ریزگردها و حق فراموششده کودکان جنوب ایران
پدیدهای مرگبار، خاموش و مستمر

دیپلماسی ایرانی: در سالهای اخیر، ساکنان جنوب و جنوبغرب ایران – بهویژه در استانهای خوزستان، ایلام، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان و بخشهایی از هرمزگان – با پدیدهای مرگبار، خاموش و مستمر مواجهاند: ریزگردها و طوفانهای گردوغبار. این بحران زیستمحیطی، که از پیامدهای تغییرات اقلیمی، بیتوجهی به حقابههای زیستمحیطی، خشکشدن تالابها و مدیریت ناصحیح منابع طبیعی نشأت میگیرد، تأثیری ویرانگر بر سلامت، آموزش، بهداشت روان و کیفیت زندگی کودکان این مناطق گذاشته است. کودکان، به عنوان آسیبپذیرترین قشر در برابر آلودگیهای تنفسی، بیشترین ضربه را از ریزگردها میبینند. افزایش آسم، آلرژی، نارسایی تنفسی، افت تمرکز در مدارس، ترک تحصیل، و اختلالات روانی ناشی از حبس طولانیمدت در منازل در روزهای آلوده، تنها بخشی از آثار فاجعهبار این پدیده است. با این حال، این بحران همچنان بهعنوان یک مسئله صرفاً «محیطزیستی» مطرح میشود، در حالیکه در اصل، نقض فاحش و نظاممند حقوق بنیادین کودک بهشمار میرود. بر اساس کنوانسیون حقوق کودک، که ایران نیز به آن پیوسته است، دولت موظف به تأمین سطح بالایی از سلامت، محیط زندگی سالم، و حمایت از کودک در برابر آسیبهای زیستمحیطی است. همچنین قانون اساسی ایران (اصل ۵۰) و قانون هوای پاک (مصوب ۱۳۹۶) نیز بر مسئولیت دولت در قبال سلامت شهروندان، بهویژه کودکان، تأکید دارند. با این همه، ریزگردها سالهاست در سکوت نهادهای مسئول، زندگی کودکان جنوب ایران را فرسوده، سلامت آنها را تباه، و آیندهشان را مبهم کردهاند.
ابعاد زیستمحیطی و جغرافیایی بحران ریزگردها؛ پدیده ریزگردها که در ابتدا بیشتر به مناطق مرزی غرب و جنوب غرب ایران محدود بود، اکنون به معضلی فراگیر در استانهای مختلف تبدیل شده است. به گزارش سازمان محیطزیست، در سال ۱۴۰۲، شهرهایی مانند اهواز، آبادان، دزفول، ایلام، زابل و کرمانشاه بیش از ۱۵۰ روز در وضعیت خطرناک یا ناسالم قرار داشتند. منشاء این ریزگردها ترکیبی از منابع داخلی (خشکشدن تالابها، بیابانزایی، تخریب منابع طبیعی) و خارجی (عراق، سوریه، عربستان) است. کودکان این مناطق، عملاً در معرض استنشاق مداوم ذرات معلق با قطر کمتر از ۲.۵ میکرون قرار دارند که ورود آنها به ریه، موجب بیماریهای مزمن تنفسی، تضعیف سیستم ایمنی، و آسیبهای قلبی و مغزی میشود.
تأثیر ریزگردها بر سلامت، آموزش و رشد کودکان؛ مطالعات علمی متعددی نشان دادهاند که قرارگیری مداوم کودکان در معرض هوای آلوده با افزایش ابتلا به آسم، برونشیت، آلرژی، کاهش ظرفیت ریه و حتی اختلالات شناختی همراه است. بر اساس گزارش وزارت بهداشت، مراجعه کودکان به مراکز درمانی در روزهای آلوده تا ۷۰٪ افزایش مییابد. همچنین، تعطیلی پیدرپی مدارس، کاهش مشارکت در فعالیتهای بدنی، افت تمرکز و ترک تحصیل در میان دانشآموزان ساکن در مناطق آلوده به طرز معناداری بیشتر گزارش شده است. در واقع، ریزگردها نهتنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روان، پیشرفت تحصیلی و رشد اجتماعی کودکان را نیز مختل کردهاند.
نقض حقوق کودکان از منظر اسناد بینالمللی؛ بر اساس ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق کودک، دولتها موظف به تضمین «بالاترین استاندارد قابلدستیابی از سلامت برای کودکان» هستند. ماده ۶ همین سند نیز بر حق ذاتی کودک بر زندگی و رشد تأکید دارد. همچنین طبق بند «هـ» ماده ۲۹، آموزش باید در راستای توسعه احترام به محیطزیست باشد. ادامه وضعیت موجود، مصداقی از نقض تعهدات بینالمللی دولت ایران است؛ چرا که دولت در ایفای تعهدات خود برای کاهش آلودگی هوا، احیای منابع طبیعی، و آموزش محیطزیستی به کودکان کوتاهی کرده است. علاوه بر این، اصل «عدم تبعیض» در کنوانسیون حقوق کودک ایجاب میکند که کودکانی که در مناطق مرزی و محروم زندگی میکنند نیز از حقوق برابر با سایر کودکان برخوردار باشند؛ در حالیکه کودکان جنوب کشور قربانی یک نابرابری اقلیمی و ساختاری شدهاند.
بررسی حقوقی بحران از منظر حقوق داخلی ایران؛ طبق اصل ۵۰ قانون اساسی، حفاظت از محیطزیست وظیفهای عمومی و همگانی است. همچنین «قانون هوای پاک» مصوب ۱۳۹۶، دولت را مکلف به شناسایی منابع آلاینده، برنامهریزی برای کاهش آلایندگی، و حمایت از گروههای آسیبپذیر کرده است. با این حال، نبود ضمانت اجرایی، ضعف در اعمال مسئولیت سازمانهای دولتی و عدم شفافیت در اطلاعرسانی عمومی، این قانون را به متنی تزئینی بدل کرده است.قانون حمایت از اطفال و نوجوانان (مصوب ۱۳۹۹) نیز در ماده ۲، «هرگونه رفتاری که سلامت جسمی یا روانی کودک را به مخاطره اندازد» را مصداق آسیب تلقی میکند. سکوت در برابر هوای آلوده، بیتفاوتی به گزارشهای بهداشتی، و عدم اجرای سیاستهای جبرانی برای کودکان جنوب کشور، مصداق روشنی از این مخاطرات است.
نتیجهگیری
ریزگردهای مرگبار جنوب ایران، نماد یک بیعدالتی بزرگ اقلیمی و اجتماعی علیه کودکانی هستند که بدون داشتن نقشی در این بحران، بیشترین هزینه را پرداخت میکنند. این بحران، مصداق بارز نقض حق حیات، حق بر سلامت، حق بر آموزش، و حق بر محیطزیست پاک برای کودکان است. کودکانی که در اهواز، زابل یا ایلام به دنیا میآیند، در مقایسه با همسالان خود در نقاط دیگر کشور، با نابرابریهایی فاحش در کیفیت هوا، دسترسی به خدمات درمانی و امکان زندگی سالم مواجهاند. این نابرابری اقلیمی و جغرافیایی، نهتنها یک مسئله زیستمحیطی، بلکه مسألهای عمیقاً حقوقی، اخلاقی و توسعهای است. دولت جمهوری اسلامی ایران، هم بر اساس تعهدات بینالمللیاش در کنوانسیون حقوق کودک و میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، و هم طبق قوانین داخلیاش، موظف به مقابله مؤثر، فوری و ساختاری با بحران ریزگردها و حمایت از کودکان ساکن این مناطق است. این حمایت نباید به چند فیلتر هوا در کلاسها یا تعطیلی گاهبهگاه مدارس محدود شود، بلکه باید شامل سیاستهای منطقهای برای احیای تالابها، کنترل منشاء ریزگردهای داخلی و خارجی، توسعه زیرساختهای سلامت و آموزش، و مهمتر از همه، اجرای عدالت اقلیمی برای کودکان جنوب کشور باشد. اگر کودکان امروز قربانی فرسایش خاک، غبار، و هوای سمیاند، مقصر اصلی نه بادهای موسمی که سکوت و بیعملی نهادهای مسئول است. اگر توسعه پایدار و عدالت بیننسلی هدف ماست، باید همین امروز نقشه راهی برای احقاق حقوق کودکان در برابر بحرانهای اقلیمی و زیستمحیطی کشور ترسیم شود؛ چرا که فردا، دیر است.
نظر شما :