منطقه ای که هر روز شکننده تر می شود

نیازهای خاورمیانه و امریکا

۰۶ فروردین ۱۴۰۳ | ۱۸:۰۰ کد : ۲۰۲۵۱۸۸ اخبار اصلی خاورمیانه
نظرسنجی مؤسسه پیو در سال ۲۰۱۹ نشان داد که بیشینه ی آمریکایی‌ها، از جمله بیشتر کهنه سربازان جنگ‌های عراق و افغانستان، فکر می‌کنند که جنگ عراق "ارزش جنگیدن نداشت". در ژانویه امسال، مرگ سه نظامی آمریکایی در اردن به دست یک گروه تحت حمایت ایران، به نظر این دیدگاه را تایید کرد که بهای حضور آمریکا در منطقه، بسیار بالاست و پرسش هایی را پیش کشید در این باره که آیا ایالات متحده باید نقش نظامی خود را در این منطقه حفظ کند؟
نیازهای خاورمیانه و امریکا

نویسنده: دانیل بایمن Daniel Byman، مدیر برنامه مطالعات امنیتی در دانشگاه جورج‌تاون و عضو ارشد مرکز واکاوی های راهبردی و بین‌المللی 

دیپلماسی ایرانی: رهبران آمریکا، پژواک حساسیت های جامعه هستند: نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که آمریکایی‌ها، چین را به عنوان بزرگ‌ترین تهدید برای ایالات متحده می‌بینند، به دنبال آن روسیه و کره شمالی قرار دارند. به ایران به ندرت اشاره‌ می شود، برخلاف ۱۵ سال پیش، که دشمن شماره یک بود. نظرسنجی مؤسسه پیو در سال ۲۰۱۹ نشان داد که بیشینه ی آمریکایی‌ها، از جمله بیشتر کهنه سربازان جنگ‌های عراق و افغانستان، فکر می‌کنند که جنگ عراق "ارزش جنگیدن نداشت". در ژانویه امسال، مرگ سه نظامی آمریکایی در اردن به دست یک گروه تحت حمایت ایران، به نظر این دیدگاه را تایید کرد که بهای حضور آمریکا در منطقه، بسیار بالاست و پرسش هایی را پیش کشید در این باره که آیا ایالات متحده باید نقش نظامی خود را در این منطقه حفظ کند؟

این بدبینی ها، به آسانی قابل فهم هستند. خاورمیانه دست به گریبان مشکلات فراوانی است: جنگ‌های داخلی، دیکتاتوری‌ها، تروریسم و نفرت عمیق از آمریکا، تنها چند نمونه از این مشکلات هستند. در مواجهه با این چالش‌ها، به نظر نمی رسد که سیاست آمریکا در قبال این منطقه، موفقیت چندانی کسب کند، تازه در یک بیانِ خوشبینانه. آمریکا برای دهه‌ها از فرآیند صلح اسرائیل – فلسطین حمایت کرده که در پی حصول برخی دستاوردهای اولیه در دهه ۱۹۹۰، از جمله امضای توافقنامه‌های اسلو، رها شد و اکنون در گرماگرم جنگ در نوار غزه به طور کامل متوقف مانده است. تغییر رژیم در عراق پس از سرنگونی صدام حسین در سال ۲۰۰۳، تروریسم و ناپایداری را به بار آورد. خیلی پیش از حمله حماس در ۷ اکتبر، گروه‌های شبه‌نظامی مورد حمایت ایران به طور منظم نیروهای آمریکایی در عراق را هدف قرار می‌دادند. همچنین کشورهای خاورمیانه – دست کم در شعار – چندان علاقه‌مند به ماندن ایالات متحده در این منطقه نیستند. فشار در عراق برای خروج کامل آمریکا در حال افزایش است زیرا نیروهای آمریکایی با شبه نظامیان محلی درگیر هستند. ایالات متحده همچنین در حال بررسی خروج نیروهایش از سوریه است، با این باور که دولت اسلامی به اندازه کافی ضعیف شده است، همچنین از بیم تلفات ناشی از حملات گروه‌های نیابتی ایران.

این احساس خستگی (از جنگ در جامعه آمریکا) یک احساس ریشه دار است، هرچند اکنون حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه به مراتب کمتر از گذشته است. امروزه، ایالات متحده حدود ۴۵ هزار نظامی در منطقه دارد، از جمله حدود ۲٬۵۰۰ نظامی در عراق، ۹۰۰ نفر در سوریه و دیگران در پایگاه‌هایی در کشورهایی مانند بحرین، جیبوتی، اردن، کویت، قطر و امارات متحده عربی. حدود ۱۵ هزار نفر از این نیروها به عنوان بخشی از یک گسیل موقت، پس از ۷ اکتبر به منطقه اعزام شدند، قبل از آن حدود ۳۰ هزار نظامی در منطقه مستقر بودند. این حجم نیرو، هرچند چشمگیر باشد اما تنها بخشی از نیروهایی است که ایالات متحده در سال ۲۰۱۰ به عراق اعزام کرده بود، زمانی که بیش از صدهزار نظامی در عراق و حدود ۷۰ هزار نظامی در افغانستان و همچنین شمار فراوان دیگری در کشورهای همسایه داشت. تا سال ۲۰۱۵، این حجم نیرو کاهش یافته بود، زیرا حضور آمریکا در عراق و به طور قابل توجهی در افغانستان کمتر شده بود. همچنین پس از خروج آمریکا از افغانستان در سال ۲۰۲۱، شمار این نیروها بازهم کاهش یافت.

با این حال، نگاه منفی به کارنامه گذشته و چشم‌اندازِ آینده ی حضور ایالات متحده در منطقه، موفقیت‌های مهم و البته کمتر چشمگیر آمریکا در خاورمیانه را نادیده می گیرد. اگرچه این دستاوردها کمتر قابل مشاهده هستند و ارزیابی کمّی آنها هم دشوار است اما حضور نظامی قدرتمند ایالات متحده، مانع اقدامات مختلف حریفان و نیز متحدانی است که منطقه را حتی غیرپایدارتر می کند و به تشدید کشمکش های داخلی، تکثیر هسته‌ای، دخالت‌های خطرناک و سایر تهدیدات جدی منجر می شود. بنابراین حفظ حتی یک حضور نظامی محدود، برای کاهش این خطرات کارساز است، حتی اگر ایالات متحده در پی تداوم اهداف منطقه‌ای جاه‌طلبانه خود نباشد.

استدلال جالبی برای ترک خاورمیانه و یا حداقل کاهش حضور آمریکا، به ویژه در زمینه نظامی، وجود دارد. نیروهای آمریکایی در منطقه سالانه شمار کمی از افرادشان را از دست می‌دهند که اما شمار معنی‌داری است. در دهه گذشته، ایالات متحده بیش از ۱۴۰ سرباز را در افغانستان، عراق و سوریه از دست داده است، اکثرشان هم در افغانستان. اگرچه حضور امروزی ارتش آمریکا در عراق و سوریه به طور کلی کوچک است اما سربازان در معرض خطر مداوم حملات موشکی و پهپادی از سوی نیروهای تحت حمایت ایران و به اندازه کمتری دیگر گروه‌های ضد آمریکایی، مانند دولت اسلامی، معروف به داعش، قرار دارند.

آمریکا، گذشته از اینکه می‌خواهد از این هزینه انسانی جلوگیری کند، به منابع خود در دیگر جاها نیاز دارد. تجاوز روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، تهدید مسکو نسبت به امنیت اروپا و غرب را به طور کلی آشکار کرده است. تلاش جنگی اوکراین به شدت به تسلیحات و سامانه های نظامی ایالات متحده نیاز دارد. چندین دولت پشت سرهم در آمریکا درصدد چرخش به سمت چین بوده اند، جایی که هرگونه هماوردی میان دو طرف، نیازمند شمار بزرگی نیرو، سامانه های دفاع هوایی، ردیابی و جنگ افزار است، آن هم با توجه به اینکه قدرت نظامی چین قوی و رو به رشد است. انتقال ناوهای هواپیمابر به منظور دخالت در ایران، ارسال تسلیحات برای کمک به اسرائیل در بمباران غزه، اعزام کشتی‌های جنگی به منظور مقابله با موشک‌های حوثی ها در دریای سرخ و نیروها و دارایی‌های نظارتی برای کمک به مبارزه با دولت اسلامی در عراق و سوریه می‌تواند باعث درگیرماندن نیروهای آمریکا و متحدانش در بخش‌های دیگری از جهان و آسیب پذیری آنها در برابر تهدید دولت های خودکامه باشد.

همچنین، آمریکا با فراهم کردن این امکانات، درجه‌ای از همدستی را در کردارهای متحدان خود مفروض می‌کند. خاورمیانه خانه دیکتاتوری‌های پرشمار است که کارنامه حقوق بشری آن‌ها از نقطه ضعیف (مراکش) تا نقطه وخیم (عربستان سعودی)، متغیر است. ایالات متحده به این خودکامگان کمک می‌کند تا امنیت شان تضمین شود و با این کار، وضعیت غیردموکراتیک موجود را تسهیل می‌کند. وقتی عربستان سعودی و امارات متحده عربی در سال ۲۰۱۵ جنگ نافرجام خود را در یمن آغاز کردند، از جنگ افزارها و سامانه های نظامی ایالات متحده استفاده کردند. ایالات متحده به مدتی طولانی متحد وفادار و بدون قیدوشرط اسرائیل بوده، موضعی که در داخل کشور به طور گسترده مورد تأیید است اما در بسیاری از نقاط جهان، به ویژه پس از آغاز حمله نظامی ویران‌کننده اسرائیل به غزه، که تا کنون حداقل سی هزار نفر را کشته، ناپسند تلقی می شود.

شاید نکته آزاردهنده تر این باشد که به نظر نمی رسد ایالات متحده از تقلای خود بهره چندانی ببرد. کشورهای منطقه، نگرانی های حقوق بشری و درخواست‌های اصلاح اقتصادی آمریکا را بی‌اهمیت می‌دانند. در ماه فوریه، دولت بایدن خواستار احیای فرآیند صلح اسرائیل – فلسطینی و موافقت اسرائیل برای ارسال کمک‌های انسانی به غزه شد اما هر دو مورد توسط نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، رد شد. حملات ایالات متحده به یمن هم رفتار حوثی‌ها را تغییر نداده است و این گروه به حملات موشکی و پهپادی خود علیه کشتی‌های تجاری ادامه می‌دهد.

این ذهنیت های شکست، برداشت های نادرستی نیستند، اما تصویر کاملی را از واقعیت نشان نمی‌دهند. ایالات متحده صلح را به منطقه نیاورده، دیکتاتوری‌ها را به دموکراسی‌ها تبدیل نکرده یا یک منطقه آشفته تاریخی را به یک منطقه صلح آمیز تبدیل نکرده اما حضور آمریکا، در مجموع به حفظ منافع ایالات متحده و متحدانش کمک کرده است.

جنگ فعلی در غزه این دستاوردهای مختلط را نشان می‌دهد. جنگ همچنان ادامه دارد و مردم فلسطینی به شدت رنج‌ می کشند اما شمار کشته‌شدگان غیرنظامی کاهش یافته زیرا ایالات متحده در پی واکنش‌های بین‌المللی، به اسرائیل فشارهای آشکار و پنهانی برای کاهش تلفات وارد کرده است. داده‌های سازمان ملل نشان می‌دهد که شمار فلسطینی‌هایی که هر روز در غزه کشته می شوند، از اواخر اکتبر، تا دو سوم کاهش یافته است: شمار تلفات غیرنظامیان هنوز بیش از اندازه است اما به نظر می رسد که فشار آمریکا، مسیر راهبرد اسرائیل را تغییر داده است، حتی اگر تاثیر آن بسیار کم و بسیار دیر باشد.

تلاش‌های ایالات متحده همچنین در جلوگیری از یک جنگ منطقه‌ای تمام عیار بسیار کارساز بوده است. چند هفته پس از ۷ اکتبر، دولت بایدن مانع اسرائیل شد که یک جنگ پیشگیرانه علیه نیروهای حزب‌الله در لبنان را آغاز کند، حمله ای که قطعاً دامنه و مقیاس کنونی منازعه را گسترش می‌داد. حزب‌الله حریفی قابل توجه‌تر از حماس است. این گروه لبنانی هزاران نظامی مسلح شده و آموزش دیده توسط ایران دارد و نیز حدود ۱۵۰ هزار راکت و موشک که آن را قادر می‌سازد تا همه‌ی قلمروی اسرائیل را هدف بگیرد و سامانه ‌های موشکی اسرائیل را اشباع کند. علاوه بر این، جنگ میان اسرائیل و حزب‌الله احتمالاً لبنان را، که هم اکنون نیز در وضعیت اقتصادی آشفته ای است، به سمت فروپاشی بکشاند و از آن یک دولت عملا شکست‌خورده بسازد.

دولت بایدن همچنین اقداماتی را برای پیشگیری از بهره برداری ایران، حامی حزب‌الله، از جنگ کنونی انجام داده است. اندکی پس از ۷ اکتبر، ایالات متحده دو ناو هواپیمابر را به شرق مدیترانه منتقل و به تهران هشدار داد که از تشدید تنش‌ها با اسرائیل خودداری کند. بایدن همچنین در پاسخ به حملات گروه‌های نیابتی ایران علیه نیروهای آمریکایی در منطقه، با حمله به آنان پاسخ داده است. این تضمین ها و نیز آرایش نظامی تقویت شده آمریکا، به بازدارندگی موثر ایران کمک کرده است، در واقع، پس از حملات تلافی جویانه ایالات متحده به شبه نظامیان عراق و سوریه، تهران به گروه‌های نیابتی خود در منطقه دستور داد که حملات خود را کاهش دهند، چرا که از احتمال وقوع یک جنگ تمام عیار با ایالات متحده حذر داشت. موضع بایدن همچنین از این حیث موثر افتاد که اسرائیل اطمینان حاصل کند که ایالات متحده پشت اوست و باعث شود که اسرائیل اعتماد به نفس لازم را پیدا کند و دست به حمله ای علیه ایران نزند.

پاسخ ایالات متحده به حملات حوثی‌ها در دریای سرخ نیز موفقیت‌هایی داشته است. با رهبری ائتلافی از بیش از ۲۰ کشور، آمریکا، در حال حفاظت از مسیرهای حیاتی حمل و نقل دریایی است، با سرنگون کردن پهپادها و موشک‌های حوثی و تلاش برای متوقف کردن حملاتی که از یمن آغاز می‌شود. از یک طرف، ضربات آمریکا به حوثی‌ها، نتوانسته مانع ادامه حملات آنها به حمل و نقل تجاری در تنگه باب المندب شود. حملات آنها به بسیاری از کشتی‌ها آسیب‌هایی وارد کرده؛ به آسیب‌های انسانی منجر شده، از جمله مرگ سه دریانورد آمریکایی که در کشتی باربری متعلق به لیبریا خدمت می‌کردند؛ و موجب شده تا بسیاری از کشتی‌ها به مسیر بسیار دورتر آن سوی دماغه امیدنیک رو آورند، تغییر مسیری که هزینه تجارت جهانی را افزایش داده است. از سوی دیگر اما، حضور نیروی واکنش با رهبری ایالات متحده، به این معنی است که بخشی از حمل و نقل ها ادامه یابد و به طور میانگین، روزانه بیش از یک میلیون تن کالا از این تنگه عبور ‌کند. این به ویژه برای اقتصادهای مصر و اردن، و همچنین اسرائیل، که به طور قابل توجهی به بنادر دریای سرخ وابسته‌اند، حیاتی است. حتی مهمتر از این، دولت بایدن به دفاع از اصل آزادی دریاها پایدار مانده که به سایر مهاجمان بالقوه پیام می دهد که ایالات متحده به هر تلاشی‌ برای اختلال در تجارت واکنش خواهد داشت و زمانی که منافع اقتصادی متحدانش تهدید شوند، از آن‌ها را حفاظت خواهد کرد.

اثرات مثبت حضور ایالات متحده، از محدوده منازعات اخیر فراتر می رود. ایران در عراق نفوذ بسیاری دارد اما این نفوذ بدون حضور نیروهای آمریکایی برای مقابله با آن، قوی‌تر خواهد بود. در عراق و سوریه، نیروهای آمریکایی با متحدان محلی خود همکاری می‌کنند تا با داعش بجنگند. بدون اطلاعات، آموزش و نیروی آتشباری آمریکا، داعش قادر خواهد بود به طرز قابل توجهی برای بازگشت و افزایش نفوذ محلی خود تلاش کند و نیز توانایی خود را برای انجام حملات تروریستی بین‌المللی افزایش دهد.

مهم‌ترین پیامدهای حضور دائمی ایالات متحده در خاورمیانه، همان رویدادهای خطرناکی هستند که به دلیل حضور ایالات متحده رخ نمی‌دهند. به عنوان مثال، ایران ممکن است حملاتی را به حمل و نقل در تنگه هرمز انجام دهد، مسیری که حدود ۲۰ درصد از نفت مصرفی جهان از آن عبور می‌کند، با این هدف که به اسرائیل و ایالات متحده، در نسخه ای بسیار مهم‌تر از آنچه حوثی‌ها در باب المندب انجام می‌دهند، فشار وارد کند. این حملات می‌توانند باعث افزایش قیمت‌های جهانی نفت شوند و احتمالاً اقتصاد جهانی را به رکود بکشانند. در حال حاضر، برای تهران این یک احتمال خطرناک تلقی می شود که ایالات متحده با حمله به ایران و توسل به زور، تنگه هرمز را باز کند.

در نبود نیروهای آمریکایی، تهران آزادتر خواهد بود تا به ناپایداری منطقه‌ای دامن بزند یا رویه تهاجمی تری نسبت به دولت‌های حریف خود داشته باشد، مانند سرنگونی دولت بحرین و استقرار یک رژیم شیعه‌ هواخواه ایران، کاری که در گذشته هم برای آن تلاش کرده بود. ایران همچنین با احتمال بیشتری اقدام به ساخت سلاح‌های هسته‌ای خواهد کرد، با این باور که اقدام به تولید سلاح هسته‌ای، برایش هزینه‌ای سنگین نخواهند داشت. حتی بدون در نظر گرفتن چنین سناریوهای تندی، ایران در نبود حضور نظامی ایالات متحده برای مقابله با آن، ممکن است تلاش کند تا نفوذ خود را در کشورهای همسایه مانند عراق، با هدف تبدیل آنها به دولت های وابسته افزایش دهد.

همچنین، متحدان آمریکا نیز ممکن است با خروج ایالات متحده از منطقه به روش‌هایی خطرناک واکنش نشان دهند که برای خودشان هم آسیب رسان است. بدون تضمین های امنیتی قابل اعتماد ایالات متحده، اسرائیل – که در حال حاضر زخمی است و نسبت به هر تهدیدی بسیار حساس – ممکن است خود را متقاعد کند که نه تنها به حزب‌الله بلکه به برنامه هسته‌ای ایران هم حمله کند، که این کار احتمالاً موجب واکنش ایران و گروه‌های پیکارجوی طرفدارش خواهد شد. دیگر متحدان آمریکا که در حال حاضر تحت چتر امنیتی ایالات متحده هستند، از جمله عربستان سعودی و امارات متحده عربی، ممکن است بخواهند امنیتشان را خود به دست گیرند، از جمله با تلاش برای ساخت یا خرید سلاح هسته‌ای.

سیاست خارجی اسرائیل هم ممکن است به شدت به گروگان سیاست‌های داخلی جناح زده اش تبدیل شود. رهبران اسرائیل از دیرزمان فشار ایالات متحده را به عنوان دلیلی برای عدم اقدام در صحنه های داخلی و بین‌المللی به کار گرفته اند؛ به طرفداران راستگرای خود گفته‌اند که اگر مخالفت واشنگتن نبود، به ایران حمله می کردند یا کرانه باختری رود اردن را به اسرائیل ضمیمه می کردند، استدلالی که راست‌گرایان تندروی اسرائیلی آن را با توجه به اهمیت رابطه امنیتی اسرائیل و ایالات متحده، به خوبی می پذیرند. بدون این فشار خارجی، رهبران اسرائیل ممکن است تحت تأثیر راست‌گرایانی که قدرت فزاینده ای می گیرند، برای ضمیمه کردن کرانه باختری، احیای شهرک های یهودی نشین درغزه یا دیگر گام های بحران آفرینی تلاش کنند که تنش‌های منطقه‌ای را بدتر می کند.

خروج ایالات متحده از خاورمیانه همچنین پیامدهایی برای دیگر مناطق جهان مانند آسیا و اروپا خواهد داشت، مناطقی که برای بسیاری در واشنگتن به دلیل احساس تهدید از طرف چین و روسیه در اولویت قرار دارند. متحدین آمریکا در یک منطقه از رفتار واشنگتن در مناطق دیگر جهان آگاه هستند. حمایت ایالات متحده از اوکراین، به عنوان مثال، بسیاری از کسانی را که از تهدید چین برای تایوان وحشت دارند، آرام کرده است. نشانه‌های ضعف هم، برعکس، به این مهاجمان جسارت می‌دهد. اگر آمریکا در مقابل حمله ایران یا گروه‌های تروریستی به یکی از متحدین خود در خاورمیانه ایستادگی نکند، پیامی به سایر متحدین دیرپای ایالات متحده در سراسر جهان ارسال خواهد شد که واشنگتن ممکن است در شرایط مشابه از آنها هم دفاع نکند.

در واقع، خروج ایالات متحده از این منطقه می‌تواند خلاء قدرتی را برجای گذارد که چین، روسیه یا دیگران از آن بهره‌برداری کنند. عربستان سعودی، امارات متحده عربی و سایر کشورها به دنبال بازدارندگی ایران، کنترل گروه‌های تروریستی و دفع تهدیدات دیگر هستند و اگر ایالات متحده نتواند به شکل معتبری کمک‌ها و تضمین‌های امنیتی را برای آنان فراهم کند، این کشورها به جای دیگری نگاه خواهند کرد. خروج آمریکا از خاورمیانه راه را برای قدرت‌های خودکامه رقیب و افزایش نفوذشان باز می‌کند، چیزی که یک پسرفت مهم در پس زمینه رقابت قدرت های بزرگ به شمار می رود.

سنجش و اندازه گیریِ اینگونه شواهدِ نقیض، ناممکن است و اینگونه هم نیست که همه این سناریوهای خطرناک به واقعیت تبدیل ‌شود اما حتی یکی از آن‌ها ممکن است برای منطقه و واشنگتن فاجعه بار باشد. وسوسه انگیز است که به نقش ایالات متحده در خاورمیانه نگاه کرده و تنها ناکامی های آن را ببینیم، بویژه که ناکامی های بسیاری هم وجود دارد. با این حال، در دل این شکست‌ها، موفقیت‌های بزرگ و کوچکی هم وجود دارد. بخش بزرگی از مهم‌ترین دستاوردها، پیشگیری از بلایایی است که به دلیل حضور آمریکا، هرگز رخ نداده اند: دستاوردهایی حیاتی که عرضه آنها دشوار است.

سیاست گذاران و عموم مردم باید درباره آنچه ایالات متحده می‌تواند در سال‌های آینده در منطقه خاورمیانه به‌دست آورد، انتظارات واقع‌بینانه‌ای داشته باشند. مشکلات این منطقه بسیار است، دشمنی‌ها عمیق‌اند، و حضور ایالات متحده هم در دهه گذشته به‌طور چشم‌گیری کاهش یافته است. با این حال، کاهش بیشتر نقش ایالات متحده خطرناک است. این منطقه مهم اما ناپایدار ممکن است بسیار پرآشوب تر و مستعدتر برای جنگ‌های بیشتر شود، آن هم با وجود رژیم‌های ضدامریکایی که قوی‌تر و پایدار‌تر شده‌اند. حضور محدود آمریکا، با همه مشکلاتش، بهتر از عدم حضور آن است.

منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/۱۱

کلید واژه ها: امریکا خاورمیانه امریکا و خاورمیانه اسرائیل امریکا و اسرائیل حمله اسرائیل به غزه حمله حماس به اسرائیل تنش در خاورمیانه


( ۴ )

نظر شما :