افراطى گرى، جهان اسلام و گفتگوى تمدنها
غلامعلى خوشرو، معاون سابق امور بينالملل وزيرامور خارجه ايران در تشريح شرايط ظهور نظريه گفت وگو و برخورد تمدنها گفت« پس از فروپاشى شوروى و با فروکش شدن جنگ سرد، جهان وارد مرحلهى تازهاى از لحاظ بلوک بندى سياسى شد. هانتينگتون اين وضعيت را به عنوان وضعيت خاصى از سيطره تمدن غربى تصريح کرد که در آن موجوديتهاى جديدى در حال شکلگيرى هستند، اين موجوديتهاى جديد، توان تکنولوژيک و تمدنى غرب را مورد حمله قرار مىدهند. هانيتگتون اين واقعيت را به شکل نظريه برخورد تمدنها ارائه کرد.
اما اين تئورى تنها گزارشگر واقعيت نبود بلکه دولتمردان آمريکايى را به سمتى هدايت مىکرد که در آن بايد آمادگى لازم براى درگيرى با تمدنهاى مختلف يعنى تمدن اسلامى و تمدن غرب بدست آيد. در چنين وضعيتى تمدن اسلامى مى بايست توانايى دستهبندى و ائتلاف نداشته باشد و تمدن غربى سيطره امور را در دست بگيرد و در نبود رقابت بين دو ابر قدرت هويتهاى تازه و موجوديتهاى مستقل و قوى از سوى نيروهايى غير از تمدن غربى نبايست شکل گيرند.»
وى با يادآورى اينکه هانتيگتون به دولت مردان هشدار داد که اين موجوديتهاى جديد در حوزههاى تمدن غربى فعال خواهند شد، افزود:«اين تئورى ملغمهاى از واقعيت، تخيل و توصيه بود، بنابراين هر يک از ابعاد اين تئورى را مىبايست جداگانه بررسى کرد. توصيههاى هانتينگتون به سياستمداران بسيار خطرناک است، زيرا نگرانى که در راستاى اين پروژه مطرح مىشود به دنبال راهکارى است که در پى شيوههايى براى تفرقه افکنى در درون حوزههاى تمدنى اسلامى است تا از سويى کشورهاى اسلامى با هم متحد نشوند و از سوى ديگر بين تمدن اسلام با ساير تمدنها جدايى بيافتد.»
خاتمى توانست صداى گفتوگو را به گوش جهانيان برساند
آقاى خوشرو همچنين در بيان زمينههايى که منجر به سردمدارى ايران در طرح تئورى گفتوگوى تمدنها شد، گفت:« آقاى خاتمى در زمان رياست جمهورى، اين بار به عنوان يک شخصيت روحانى و فرهنگى آگاه، با ايده جنگ افروزى و تحريک خشونت بسيار مخالف بود، به تعبيرى با تفکرى که اسلام را صرفا مبتنى بر نفى ديگرى براى خود باشد، مىداند، مخافت مىکرد.»
وى تاکيد کرد:« آقاى خاتمى در زمان رياست جمهورى توانستند صداى گفتوگوى خود را به گوش جهانيان برسانند. پيام ايشان از يک واقعيت جهانى ناشى مى شد که جهان امروز به جاى تفرقه و خشونت نياز به همکارى و هم فکرى دارد و تمدنها به جاى اينکه مقابل هم باشند با حفظ اصول و پايههاى تمدنى خود لازم است در کنار هم باشند.»
دولت مردان موظفند پلهاى ميان تمدنها را ايجاد کنند
معاون سابق امور بين الملل وزير امور خارجه در ادامه وظيفه دولت مردان جهان را ايجاد پلهايى ميان تمدنها دانست و اظهارداشت:«دولت مردان وظيفه دارند تا پلهايى ميان تمدنها، براى رفتو آمد و دادوستد داشته باشند. براى اين کار پيش زمينه اى لازم است، تا تمدنى هويت قابل اتکايى نداشته باشد نمىتواند، با ديگرى رابطه مستقلانهاى برقرار کند، نهايتا رابطهاى مانند رابطه بين برده و ارباب که صرفا رابطه فرمانبرى است نه رابطه مبتنى بر داد و ستد، ايجاد خواهد شد. تمدنهاى مستقل مىتوانند با هم داد وستد مستقل داشته باشند و اين نياز به فهم و شناخت از خود و ديگرى دارد، اين رابطه مىبايست از مبنا بر توازن استوار باشد.»
خشرو اضافه کرد:« در گفت وگوى تمدنها، مردم، کشورها و دولتها آموزههايى از يکديگر در مى يابند و در اين حالت هميشه دو طرف وضعيت برد-برد دارند. اما در تخاصم وضعيت به گونهاى ديگرى است و طرف مورد سلطه همه چيز خود را از دست مىدهد. زمانى که اين نظر مطرح شد، جهان نيز که در وضعيت پس از جنگ سرد قرار گرفته بود، از آن استقبال کرد و اين ايده مورد پذيرش جهانيان قرار گرفت، زيرا همهى ملتها وحشتى از درست از آب درآمدن نظريه هانتينگتون يعنى شکل گيرى فضاى خونين ناشى از جنگهاى تمدنى داشتند. براى همين جهانيان دور هم جمع شدند و به اين فکر افتادند تا در فضاى کنونى، تفاهم و همکارى ميان کشورهاى مختلف را به عنوان هدف اصلى فعاليت هايشان قرار دهند.»
سازما ن ملل تا پنج سال راسا از ايده گفتوگوى تمدنها حمايت مىکرد
وى همچنين يادآورشد: «زمانى که اين پيشنهاد در سال 2000 در مجمع عمومى سازمان ملل متحداز سوى آقاى خاتمى مطرح شد، مورد پذيرش مجمع عمومى واقع شد و سال 2001 سال گفت وگوى تمدنها نام گرفت و در اين راستا، برنامهها و همايشهايى نيز برگزار شد و سازمان ملل به مدت پنج سال راسا با بودجه اى اختصاصى از اين پيشنهاد حمايت کرد.»
خشرو که در حال حاضر مسئوليت برگزارى مجمع مجالس آسيايى را بر عهده دارد در ادامه اين گفتوگو درباره فرهنگ و نقش آن در زندگى مردم اظهارداشت:« فرهنگ يعنى روش زندگى، در فرهنگهاى مختلف به علت پراکندگى ذاتى مردم تفاوتهاى بسيارى وجود دارد. مردم قبل از آنکه کشور شوند، در قبيلهها و عشيرهها زندگى مىکردند و فرهنگ شيوه زندگى آنها بوده است. اين شيوه زندگى کاملا به محيط جغرافيايى و مسکونى مردم باز مىگردد. مردم قبايل مختلف در همه امور با هم متفاوتاند، مثلا در نوع کمک به يکديگر، در نگاه به خانواده، زن و نگاه به مسائل ذهنى مانند تفکر فلسفى و عقلانى و... .»
امرى اساسى در روابط اجتماعى ، بينالمللى و سياسى
آقاى خوشرو در دامه با اشاره به وضعيت خاص ايران در جهان و منطقه تاکيد کرد :« در جهانى که ما در آن زندگى مى کنيم، ايران وضعيت ويژهاى دارد، ايران از سويى مسلمان و مهمتر از آن نماينده شيعيان جهان است. ما ايرانيان با همسايههايمان ريشههاى تمدنى خاصى داريم، با وقوع انقلاب اسلامى در ايران تصور اينکه دين امرى شخصى و فراموش شونده در زندگى بشرى از ديد جامعه شناسانه مىباشد به فراموشى سپرده شد و دين از حالتى غير مرتبط با زندگى روزمره، به عامل اصلى زندگى روزمره ايرانيان درآمد. که وضعيتى جديد را در روابط با غرب به وجود آورد. دين به امرى اساسى در روابط اجتماعى ، بينالمللى و سياسى تبديل شد. ايران به جهان نشان داد دين امرى محو شونده از زندگى اجتماعى نيست بلکه امرى بسيار قوى در شکلدهى به روابط اجتماعى و در تصميم سازى است.»
وى ادامه داد :«از اين حرکت به عناوينى چون بنيانگرايى و افراط گرايى در غرب تعبير شد. در حالى که ذات اين حرکت در ايران، بسيار نوگرا، عقلانى و پيش رونده بود. درست برخلاف تصورى که وجود داشت در واقعيت معکوس تصورات غربىها رخ داد. اين انقلاب از آنجايى که ماهيت ضد ديکتاتورى و ضد سلطه خارجى امريکايىها را داشت تبليغات گستردهاى عليه آن و اسلام در جهان راهاندازى شد و جنگ عليه ايران و تحريم را به شکل توطئه چينى فراهم کردند، تا نشان دهند اسلام نمىتواند مدل موفقى براى زندگى اجتماعى ارائه بدهد. اما علىرغم اين تلاش ها ايران به موفقيتهاى بسيارى دست يافت.»
نظريه گفتوگوى تمدنهاى بر همه فضاسازى ها عليه ايران خط بطلان کشيد
وى براى اثبات اظهاراتش به مشارکت سياسى غير قابل پيش بينى مردم ايران در انتخابات اشاره کرد و با بيان اينکه اين ميزان از مشارکت در هيچ کشورى در منطقه وجود ندارد، افزود:« در چنين شرايطى، سخن از گفتوگوى تمدنها از سوى ايران، اسلام را به عنوان دين تفاهم و گفتوگو معرفى کرد. ايران نقش بزرگى در تمدن بشرى داشته است و در گذرگاه تحولات فرهنگى شرق و غرب بوده است. بنابراين وضعيت گذشته ايران، آن را موفق در ارائه اين بحث نشان مىدهد انتخاب شخص آقاى خاتمى غير منتظره بوده است، زيرا نشان حضور گسترده همه اقشار ايران بود. همه اين مقدمات فضا را براى شنيده شدن حرف آقاى خاتمى در جهان مهيا کرد و خط بطلانى بر نظريهها و فضاسازى عليه ايران در جهان کشيد.»
افراط گرايان، جهان اسلام را به سمت تقابل غير قابل بازگشتى مىبرند
خشرو همچنين علت استقبال جهانيان از تئورى گفتوگوى تمدنها را مطابق بودن با واقعيت روز جهان بودن اين ايده دانست وافزود:« بعد از مطرح شدن اين ايده با توجه به سابقه ايران و شخصيت آقاى خاتمى به عنوان فرد فرهنگى، فضا براى اصلاح در جهان آماده شد. اما از آنجايى که قدر اين حرکت دانسته نشد، در جهان اسلام هنوز افراط گرايى به شکل خشنى وجود دارد.
افراط گرايى به شکلى مطرح است که به هيچ يک از معيارهاى عقلى متکى نيست. به عبارتى افراط گرايان قبل از اينکه به تدبيرى بيانديشند دست به اقدام مى زنند و نه تنها غير مسلمانان بلکه عده اى از مسلمانان را نيز به کشتن مى دهند. اين نگاه مبتنى بر راى و خواست مردم نيست و نگاه به اسلام، ديد رحمانى نيست و حتى برداشت از آن، برداشتى اجتماعى نيست. بلکه برداشتى بسيار مضيق از جهاد است که سرلوحه همه اقدامات آنها بىتوجه به ابعاد اجتماعى و اجتهادى اسلام قرار مى گيرد و به کشتار کورو بى هدف دست مىزند تا وحشت و تهديد ايجاد کند و همين امر منجربه تشديد يک جانبهگرى امريکا درافغانستان و عراق مىشود. در عمل دو گروه افراطى (امريکا و افراطگرايان مسلمان) جهان اسلام را به سمت تقابل غير قابل بازگشتى مىبرند و در اين ميان گفت وگوى تمدنها از يک توصيه به يک ضرورت براى حفظ حيات بشريت تبديل شده است و بيش از هر چيزى ضرورى است تا به جاى سلاحهاى مخرب، بر سر ميز مذاکره بنشينيم و از همديگر بياموزيم.»
معاون سابق امور بين الملل وزير امور خارجه در ادامه با اشاره به سوء برداشتهايى که نسبت به نظريه گفت وگوى تمدنها وجود دارد، افزود: «بحث گفت وگوى تمدنها به خودى خود اصيل و مايهدار است و به هيچ وجه نبايد به عنوان پوششى براى بحث هستهاى ايران تلقى شود. بحث هستهاى، نوعى فشار بىجا از سوى غرب بر برنامههاى تکنولوژى هستهاى است. همه خواستههاى غرب بيش از شرايط NPT تحميلى بر ايران است. حتى ايران مىتواند از آن خارج شود. ايران متناسب با وظايفى که مىپذيرد مىتواند، حقوقى داشته باشد و از آن نيز دفاع کند. لازم نبود، اين مسئله به طور غير قابل دفاع بيشتر مطرح شود. اين موضوع از سوى غرب بيش از اندازه سياسى، امنيتى و نامتناسب با وضعيتى که وجود خارجى نداشت، براى جهانيان تفسير شد.»
وى اضافه کرد :«در جهان نگاه منفى نسبت به ايران وجود دارد که شايد ناشى از اقتدار ايران در منطقه بدون حضور صدام باشد، که بايستى فروکش کند و بنابراين بايد از هر راهى به ايران فشار آورد، تا قدرت بلا منازع منطقه نشود، غربى ها مى انديشند بايد ايران را تحت کنترل درآورد وايران دشمنان آشکارى در جهان دارد.»
استفاده ابزارى از فرهنگ بسيار خطرناک است
خشرو در ادامه با بيان اينکه آقاى خاتمى نگاه تفاهم آميزى داشت و مىخواست با گفتو گو با جهان غرب و جهان شرق (اروپا و آسيا )به يک تضمين عينى برسد، اظهارداشت:« خاتمى مىخواست ما در روابط اقتصادى کمتر وابسته شويم و در دنيا با کشورهاى ديگر نسبت به يکديگر جنبه تکميل گرى داشته باشيم تا اقدامات ما کمتر هزينه بر باشد. براى آقاى خاتمى فرهنگ اصالت داشته و دارد، در حاليکه براى بسيارى از سياستمداران جهان فرهنگ امرى ثانويه است که نقش مهمى در روابط بين الملل ايفاء نمىکند و دنبالهرو نيروى نظامى است. در حالى که من فکر مىکنم، نيروى فرهنگى بايد به نيروى نظامى جهت بدهد. بنابراين درست است که حوزه فرهنگ در جهان به تعبير هابرماس در استعمار حوزه امنيت و سياست قرار گرفته است و نيروهاى سياسى، فرهنگ را در محاق قرار دادهاند و آن را به سايه بردند، اما نياز جهان جديد اين است که بايد فرهنگ وارد همه حوزهها شود و سياست، اقتصاد و همه امور جامعه با نگاه فرهنگى ديده شوند.«
وى درارايه راه حلى براى هرج و مرج خونين جهان به سهم فرهنگ اشاره کرد وافزود: «فرهنگ، علاج دردهاى ما در حوزههاى اقتصادى، سياسى و امنيتى است. مقصود مارکوزه از تک ساحتى شدن انسان خالى شدن از حوزه فرهنگ است، يعنى فرهنگ بايد جلوه و اثر خود را در جامعه ايفا کند و نبايد از آن استفاده ابزارى کرد، زيرا بسيار خطرناک است. مانند سوء استفاده اقتصاد از فرهنگ براى کسب بازار با هدف سود بيشتر از بازار مصرف مردم. اما اگر در توليد کالا، به ويژگىهاى فرهنگى جامعه توجه شود، فرهنگ به عنوان عنصر اساسى خواهد ماند.»
در جهان امروز به پذيرش همديگر بيش از متهمسازى نياز داريم
خشرو در ادامه به مشاهداتش از سفرهاى خاتمى در کسوت رييس موسسه بين المللى گفتوگوى فرهنگها و تمدنها پرداخت و گفت: «من بارها در کشورهاى بسيار پيشرفته جهان شاهد شگفت زدگى دانشمندان و سياستمداران از طرح اين ايده بودهام. ما در جهان امروز بيش از هر زمان ديگرى به گفت و گو،تفاهم، شناخت و احترام به تنوع فرهنگى نياز داريم. ما به پذيرش همديگر بيش از متهمسازى نياز داريم تا راه حلى براى مشکلات جهان داشته باشيم.»
وى درپيش بينى آينده گفت و گوى تمدنها در ميان دولت هاى جهان نيز با اشاره به سابقه آن در سازمان ملل اعلام کرد:« سازمان ملل تا 5 سال، بحث گفت و گوى تمدنها را با همين عنوان مطرح کرد و انشعابات گفت و گوى تمدنها به شکل نهادهاى مدنى، خصوصى و مردم نهاد در همه کشورها وجود داشت. زمانى که در ترکيه و اسپانيا، انفجارهاى جنون آميز رخ داد، نخست وزير ترکيه و اسپانيا،به دليل نگاه ضد جنگ ملتهايشان، ايدهاى را تحت عنوان ائتلاف تمدنها مطرح کردند. اين ائتلاف همان مباحث گفت وگوى تمدنهاست. بسيارى از پاراگرافهاى اين نهاد، پيشنهاد ايران و آقاى خاتمى است. براى شکلگيرى اين نهاد 18 نفر از اشخاص فرهنگى جهان گرد هم آمدند و به عنوان روشنفکران جهان، به دنبال راه حلى براى وضعيت جهان هستند تا تصويرى دقيق از تمدنها و اديان جهان به نسل جديد ارائه شود. اين نهاد، تلاش کرده است از حوزههاى متفاوت فرهنگى اشخاصى را برگزيند، تا با هم همفکرى کنند و راهى بيابند.»
نظر شما :