بررسی استراتژی مواجهه رئیس‌جمهوری آمریکا با ایران در گفت‌وگوی «شرق» با محمدعلی وکیلی

تهران و سیاست مبهم ترامپ

۱۴ بهمن ۱۴۰۳ | ۰۶:۰۰ کد : ۲۰۳۰۹۱۲ اخبار اصلی خاورمیانه
نویسنده خبر: عبدالرحمن فتح الهی
محمدعلی وکیلی در گفت وگویی باور دارد که نباید تهران همه چیز خود را به مذاکره با آمریکا گره بزند. یعنی نباید همه چیز متوقف سیاست ابهام آمریکا شود که استراتژی ابهام به تصمیمات عملی بدل خواهد شد. دولت چهاردهم نمی‌تواند منتظر گام‌های عملی دولت دوم ترامپ باشد که چه زمانی نوبت اولویت ایران در سیاست ابهام وی می‌رسد.
تهران و سیاست مبهم ترامپ

دیپلماسی ایرانی: کارولین لیویت، سخنگوی جدید کاخ سفید، در نشست روز جمعه و در پاسخ به سؤال خبرنگاری درباره سیاست دولت دونالد ترامپ در دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش در قبال جمهوری اسلامی ایران صرفا به بیان این جمله بسنده کرد که «رئیس‌جمهور موضع خود را درباره ایران کاملا شفاف اعلام کرده است». با این حال و برخلاف گفته سخنگوی جدید کاخ سفید، تاکنون به جز موضع‌گیری‌های دونالد ترامپ در چند سخنرانی و مصاحبه، گام‌های عملی در قبال نوع مواجهه با تهران دیده نشده است و همه چیز در حد گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای و کارشناسی است. این فضای تعلیقی، فرسایشی و تأخیری در عرصه سیاست خارجی دولت دونالد ترامپ می‌تواند «استراتژی ابهام» را به ذهن متبادر کند. کما‌اینکه محمدعلی وکیلی هم در نوشته‌ای با عنوان «ابهام در استراتژی یا استراتژی ابهام» باور دارد «رئیس‌جمهور جدید آمریکا با تجربه چهار سال دوه اول خود اکنون شناخته‌شده‌تر و پیش‌بینی‌پذیرتر عمل می‌کند و براساس‌این، این نماینده ادوار مجلس قائل به این است که ترامپ «نظریه مرد هوشمند و سیاست مبهم» را درباره ایران برگزیده است. به بیان دیگر در دولت دوم ترامپ، استراتژی «مرد دیوانه» به استراتژی «مرد هوشمند» و البته مبهم تغییر کرده است. اما برای بررسی دقیق‌تر این موضوع به گفت‌وگویی با خود محمدعلی وکیلی نشسته‌ایم تا ارزیابی عمیق‌تری در این زمینه داشته باشیم که مشروح این گپ‌و‌گفت را در ادامه می‌خوانید.

جناب وکیلی، در نوشته‌ای به قلم شما با عنوان «ابهام در استراتژی یا استراتژی ابهام» دونالد ترامپ در قبال ایران، به نوعی از عمدی، آگاهانه و هوشمند بودن نوع مواجهه دولت جدید آمریکا در قبال تهران گفتید. این در حالی است که طی این مدت از بازگشت ترامپ به کاخ سفید، مقامات دولت چهاردهم آمادگی خود را برای مذاکرات با واشنگتن اعلام کرده‌اند. اما در یک سؤال مشخص آیا واقعا نمی‌توان در فاصله تقریبا دو هفته‌ای از آغاز به کار دونالد ترامپ انتظار آغاز سریع و فوری مذاکرات با ایران و حداقل، تبیین و تعریف عملی سیاست خارجی او (ترامپ) در قبال ایران را به نظاره نشست یا آن‌گونه که معتقدید، این ابهام و تعلیق به‌عنوان یک راهبرد از سوی دونالد ترامپ اتخاذ شده است و کماکان شاهد بی‌عملی واشنگتن خواهیم بود؟
اتفاقا در سایه اشاره‌ای که به مطلب من با عنوان «استراتژی ابهام یا ابهام در استراتژی دونالد ترامپ در قبال ایران» داشتید، من اعتقاد دارم که دولت دوم او (ترامپ) به دنبال یک سیاست ابهام عمدی و آگاهانه است... .

 و دلیل‌تان برای این گزاره چیست؟

دلیل اصلی این است که دونالد ترامپ با اعمال سیاست ابهام یا استراتژی ابهام به دنبال اجرای اصل «غافلگیری» در حوزه سیاست خارجی و مشخصا در مواجهه با ایران است. البته به جز ایران این اصل غافلگیری در قبال اروپا و روسیه هم اجرا خواهد شد.

 استراتژی ابهام دونالد ترامپ در راستای مذاکره و تعامل با ایران و ذیل اصل غافلگیری است یا نه، دولت او به دنبال تقابل و مواجهه با تهران خواهد بود؟

تعامل. من جزء آن دسته از کارشناسانی هستم که اعتقاد دارم دونالد ترامپ در این دولت جدید خود به دنبال ثبت رکوردهای جدیدی است.

چه رکورد یا رکوردهایی؟

رکورد حل‌وفصل اختلافات و موضوعات جاری با ایران، چون از منظر دونالد ترامپ، رؤسای پیشین ایالات متحده آمریکا در زمینه حل‌وفصل اختلافات با ایران ناکام بودند. هرچند که رؤسای جمهور اراده‌ای برای حل این اختلافات داشتند، اما به هر دلیلی موفق نبودند. اما این بار دونالد ترامپ بنا دارد رکورد حل اختلافات با ایران را به نام خود ثبت کند. به‌ویژه آنکه از منظر حاکمیت ملی آمریکا، ترامپ این پارامتر را به یک اولویت برای خود تبدیل کرده است.

به چه معنا؟

به این معنا که هژمون جهانی در حال فاصله‌گرفتن در راستای تقویت حاکمیت ملی است، بنابراین اگر این مفروضات را درست بدانیم، آن زمان باید شاهد یک شگفتی و اقدام پیش‌بینی‌ناپذیر از سوی دونالد ترامپ در قبال ایران باشیم.

 بپذیریم که تداوم سیاست ابهام یا استراتژی ابهام دونالد ترامپ به افزایش هزینه‌های سیاست خارجی و سیاست داخلی دولت مسعود پزشکیان منجر شده است. کار به جایی رسیده است که علاوه بر تجمعات کوچک در شهرهای مختلف کشور علیه ظریف، حملاتی علیه سران قوا درباره موضوع مذاکرات شکل گرفته است. آیا ترامپ با این افزایش هزینه سیاسی در تهران به دنبال تحمیل مذاکرات مدنظر خود است؟
 

ببینید، دونالد ترامپ اساسا اهمیتی به اقتضائات، شرایط و فضای سیاسی در کشور ایران و تحولات داخلی ما نمی‌دهد. به عبارت دقیق‌تر آنچه در ایران می‌گذرد، تأثیری بر سیاست‌گذاری دونالد ترامپ و مشخصا در پیشبرد استراتژی ابهام او ندارد.

 به هر حال افزایش هزینه سیاسی برای دولت پزشکیان در قبال مذاکرات می‌تواند روی سیاست خارجی تهران اثرگذار باشد.

تداوم سیاست ابهام دونالد ترامپ یک راهبرد است و خیلی برای ترامپ مهم نیست که این فضای مبهم یا استراتژی ابهام او چه هزینه‌هایی برای دولت پزشکیان دارد. اساسا برای ترامپ مهم نیست که مسعود پزشکیان روی کار است یا دولت دیگری. من معتقدم که هر دولت دیگری هم در ایران روی کار بود و با هر نگاه سیاسی اصولگرا یا اصلاح‌طلب، باز دونالد ترامپ استراتژی ابهام را اتخاذ و اجرائی می‌کرد، چون همان‌طور که گفتم، اگر ما این فرض را درست بدانیم که دونالد ترامپ با استراتژی ابهام به دنبال اجرای اصل غافلگیری در سیاست خارجی و مشخصا در قبال ایران است، آن زمان باید موضوع را این‌گونه تحلیل کنیم که یک فرد، سیاست هوشمندانه‌ای را در پیش گرفته و با اتکا به برخی ابزارها مانند ابزار اقتصادی و اجتماعی و استفاده از برخی مشاوران میلیاردر خود مانند ایلان ماسک، زاکربرگ، جف بزوس و... سعی در اجرائی‌کردن یک جدول زمان‌بندی‌شده دارد. حالا سؤال اینجاست که با این استراتژی ابهام و با هدف اجرای اصل غافلگیری در سیاست خارجی و با توجه به جدول زمان‌بندی دونالد ترامپ، ایران چه اولویتی برای دولت جدید آمریکا دارد و بعد از آن است که ترامپ از اصل غافلگیری خود رونمایی می‌کند.

 چند بار از اصل غافلگیری، ذیل استراتژی ابهام دونالد ترامپ یاد کردید. از منظر شما مصداق یا مصادیق این اصل غافلگیری چیست؟

یکی از مهم‌ترین مصادیق به اظهارات نماینده آمریکا در سازمان ملل باز‌می‌گردد که درباره ادعاها در زمینه نقض حقوق بشر، علیه ایران موضع‌گیری نکرد. همچنین برخی از اظهار‌نظرهای دونالد ترامپ هم این اصل غافلگیری را تأیید می‌کند؛ یعنی تا به اکنون و با وجود تداوم استراتژی ابهام، دونالد ترامپ به دنبال گارد بسته و اصطلاحا تقابل یا مواجهه با ایران نیست... .

 اما جناب وکیلی، هم‌زمان خبری هم از تعامل نیست؟

بله تا اکنون دونالد ترامپ با همان استراتژی ابهام، کارت مذاکره با ایران را هم روی میز نگذاشته، اما موضوع مهم اینجاست که فعلا و تا به اینجا گارد بسته و اقدامی برای تقابل علیه ایران هم در دستور کار قرار نداده است.

 اینجا تناقضی وجود دارد. شما قائل به تعامل ترامپ با ایران در سایه استراتژی ابهام و اصل غافلگیری هستید. ولی در بخش پایانی نوشته خودتان که اول مصاحبه به آن رجوع شد، معتقد بودید که «اگر استراتژی ترامپ اول فشار بعد صلح باشد، امکان موفقیت کمی دارد» این در حالی است که به گفته شما «ظاهرا ایران هم آمادگی مذاکره بدون فشار و تهدید را دارد» آیا ترامپ برای پیاده‌کردن مذاکرات مدنظر خود و ثبت رکورد تعامل با ایران، ابتدا از مسیر فشار به تهران عبور خواهد کرد و در این راستا شاهد احیای کمپین فشار حداکثری و به صفر رساندن فروش نفت ایران یا حتی ضربه نظامی و جنگ نظامی خواهیم بود؟

من در این میان شانس بسیار کمی را برای گزینه نظامی قائل هستم. اما به هر حال باید این را بپذیریم که آمریکایی‌ها کاراکتر مغروری دارند. به خصوص دونالد ترامپ که حتی اگر قرار باشد به دنبال تعامل و توافق با ایران باشد و اصطلاحا لبخندی به تهران بزند، سعی می‌کند آن را با یک اخم نشان دهد. به همین دلیل نمی‌توان انتظار داشت که تعامل احتمالی آمریکا بدون برخی پیش‌شرط‌ها، خواسته‌ها، انتظارات یا اصطلاحا فشارهای آنها باشد. قطعا ترامپ هم هرگونه مصالحه با ایران را پشت قیافه مغرور آمریکایی خود پنهان خواهد کرد و طبیعتا در این بین زبان آمریکایی‌ها، زبان تهدید است و احتمال دارد اقداماتی را هم انجام دهند.

 اتفاقا به واسطه همین نکته شما به نظر می‌رسد ما در داخل کشور هم شاهد یک فضای دو یا چند قطبی پیرامون نحوه تعامل با دولت ترامپ هستیم و این اختلافات تا جایی پررنگ شده است که برخی قائل به استراتژی مشابه از سوی تهران هستند. به این معنا ایران هم در قبال ترامپ به دنبال پیاده‌کردن استراتژی ابهام است. چون از یک سو طیفی از جریان‌ها و مقامات از آمادگی مذاکره می‌گویند و طیفی هم مخالفت جدی خود را با هرگونه مذاکره ابراز می‌دارند. اساسا به باور محمدعلی وکیلی، تهران به جمع‌بندی نهایی درباره مذاکره رسیده است؟

من معتقدم هیچ‌گاه جمهوری اسلامی ایران تا این اندازه آماده مذاکره نبوده است. اکنون سران سه قوه موضع واحدی در این باره دارند. در مجموع حاکمیت هم به یک اجماع نظر درباره مذاکرات رسیده است. تا جایی که اگر قرار به تأمین منافع و امنیت ملی کشور باشد، موضع یکپارچه نظام بر اجرای اصل مذاکره خواهد بود.

 پس این مخالفت‌ها از تریبون مجلس، رسانه‌ها و تجمعات گاه و بیگاه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

این صداهای جسته و گریخته‌ای که در مخالفت با مذاکره یا احیانا تقابل با افرادی مانند محمدجواد ظریف و مسعود پزشکیان مطرح می‌شود، صرفا ته‌مانده رادیکالیسم رسوب‌کرده در کشور است. لذا این مخالفت‌های گاه و بیگاه دیگر محل تأثیر چندانی نخواهد داشت. حتی ارزش پرداختن و تحلیل هم ندارد. به همین دلیل است که من با گفته قبلی شما قدری زاویه دارم که اکنون در کشور دوقطبی یا چندقطبی پیرامون مذاکرات شکل گرفته است؛ به هیچ وجه چنین نیست و اکنون یک فضای ویژه و تقریبا بی‌سابقه‌ای در حال شکل‌گیری است که یک امتیاز خاص برای دولت چهاردهم خواهد بود.

 چه امتیازی؟

اگر مسعود پزشکیان و دولت چهاردهم ابتکار عملی در حوزه سیاست خارجی و مشخصا برای مذاکرات و با هدف برون‌رفت کشور از وضع فعلی و تأمین منافع ملی داشته باشد، حتما این راهکار مورد تأیید و حمایت کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود.

در همان نوشته مورد اشاره شما من به نکته خاصی درباره حدود و ثغور مذاکرات احتمالی ایران و دولت ترامپ برنخوردم. آیا شما قائل به مذاکرات جامع هستید یا آن‌گونه که تهران به صراحت عنوان کرده است صرفا و صرفا هرگونه مذاکره با مدل برجام و در قالب مذاکرات هسته‌ای خواهد بود؟

اگر قرار باشد ما وارد دوره جدیدی از سیاست خارجی و مذاکراتی بشویم که تأمین‌کننده منافع و امنیت ملی ما باشد، آن زمان خط‌کشی سیاسی دیگر معنا ندارد. یعنی این خط‌کشی‌ها دیگر موضوعیت خود را از دست می‌دهد که مذاکرات احتمالی با غربی‌ها با مدل برجام باشد یا این مذاکرات صرفا برای پرونده هسته‌ای باشد. ما حتی اگر درخصوص موضوعات دیگر هم مذاکره کنیم، باید با هدف منافع ملی و امنیت ملی باشد. همان‌گونه که در مدل مذاکرات برجامی نهایتا ایران توانست حق غنی‌سازی و برخورداری از دانش و توان صلح‌آمیز هسته‌ای را برای خود به ارمغان بیاورد و همه کشورها حتی ایالات متحده آمریکا هم بر این حق ایران صحه بگذارند، می‌توان مذاکراتی را هم انجام داد که حقوق ایران و منافع امنیت ملی ما تأمین شود. یعنی می‌توان در حوزه دفاعی و نظامی هم مذاکره کرد، اما حق ایران برای برخورداری از دانش و توان نظامی و دفاعی را محفوظ دانست. چون توان موشکی و پهپادی ما بخشی از منظومه منافع ملی و امنیت ملی و خطوط قرمز کشور است. عرض کردم و دوباره تأکید می‌کنم حوزه منافع و امنیت ملی؛ پس اگر ما از طرف مقابل اقدام مثبتی برای مذاکره و تعامل ببینیم، آن زمان می‌توان درمورد همه موضوعات بحث کرد. چون وقتی معیار تأمین منافع و امنیت ملی باشد آن زمان دیگر نباید نگرانی بابت مذاکره داشت.

به بخشی از مصاحبه روز جمعه عباس عراقچی با الجزیره هم بپردازیم که وزیر امور خارجه هم با ادبیات دیگری نسبت به سیاست ابهام و کلی‌گویی‌های ترامپ انتقاد داشت و عنوان کرد که در یک حرکت عملی، می‌توان در گام نخست شاهد رفع انسداد اموال بلوکه‌شده ایران بود. آیا شما هم قائل به این هستید که دونالد ترامپ برای گام اول این تصمیم را بگیرد؟

به نظر من این اقدام حتی اگر انجام بشود یک اقدام کاملا معمولی است. چون با توجه به این تصویر روان‌شناختی که ما از دولت دوم دونالد ترامپ داریم و با توجه به مجموعه تحلیل‌هایی که درخصوص سیاست ابهام او با هدف اجرای اصل غافلگیری در جهت تعامل با تهران مطرح کردیم، باید این اتفاق بیفتد؛ چراکه نه! ترامپ به راحتی می‌تواند اقدام به آزادسازی اموال بلوکه‌شده ایران کند. این حق ایران است و امتیازی به حساب نمی‌آید. بلکه رفع بخشی از ظلم ارزی به ایران است. همان‌طور که گفتم دونالد ترامپ با این چهره‌ای که از خود نشان داده و سعی دارد پرچم‌دار صلح و تنش‌زدایی در دولت دومش باشد، تمرکز خود را هم روی حوزه منافع حاکمیت ملی آمریکا گذاشته و هم‌زمان با هدف کاهش صورت‌حساب‌ها و هزینه‌های سیاست خارجی آمریکاست و همچنین در تلاش برای جبران ناکامی‌های دولت‌های پیشین آمریکا باید در یکی از این حوزه‌های مهم یعنی نحوه تعامل با ایران دست به یک تغییر رفتار و تغییر سیاست جدی بزند. لذا باید دید که چه زمانی شاهد رونمایی از نحوه تعامل دونالد ترامپ با ایران خواهیم بود.

 در این مدت ایران چه باید بکند؟

مشخص است. نباید تهران همه چیز خود را به مذاکره با آمریکا گره بزند. یعنی نباید همه چیز متوقف سیاست ابهام آمریکا شود که استراتژی ابهام به تصمیمات عملی بدل خواهد شد. دولت چهاردهم نمی‌تواند منتظر گام‌های عملی دولت دوم ترامپ باشد که چه زمانی نوبت اولویت ایران در سیاست ابهام وی می‌رسد.

 چه نباید بکنیم که روشن است؛ چه باید بکنیم؟

می‌توانیم با ابتکار عمل در حوزه سیاست خارجی پیرامونی و همچنین روابط فرامنطقه‌ای، فضای تنفسی را برای خودمان ایجاد کنیم. ما باید در حوزه تنش‌زدایی و رفع بهانه برای آتش‌افروزی علیه ایران، ابتکار عمل داشته باشیم. حالا اینکه ما بی‌تابی و شتاب و عجله داشته باشیم که دونالد ترامپ کی مذاکرات با ایران را کلید بزند، نه منطقی است و نه شدنی. مهم این است که حداقل دونالد ترامپ در این مقطع به دنبال تقابل نیست و این کاملا روشن و شفاف است که می‌تواند بستر را برای تنش‌زدایی ایران با دیگر بازیگران فراهم کند. دولت ترامپ روشن کرده است که بنای درگیری، نه با ایران و نه با هیچ کشور دیگری را ندارد. ضمن آنکه کاملاً روشن شده که روابط دونالد ترامپ با بنیامین نتانیاهو هم روابط حسنه سابق نیست. پس ما هم باید ابتکار عمل خودمان را برای تنش‌زدایی و رفع بهانه‌ها داشته باشیم./شرق

عبدالرحمن فتح الهی

نویسنده خبر

روزنامه نگار و کارشناس ارشد روزنامه نگاری سیاسی و عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی.

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: محمدعلی وکیلی ایران ترامپ آمریکا مذاکرات


( ۲ )

نظر شما :