اعراب در برابر ایران یا ضعف دیپلماسی ما؟
این روزها خبرهای ناخوشایندی از روابط ایران با کشورهای عربی به گوش میرسد. رابطه ایران با عربستان، مصر، بحرین، امارات، مغرب، یمن و غیره در جایگاهی قرار دارد که میتوان گفت دو طرف نه تنها به یکدیگر اعتماد ندارند بلکه یکدیگر را تهدیدی برای امنیت خود نیز قلمداد میکنند. در این شرایط و در حالی که به سمت پایان دوران چهار ساله ریاست جمهوری محمود احمدینژاد و دولت نهم میرویم، پرسشی که بسیاری از خود میپرسند این است که ایران در معادلات کنونی خاورمیانه در کجا قرار دارد؟ آیا این بیاعتمادی و فضای منفی به وجود آمده در روابط ایران و اعراب تنها به نگاه پانعربیسم اعراب باز میگردد یا این که ما هم اشتباهاتی در ایران مرتکب شدهایم که وضعیت را به این جا کشانده است؟
دیروز
قبل از این که وارد این بحث شویم ناگزیریم نگاهی به وضعیت ایران در چهار سال گذشته یعنی تا پایان سال 1384 بیندازیم. ایران در دوران اصلاحات توانسته بود رابطهای معقول و حساب شده با کشورهای عربی برقرار کند. رابطهای آکنده از اعتماد که کشورهای عربی به ایران نه به یک نگاه رقیب بلکه به نگاه یک سرمایه منطقهای که از ظرفیتها و پتانسیلهای بسیاری برخوردار است، مینگریستند. اگر به مقالات و یادداشتهای کارشناسان و تحلیلگران کشورهای عربی در روزنامه های عرب نگاهی بیندازیم به این تحلیل بسیار بر میکنیم که ایران هستهای تهدیدی برای اعراب نیست بلکه افتخار و ظرفیتی برای جهان اسلام است چرا که با وجود ایران هستهای توان و قدرت کشورهای اسلامی در برابر تهدیدهای خارجی بیش از پیش افزایش مییابد. این تحلیل را بسیاری از دولتمردان و دیپلماتهای عرب نیز داشتند.
اگر بخواهیم در روابط ایران با کشورهای عرب دقیق شویم و جزء به جزء به بررسی روابط دیپلماتیک با آنها بپردازیم در مییابیم که در ارتباط با عربستان سعودی با عنوان قبله دینی و سیاسی کشورهای عربی و محور اتحادیه عرب روابط در عالیترین سطح خود قرار داشت. ایران و عربستان به اندازهای به یکدیگر نزدیک شده بودند که ریاض حتی حاضر شده بود در برابر برقراری رابطه حسنه با ایران روابط خود را با دیگر کشورهای عربی تیره کند که نمونه آن را در تنش میان عربستان و امارات متحد عربی بر سر ایران دیدیم. مقامهای ارشد ایرانی از جمله سید محمد خاتمی رئیس جمهوری سابق ایران در سفرهای خود به ریاض نه تنها با استقبال گسترده مقامهای ارشد آن کشور رو به رو میشدند بلکه نظراتشان در سطح یک رهبر یا مقام طراز اول جهانی مورد ارزیابی مقامهای عربستانی قرار میگرفت.
هنگامی که صحبت از رابطه با عربستان میکنیم، ناچاریم که به دیدگاههای مذهبی آن نیز اشارهای داشته باشیم. به هر صورت هر دو کشور ایران و عربستان از دو نظام مذهبی تبعیت میکنند که از لحاظ اعتقاد و تفکر با یکدیگر در تضادند. عربستانیها وهابیت صرف را الگوی رفتاری خود قرار دادهاند و ایرانیها نیز اعتقاد شیعی شالوده و محور تمام رفتارها، کردارها و گفتارشان است. اما این دو تفاوت فکری در چهار سال پیش به واسطه رفتار دیپلماتیک و موثر ایران به مرحلهای رسید که تاثیری بر بهبود روابط ایران با جنوبیترین همسایهاش نگذاشت و حتی باعث شد، دیدگاه دولتمردان عربستانی نسبت به شیعیان در خاک خودشان تغییر کند. رفتار عربستانیها با اقلیت شیعه به گونهای تغییر کرد که برای نخستین بار به آنها اجازه دادند در ایام تاسوعا و عاشورا مراسم عزاداری حسینی خود را برگزار کنند و نقش بیشتری در فعالیتهای اجتماعی داشته باشند.
در مورد مصر با وجود این که هیچ گاه به سمت ترفیع جایگاه در روابط دیپلماتیک حرکت نکردیم و نمایندگیها در قاهره و تهران در حد دفاتر حافظ منافع باقی ماند، اما با این حال محمد خاتمی با استقبال خوب رئیس جمهوری مصر مواجه شد و حداقل این بود که از ایران هیچگاه به عنوان تهدید برای امنیت مصر و خاورمیانه نام برده نشد و مصریها نیز دائما به دنبال وسیلهای بودند تا رابطه خود با ایران را ارتقا دهند. ایران خودرو به عنوان مهمترین کارخانه تولید خودروی ایران و خاورمیانه در خاک مصر شعبهای احداث کرد که در زمان خود حرکت بسیار مهمی بود.
برای نخستین بار پس از انقلاب روابط دیپلماتیک با کشور پادشاهی مغرب برقرار شد و دفتر حافظ منافع رباط در تهران راه اندازی شد.
تنش با امارات متحد عربی به سمتی پیش رفت که امارات روز به روز حامیان خود را برای ادعا بر سر سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از دست میداد به گونهای که ناگزیر شد تا مدتی درباره این پرونده صحبتی به میان نیاورد چرا که کشورهای عربی در این رابطه حمایتی از آن نمیکردند. کشورهای عرب علنا به امارات متحد عربی ابلاغ میکردند، حاضر نیستند بر سر ادعایی که معلوم نیست منشا آن کجاست، رابطه حسنه خود را با ایران به مخاطره بیندازند. مسافران و اتباع ایرانی هیچ گاه مورد اهانت دولت امارات قرار نگرفتند و همانند امروز از آنها انگشت نگاری به عمل نیامد و توهینی به آنها نشد.
در لبنان که نفوذ و قدرت سیاسی ایران بسیار مشهود است، نوع رابطه به گونهای تعریف شد که ایران به عنوان یک قدرت در آن کشور از قدرت بالایی برخوردار بود و مردم لبنان ایران را به نگاه یک کشور آرمانی مینگریستند. مقامهای ارشد ایرانی از چنان محبوبیتی برخوردار بودند که هنگام سخنرانی محمد خاتمی در بیروت یک صد هزار نفر از مردم لبنان در ورزشگاه بزرگ بیروت به سخنانش گوش دادند و برایش مرتب کف زدند. قدرت دیپلماسی و فرهنگی ایران به سمتی میرفت که در لبنان نمونه شود. هیچ گاه کسی به یاد ندارد، در آن دوران مقامهای لبنانی و رهبران سیاسی این کشور گفتهای علیه دولتمردان ایرانی گفته باشد.
در عراق، ایران هیچ گاه به عنوان یک جریان مخرب دیده نشد. برخی مقامهای مهم عراقی گفته بودند، پس از سقوط رژیم بعث امریکا و بریتانیا به ما گوشزد میکردند روابطتان را با ایران و ترکیه قوی کنید چرا که این دو کشور تنها کشورهای منطقه هستند که از حداقل دموکراسیها برخوردارند. عراقیها تلاش داشتند الگوی سیاسی خود را ایران قرار دهند چرا که میدیدند ایران در عین پایبندی به اصول دینی و مذهبی یا به عبارت دیگر حفظ اصولگرایی به مبانی دموکراسی نیز پایبند است و حرکت رو به جلویی را میپیماید. ایالات متحد ایران را متهم به تخریب در عراق نمیکرد و هیچ گاه در شبکههای خبری و تلویزیونی کارشناسان نظامی خود را ننشاند تا بمبهای ادعایی ساخت ایران را که مدعی بود در عراق علیه دولت و نظامیان امریکایی استفاده میشد، نمایش دهند.
روابط ما با بحرین یکی از کشورهای عربی عضو شورای عالی همکاری خلیج فارس بسیار حسنه بود. دولت بحرین در طول 8 سال دوران اصلاحات هیچ گاه ایران را به دخالت در امور داخلی خود متهم نکرد و هیچ اتهامی را متوجه ایران نساخت.
مشابه این وضعیت را در یمن نیز داشتیم. یمنیها هیچ گاه نسبت به ایران احساس دشمنی نکردند.
امروز
اما حال ایران در چه وضعیتی است؟ کشوری که در گذشتهای نزدیک و نه چندان دور، یعنی همین چهار سال پیش الگوی کشورهای عربی شده بود، اکنون در میان آنان از چه جایگاهی برخوردار است؟
هنری کسینجر در کتاب تاریخ دیپلماسی مینویسد، اگر کشوری بخواهد نفوذ خود را در جایی گسترش دهد اگر از توسعه دیپلماتیک و گسترش فیزیکی همزمان استفاده نکند، حتما در یک جایی ضربههای سختی خواهد خورد. وی حتی معتقد است توسعه دیپلماسی بر توسعه فیزیکی مقدمتر است.
ایران در چهار سال گذشته قدرت نفوذی خود را به شدت افزایش داده است. به اعتقاد ماشاءالله شمس الواعظین در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی، "در وهله کنونی قدرت تخریبی ایران از قدرت دیپلماتیکش فراتر رفته است." یعنی این که ایران از لحاظ دیپلماتیک ضعیف شده و از لحاظ تخریبی قدرتمندتر شده است. در خاورمیانهای که اکنون با روی کار آمدن دولت افراطی در اسرائیل که بدون هیچ ابایی دائما تهران را تهدید به حمله نظامی میکند، نبود یک قوه دیپلماتیک قوی برای ایران ضعف به شمار میرود. ضعف قوه دیپلماتیک ایران در سالیان اخیر سبب شده که:
در رابطه با عربستان، ابرهای تیره بر روابط ریاض و تهران سایه افکند. تیرگی این روابط به اندازهای است که اکنون که فرصتی پیش آمده تا ایران و ایالات متحده به سمت رفع کدورتها و گفت و گو حرکت کنند، عربستان بیمحابا در این رابطه سنگ اندازی میکند، علنا میگوید اگر امریکا میخواهد با ما رابطه ایجاد کند باید با ما هماهنگ شود، ترکی بن فیصل مشاور امنیت ملی عربستان دائما در امریکا علیه ایران سخنرانی میکند و لابیهای خود را علیه ایران تحریک میکند و کار را به جایی میرسند که بیمحابا به انتقاد از ایالات متحد دوران زمامداری بوش میپردازد و در اردن در سخنرانی علنی خود میگوید: «امریکا عراق را در یک بشقاب طلا به ایران هدیه داد.»
این یک طرف ماجرا است. رابطه دولت عربستان با اتباع شیعه خود نیز روز به روز تیرهتر میشود. در حالی که مدتی است به دستور مستقیم ملک عبدالله پادشاه عربستان اجازه برگزاری مناسک مذهبی شیعیان عربستان داده شده بود، در روز وفات حضرت رسول اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) در حالی که دولت عربستان مجوز برگزاری مراسم به شیعیان داده بود، به زوار شیعه حمله بی سابقهای میکند و کشتاری به راه میاندازد که حداقل در یک دهه اخیر بیسابقه است. اخیرا هم بارگاه بقیع را حصار کشیدهاند تا قبور ائمه اطهار برای شیعیان و بازدیدکنندگان قابل دیدن نباشد. اقداماتی که دستگاه دیپلماسی ایران تاکنون سکوت اختیار کرده و هیچ واکنشی در برابر آن نداشته است. در کنار این رفتار بی احترامی به زوار ایرانی را نیز باید بیفزاییم که در برخی موارد سوء رفتار پلیس عربستان با زائران ایرانی بیت الله الحرام به شکل دردآوری به اوج می رسد. دستگاه دیپلماسی که حامی حیثیت و آبروی هر ایرانی است در این باره هم به دلایل نامعلوم سکوت اختیار کرده است.
رابطه ایران و مغرب به طور ناگهانی تیره شد. دولت مغرب ادعا کرد ایران با ترویج تشیع در مغرب تلاش دارد دموگرافی عمدتا سنی مذهب کشور را به هم بزند. تیرگی روابط به حد اعلای خود رسید به گونهای که مغرب تمام کارکنان حافظ منافع ایران در خاک خود را اخراج کرد و دیپلماتهای خود در تهران را فرا خواند تا هیچ نمایندگی از طرف دو کشور وجود نداشته باشد. دولت مغرب صدها نفر را به جرم این که شیعه هستند و از سوی ایران حمایت میشوند روانه زندان کرد و بر سر آن جنجال خبری آفرید در حالی که دستگاه دیپلماسی ما هیچ حرکت چندانی نکرد و پس از مدتی گویی اصلا اتفاقی نیفتاده سکوت کرد.
دولت امارات متحد عربی، مدتی است که اقدام به اذیت و آزار اتباع ایرانی میکند و در یک اقدام دور از حسن همجواری به انگشت نگاری از اتباع و مسافران ایرانی میپردازد. متاسفانه سفارت ایران در ابوظبی تا کنون نتوانسته پاسخ محکمی به بیاخلاقی دولت امارات بدهد و این کشور همچنان به اذیت و آزار اتباع ایرانی ادامه میدهد. دلخوری نمایندگان مجلس شورای اسلامی و اعتراض آنها به این روند با وجود این که رسما ابراز ناخرسندی کردهاند به دلیل عدم همکاری وزارت امور خارجه در این زمینه راهی از پیش نبرده است.
روابط ایران و مصر در این مدت چهار سال به آن درجه از تیرگی رسیده که عمر سلیمان رئیس سازمان امنیت مصر علنا میگوید: «امروز هیچ تهدیدی بزرگتر از تهدید ایران برای ما وجود ندارد. تهدید ایران اکنون بدتر از تهدید اسرائیل برای دنیای عرب است.»
فیلم اعدام فرعون که فیلمی علیه انور سادات، رئیس جمهوری اسبق مصر است در حالی در ایران توسط یک شرکت خصوصی ساخته و نمایش داده شد که طرف مصری بدون اعتنا به سازنده آن، فیلم را سیاست رسمی جمهوری اسلامی قلمداد کرد و در حالی که دیپلماتهای ما در برابر آن حالت منفعلانه و سکوت داشتند، از آن علیه ایران نهایت استفاده را کرد. کار به جایی رسیده که عدهای از پانعربیستهای مصری در حال ساخت فیلمی علیه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هستند در حالی که میزان مخالفتها با ساخت این فیلم در خود مصر بیشتر از ایران است. شگفتا که دستگاه دیپلماسی ما در برابر این موضوع هم سکوت اختیار کرده است. بر سر حزب الله که یکی از بالهای مهم عربی ایران در منطقه به شمار میرود، دولت مصر حمله بیشائبهای به راه انداخت و بمب تبلیغاتی وسیعی ایجاد کرد و توسط آن جبهه عربیای به نفع خود در برابر ایران به وجود آورد و یک هفته خوراک تبلیغاتی ضد ایرانی فراهم ساخت، در حالی که وزارت امور خارجه سکوت مطلق اختیار کرد و انگار نه انگار که کشوری علیه ما دست به فعالیت زده است، مهر سکوت بر لب زد.
در رابطه با بحرین، ضعف دیپلماسی به اندازهای پیش رفته که کشور کوچک بحرین که در معادلات سیاسی خاورمیانه از درجه سوم برخوردار است، در کمین نشسته تا تنها بهانهای کوچک از ایران بگیرد و سریعا علیه ایران وارد عمل شود. واکنش این کشور به سخنان ناطق نوری مشاور عالی مقام معظم رهبری، که یک سابقه تاریخی را در یک محفل غیر سیاسی و غیر دیپلماتیک به عنوان یک فرد غیر سیاسی درباره بحرین نقل کرده و از قضا چه بخواهیم چه نخواهیم صحیح هم است، بهانهای بیش نبود جز این که بحرین میخواست به واسطه آن ایران را تحقیر کند. این اتفاق هیچ چیز جز ضعف دیپلماسی ایران را نشان نداد که ما مجبور شدیم در چهار سال گذشته دو بار به طور رسمی از بحرین عذرخواهی کنیم و برای ابراز این عذرخواهی به طور رسمی نمایندگان ارشد خود را در سطح وزیر به آن کشور اعزام کردیم.
در بحران عراق، در حالی که همه کشورهای دنیا و حتی امریکا میدانستند عربستان سعودی، امارات، قطر و دیگر متحدانشان در عراق تا چه اندازه به خباثت و تخریب مشغول هستند و به طور نامشروع با حمایت از جریانهای کاملا منحرف همچون القاعده و بعثیها قوه تخریبی غیر منطقی را هدایت میکردند، اما با این حال امریکاییها و بریتانیاییها دائما ایران را در سیبل قرار میدادند و تنها ایران را قدرت خارجی اصلی تخریب در عراق به عنوان یک کشور خارجی معرفی میکردند. در این زمینه هم دیپلماتهای ما کاملا منفعلانه عمل کردند.
دولت عراق طی سالهای اخیر چند بار در رابطه با ایران خلل ایجاد کرد. یک بار جلال طالبانی حرف از اختلاف ما با عراق بر سر اروند رود زد. یک بار هوشیار زیباری وزیر امور خارجه عراق گفت، ایران در ترسیم مرزها و رسیدن به راه حل نهایی در این زمینه کوتاهی میکند. بار دیگر ایران را به دخالت در امور داخلی عراق متهم کرد. موفق الربیعی دبیر شورای عالی امنیت ملی عراق، ایران را به دست داشتن در ناامنیهای عراق متهم کرد. آیا اگر عراق با یک دیپلماسی قوی در برابر خود مواجه بود، هیچ گاه عراقیها چنین رویکردی نسبت به ما پیدا میکردند؟ این در حالی است که روابط تهران – بغداد روزهای طلایی خود را می گذراند.
در جریان مقاومت در برابر اسرائیل رفتار ایران به اندازهای در چشمان اعراب غیر خودی آمد که بیمحابا میگفتند، ایران یک کشور غیرعرب است که دارد در امور داخلی اعراب دخالت میکند. در حالی که متاسفانه وزارت امور خارجه ما به هیچ عنوان به دنبال متحد و جذب کشورهای عربی نبود و آقای متکی به عنوان وزیر امور خارجه در کل جنگ غزه در تهران بودند و هیچ حرکتی انجام نمیدادند. پاسخ ایشان به انتقادها و پرسشهایی که نسبت به این رفتار ابراز می شد، تنها این بود که دیگران هستند کاری کنند ما در صحنههای دیگر وارد میشویم....
این نوشته به هیچ عنوان قصد تخریب یا مقایسه برهه های زمانی را نداشت. تنها تحلیلی ارائه شد بر اساس آنچه در واقعیت جاری است. اگر به اخبار کمی دقت کنیم، میبینیم که بیراه نگفتهایم و هر چه گفتیم اخباری است که در همه جا بدون روتوش گفته می شود. حال با این تحلیل اعراب در برابر ما ایستادهاند یا ضعف دیپلماسی ما، ایران را در جایگاه ضعف قرار داده است؟
نظر شما :