از موضوعات مورد علاقه کشورهایی چون لیبی و اردن با مرکزیت اتحادیه اروپا به دور می مانند و سرانجام به همین نحو خاورمیانه به منزله یک مجموعه امنیتی واحد که از زمان تاسیس اسرائیل موجودیت یافت، درهم می پاشد. روشن است که این حالت علاوه بر گستراندن اقتدار اقتصادی – سیاسی اروپا، اسرائیل را نیز از شراره دشمنی‌های ایدئولوژیک رهایی می بخشد و به امنیت آن می افزاید.

در ادامه این بحث ضروری است که نظری کوتاه به ویژگی های مجموعه امنیتی خاورمیانه و ظرفیت تبدیل آن به بخش های جداگانه امنیتی طی حوادث و رویه های جاری داشته باشیم. تصویر ژئوپولیتیکی که از وارد شدن خاورمیانه به دوران تازه‌ای از رقابت های منطقه‌ای همراه با اتحادیه اروپا حاصل خواهد شد با رعایت این نکته شفاف‌تر می شود که یادآور شویم، این مجموعه که امروز به عنوان خاورمیانه شناخته می شود، ترکیبی است از سه منطقه لوانت، مغرب و خلیج فارس.

اگرچه در ابتدای دوران استعمار زدایی و شدت گرفتن رقابت‌های جهان عرب در به دست گرفتن سکان رهبری این جهان به دشوار تمایز میان مناطق مزبور ممکن بود اما با گذشت بیش از سه دهه از به استقلال رسیدن آخرین امارات عربی خلیج فارس از استعمار بریتانیا اکنون شاهد بلوغ این مناطق با الزامات امنیتی کاملاً متفاوتی هستیم. به ثمر نشستن مفهوم خاورمیانه برآیند رقابت های خاندانی میان هاشمی و سعودی در ابتدای قرن بیستم و نیز تاسیس اسرائیل در نیمه همان قرن بود. بنابراین با تثبیت دولت‌های ملی که اعراب سخت در حال جا انداختنش هستند و همزمان از ایده وحدت جهان عرب فاصله می گیرند و در ثانی با تعیین حدود درگیری سرزمینی اسرائیل و فلسطین و جدا شدن دیگر ملل عرب به خصوص ملت‌های عربی خلیج فارس و آفریقا از آن، خاورمیانه نیز استعداد فروپاشی خود را به منزله یک واحد امنیتی یکپارچه بروز می دهد. 

 در تصدیق این رویه توجه به این نکته ضروری است که دخالت های عربستان در مسائل اسرائیل که اغلب در راستای تضعیف و خیانت به هویت عربی و هم‌سو با منویات اسرائیل انجام می گیرد، نه برای فرونشاندن طلب سروری جویانه دولت یهود بلکه به مقصود سد کردن راه تنفسی ایران در رابطه با احزاب و گروه های وابسته به جمهوری اسلامی صورت می پذیرد که البته خوشایند اسرائیل نیز هست. از جانب دیگر، خلیج فارس که تا چندی پیش عرصه چهره گشایی مصر بود، امروز شاهد آن است که این بازیگر فرامنطقه‌ای خلیج فارس ترجیحاً دست خود را از این منطقه عقب رانده است و به دشواری می تواند در همان منطقه‌ای که بدان تعلق دارد و نیز مجموعه در حال شکل گیری شاخ آفریقا از عهده تامین امنیت خود که گرفتار گروه‌های اسلامی است، برآید. در همان حال شورای همکاری خلیج فارس با دعوت از عراق به خیال خود، محور جدیدی علیه ایران را تدارک می بیند تا این منطقه را به سمت استقرار موازنه قوای نوینی که آمیزه ای است از پیوند های تنگاتنگ، همکاری و رقابت امنیتی میان کشورهای حاشیه خلیج فارس هدایت کند.

 به هر روی، چنانکه مندلسون می گوید، اگر در دهه گذشته تمرکز اتحادیه اروپا به حوزه شرقی و بالکان معطوف بود و گسترش اتحادیه را به این سمت نتیجه داد، دهه پیش رو با تمرکز بر همسایگان مدیترانه همراه خواهد بود. نگرانی های اروپا در خاورمیانه را می توان در دو منطقه مغرب، غالباً با مهاجرت های گسترده از آن به سوی اروپا و نیز شامات، به ویژه امور سوریه و لبنان مشاهده کرد.  اتحادیه اروپا از این بذل توجه به مدیترانه انتظار دارد که:

 1) سودای ژئوپولیتیکی خود را واقعیت دهد و در همان حال ابتکار دیپلماتیک خود را به عنوان بازیگری که به روش دیپلماسی ویژه خود در حل و فصل دعاوی پایبند است، به معرض نمایش بگذارد.

2) طبق این دکترین، اولاً کشورهای مستقل فلسطین و اسرائیل باید با یکدیگر روابط تجاری داشته باشند و ثانیاً همه کشورهای منطقه نیز در این رابطه و گشایش اقتصادی شرکت کنند و در نهایت همه این کشورها وارد معاملات تجاری در ابعاد مختلف با اتحادیه اروپایی شوند. روابط تجاری کنونی میان اردن و اسرائیل الگوی این مناسبات منطقه‌ای کشورهای مدیترانه خواهد بود.

 3) از طرفی، واقعیت این است که اروپا در سالیان اخیر همواره در معرض این آزمون قرار داشته است تا در برابر یاغی گری‌های ایالات متحده از توش و توان خود در راستای برقراری نظم نوین جهانی پس از دوران جنگ سرد بهره بگیرد. در دورانی که مصادف بود با برافروخته شدن جنگ بالکان، این دیپلماسی در ممانعت از جنگ موثر نیفتاد و تنها با حضور نظامیان ایالات متحده بود که صربستان از جنایات خود دست برداشت و اکنون با نقش حائز اهمیتی که اروپا در رابطه با لبنان و مناقشه اسرائیل و اعراب ایفا می کند، سعی بر جبران آن نقیصه دیپلماتیک در سنوات پیشین دارد تا هماوردی خود با قدرت نظامی و سخت افزاری ایالات متحده را به رخ بکشد.

به منظور رسیدن به این اهداف است که اروپا حمایت از راه حل مبتنی بر دو کشور مستقل اسرائیل و فلسطین را در پیش گرفته است و حتی آن زمان که دولت نومحافظه کار امریکایی می کوشید طرح خاورمیانه بزرگ را راه اندازی کند، از حمایت اروپا برخوردار شد. چراکه در آن صورت قادر می‌بود ارتباط استراتژیک خود را با جماهیر سابق شوروی در آسیای مرکزی و قفقاز ارتقا بخشد.

اما با وجود مطابقت مقطعی اروپا و امریکا نباید گمان برد که اتحادیه اروپایی که آرزوی استقلال امنیتی از ایالات متحده را در سر دارد، به کلی از خواسته‌های واشنگتن تبعیت می‌کند. به نظر می‌رسد در غالب موارد سیاست خاورمیانه‌ای امریکا از هیچ گونه استراتژی که رجوع به منافع ملی آن را دهد، بهره ندارد، بلکه موکول است به میزان پیروی دولت‌های حاکم امریکا از بلندپروازی‌های اسرائیل در راستای سلطه بر تمام منطقه.

برخلاف سرگیجه امریکا، اروپا در حال تدوین ژئوپولیتیک جدیدی است که مشروط به واقعیت یافتن صلح و ثبات در خاورمیانه در آینده نزدیک نمودار خواهد شد. بدیهی است که در این راه کنار زدن ایران از مناقشه عربی – اسرائیلی مانند ایالات متحده هدف اتحادیه اروپا نیز شمرده می شود. با این تفاوت که ایالات متحده صرفاً بر اساس خواسته‌های اسرائیل است که رو در روی ایران قرار می گیرد تا موازنه خاورمیانه را به سود اسرائیل بگرداند اما اتحادیه اروپا منطقه مدیترانه را همسایه خود می داند که در طول تاریخ همواره از آن اثر پذیرفته و هنوز از خطرات و فرصت هایی که تولید می کند، متاثر می شود.

دیاکو حسینى

نویسنده خبر


نظر شما :