رویکردی تخریبی که علیه ایران پیش گرفته شده است

تلاش برای ضربه به سازه امنیت منطقه ای تهران

۱۶ دی ۱۴۰۳ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۳۰۳۹۱ اخبار اصلی خاورمیانه
علیرضا مکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: به جرات می توان گفت که خاورمیانه از سال ۱۹۷۹ که همزمانی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و امضا پیمان کمپ دیوید و در نتیجه تغییر مسیر و روند پیمان ها و ائتلاف های منطقه ای را موجب شد این حجم از نقاط عطف راهبردی در یک بازه زمانی بسیار کوتاه را شاهد نبوده است.
تلاش برای ضربه به سازه امنیت منطقه ای تهران

نویسنده: علیرضا مکی، دانشجوی مطالعات استراتژیک 

دیپلماسی ایرانی: طی یک سال گذشته جنوب غرب آسیا با چندین نقطه عطف راهبردی مواجه شد. این روند با حمله هفتم اکتبر حماس به سرزمین های اشغالی در داخل مرزهای رژیم صهیونیستی شروع شد و تا کنون با سقوط اسد در دمشق اخرین حلقه آن تکمیل شده است. کسی هنوز به درستی نمی داند که این قطار در دمشق متوقف می شود یا ادامه این قطار ممکن است در سایر پایتخت های منتسب به محور مقاومت تحت حمایت تهران نیز کشیده شود. در این بین وضعیت امنیتی کشور نیز در مرحله فعلی مخصوصا با به قدرت رسیدن ترامپ چندان روشن نمی نماید. 

به جرات می توان گفت که خاورمیانه از سال 1979 که همزمانی پیروزی انقلاب اسلامی ایران و امضا پیمان کمپ دیوید و در نتیجه تغییر مسیر و روند پیمان ها و ائتلاف های منطقه ای را موجب شد این حجم از نقاط عطف راهبردی در یک بازه زمانی بسیار کوتاه را شاهد نبوده است. خود این حجم از فشرده سازی و همزمان سازی تحولات راهبردی و راهکنشی در سطوح مختلف منطقه ای در بازه زمانی بسیار کوتاه یک ساله که حتی فرصت تصمیم گیری مناسب را نیز از تصمیم سازان و تصمیم گیران تهران گرفته است را می توان به عنوان یک نقطه عطف راهبردی در تحولات منطقه ای دانست که ای بسا روند چهل ساله منطقه ای را برای همیشه یک سره تغییر دهد. 

در همین راستا دیرزمانی است بسیاری از کارشناسان و نظاره گران به مقامات جمهوری اسلامی ایران هشدار می دهند که فریفته میزان نفوذ در اقصی پایتخت های منطقه ای نشده چرا که این میزان نفوذ عموما با هزینه های بسیار بالای مادی سیاسی و جانی حاصل شده است که نوعا توانایی بازتولید سرمایه اولیه سپرده گذاری شده را نیز ندارد چه برسد به تامین سودهای مورد انتظار. در این میان از سال های پیش هشدارهای مکرری داده شده است مبنی بر استراتژی دشمنان ایران با هدف تبدیل نفوذ منطقه ای تهران به فرسایش ژئوپلیتیک منطقه ای و در نهایت تبدل این فرسایش ژئوپلیتیک منطقه ای به فرسایش سیاسی – اجتماعی داخلی که در نهایت بنیان امنیت داخلی کشور را مورد هدف قرار می دهد. در حقیقت واشنگتن در تمام سال های گذشته سعی داشته است که از انرژی خود تهران به منظور بهره برداری علیه نه تنها علائق امنیت ملی تهران بلکه ضد بنیان های امنیتی تهران استفاده کند و پله پله زمینه ها و ساختارهای مورد نیاز را تامین کرده است. 

در همین راستا تحولات یک سال گذشته منطقه، به نظر می رسد که جمهوری اسلامی ایران را در شرایط بی تصمیمی و یا سندرم عدم تصمیم گیری قرار داده است. اما قبل از این که به این نقطه برسیم که در شرایط فعلی باید چه کرد باید بررسی همه جانبه به این موضوع داشت که راهبرد دشمن در مقابله با تهران در سطح راهبرد کلان و در سطح راهکنش چه بوده است. 

به همین منظور نگارنده معتقد است که مدل عملیات تلاویو – واشنگتن در یک سال گذشته را هم 
باید در سطح کلان راهبرد و هم در سطح راهکنشی با مدل عملیات تاثیر محور توضیح و تفسیر کرد. 

عملیات تاثیر محور پدیده نسبتا جدیدی در برنامه ریزی های راهبردی محسوب می شود که زاییده نیاز ارتش امریکا به عبور از سندروم ویتنام و جلوگیری از درگیر شدن ارتش در نبردهای پربسامد و فرسایشی مخصوصا در برابر رقبای کوچکتر منطقه ای است نظیر آنچه در شرق آسیا در برابر ویتنام به آن مبتلا شد. 

این رویکرد را که به اشتباه برخی از متفکرین نظامی در سطح دکترین بررسی می کنند رویکردی میانی است که استراتژی های مختلف را می توان بر آن سوار کرد. اما لازمه این رویکرد توانایی نیروی به کارگیرنده رویکرد تاثیر محور به افزایش سرعت عملیات در سطحی است که دشمن و یا دشمنان توانایی همسان سازی سرعت عملیات خود را با طرف اول از دست بدهند. این رویکرد با به کارگیری مجموعه ای از پیشرفت های فنی نظامی که در جنگ خلیج فارس طی عملیات طوفان صحرا موفق به به‌کارگیری آن شد توانست تاکتیک عمق بخشیدن به میدان نبرد را نیز به این مجموعه اضافه  کند. این تاکتیک این مزیت را داشت که ضمن کمک به سرعت بخشیدن به عملیات رزمی فعال، مرز تمایز میان خط مقدم نبرد و خطوط پشتیبانی و مناطق غیر رزمی را از میان می‌برد و به نوعی عملیات شورشی کلاسیک تبدیل می شد. به عبارت دیگر این نوع عملیات با شورش علیه تمام درس‌آموخته های پیشین رزم کلاسیک نوعی عملیات شورشی را با از میان بردن خط مقدم نبرد بر علیه دشمن اعمال می کرد. هدف راهبردی از این نوع عملیات اما نه صرفا افزایش سرعت عملیات بلکه در وهله اول کسب برتری در عملیات از طریق کسب ابتکار استراتژیک و حفظ آن و در گام دوم ایجاد سردرگمی در میان مقامات تصمیم گیر نظامی و سیاسی طرف مقابل به منظور ایجاد فضای فلج تصمیم گیری با استفاده از رویکرد قطع ارتباطات نظام کنترل فرماندهی طراحی شده است. مطابق نوشته های کلاسیک تئوری پردازن این رویکرد، هدف عملیات تاثیر محور کاهش هزینه های هر دو طرف نبرد و تعیین سرنوشت عملیات در کوتاهترین زمان ممکن است. حال آنکه به کارگیری این رویکرد در سال 1991 به سرعت به آزادسازی کویت منجر شد اما در سل 2003 و در عملیات آزادسازی عراق به دلیل برخی ملاحظات تکنیکی و تاکتیکی ارتش امریکا ناچار شد تا در میانه عملیات با کاهش سرعت عملیات خود را برای آماده سازی ابتدایی ورود به بغداد آماده کند. 

به هر روی به نظر می رسد که واشنگتن – تلاویو طی یک سال گذشته با استفاده از این رویکرد موفق شده اند ضربات کاری و بسیار موثری را به سازه امنیت منطقه ای که تهران طی بیش از دو دهه طراحی و اجرا کرده است وارد کنند. به گونه ای که امروز از این سازه جز ویرانه ای پراکنده و فاقد قدرت تاثیرگذاری بر جا نمانده است؛ اما چگونه ایالات متحده و اسرائیل به انجام این اقدام موفق شده اند. 

تهران طی بیش از دو دهه و مخصوصا از زمان جنگ عراق به ساخت پایه های امپراطوری منطقه ای خود شروع کرده بود. در این راستا با تاسیس و حمایت از نیروهای منطقه ای پیرو اصول بنیادین دکترین انقلاب اسلامی ایران، در ایجاد مجموعه ای از سپرهای منطقه ای به منظور ایجاد سطحی از کنش تاکتیکی با تاثیرگذاری استراتژیک علیه ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن از جمله تلاویو سعی داشت تا ضمن حفاظت از علائق امنیت ملی خود در سطح منطقه و ضمن حفظ تهران در متن بازی های منطقه ای از عبور رقبای منطقه ای از خطوط قرمز تهران جلوگیری کند. در این راستا وظیفه این سپرهای منطقه ای، چه بازیگران دولتی و چه بازیگران غیردولتی، حفظ خطوط قرمز ایران بدون نیاز به درگیری مسقیم ایران بوده است. بنابراین از سال 2011 و همزمان با شروع بهار عربی و درگیری های داخلی سوریه تهران با احساس خطر از جانب تداوم و پایایی سوریه به عنوان مرکز ثقل سازه امنیتی منطقه ای جمهوری اسلامی ایران، با جلب کمک های مسکو موفق شد که سوریه را در مدار خود حفظ کند. 

به نظر می رسد که واشنگتن و تلاویو از این مسئله درس آموخته های بسیار مهمی داشته اند. مهم ترین این درس آموخته ها این بوده است که در صورت باز گذاشتن فضا و اجازه دادن به درگیری در یک نبرد فرسایشی، تهران خواهد توانست با سازماندهی و تجمیع امکانات و ایجاد فضای یک درگیری فرسایشی خود را در متن بازی حفظ از درگیری اجتناب و در نهایت با استفاده از نیروی انسانی متحدان خود در منطقه راهبرد منطقه ای خود را حفظ و گسترش دهد. 

بنابراین در این رویکرد مشترک رژیم صهیونیستی با استفاده از اینرسی عملیات هفتم اکتبر عملیات پردامنه ای در داخل غزه علیه ساختارهای نظامی و سیاسی حماس (سطح راهکنشی) و در خارج از غزه علیه نیرو های سیاسی حماس (سطح راهبردی) آغاز کرد. در این راستا علی‌رغم تحلیل های اولیه در تهران در مورد عدم ورود زمینی ارتش رژیم به داخل غزه، این ارتش نه تنها وارد غزه شد بلکه حضور اهداف سیاسی از جمله رئیس تشکیلات حماس در تهران نیز نتوانست جلوی عملیات خارج از مرز نیرو های اسرائیل را محدود کند. از سوی دیگر رژیم صهیونیستی با گسترش دامنه عملیات خود علیه رده های بالای فرماندهی سپاه پاسداران و مخصوصا سپاه قدس در سوریه و عراق و سایر نقاط منطقه، سطح دیگری از عملیات تاکتیکی با تاثیرگذاری استراتژیک را به تهران نشان داد. 

در این رویکرد به دقت برنامه ریزی شده واشنگتن و تلاویو با استفاده از راهبرد خود تهران مبنی بر افزایش سطح تنش در زیر سطوح راهبردی که به منظور افزایش هزینه های تلاویو بدون نیاز به دریگری مستقیم تهران طراحی شده بود موفق شد تا پایان عملیات رزمی فعال در غزه حزب الله را در خط آتش نگه دارد. این قطعه از پازل عملیاتی صیهونیست ها مخصوصا از این نظر حائز اهمیت بسیاری بود که حزب الله بارها اعلام کرده بود در صورت پایان عملیات نظامی اسرائیل در غزه حاضر به توقف عملیات موشکی خود علیه شمال اسرائیل است؛ مسئله ای که در صورت تحقق اسرائیل را در وضعیت ناگواری قرار می داد؛ چرا که در صورت پایان عملیات اسرائیل در غزه و پایان موشک باران حزب الله نه تنها اسرائیل از عدم درگیری در شمال ناچار می بود بلکه باید اعتبار یک حق وتوی بسیار سنگین را نیز به حزب الله در شمال بدهد که در صورت تحقق حزب الله سلطه خود را در لبنان و حتی در سطح منطقه مستحکم می کرد. مسئله ای که به طور مشخص نه تنها یک امتیاز راهبردی بسیار مهم برای حزب الله حتی در داخل خود مجموعه محور مقاومت تلقی می شد بلکه تاثیرات بسیار سرنوشت سازی نیز بر امنیت طولانی مدت رژیم بر جا می گذاشت. به همین دلیل تلاویو با استفاده از همین نکته برنامه خود را به منظور طولانی کردن عملیات در غزه و در نتیجه ایجاد فضای لازم برای درگیری در شمال را فراهم کرد. از این رو اسرائیل تا زمان تکمیل آماده سازی های خود در شمال از عملیات در غزه دست نکشید تا خود را برای قطعه اصلی عملیات تدارک دیده شده، یعنی حزب الله آماده کند. در این راستا اسرائیل موفق شد قبل از ورود به عملیات اصلی خود در شمال اسرائیل و علیه حزب الله با استفاده از برتری اطلاعاتی خود عمده کادر فرماندهی حزب الله از جمله شخص سید حسن نصرالله به عنوان یک رهبر کاریزماتیک و دارای تجربیایت فراوان را از صحنه حذف کند و در ادامه با ورود به داخل لبنان نیروهای خود را به مرز جنوبی رودخانه لیتانی برساند. در این جا نیز اسرائیل با تحمیل واقعیت حضور خود در جنوب رودخانه لیتانی موفق شد حزب الله را به ترک مخاصمه وادار کند. حزب اللهی که اکنون با روزهای اوج خود قبل از ورود به نبرد بسیار متفاوت بود. 

به هر صورت سرعت سیر تحولات و تطور روندهای منطقه ای آن قدر زیاد بوده است که اکنون بدون تردید تصمیم گیران تهران را در تنگنای اتخاذ یک تصمیم راهبردی به منظور کاهش هزینه ها قرار دهد. تهران هنوز از ضربه تخریب حماس و حزب الله التیام نیافته بود که با سقوط بشار اسد مرکز ثقل سازه امنیتی منطقه ای خود را نیز از دست داد. بشار که حال به دلیل درگیری روسیه در اوکراین و نابودی بخش اعظم توان عملیاتی حزب الله در لبنان و عدم توانایی تهران در انتقال نیرو به سوریه در کمتر از دو هفته ساقط شد، به دلیل عدم توانایی متحدان این کشور در بازسازی سوریه به روشی مطمئن دارای ارتشی فاقد قدرت اطمینان و پایداری بود. در نتیجه شرایط منطقه ای و داخلی سوریه به اندازه ای مناسب بود که با یک هل و با کمترین درگیری حکومت بشار نیز به پایان راه خود برسد.

در یک مطالعه عمیق و تفصیلی باید اذعان کرد که ایالات متحده و رژیم صهیونیستی از رویکرد تاثیر محور هم در سطح استراتژیک و هم در سطح تاکتیکی به خوبی و با موفقیت علیه تهران استفاده کرده اند. در این راستا در سطح تاکتیکی اسرائیل با استفاده از همین رویکرد به نبرد ضد شورش در جنوب علیه استراتژی حماس و جهاد اسلامی پرداخت و موفق شد با حداقل تلفات و هزینه و در کمترین زمان راهبرد حماس را به منظور دفاع از غزه با شکست مواجه کند و در جبهه شمال نیز با نابود کردن ساختار کنترل فرماندهی حزب الله برای مدتی نامشخص حزب الله را از بازی خارج کند. 

از سوی دیگر در سطح استراتژیک، ایالات متحده با حمایت های وسیع اطلاعاتی دیپلماتیک و نظامی سرعت روند تحولات را به حدی بالا برده که تهران حتی به دفاع از سوریه به عنوان مرکز ثقل سازه امنیتی منطقه ای خود قادر نشد و نتوانست از سقوط بشار جلو گیری کند. 

به وضوح مشاهده می شود که فرسایش ژئوپلیتیک منطقه ای و تا حدی فرسایش سیاسی – اجتماعی داخلی ایران که بخشی ناشی از برتری اطلاعاتی طرف مقابل بر دروندادهای داخلی و منطقه ای تهران و برخی از اشتباهات سیاست گذاری تهران ناشی است زمینه های سست شدن پایه های سازه امنیتی منطقه ای ایران را در طول یک دهه گذشته فراهم کرده، اما این سست شدن به اندازه کافی برای نابودی این سازه کارساز نبوده است. این در حالی است که امریکایی ها با فراهم کردن زمینه های توافقات منطقه ای نظیر توافق صلح ابراهیم ضربات راهبردی محسوسی را به استراتژی منطقه ای تهران وارد کرده اند. در این میان سرعت تحولات به اندازه ای بالا بوده که تهران مخصوصا با توجه به ضعف های مشهود اقتصادی، اطلاعاتی و امنیتی و نیز اختلال در ارتباطات منطقه ای که خود ناشی از ضف های اساسی ایران در حوزه های گفته شده است قادر به هماهنگ سازی خود با روند تحولات نبوده و در نهایت از مسیر تحولات جا مانده است. 

اگر این رویکرد در تفسیر چرایی غافلگیری تهران و سقوط محور تهران دمشق درست باشد باید پرسید که مسیر بعدی این قطار در کجا متوقف خواهد شد و اساسا هدف طرف مقابل از این راهبرد چیست؟

کلید واژه ها: سوریه ایران و سوریه ایران و امریکا ایران و اسرائیل ایران و سوریه و اسرائیل ایران و امریکا و سوریه علیرضا مکی


( ۶۱ )

نظر شما :

احمد ۱۶ دی ۱۴۰۳ | ۱۶:۵۰
تحلیل ضعیفی است و از ضعف در مبانی نظری تحلیل سیاست خارجی رنج می برد. سیاست خارجی عرصه رقابت قدرت است و بالا و پایین بسیار دارد. نمی توان یک مقطع زمانی را تفکیک کرد و بر اساس آن نظریه تحلیلی نوشت. با این شکل، احتمالا میشد در اوج قدرت هیتلر او را پیروز جنگ جهانی دوم دانست. کمی صبر لازم است و تصویری کامل تر
احمد ۱۷ دی ۱۴۰۳ | ۰۰:۳۵
بسیار زیبا و مهمتر از همه بیطرفانه تفسیر کرده خودستایی یعنی گمراهی.
ناشناس ۱۷ دی ۱۴۰۳ | ۰۹:۲۷
پس سیاستمداران ایران چیکار میکنند به چه مشغولند ؟چرااز آنچه پیش آمده درس نمیگیرند وعملیات سریع و باسرعتی برای باز پسگیری قدرت از دست رفته خود نمیکنند ؟
مهدی امین ۱۷ دی ۱۴۰۳ | ۱۱:۴۵
تحلیلی بی‌طرفانه و درخور تامل