آینده مبهم پاکستان
نویسنده خبر:
عطاالله مهاجرانى
يادداشتى از عطاالله مهاجرانى
نگرانی آشکاری در بین نخبگان پاکستان در باره سرنوشت کشور به چشم می خورد. انتخاب زرداری به عنوان رییس جمهور گویی به جای آن که بر شادمانی و اطمینان مردم به آینده بیفزاید، آنان را دچار ابهام و اندوه کرده است. پیوسته نویسندگان پاکستانی به یاد زرداری می آورند، که بی نظیر بوتو در وصیت معروفش گفته است:" بهترین انتقام دموکراسی ست."
زرداری را به آرامش و همه جانبه نگری توصیه می کنند. اما واقعیت رنگ و نشان دیگری دارد. زرداری و حزب مردم قدرت و مدیریت را یک کاسه کرده اند. با استعفای وزیران عضو حزب مسلم لیگ( نواز شریف) کابینه هم یکدست خواهد شد.
پرسشس که به میان می آید این است که : آیا حزب مردم می تواند با همین آهنگ حرکت کند و بر مسایل بیشمار و بحران های پاکستان؛ که مهمترین آن بحران امنیتی است فائق آید؟
بحران امنیتی در پاکستان با حمله ی جنگنده های آمریکا به منطقه وزیرستان-باجور، و شلیک موشک به مناطق مسکونی بعد حساس و خطرناکی پیدا کرده است. اطهار نظر ژنرال کیانی رییس ستاد ارتش پاکستان هم بر پیچیدگی وضعیت افزوده است. ژنرال کیانی حملات آمریکا را با شدت و صراحت محکوم کرد و گفت، ارتش پاکستان نمی تواند ناظر چنین حملاتی به خاک و مردم پاکستان باشد. وزیرستان، به ویژه منطقه باجور دچار بحران کوچ مردم از خانه هایشان شده است.. هر روزه نیز مردم با برگزاری تظاهرات علیه آمریکا شعار می دهند. مولانا گل نصیب خان امیر جمعیت علمای اسلام ایالت سرحد، از رییس ستاد ارتش تقدیر کرده و وعده داده است که تظاهرات سراسری براه خواهند انداخت.
چرا آمریکا دست به این قمار بزرگ زده است؟ امریکا یک بار چنین تجربه ای را در هندوچین دارد. ویت کنگ ها یک شبکه راه و تدارکات سامان داده بودند که از شمال ویتنام تا جنوب و تا مرز لائوس و کامبوج را در بر می گرفت. آن شبکه با عنوان" جاده هوشی مین" یا " رد پای هوشی مین " شناخته می شود. یکی از مهمترین دستاوردهای نبرد های پارتیزانی دنیا در آن روزگار محسوب می شد. ویت کنگ ها
شبکه راه های کهن و باستانی را زنده کردند. راه هایی که از دامنه های کوه و ژرفای جنگل ها می گذشت.. این شبکه نیروی انسانی خود را داشت که با دوچرخه یا حتا پیاده مهمات و غذا را برای ویت کنگ ها تدارک می دیدند. جنگ ویتنام به طول انجامیده بود و حوصله امریکا سر رفته بود. برای نابودی این شبکه به بمباران مرزهای شرقی کامبوج دست زدند. نیروی هوایی امریکا با 3000 سورتی پرواز 108 هزار تن بمب بر سر مردم و نیز نقاطی که گمان می کرد؛ پناه گاه ویت کنگ هاست، فرو ریخت. حتا آمریکا برای این که از کامبوج به عنوان حیاط خلوت استفاده کند، سیهانوک را هم برکنار کردند و لون نول را بر سر کار آورد...اما به کدام نتیجه رسیدند؟ جنگ خانگی ارمغان آمریکا برای مردم کامبوج بود. کشتار ها آغاز شد.
به شکل غریبی داستان بمباران وزیرستان به بمباران مرزهای شرقی کامبوج شباهت دارد. این بار هم آمریکا در نبرد با طالبان درمانده است. گیتس وزیر دفاع امریکا به صراحت از ناکامی آمریکا و هم پیمانان در افغانستان سخن گفته است..
پرسش دیگری که به میان می اید این است که آیا زرداری در برابر این استراتژی آمریکا موضع روشنی خواهد داشت؟ پیامد حملات آمریکا چه خواهد بود؟ پاکستان چه افقی را در پیش روی دارد؟
آمریکایی ها چقدر پاکستان را می شناسند که دست به این اقدام زده اند.؟ اگر بخواهیم به زبان اوباما و بایدن سئوال کنیم:
نفوذ و سیطره طالبان پاکستان و نیز آشفتگی سیاسی و اجتماعی و بی اعتباری نهاد ارتش و دولت پاکستان باید به کدام حد برسد که آمریکا دست بردارد؟
پاکستان دارای چهار نهاد مهم در تشکیل هویت خویش است:
ارتش و اسلام و حزب مردم و حزب مسلم لیگ.
به تغبیر غلام اکبر سردبیر روزنامه الاخبار( چاپ اسلام آباد) پاکستان یک مفهوم است که نخست به شکل یک ارمان در ذهنیت پاکستانی ها- مسلمانان شبه قاره- شکل گرفت؛ سپس به صورت سرزمین و کشور تخقق یافت.
گرایش دینی و اسلامی و باور به قرآن گوهر و اساس هویت پاکستانی هاست..این هویت با نبرد مقدس- در زبان اردو جنگ به همان مفهوم جهاد است، نخستین شماره های روزنامه جنگ که توسط عبدالرحمان در دهلی منتشر شد، با همین رویکرد نام جنگ را انتخاب کرد.- و آرمان استقلال تحقق می یابد.
ارتش آمریکا با تمام این نهاد ها در افتاده است. حتی لازم ندیده که تهاجم نیروی زمینی اش را به دولت پاکستان اطلاع دهد.
تردیدی نیست که عملیات نظامی آمریکا در وزیرستان آخرین تیر ترکش جرج بوش است. او پس از حادثه 11 سپتامبر اعلام کرد که: "من بن لادن را می خواهم، زنده یا مرده!" اکنون جرج بوش دارد می رود و بن لادن همچنان بر جای خویش مانده و در این هفت سال گذشته مثل شبکه رد پای هوشی مین، قلمرو خود را گسترده کرده است. برای گسترش طالبان پاکستان هیچ چیز مناسب تر از همین بمباران آمریکا و کشتن مردم نیست. امروزه آمریکا وزیرستان را بمباران می کند. ماهی دیگر بلوچستان هم اضافه خواهد شد.. و سالی دیگر طالبان پاکستان در آستانه در اختیار گرفتن کشور خواهد بود. اگر آمریکا در نبرد با ویت کنگ ها پیروز شد، در نبرد با طالبان و بن لادن هم پیروز خواهد شد.
به گمانم دولت و ارتش پاکستان و نیز احزاب سیاسی راهی جز مقابله آشکار با استراتژی نطامی آمریکا ندارند. یک نبرد کوچک در وزیرستان با نیرو های آمریکایی می تواند افق تاریک پیش روی را بزداید. نگذارندجرج بوش امنیت ملی پاکستان را فدای مبارزات انتخاباتی حزب جمهوری خواه کند. در برابر اشغال خاک کشورشان اگر بی تفاوت بمانند، اعتبار ارتش و دولت و احزاب دیگر قابل بازسازی نخواهد بود .
زرداری را به آرامش و همه جانبه نگری توصیه می کنند. اما واقعیت رنگ و نشان دیگری دارد. زرداری و حزب مردم قدرت و مدیریت را یک کاسه کرده اند. با استعفای وزیران عضو حزب مسلم لیگ( نواز شریف) کابینه هم یکدست خواهد شد.
پرسشس که به میان می آید این است که : آیا حزب مردم می تواند با همین آهنگ حرکت کند و بر مسایل بیشمار و بحران های پاکستان؛ که مهمترین آن بحران امنیتی است فائق آید؟
بحران امنیتی در پاکستان با حمله ی جنگنده های آمریکا به منطقه وزیرستان-باجور، و شلیک موشک به مناطق مسکونی بعد حساس و خطرناکی پیدا کرده است. اطهار نظر ژنرال کیانی رییس ستاد ارتش پاکستان هم بر پیچیدگی وضعیت افزوده است. ژنرال کیانی حملات آمریکا را با شدت و صراحت محکوم کرد و گفت، ارتش پاکستان نمی تواند ناظر چنین حملاتی به خاک و مردم پاکستان باشد. وزیرستان، به ویژه منطقه باجور دچار بحران کوچ مردم از خانه هایشان شده است.. هر روزه نیز مردم با برگزاری تظاهرات علیه آمریکا شعار می دهند. مولانا گل نصیب خان امیر جمعیت علمای اسلام ایالت سرحد، از رییس ستاد ارتش تقدیر کرده و وعده داده است که تظاهرات سراسری براه خواهند انداخت.
چرا آمریکا دست به این قمار بزرگ زده است؟ امریکا یک بار چنین تجربه ای را در هندوچین دارد. ویت کنگ ها یک شبکه راه و تدارکات سامان داده بودند که از شمال ویتنام تا جنوب و تا مرز لائوس و کامبوج را در بر می گرفت. آن شبکه با عنوان" جاده هوشی مین" یا " رد پای هوشی مین " شناخته می شود. یکی از مهمترین دستاوردهای نبرد های پارتیزانی دنیا در آن روزگار محسوب می شد. ویت کنگ ها
شبکه راه های کهن و باستانی را زنده کردند. راه هایی که از دامنه های کوه و ژرفای جنگل ها می گذشت.. این شبکه نیروی انسانی خود را داشت که با دوچرخه یا حتا پیاده مهمات و غذا را برای ویت کنگ ها تدارک می دیدند. جنگ ویتنام به طول انجامیده بود و حوصله امریکا سر رفته بود. برای نابودی این شبکه به بمباران مرزهای شرقی کامبوج دست زدند. نیروی هوایی امریکا با 3000 سورتی پرواز 108 هزار تن بمب بر سر مردم و نیز نقاطی که گمان می کرد؛ پناه گاه ویت کنگ هاست، فرو ریخت. حتا آمریکا برای این که از کامبوج به عنوان حیاط خلوت استفاده کند، سیهانوک را هم برکنار کردند و لون نول را بر سر کار آورد...اما به کدام نتیجه رسیدند؟ جنگ خانگی ارمغان آمریکا برای مردم کامبوج بود. کشتار ها آغاز شد.
به شکل غریبی داستان بمباران وزیرستان به بمباران مرزهای شرقی کامبوج شباهت دارد. این بار هم آمریکا در نبرد با طالبان درمانده است. گیتس وزیر دفاع امریکا به صراحت از ناکامی آمریکا و هم پیمانان در افغانستان سخن گفته است..
پرسش دیگری که به میان می اید این است که آیا زرداری در برابر این استراتژی آمریکا موضع روشنی خواهد داشت؟ پیامد حملات آمریکا چه خواهد بود؟ پاکستان چه افقی را در پیش روی دارد؟
آمریکایی ها چقدر پاکستان را می شناسند که دست به این اقدام زده اند.؟ اگر بخواهیم به زبان اوباما و بایدن سئوال کنیم:
نفوذ و سیطره طالبان پاکستان و نیز آشفتگی سیاسی و اجتماعی و بی اعتباری نهاد ارتش و دولت پاکستان باید به کدام حد برسد که آمریکا دست بردارد؟
پاکستان دارای چهار نهاد مهم در تشکیل هویت خویش است:
ارتش و اسلام و حزب مردم و حزب مسلم لیگ.
به تغبیر غلام اکبر سردبیر روزنامه الاخبار( چاپ اسلام آباد) پاکستان یک مفهوم است که نخست به شکل یک ارمان در ذهنیت پاکستانی ها- مسلمانان شبه قاره- شکل گرفت؛ سپس به صورت سرزمین و کشور تخقق یافت.
گرایش دینی و اسلامی و باور به قرآن گوهر و اساس هویت پاکستانی هاست..این هویت با نبرد مقدس- در زبان اردو جنگ به همان مفهوم جهاد است، نخستین شماره های روزنامه جنگ که توسط عبدالرحمان در دهلی منتشر شد، با همین رویکرد نام جنگ را انتخاب کرد.- و آرمان استقلال تحقق می یابد.
ارتش آمریکا با تمام این نهاد ها در افتاده است. حتی لازم ندیده که تهاجم نیروی زمینی اش را به دولت پاکستان اطلاع دهد.
تردیدی نیست که عملیات نظامی آمریکا در وزیرستان آخرین تیر ترکش جرج بوش است. او پس از حادثه 11 سپتامبر اعلام کرد که: "من بن لادن را می خواهم، زنده یا مرده!" اکنون جرج بوش دارد می رود و بن لادن همچنان بر جای خویش مانده و در این هفت سال گذشته مثل شبکه رد پای هوشی مین، قلمرو خود را گسترده کرده است. برای گسترش طالبان پاکستان هیچ چیز مناسب تر از همین بمباران آمریکا و کشتن مردم نیست. امروزه آمریکا وزیرستان را بمباران می کند. ماهی دیگر بلوچستان هم اضافه خواهد شد.. و سالی دیگر طالبان پاکستان در آستانه در اختیار گرفتن کشور خواهد بود. اگر آمریکا در نبرد با ویت کنگ ها پیروز شد، در نبرد با طالبان و بن لادن هم پیروز خواهد شد.
به گمانم دولت و ارتش پاکستان و نیز احزاب سیاسی راهی جز مقابله آشکار با استراتژی نطامی آمریکا ندارند. یک نبرد کوچک در وزیرستان با نیرو های آمریکایی می تواند افق تاریک پیش روی را بزداید. نگذارندجرج بوش امنیت ملی پاکستان را فدای مبارزات انتخاباتی حزب جمهوری خواه کند. در برابر اشغال خاک کشورشان اگر بی تفاوت بمانند، اعتبار ارتش و دولت و احزاب دیگر قابل بازسازی نخواهد بود .
نظر شما :