ایران بازنده مناقشات و نبردهای آینده
جنگ تصویرها و تصورها به زیان ایران است
دیپلماسی ایرانی: دهکده جهانی را میتوان توصیفی مناسب برای دیپلماسی عمومی و سیاستگذاران عمومی دانست که بیشتر بر ترکیب فناوری با سیاستگذاری بهخصوص در سیاستگذاری رسانهای، تبلیغات و سلطه خبر، تصویر و تصور سیاستگذاران بر شهروندان استوار است.
ترکیب فناوری با برخی پدیدههای عصر کنونی میتواند پیامدهای ناخوشایند و خطرناکی داشته باشد، ازجمله ترکیب فناوری و تروریسم، اما ترکیب فناوری با سیاستگذاری عمومی طی یک قرن اخیر به امری اجتنابناپذیر بدل شده و سیاستگذاری عمومی در همه حوزههای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، نظامی، سیاسی و ... را به فناوری های نوین و بروز وابسته کرده است.
یکی از مهمترین جلوههای وابستگی سیاستگذاری عمومی به فناوری را میتوان در فرآیند جهانی شدن یا جهانی سازی مشاهده کرد که بیشتر بر مؤلفههای ترکیب فناوریهای رسانه و تبلیغات با افکار و نیات سیاستگذاران غربی بنیان شده است. بدون تردید فناوریهای نوین بهویژه در حوزه رسانه و تبلیغات یکی از مؤلفههای برتری و گسترش هژمونی قدرتهای بزرگ جهانی بهخصوص فرهنگ و ارزشهای غربی در یک قرن اخیر بودهاند.
سیاستگذاری رسانهای و تبلیغاتی را میتوان ازجمله موفقترین، کارآمدترین و اثربخشترین حوزههای سیاستگذاری غربی برشمرد که نقش مهمی در سیاستگذاری خارجی و دیپلماسی عمومی قدرتهای بزرگ غربی نیز داشته است. جهانی شدن فرهنگ و ارزشهای غربی و آمریکایی طی یک قرن اخیر را میتوان مدیون رشد فناوریهای نوین ارتباطی در حوزه رسانه، تبلیغات و ... دانست که جهان را برای فرهنگ، ارزش، نیات و اهداف غربی به دهکدهای جهانی بدل کرده است.
در این دهکده جهانی است که دارندگان فناوریهای نوین رسانه و تبلیغ میتوانند به راحتی بر افکار عمومی شهروندان خویش و سایر جوامع اثرگذار باشند و آنان را با نیات و اهداف سیاستهای خود همراه کنند. دهکده جهانی بنا شده بر فناوری ارتباطات برای بسیاری کشورها و جوامع همچنان یک جهان بسیار بزرگ، پیچیده و دست نیافتی نشان میدهد، زیرا اینگونه کشورها از فناوریهای نوین، کارآمد و اثربخش برای حضور و قدرتنمایی در دهکده جهانی برخوردار نیستند.
در جهان آشوبناک قدرتمحور کنونی، سیاستگذاری رسانه و تبلیغات حتی از موشکها و تسلیحات فوق پیشرفته نظامی نیز اثربخشتر و کارآمدتر نشان داده و جهان در سلطه رسانهها و تصویرهای تبلیغاتی قرار گرفته است.
در چنین شرایطی بهخصوص نمایان شدن نقش سیاستگذاری رسانهای و تبلیغاتی در جنگ اوکراین به سود محور غربی، جلوههایی از نیاز گریزناپذیر به بازنگری و بازآفرینی سیاستگذاری رسانهای و تبلیغاتی ایران آشکار شده است. برخی مؤلفههای نیاز به تغییر و اصلاح سیاستگذاری رسانهای و دیپلماسی عمومی ایران را میتوان چنین مورد بررسی قرار داد:
یکم - قدرت نرم و جنگ سایبری: در جهانی که قدرت نرم بنیان شده بر ارزشها و فرهنگهای غربی و آمریکایی بر دهکده جهانی مسلط شده و سایر فرهنگها را مورد تهدید و زوال قرار میدهند، ایران همچنان بر جنگ نرم اصرار دارد. جنگ نرم که همان توصیف مورد علاقه طرف ضعیف فرآیند جهانی شدن محسوب میشود، بر مقابله نامتقارن بهخصوص در حوزههای اقتصادی، نظامی، صنعتی و ... با توسل به جنگ سایبری و مقابله سخت با مؤلفها و جلوههای قدرت نرم رقیبان استوار است.
قدرت نرم جهان توسعه یافته با برخورداری از جذابیتهای اقتصادی، رفاه و آسایش زندگی غربی و آمریکایی که غرب را به سرزمین موعود برای شهروندان جهان بدل ساخته است را میتوان در موجهای فراگیر و مداوم مهاجرت قانونی و غیرقانونی به سوی اروپا و آمریکا مشاهده کرد. در چنین شرایطی سخن گفتن از قدرت نرم کشورهایی مانند ایران و حتی روسیه، چین و ... نوعی توهین به شهروندان و حوزههای علمی و تحلیلی است.
جنگ سایبری، توانایی و اثربخشی این بخش از قدرت فناوری نوین که کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه نیز از قدرتهای برتر آن در حال حاضر هستند را هرگز نباید با قدرت نرم همزاد و یکسان دانست.
جنگ سایبری که ترکیبی از قدرت هوشمند و فناوری نوین در قدرت سخت است، دارای مؤلفهها و جلوههای خاصی است که در این زمینه نیز ایران تنها به حملات سایبری به اهدافی در مراکز رقیب و دشمن بسنده کرده، توانایی اثرگذاری راهبردی و درازمدت بر این مراکز و کانونهای قدرت را ندارد. بنابراین کشورهایی مانند ایران در کنار توجه به جنگ سایبری و تقویت آن، باید به اصلاح فهم و سیاستهای خود در حوزه قدرت نرم توجه داشته و تعریف خود از قدرت نرم را با مؤلفههای جهانی آن تطبیق کنند.
دوم - جنگ اوکراین و نمایش برتری سیاستگذاری رسانهای غرب: تهاجم روسیه به اوکراین و فضای رسانهای و تبلیغاتی این جنگ طی تنها دو ماه اخیر نشان داده که قدرت و برتری غرب و آمریکا در هدایت و کنترل افکار شهروندان جهان در راستای اهداف و نیات محور غربی بسیار فراتر از توان و ظرفیت سایر بازیگران نظام جهانی و حتی روسیه و چین است.
کنش فراگیر و اثرگذار سیاست رسانهای غربی در قالب یک دیپلماسی عمومی متحد علیه روسیه و تهاجم این کشور به اوکراین که سبب ظهور موجی از نفرت و بیزاری از اقدام دولت پوتین علیه اوکراین شده را میتوان بسیار کارآمدتر و اثربخشتر از وعده ارسال میلیاردها دلار تسلیحات و تجهیزات نظامی دانست که تاکنون به اوکراین داده شده است.
سنگینترین تهاجم رسانهای و تبلیغاتی قرن اخیر را میتوان حمله رسانهای غرب بهخصوص ایالات متحده آمریکا و برخی متحدان شرقی آن مانند ژاپن به روسیه محسوب کرد که خود میتواند نمادی از یک الگوی دیپلماسی عمومی جهانی کارآمد باشد.
هانس جی مورگنتا در اثر بینظیر خود "سیاست میان ملتها"، اقناع، مصالحه و تهدید به توسل به زور را به عنوان سه ابزار دیپلماسی معرفی میکند و مینویسد: «فن دیپلماسی عبارت است از تأکید درست در هر لحظه خاص بر یکی از این سه وسیلهای که در دسترس آن قرار دارد.»1 که اکنون در جنگ اوکراین فن دیپلماسی اثربخش محور غربی در قالب دیپلماسی عمومی و بهرهگیری از ابزار "اقناع" افکار و اذهان شهروندان جهان و حتی شهروندان روسیه علیه اقدام جنگی دولت پوتین ظهور کرده است.
جنگ اوکراین بیشتر از آنکه بر سیاستهای نظامی و نقشههای عملیات نظامیان اتکا کرده و پیش برود، با سیاست رسانهای، تبلیغاتی و عملیات تصویرسازی و خبرسازی محور غربی از اقدامات و جنایات ارتش روسیه دچار تغییر مسیر به سوی جنگ روایتها و تصورات سیاستگذاران و حکمرانان برای تسلط بر جهان و تعریف نظم نوین جهانی شده است.
سوم - قدرت رسانهای و تبلیغی ایران در انزوای فراگیر: در حالی که ایران به عنوان یکی از مدعیان برتری منطقهای و جهانی در حال فعالیت است، سیاستگذاری رسانهای و تبلیغاتی این کشور دارای ضعف و ناتوانی بارز در همراهی و حمایت از سیاستهای راهبردی ایران است.
قدرت رسانهای و تبلیغاتی ایران در انزوایی فراگیر قرار گرفته که نهتنها توانایی اثرگذاری بر افکار عمومی خارجی را ندارد، بلکه در اقناع افکار شهروندان خویش نیز ناتوان و عاجز نشان داده است.
در شرایطی که رسانههای توانمند و سیاستهای اثربخش تبلیغاتی در حال حمایت و هدایت سیاستگذاری عمومی و سیاست راهبردی قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای هستند، سیاستگذاران رسانه و تبلیغ ایران حتی از اثرگذاری بر شهروندان خویش نیز ناتوان هستند!
ناتوانی رسانهای، تبلیغاتی بهخصوص ضعف شدید ساختار و کارگزاران سیاستگذاری رسانهای و دیپلماسی عمومی را میتوان در رویدادهایی مانند ترور شهید سلیمانی، سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در آسمان تهران، اعتراض شدید بنزینی 1398، اعتراضات شدید قطع برق و آب تابستان 1400، حتی در اجرای مرحله جدید هدفمندسازی یارانهای توسط دولت آیت الله رئیسی در بهار 1401 به خوبی مشاهده کرد.
این ناتوانی و ناکارآمدی سیاستگذاری رسانه، تبلیغات و دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی و روابط بینالمللی ایران نیز قابل پیگیری است. ضعف و نابسامانی رسانهای ایران در تحولات منطقهای و عدم توانایی ساختارها و کارگزاران سیاست رسانه و دیپلماسی عمومی ایران در دفاع و حمایت از سیاستهای راهبردی ایران در مقابل رقیبانی مانند ترکیه در رویدادهای عراق، آذربایجان و ...، عربستان در تحولات عراق، پاکستان و حتی لبنان، ... و حتی شکست از تیم رسانهای گروه ستیزهجوی طالبان در رقابت رسانهای در رویدادهای مرزهای شرقی را میتوان ازجمله آسیبهای سیاست رسانهای ایران به اهداف راهبردی و سیاستگذاری خارجی ایران در منطقه و جهان قلمداد کرد.
*
با وجود برخی قابلیتهای قدرت سایبری ایران و موفقیت آن در حوزههایی از جنگ سایبری، به صراحت میتوان ادعا کرد که ایران در رقابتها و نبردهای رسانهای و تبلیغاتی، شکستهای سنگینی را متحمل شده و با ادامه روند کنونی سیاستگذاری رسانهای و دیپلماسی عمومی در آینده نیز بازنده هر نبرد رسانهای خواهد بود.
شکست در نبرد نرم افکار عمومی طی چند دهه اخیر بهویژه سالهای گذشته به روندی تکراری از سیاستگذاری رسانهای و دیپلماسی عمومی نابسامان و ناکارآمد ایران بدل شده است. افکار عمومی داخلی، منطقهای و جهانی با کوچکترین تحریک و تهییج از سوی رقیبان و دشمنانی مانند ترکیه، عربستان، امارات متحده عربی، اسرائیل، ایالات متحده امریکا، به تقابل و تهاجم علیه سیاستهای نظام جمهوری اسلامی متمایل و خیلی زود وارد مرحله اعتراض و آشوب اجتماعی و سیاسی علیه نظام میشوند.
جنگ اوکراین نشان داده که توان و اثربخشی قدرت سایبری مدعیانی مانند ایران و روسیه برای دفاع از سیاستهای راهبردی به شدت ضعیف است. شرایط کنونی جنگ اوکراین مؤلفههای کارآمدی و اثربخشی قدرت سایبری ایران در مناقشات و جنگهای آینده را به شدت ضعیف و ناکارآمد نشان میدهد.
توان و اثربخشی بالای سیاست رسانهای و تبلیغاتی اوکراین و حامیانش علیه روسیه را میتوان با توان بالای مخالفین و ایرانیان خارجنشین علیه نظام جمهوری اسلامی مقایسه کرد که در نهایت به شکست سیاستهای رسانهای و دیپلماسی عمومی ایران منجر میشود.
*
هژمونی آینده منطقهای و جهانی برای قدرتهایی است که بتوانند جنگ تصورها، تصویرها و خبرسازیها را به سود خود و منافعشان هدایت و مدیریت کنند. نابسامانی و ناکارآمدی سیاستگذاری رسانهای، تبلیغاتی و دیپلماسی عمومی ایران در داخل کشور و در صحنه جهانی، سبب شده است تا افکار عمومی جهانی و حتی شهروندان ایرانی نسبت به سیاستها و اهداف نظام در داخل، سیاست خارجی و روابط بینالملل بیاعتماد شده و ایران در وضعیت بسیار شکننده اقناعسازی و اعتمادآفرینی قرار گیرد.
وضعیت سیاست رسانهای و دیپلماسی عمومی ایران به گونهای وخیم شده است که حتی اگر ایران در مقابل گروههای ستیزهجو و مستبد تروریستی مانند داعش، طالبان و ... نیز قرار گیرد، مورد حمله رسانهای غربی، عربی و بلکه برخی محافل داخلی قرار گرفته و افکار عمومی علیه دولت و نظام جمهوری اسلامی موضع خواهند گرفت!
سیاستگذاران عمومی ایران باید از خواب بیدار شده و در کنار تقویت حوزههای نظامی و موشکی، فکری اساسی برای سیاستگذاری رسانهای، تبلیغاتی و دیپلماسی عمومی ایران داشته باشند که در وضعیت کنونی نابسامان و ناکارآمد نشان داده و در آینده نیز ایران را به بازنده بزرگ رقابتهای منطقهای و جهانی بدل خواهد کرد.
منابع:
1- مورگنتا، هانس جی. سیاست میان ملتها. ترجمه حمیرا مشیرزاده. تهران، وزارت امورخارجه. چاپ چهارم 1389، ص 849
نظر شما :