در باب نگاه راهبردی و قدرشناسی در روابط بینالملل
مردمان کدام کشورها عاشق شما هستند؟

نویسنده: سیاوش قدوسی، کارشناس مسائل بینالملل
دیپلماسی ایرانی: آکا هینستا، روانشناس و پزشک فنلاندی، برای مراجعان خاصی که بیشترشان جوانانی در آستانه شهرت افسانهای بودند ـ از جمله ستارگان مسابقات فرمول یک مانند فتل ـ همیشه یک نسخهی ساده اما ژرف تجویز میکرد. او به کسانی که زیر فشار شهرت، انبوه روابط سطحی و تنهایی پنهان در اجتماع له میشدند، میگفت: «فرض کن قرار است برای همیشه به جزیرهای دورافتاده بروی. حالا بنشین و نام کسانی را که دلت میخواهد در آن سفر با تو باشند روی یک تکه کاغذ بنویس. بعد آن را مهر و موم کن و بگذار برای روزی که دیگر نمیدانی به چه کسی باید تکیه کنی.»
هینستا باور داشت آن پاکت را باید در روزهایی باز کرد که در میان هیاهوی آدمها، جایی برای اعتماد و آرامش نمیماند؛ روزهایی که تنها نامهای آن فهرست، میتوانند نشانی از پناه و معنا به زندگی ببخشند. آن تکه کاغذ، نقشهی گنج روابط انسانی بود. روابط بینالملل نیز کموبیش چنین است. کشورها، در روزهای شکوه و رونق، خود را بینیاز از دیگران میپندارند. اما سیاست، همانند زندگی، تضمینی برای تداوم آرامش ندارد. در لحظهای که توفان ژئوپلیتیک برخیزد، آنکه در کنار تو میماند نه کشوری است که صرفاً قرارداد امضا کرده، بلکه کشوری است که پیشتر، در روزهای ثبات، برایش وقت گذاشتی، با او ساختی، و اعتماد دوجانبه را کاشتی.
روانشناسی اجتماعی به ما میآموزد که نیاز به تعلق، تنها مختص افراد نیست. ملتها هم میخواهند بخشی از یک «ما» باشند؛ یک کل بزرگتر، که عضویت در آن، احساس امنیت، معنا و آیندهداری به آنها بدهد. اتحادها و پیمانها، اگرچه در ظاهر ترتیبات حقوقیاند، اما در عمق، ترجمان نیازهای بنیادین بشر به پیوند، در مقیاس ملیاند.
در سالهای اخیر، بحرانهایی چون جنگ اوکراین، پرده از واقعیتهایی تلخ برداشتهاند. کشورهایی که در روزهای آرام در نهادهای بینالمللی سرمایهگذاری کرده بودند، هنگام توفان، پناه یافتند. اما آنان که پیوندی نیافریده بودند، تنها ماندند، و چوب بیپروایی گذشته را خوردند. فرانک مارتلا، فیلسوف فنلاندی معنا، زمانی گفته بود: «خوشبختی، در خوشبخت کردن دیگران است». این جمله را میتوان در ساحت سیاست بینالملل نیز تعمیم داد: امنیت ملی، در مشارکت برای امنیت جمعی معنا مییابد. آنچه صلح پایدار میآفریند، صرفاً موازنه قوا نیست، بلکه موازنه روابط است؛ تعادلی مبتنی بر اعتماد، وابستگی متقابل، و قدرشناسی راهبردی.»
پس شاید امروز، در آستانه انتخابهای بزرگ دیپلماتیک، زمان آن رسیده که هر دولت، تکه کاغذی در ذهن خود بردارد، و بنویسد: «اگر روزی بحرانی جهانی رخ دهد، چه کشورهایی را در کنار خود میخواهم؟» پاسخ به این پرسش را نه در ساعات اضطرار، بلکه باید در تصمیمهای امروز جستوجو کرد. چرا که در لحظهی سقوط، آنکه کنارت میماند، کسی است که در روزهای ایستادگی برایش ایستادی.
نظر شما :