کارنامه 100 روز اول
نشريه فارن پالسى از متخصصان امور سياست خارجى خواست به 100 روز اول باراک اوباما در کاخ سفيد نمره بدهند و نتيجه؟ 11 نمره A، 16 نمره B، 17 نمره C و يک D. تعدادى هم اعلام کردند که هنوز براى نمره دادن زود است. آنچه در پى مىآيد بخشهايى از توضيحات اين کارشناسان درباره کارنامه 100 روز اول اوباماست به اضافه يادداشتى از فريد زکريا، سردبير نيوزويک بينالمللى، در اين مورد که ديروز منتشر شد.
پاراگ خانا
عضو مرکز تحقيقاتى بنياد آمريکاى جديد
نمره: A
وقتى جورج بوش به قدرت رسيد عدهاى از «انقلاب» در سياست خارجى آمريکا حرف مىزدند. انقلاب البته شکست خورد. حالا ما شاهد احياى ديپلماسى هستيم: مذاکره با دشمنان و رقبا آرامآرام از حالت تابو خارج شده است. اوباما در فقط 100 روز رابطه يا نزديکى با کشورهايى را آغاز کرده که تا همين چند ماه پيش در محترمانهترين حالت کشورهاى «سرسخت» خوانده مىشدند مثل ونزوئلا، کوبا، سوريه و ايران؛ کشورهايى که سالها بود تلاش مىکرديم آنها را در انزواى ديپلماتيک قرار بدهيم و تحريمشان کنيم. اوباما سياستهاى غيرسازنده پيشين را تغيير داده است و البته ذرهاى از «منافع ملى» ايالات متحده عقبنشينى نکرده است. برعکس، او نشان داده رئيسجمهورى است که دقيقا مىفهمد منافع آمريکا در چيست.
جيانى ريوتا
ريوتا سردبير روزنامه Il Sole 24 Ore به معناى «خورشيد 24 ساعت» که متعلق به فدراسيون کارفرمايان ايتالياست.
نمره: B+
آه! نه! پرزيدنت اوباما نمىتواند اين کار را بکند! او کاملا در اشتباه است! نبايد اين پول را به بانکها داد! اين يک بحران بدهىهاست و شما باز هم به آنها پول قرض مىدهيد. اين طرح هم محدود است و هم بىاحتياطانه! تيموتى گايتنر، وزير خزانهدارى آمريکا خيلى جذاب است اما او مىتواند با کنگره رودررو شود؟ D+. اين نمره چپگراهاى بدخلق است.
اوه! نه! باراک اشتباه مىکند. او يک سوسياليست است و خيلى زود عينک خوشگلى به چشم مىزند - شبيه همان عينکى که جان لنون در بچگى داشت - و بالاخره ما را به سمت اقتصاد اروپاى شرقى در دوران شوروىها و دولت رفاه مىکشاند. نمره او F-. اين را راستگراهاى بدخلقتر مىگويند.
اما ما عقلگراها به پرزيدنت اوباما B+ مىدهيم. او از خطرات بحران آگاه است، از گسترش ترس جلوگيرى کرده؛ از بازار حمايت کرده اما جلو زيادىخواهىهاى آن را گرفته است. برخلاف همتاهاى اروپايىاش به سمت پوپوليسم گرايش پيدا نکرده و به آنهايى که از جنگ طبقاتى حرف مىزنند بهايى نداده است. او ملت را متحد کرده است. به سوى ترم پاييز!
کريم سجادپور
عضو بنياد تحقيقاتى کارنگى
نمره (در مورد ايران): A-
در همين 100 روز اول، من فکر مىکنم که رويکرد دولت اوباما در قبال ايران بسيار آگاهانهتر و زيرکانهتر از هر دولت ديگرى در 30 سال اخير آمريکا بوده است. او مودب بوده اما ضعف نشان نداده و برقرارى اين توازن همه دشوار بوده است.
البته هيچگاه به تنهايى نمىتوان پينگپونگ بازى کرد: در ايران افراد تاثيرگذارى هستند که به رابطه دوستانه با ايالات متحده علاقهاى ندارند. پيشنهاد دوستى اوباما البته باعث مىشود فشار بر اين افراد افزايش يابد. بوش همه جناحهاى ايرانى را عليه يک تهديد مشترک متحد کرد و حالا دولت اوباما احتمالا به مباحثه در مورد آمريکا در بين نخبگان ايرانى دامن خواهد زد.
فيليپ زليکف
سرپرست کميسيون 11 سپتامبر بود و در حال حاضر استاد دانشگاه ويرجينياست.
نمره: -
من فکر مىکنم هنوز براى نمره دادن در اين ترم خيلى زود است؛ دستکم براى اين استاد محافظهکار.
اليوت آبرامز
در دولتهاى ريگان و بوش (پسر) حضور داشت در حال حاضر عضو شوراى روابط خارجى آمريکاست.
نمره: D
«مسافرتهاى معذرتخواهى» به سراسر جهان بدترين گناه دولت جديد نيست و فقط شايستگى يک C دارد. به اوباما D مىدهم به خاطر ناديده گرفتن زنان و مردان شجاعى در سراسر جهان که به خاطر حقوق بشر و آزادىهاى مدنى مىجنگند.
رئيسجمهور از گپ دوستانهاش با هوگو چاوز دفاع مىکند و مىگويد که ونزوئلا تهديدى استراتژيک براى ايالات متحده به حساب نمىآيد اما او متوجه نمىشود که نزديکى او به چاوز يا دانيل اورتگاى نيکاراگوئه يا سران چين چه تاثيرى بر افرادى دارد که در آن کشورها به صورت صلحآميز براى دموکراسى تلاش مىکنند.
به علاوه در حال حاضر همه پستهاى دولتى که به حقوق بشر مربوط است، در وزارت امورخارجه و شوراى امنيت ملى، خالى مانده و اين يک رسوايى بزرگ محسوب مىشود.
سوزان ملونى
عضو بنياد تحقيقاتى بروکينز
نمره (سياستهاى ايران): B-
اوباما در دوران مبارزات انتخاباتىاش شجاعانه از تعامل با ايران حرف مىزد و رويکرد دولت او در قبال تهران تا حالا کافى اما نه چندان برانگيزننده است. پيام تبريک سال نو به ايرانىها بسيار ظريف و دقيق بود و وزارت خارجه هم هوشمندانه تهران را به سمت ايفاى نقشى سازندهتر در مورد افغانستان ترغيب مىکند و روند نزديکى ما به روسيه به عنوان بازيگرى کليدى بسيار خوب است اما استراتژى دولت اوباما در مورد ايران در بيشتر بخشها انفعالى، گنگ و شبيه ديپلماسى چماق و هويج دولت بوش در سالهاى پايانىاش است. اوباما بايد ترديد را کنار بگذارد.
لارا سکر
نويسنده مجله نيويورکر
نمره (سياست ايران): A
نحوه برخورد اوباما با ايران نمره خوبى مىگيرد: مودبانه، صميمى و البته زيرکانه. اوباما دست خود را به سوى تهران دراز کرده اما درخواست آنها را براى معذرتخواهى نمىپذيرد و حالا نوبت سران ايران است که تصميم بگيرند.
ديويد راثکوف
عضو بنياد تحقيقاتى کارنگى و نويسنده مجله فارن پالسى
نمره (ايران): ناقص
در حال حاضر روابط به شدت در هم پيچيده است. اگر بخواهيم ادب را کنار بگذاريم بايد بگوييم دو کشور در طول اين سه دهه گلوى يکديگر را فشار دادهاند، اما اميد به آغاز مذاکره ماجرا را به سمت ديگرى مىکشاند.
راز موفقيت اين مرد
فريد زکريا: هيچ رئيسجمهور آمريکايى در خاطره معاصر با چالشهايى اين چنين بزرگ روبهرو نبوده است. وقتى که باراک اوباما سه سال پيش نامزدى اوليه اش را در حزب دموکرات اعلام کرد ميانگين شاخص سهام صنعتى داو جونز 14000 بود و جهان در رونق اقتصادى قرار داشت. اما هنگامى که او قدرت را در دست گرفت صنعت مالى ايالات متحده در هرج و مرج کامل بود، بازارهاى اعتبارى يخ زده بودند، بهاى مسکن سقوط آزاد را تجربه مىکرد و اقتصاد در بدترين حالت خود از زمان رکود بزرگ قرار داشت و به همه اينها افغانستان، پاکستان، عراق، ايران و کره شمالى را اضافه کنيد تا حجم چالشهاى پيش روى او را احساس کنيد. و حالا بايد اعتراف کنيم که اوباما در صد روز اول، در اکثر حوزهها، موفق بوده است. بدون ترديد اقتصاد همچنان ضعيف است، اما او چند محرک مالى را در بازارهاى مالى و مسکن تزريق کرده تا آنها را به ثبات برساند، برنامههاى بلند مدتى را آغاز کرده تا رشد پايدار ايجاد کند، اولويتهاى نظامى آمريکا در افغانستان و عراق تنظيم کرده و روند بهبود رابطه با بقيه دنيا و تغيير تصوير واشنگتن در ديد مردم جهان را شروع کرده است. اينها البته فقط شروع ماجراست و نتيجه طبيعتا به چرخش اوضاع در آينده بستگى دارد، به خصوص در حوزه اقتصاد يا در پاکستان و عراق. اما بدون ترديد هر رئيسجمهورى به آنچه که اوباما در صد روز اول دست يافته است غبطه مىخورد.
سوال اساسى اينجاست که اوباما چرا اينقدر موفق بوده است؟ شمارى از تحليلگران بر روش آرام رهبرى او تمرکز مىکنند يا بر تمايل او به مشاوره گرفتن يا روحيه همکارى سرسختانه او. همه اينها درست است اما يک توضيح بزرگتر براى شرح موفقيت او وجود دارد. اوباما مىتواند کشور و وضعيت سياسى آن را به درستى تعبير کند. او مىفهمد که آمريکا در سال 2009 در جايگاهى کاملا متفاوت از قبل قرار دارد. نتايج نظرسنجىها نشان مىدهد که کشور ليبرالتر از دو دهه پيش است.
روزنامه نگاران محافظهکار هنگام بررسى نتايج نظرسنجى اخير موسسه Pew مىگويند اوباما باعث شده واکنشهاى مردم به رئيسجمهور دو قطبىتر از هر زمان ديگر باشد: دموکراتها واقعا او را دوست دارند و جمهوريخواهان واقعا از او بدشان مىآيد. اما مهمترين يافتههاى اين نظرسنجى اين بود که اين روزها آمريکايىهاى خيلى کمى خود را رسما جمهوريخواه مىدانند. اين رقم در سال گذشته حدود 24 درصد بوده که در طول 3 دهه اخير بىسابقه بوده است. البته به گفته آلن آبراموويتز، استاد علوم سياسى دانشگاه امورى، اين به خاطر آب رفتن پايگاه مردمى جمهوريخواهان نيست؛ دموکراتها گسترش يافتهاند. وقتى بيل کلينتون در 1992 انتخاب شد، 30 درصد راى دهندگان دموکرات بودند، 27 درصد جمهوريخواه و 43 درصد عضو هيچ کدام از دو حزب نبودند. در انتخابات سال گذشته دموکراتها 41 درصد بودند، جمهوريخواهان باز هم 27 درصد و تعداد راى دهندگانى که به طور مشخص جمهوريخواه يا دموکرات نيستند به 32 درصد کاهش پيدا کرده بود. ميزان وفادارى به احزاب به سرعت تغيير نمىکند پس اين افزايش 11 درصدى دموکراتها واقعا خيره کننده است. آبراموويتز مىگويد اين تغييرات نه در مسائل روز سياسى که در وضعيت سنى و نژادى مردم ريشه دارد - به خصوص در افزايش شمار غير سفيدها در آمريکا – پس احتمالا تا چند سال ادامه خواهد داشت.
البته اينکه اوباما کشورى ليبرالتر را به ارث برده است همه ماجرا نيست. او فهميده که چطور از اين واقعيت بهره بردارى کند. رام امانوئل، مسوول جديد کارکنان کاخ سفيد، يک بار گفته بود «اجازه نمىدهد حتى يک بحران هم به هدر رود» و اين يک استراتژى سياسى بسيار درخشان است. اوباما در کوتاه مدت محرکهاى مالى را به اقتصاد تزريق کرده و برنامههاى توسعهاى بلندمدتى را آغاز کرده و با اين توازن توانسته مخالفان را مبهوت کند.
نکته مهم اينجاست که اوباما «جو گير» نشده است! او رويکرد کاملا با احتياطى را در نجات بانکها در پيش گرفت و مهم ترين منتقدان او نه راستها که چپگرايانى بودند که از ملى شدن صنايع و موسسات بزرگ حمايت مىکردند. شايد سياستهايى درست باشد، شايد هم نباشد، اما او سياستمدار خوبى است. کشور آمريکا همچنان به طور کلى نسبت به دولت بزرگ بدگمان است و با بازار آزاد و بخش خصوصى احساس راحتى مىکند و عداوت کهنه دموکراتها با موسسات بزرگ تجارى ديگر کسى را خيلى تحت تاثير قرار نمىدهد چرا که حالا بيشتر دموکراتها نه طبقه کارگر سفيد پوست که فارغ التحصيلان از دانشگاهها هستند. اوباما عصبانيت مردم را درک مىکند اما سوار موج پوپوليسم نمىشود.
پس از انتشار اسناد شکنجه زندانيان مظنون به تروريسم در دوران بوش اوباما بعد از مدتى درنگ اعلام کرد که نمىخواهد يک اختلاف نظر سياسى را به مسالهاى قضايى تبديل کند. در مورد عراق او رويکردى ميانه روانه در پيشگرفته اما همچنان خواستار کاهش حضور نظامى آمريکايىها در اين کشور است. در مورد آغاز روابط با کوبا، ايران و سوريه او معتدل بوده و به نظر مىرسد او در حال امتحان اين کشورهاست.
جهانى سازى، مهاجرت، افزايش حضور زنان در حوزههاى کارى و افزايش شمار فارغ التحصيلان دانشگاهها باعث تغيير آمريکا در طول دو دهه اخير شده است. 67 درصد مردم نسبت به واژه «اصلاح طلب» نظر مساعدى دارند. (25 درصد بيشتر از پنج سال پيش) البته اين دليل نمىشود که ما شبيه اروپايىها شده باشيم، چون 67 درصد مردم نسبت به واژه «محافظه کار» هم نظر مساعدى دارند. با اين همه اين کشور در حال تغيير است و اوباما اين تغيير را خوب مىفهمد.
* منبع: روزنامه اعتماد ملی
نظر شما :