حقوق بشر؛ مفهومی جامع، که یا بهطور کامل پذیرفته میشود یا فرو میپاشد
در فضای امنیتی و سیاسی امروز منطقه، هر بازیگری ادعا دارد که در برابر افراطگرایی و تروریسم ایستاده است؛ در سازمانهای حقوق بشری و نهادهای بینالمللی؛ در رایگیریهای مرتبط با وضعیت حقوق بشر و در رسانهها و اندیشکدهها!
همه بازیگران دولتی و غیردولتی مدعی هستند نگرانی حقوق بشری دارند و برای احقاق حقوق گروهی از افراد در حال تلاش میباشند. اما آنچه رخ میدهد، سیاسی کردن حقوق بشر، استانداردهای دوگانه و حتی خرید و فروش رای است.
کانادا، با سابقه سیاه حقوق بشری در کشتار سیاهان و آزار و اذیت کودکان سیاهپوست، بانی قطعنامه ضد ایرانی در حوزه حقوق بشر است؛ آمریکا، نگران نقض حقوق بشر توسط گروههای مسلح فلسطینی است و همزمان از اسرائیل با وجود کشتار ۷۰ هزار نفر در غزه حمایت میکند و اروپا میزبان سران گروههای مسلحی است که با معیارهای آمریکایی و غربی نیز تروریست هستند؛ اما چون مخالف نظام سیاسی در ایران هستند، باید مورد حمایت غرب بگیرند.
لذا ادعای نگرانی برای حقوق بشر، تا وقتی قابل اعتناست که رفتار بازیگران مختلف دولتی و غیردولتی با اصول بنیادین حقوق بشر سازگار باشد. واقعیت این است که در موضوع گروههای مسلح کُرد (از پژاک و پ.ک.ک تا پاک و کومله) با مجموعهای از نقضهای جدی حقوق بشری مواجهایم: «کودکسرباز، خشونت علیه زنان، سوءاستفاده جنسی، ناپدیدسازی اجباری و ساختارهای درونی مبتنی بر خشونت و اجبار». اینها حاشیه نیستند؛ متن مسئلهاند.
یعنی این موارد، از ابتدا در ساختار این گروههای مسلح وجود داشته است. اما چالش اصلی جای دیگری است: رویکردهای دوگانه و انتخابی نسبت به این پدیدهها. یعنی اینکه از نظر یک کشور اروپایی چون فلان گروه مسلح کُرد امنیت نظام سیاسی در ایران را نشانه رفته، پس گروه تروریستی نیست و سران آن میتوانند آزادانه در اروپا جلسه داشته باشند؛ اما اگر این گروه اقدامی علیه امنیت اروپا انجام دهد، تازه آن زمان است که برچسب تروریستی میخورد.
در منطقه نیز به همین شکل است. ترکیه، پ.ک.ک را دشمن راهبردی و تهدید امنیت ملی معرفی میکند؛ از ابزارهای سخت استفاده کرده، به عراق بارها و بارها حمله کرده است و در عرصه بینالملل نیز موفق شده این گروه را بهعنوان سازمانی تروریستی تثبیت کند.
با این حال، تناقضها زمانی آشکار میشوند که موضوع به شاخههای مختلف پ.ک.ک میرسد. نمیتوان پ.ک.ک را ستونفقرات یک شبکهی واحد دانست و در عین حال درباره پژاک سکوت راهبردی در پیش گرفت. چنین سکوتی خواه ناخواه این تصور را ایجاد میکند که برخی شاخهها، بسته به شرایط منطقهای، در معادلات سیاسی قابل استفادهاند.
این سیاست، همان راهبرد آمریکا و اروپا در مورد گروههایی مانند داعش و جبهه النصره است. روزی برای دستگیری جولانی جایزه تعیین میکنند و روزی از وی در نیویورک و واشنگتن پذیرایی و استقبال میکنند!
این مسئله محدود به ترکیه نیست؛ اما وقتی کشوری با ادعای مبارزه با تروریسم وارد میدان میشود، معیار دوگانه بیش از دیگران به چشم میآید. پاک که الگوهای رفتاری آن در برخی موارد خشنتر و بیقاعدهتر از پ.ک.ک و پژاک گزارش شده است بهدلیل نزدیکی به نیروهای همپیمان ترکیه در اقلیم کردستان، عملاً با شدت کمتر مورد بازخواست قرار میگیرد.
به این دلیل که پاک، با حزب دموکرات کردستان، متحد اصلی آنکارا در اقلیم کردستان عراق روابط نزدیکی دارد. این سکوت نه فقط مسئلهای اخلاقی، بلکه ضعف راهبردی است. تجربه تاریخی نشان میدهد گروههایی که امروز ابزارند، فردا بومرنگی هستند که به سمت بهرهبردار بازمیگردند؛ درست مانند داعش در سوریه و اقدامات آن در اروپا.
مشکل اصلی از نپذیرفتن یک حقیقت ساده آغاز میشود: «حقوق بشر یا جهانشمول است یا اصلاً حقوق بشر نیست».
اگر نقض حقوق بشر توسط یک گروه محکوم است، این محکومیت نباید به جغرافیا، قومیت، منافع سیاسی یا اتحادهای منطقهای وابسته باشد. یک کودکسرباز، کودکسرباز است، فرقی نمیکند در کوههای قندیل باشد یا اردوگاههای مرزی ایران و عراق. خشونت جنسی، خشونت جنسی است؛ چه از سوی پ.ک.ک باشد، چه پژاک، چه پاک، چه هر گروه مسلح دیگری.
تا زمانی که کشورها میان تروریسم «قابل تحمل» و تروریسم «غیرقابل تحمل» یا تروریسم «خوب» و تروریسم «بد» تمایز قائل میشوند، هیچ ادعای اخلاقی، امنیتی یا حقوقی اعتباری نخواهد داشت. اعتبار دقیقاً در همان نقطهای شکل میگیرد که معیارها بدون استثنا اجرا شوند.
در شرایط کنونی، منطقه نیازمند بازگشت جدی به مفاهیم بنیادین و بدون تفسیر حقوق بشر است؛ نه برای اینکه این مفاهیم زیبا یا آرمانگرایانهاند، بلکه چون تنها چارچوبی هستند که جلوی چرخه تولید مداوم خشونت را میگیرند.
هرگاه کشورها این اصول را گزینشی اجرا کردهاند، نتیجه همیشه یکسان بوده: «گروههایی که از استانداردهای انتقادی مصون نگه داشته شدهاند، دیر یا زود به تهدیدی بازگشتپذیر تبدیل شدهاند». برای مقابله واقعی با خشونت و افراطیگری، نخستین گام پذیرش صادقانه و بیچونوچرای این اصول است.
نه سکوت درباره برخی نقضها، نه برجستهسازی نقضهای دیگر برای امتیاز سیاسی و نه استفاده از حقوق بشر بهعنوان ابزار مشروعیتبخش. اگر قرار باشد مبارزه با تروریسم اعتباری داشته باشد، باید بر پایه اصولی بنا شود که همه طرفها را به میز پاسخگویی بیاورد- از گروههای مسلح تا دولتها- و این، تنها زمانی ممکن است که حقوق بشر دوباره جدی گرفته شود، نه انتخابی.


نظر شما :