جستاری بر ایدئولوژی و انگیزههای جهادگرایان جهانی
بنیادگرایی فرامرزی در سوریه

نویسنده: محمدرضا بابایی، کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا از دانشگاه تهران
دیپلماسی ایرانی: در جریان ناآرامیهای موسوم به بهار عربی، نظم منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا به دگرگونی و تحول سیاسی بنیادین دچار شد؛ سوریه نیز از این تحولات مستثنی نماند. اعتراضات مردمی در سوریه که جرقه آن در 15 مارس 2011 به دلیل فساد سیاسی و مشکلات معیشتی، خورده بود؛ در عرض چهار ماه به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل شد. خلاءهای سیاسی و امنیتی ایجاد شده در نتیجه این درگیری و ناآرامیها، سوریه را به یک مقصد مهم برای مهاجرت افراطگرایان فرامرزی تبدیل کرد. فضای سیاسی و امنیتی جدید در سوریه، این کشور را به مقصد جالبی برای افراطیهای بینالمللی تبدیل کرد.
سوریه: قطب جهاد جهانی
هنوز دو سال از جنگ داخلی سوریه نگذشته بود که حکومت سابق عملا اغلب شهرهای استراتژیک، گذرگاههی مرزی و میادین نفت و گاز را از دست داده بود. فضای امنیتی حاکم بر سوریه بسیار مشابه فضای حاکم بر افغانستان در دهه 1980 بود؛ فضایی برای تولید و بازتولید خوانشهای مدرن و کلاسیک از اسلام سیاسی، جهاد و تعامل با مقتضیات سیاسی جدید که عامه مسلمانان به نوعی با آن درگیر بودند. مناطق تحت سیطره مخالفان مسلح میزبان هزاران افراطگرا از ملیتهای مختلف بود که انگیزههای مختلفی از سفر یا به زعم خود هجرت به سوریه داشتند. در میان گروههای سلفی چند ملیتی، بیش از همه حضور نیروهای ایغور و چچنی به یک مسئله تأملبرانگیزی برای بازیگران فروملی و فراملی درگیر در جنگ داخلی سوریه تبدیل شد.
ستیزهجویان ایغور بین امروز و دیروز
برای برسی سیر تکامل پیکارجویان ایغور و نقش آنها در جنگ سوریه، باید تحولات دهه 1990 افغانستان را بازخوانی کنیم. سقوط کابل و ظهور طالبان در اواسط این دهه، افغانستان را به یک الگویی برای پیادهسازی نظام دینی مطلوب ستیزهجویان چند ملیتی تبدیل کرد. از این رو، قدرت گرفتن طالبان در افغانستان، این کشور را به یک مقصد جذاب برای ستیزهجویان ایغور ساکن اقلیم سین کیانگ در غرب چین، تبدیل کرد. حزب اسلامی ترکستانی که در سال 1988 تاسیس شد و مدت کوتاهی بعد از به قدرت رسیدن طالبان، تمام اعضای این حزب به افغانستان نقل مکان کردند. رهبران حزب هدف اصلی این حزب را آزادسازی ایالت مسلماننشین سینکیانگ (ترکستان شرقی) از سلطه چین اعلام کردند. موقعیت ژئوپلتیکی ممتایز و ممتاز افغانستان، این کشور را به یکی از مراکز مهم آموزش و تسلیح پیکارجویان ایغور و نقطه انطلاق بسیاری از عملیاتهای تروریستی در چین بین دهه 1990 و دهه نخست 2000 تبدیل کرد. بعد از حمله نظامی نیروهای ائتلاف به افغانستان در سال 2001 و سقوط دولت طالبان، حضور عمده نیروهای حزب اسلامی ترکستانی به منطقه مرزی وزیرستان در پاکستان محدود شد. سقوط طالبان و حضور نظامی نیروهای ناتو در افغانستان ضربه بزرگی به ظرفیتها و توان نظامی و اقتصادی ستیزهجویان ایغور وارد کرد؛ در این برهه حزب اسلامی ترکستانی اغلب رهبران و فرماندهان کلیدی خود را از دست داد و تعداد عملیاتهای تروریستی این حزب در خاک چین، کاهش قابل توجهی پیدا کرد.
حزب اسلامی ترکستانی، فضای حاکم بر سوریه را بستر مناسبی برای سازماندهی مجدد و به دست آوردن منابع مالی جدید میدید؛ البته ناگفته نماند که روابط دیپلماتیک حسنه میان سوریه و چین و حمایتهای سیاسی پکن از حکومت سابق دمشق یکی از عوامل مهمی بود که ستیزهجویان ایغور را به سوریه سوق داد. نشانههای حضور فعال جنگجویان ایغور در سوریه به اواسط سال 2014 باز میگردد. در بین گروههای جهادگرای چند ملیتی، حزب اسلامی ترکستانی از متحدان کلیدی جبهه النصره (بعدها هیئت تحریر الشام نام گرفت) است. تشکیل اتاق عملیات مشترک "جیش الفتح" در مارس 2015 در شمال سوریه و پیروزیهای چشمگیر این ائتلاف که حزب اسلامی ترکستانی در آن حضور داشت؛ مسئله حضور پیکارجویان ایغور در سوریه را در رسانههای عربی و جهانی برجسته کرد.
داستان یک جزر و مد
مداخله نظامی روسیه در سوریه یک نقطه تحول مهمی در تاریخ جنگ داخلی سوریه بود؛ حضور نظامی روسها در سوریه و سازماندهی عملیات نظامی علیه مخالفان، عملا توانست بقای حکومت دمشق را برای حدود یک دهه تضمین کند. حضور نظامی روسها معادلات جنگ را تا حد زیادی به نفع دولت مرکزی تغییر داد و مخالفان مسلح بیشتر در نقش مدافع قرار گرفتند تا مهاجم. از زمان آغاز عملیات نظامی روسیه علیه مخالفان سوری تا مارس 2020 که شاهد یک آتشبس شبه پایداری در شمال سوریه بین مخالفان و حکومت اسد بودیم، به تدریج مسئله حضور جنگجویان ایغور در سوریه کمرنگ شد و تنها به یک سری فعالیتهای رسانهای مرتبط به بازوی رسانهای حزب اسلامی ترکستانی محدود شد.
خارج کردن حزب اسلامی ترکستانی از فهرست سیاه تروریستی ایالات متحده آمریکا در اواخر سال 2020 نقطه تحول غیر منتظرهای برای پیکارجویان ایغور مستقر در سوریه به شمار میرفت. این حزب از سال 2002 و در سایه جنگ همهجانبه آمریکا علیه تروریسم در چارچوب گفتمانی که در دوران پسا 11 سپتامبر توسط جرج بوش پسر شکل گرفته بود، در لیست سیاه تروریستی آمریکا قرار داشت. علت خارج کردن این گروه از لیست تروریستی را بیشتر باید در ورای اختلافات سیاسی و تضاد منافع میان پکن و واشنگتن در دوران ترامپ جست و جو کرد. در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، مقامات آمریکایی با مطرح کردن "مسئله ایغورها" در محافل بینالمللی سعی داشتند به نوعی چین را تحت فشار قرار دهند. اما این اتفاق برای پیکارجویان ایغوری خبر خوبی بود؛ زیرا میتوانست ضامن بقای سیاسی و نظامی این گروه باشد، البته ادامه این روند بیشتر در گرو چشمانداز روابط پکن – واشنگتن است.
حکومت جدید سوریه: چشمانداز حضور ستیزهجویان ایغور در سوریه و مسئله امنیت ملی چین
سقوط حکومت اسد، حساسیتهایی را در میان مقامات چین نسبت به آینده حضور ستیزهجویان حزب اسلامی ترکستانی در سوریه ایجاد کرد. در رابطه با حکومت جدید دمشق، ظاهرا چنین به نظر میرسد که قصدی برای تشدید تنش یا اتخاذ رویکرد تهاجمی نسبت به متحدان دیروز حکومت سابق ندارد. اما نقش و نفوذ ترکیه در سوریه از یک سو و نزدیکی اغلب گروههای مخالف سوری از جمله حزب اسلامی ترکستانی به آنکارا، ممکن است این فرضیه را در ذهن تصمیمسازان و نخبگان سیاسی چین ایجاد کند که پرونده ستیزهجویان ایغور میتواند یک برگ برندهای دست آنکارا در برابر پکن در آینده نه چندان دور باشد. از این رو، چین رویکرد تعاملگرایانه و در عین حال محتاطانهای را در قبال حکومت جدید سوریه اتخاذ کرده است.
جهادیهای اوراسیا: دشمنان قدیمِ جدیدِ روسیه
وضعیت سازماندهی و ایدئولوژیکی جهادیهایی که از جمهوریهای خارج نزدیک روسیه به سوریه آمدند و به طور ویژه چچنیها، با بقیه گروههای جهادی کمی متفاوت است. اولین حضور نظامی پیکارجویان مهاجر قفقازی در سوریه به اواسط تابستان سال 2012 باز میگردد. در این دوره، جیش المهاجرین از اولین گروههای چچنی فعال در سوریه بود اما دیری نگذشت که این گروه به جیش المهاجرین و الأنصار تغییر نام پیدا کرد. پیکارجویان چچنی نقش محوری و مهمی را در جنگ داخلی سوریه ایفا کردند. بخش قابل توجهی از ستیزهجویان چچنی حاضر در سوریه، سابقه حضور در جنگهای اول و دوم چچن را داشتند. شرایط امنیتی حاکم بر قفقاز شرایط و عرصه را برای جنگجویان این منطقه دشوار کرده بود؛ فضای بیثبات و پر آشوب سوریه فضای مناسبی را برای پیکارجویان چچنی ایجاد کرد تا بتوانند قدرت و سازمان نظامی خود را مجددا سامان دهند؛ اما شرایط آن طور که انتظار میفرست پیش نرفت.
اعلان تاسیس گروه موسوم به دولت اسلامی عراق و شام (داعش) توسط ابوبکر البغدادی، نقطه عطفی را برای ستیزهجویان چچنی در سوریه و قفقاز رقم زد. در این برهه زمانی، تنش و درگیری بین داعش و دیگر گروههای مخالف از جمله جبهه النصره (شاخه القاعده در سوریه) بالا گرفته بود. سرانجام، داعش توانست بخش اعظمی از جهادگرایان چچنی و قفقازی را با خود همراه کند و این رخداد کمی بعد از بیعت گروه جیش المهاجرین و الأنصار به رهبری ابو عمر الشیشانی (تاراخان باتیراشویلی) با ابوبکر البغدادی رهبر داعش اتفاق افتاد. بخش دیگری از جهادگرایان چچنی یا در بیعت القاعده بودند و تحت فرماندهی جبهه النصره فعالیت میکردند یا مانند اجناد القوقاز (سربازان قفقاز) به صورت مستقل فعالیت میکردند.
در رابطه با ایدئولوژی ستیزهجویان چچنی باید گفت که، آن دسته از چچنیهایی که با داعش بیعت کردند به تاسی از ایدئولوژی سازمان گرایشهای فراملی و قرائتهای اصولی و رادیکالی از اسلام دارند و معتقدند که مرزهای بینالمللی باید از بین برود و شریعت بر تمام سرزمینهای حاکم شود. اما نقطه مشترک جنگجویان چچنی عضو جبهه النصره با دیگر گروههای جهادی قفقازی مستقل در این است که اغلب آنها قائل به تحکیم شریعت یا ایجاد یک حکومت اسلامی نبودند بلکه از رویکردها و قرائتهای اسلام جهادی به عنوان یک ابزار یا یک پاسخ به سیاستهای روسیه در قبال قفقاز و دیگر جمهوریهای مسلماننشین این کشور، استفاده میکردند. بعد از انحلال جبهه النصره و فک ارتباط با القاعده و تاسیس هیئت تحریر الشام، چچنیهای مستقر در شمال سوریه به گروههای قفقازی مستقل ملحق شدند؛ البته تعداد انگشت شماری از آنها همچنان به القاعده وفادار ماندند و به گروه حراس الدین ( شاخه القاعده در سوریه قبل از انحلال) پیوستند.
روسیه در سوریه: سیاست بازدارندگی در برابر جهادگران خارح نزدیک
نگرانی روسیه از حضور قابل توجه نیروهای سلفی و جهادی جمهوریهای سابق اتحاد شوروی، مسکو را بر آن داشت تا به طور مستقیم وارد جنگ سوریه شود. مسلمانان قفقاز و جمهوریهای مسلماننشین روسیه غالبا از فقر و تبعیض و سرکوب حکومتهای محلی و مرکزی رنج میبرند و این امر به یک کاتالیزور مهمی برای پیوستن مسلمانان این مناطق به گروههای اسلامگرای رادیکال است. البته نباید تجربه جنگهای اول و دوم چچن را نادیده گرفت که به سان زخمی میماند که هنوز التیام نیافته است. مسکو درصدد بود تا با آغاز یک عملیات نظامی فراگیر در سوریه علاوه بر تضعیف مخالفان سوری و تثبیت جایگاه دولت دمشق، به نفوذ و قدرتگیری ستیزهجویان رادیکال چچنی خاتمه دهد. زیرا بازگشت این جهادگرایان به کشورشان میتواند عواقب جبران ناپذیری برای موسکو به ارمغان بیاورد.
تضعیف قدرت داعش در عراق و سوریه که میزبان تعداد قابل توجهی از پیکارجویان قفقازی بود از یک سو و حضور نظامی روسها در سوریه تا حدودی معادلات قدرت را به سود دولت سوریه تغییر داد و مخالفان سوری و جهادگرایان چند ملیتی متحد آنها را نیز به حاشیه راند. اما دو تحول مهم در خاورمیانه و اروپای شرقی دامنه نگرانیهای امنیتی روسیه را نسبت به جنگجویان چچنیتبار افزایش داد. حمله نظامی روسیه به اوکراین در فوریه 2022 در سایه آتشبس شکننده میان مخالفان سوری و دولت آغاز شد؛ این امر، باعث شد بخش قابل توجهی از ستیزهجویان چچنیتبار مستقل در سوریه که تحت لوای "اجناد قوقاز" قرار داشتند، به نیروهای اوکراینی در جنگ علیه روسیه در جبهههای شرق این کشور منتقل شوند. دومین و مهمترین تحول، سقوط حکومت اسد، متحد موسکو بود که میتواند سوریه را به یک پایگاه قوی برای جنگجویان قفقازی تبدیل کند. حکومت جدید دمشق بر خلاف انتظار، تمایل خود را برای باز نگه داشتن کانالهای دیپلماتیک بین دمشق و مسکو ابراز کرد و در مقابل، روسیه نیز حکومت جدید را به رسمیت شناخت. این روابط فیمابین اگر چه ناشی از اضطرار است، اما مسکو میتواند نوعی بازدارندگی سیاسی در برابر جهادگرایان قفقازی ایجاد کند.
سوریه پسا اسد: فرصت تاریخی برای جهادگرایان بینالمللی
سقوط حکومت اسد آن هم بعد از چهار سال و نیم آتش بس شکننده میان دولت سابق سوریه و مخالفان سوری، بار دیگر مسئله نقش و جایگاه افراطگرایان غیر سوری مستقر در سوریه را در رسانهها و مطبوعات مطرح کرد. فضای سیاسی جدید حاکم بر سوریه یک بزنگاه تاریخی حساس و یک چالش و یک فرصت نیز برای جهادگرایان فرامرزی رقم میزند که این امر تا حد زیادی بستگی به رویکرد دولت جدید سوریه نسبت به عناصر غیر سوری دارد که در ایامی نه چندان دور، همسنگر آنها در جنگ علیه حکومت اسد و متحدان آن بودند. برخی از جهادگرایان غیر سوری عضو هیئت تحریر الشام یا حتی ستیزهجویان مستقل به دو جریان متباین تقسیم میشوند. برخی از این جهادگرایان بعد از صدور حکم عفو عمومی و وعده انتخابات آزاد توسط دولت جدید سوریه و تعامل با کشورهای منطقهای و سازمانهای بینالمللی، دچار نوعی سرخوردگی و شکست ایدئولوژیک شدند. زیرا این طیف از افراطگرایان غیرسوری، از حکومت جدید انتظار داشتند که حداقل در چارچوب مرزهای بینالمللی سوریه، یک امارت اسلامی تشکیل شود. از سوی دیگر این طیف مواضع بسیار تندی نسبت به اقلیتهای مذهبی و غیر مسلمانان دارند و این مسئله حکومت نوپای دمشق را نگران میکند زیرا در حال حاضر آمادگی برای مواجهه با اختلافات درون گروهی و فشارهای بینالمللی به خاطر سیاستهای خصمانه نسبت به اقلیتها را ندارد.
فضای سیاسی جدید در سوریه، میتواند یک فرصت بینظیر برای طیف میانهرو جهادگرایان فرامرزی نزدیک به حکومت جدید سوریه باشد که بخشی از آنها چچنی و ایغور هستند. برای درک عمیق این مسئله باید به نوامبر 2020 بازگردیم، زمانی که ایالات متحده آمریکا، گروه موسوم به حزب اسلامی ترکستان که متشکل از ایغورهای چین است را از لیست سازمانهای تروریستی خارج کرد. این گروه زیر مجموعه هیئت تحریر الشام است. خارج کردن حزب اسلامی ترکستانی از لیست سیاه واشنگتن را میتوان یک اهرم فشاری علیه چین در میان مدت یا بلند مدت تعبیر کرد. البته این نکته را باید اضافه کرد که ایالات متحده با خارج کردن برخی گروههای جهادگرا از لیست تروریسم سعی دارد آنها را به اتخاذ مواضع متعدلتر ترغیب کند یا مانع از ظهور مجدد داعش و تکرار سناریوی سقوط موصل شود.
حمله نظامی روسیه به اوکراین در فوریه 2022 نیز یکی دیگر از عواملی بود که بر رویکرد جهادگرایان غیر سوری تاثیر گذاشت. برخی از طیفهای جهادگرا که هدف آنها صرفا در مبارزه و انتقام از دول مطبوع خود خلاصه میشد و سوریه را یک ایستگاه موقت میدانستند به اوکراین رفتند و در جبهات نبرد علیه روسیه مشارکت کردند، سواد اعظم این نیروها چچنیتبار هستند.
به طور کلی، ایالات متحده آمریکا و کشورهای ناتو، این طیف از جهادگرایان غیرسوری یا فرامرزی را کم خطرتر از گروههایی مثل داعش میدانند و درصدد هستند تا با سیاستهای تشویقی مانند خارج کردن اسامی آنها از لیست گروههای تروریستی، به نوعی روی آنها سرمایهگذاری کنند تا از آنها علیه کشورهایی مثل چین و روسیه یا گروههای جهادی رادیکالتر استفاده کنند.
نظر شما :