نبردی که برای سلطه گری و نژادپرستانه است

رمزگشایی جنگ اوکراین بر مبنای نظریه "اغفال"

۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۱۰۴۷۹ اروپا نگاه ایرانی
نویسنده خبر: سید وحید کریمی
وحید کریمی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: جنگ روسیه و غرب، جنگ برای سلطه گری و نژادپرستانه است. هرچند عوامل اقتصادی و دسترسی به منابع انرژی سیبری در دستور سیاسی غرب قرار دارد اما؛ نکته مهم؛ اختلاف "نوع حکومت داری" هم هست. تاریخ بیانگر پیشروی غرب به طرف شرق است. قبلا آلمان مرز شرق و غرب بود و اکنون اوکراین مرز شرق و غرب شده است.
رمزگشایی جنگ اوکراین بر مبنای نظریه "اغفال"

دیپلماسی ایرانی:

خلاصه

فقدان استمرار در سیاست خارجی امریکا چنانچه در دوران ریاست جمهوری ترامپ و بایدن مشهود است؛ باعث شده تا دولت انگلیس در بزنگاه های مختلف، با استفاده از قدرت سخت امریکا، سیاست های لندن را بر نظم جهانی حاکم کند. انگلیس 4 دغدغه سیاست خارجی دارد که دولت بایدن زمینه عملیاتی کردن آنها را فراهم کرد. درهم تنیدگی سیاسی دو کشور انگلیس و امریکا باعث شده انگلیس نقش قدرت نرم و امریکا نقش قدرت سخت را ایفا کنند اما نکته قابل تعجب؛ مخالفت کشورها با امریکاست درحالی‌که به نظر می رسد باید قدرت نرم حاکم بر تفکر نظم جهانی را هدف قرار داد.    

چارچوب نظری

بر مبنای تفکر سیاسی تعدادی نخست وزیران انگلیس می توان نظریه جدیدی را پی ریزی کرد تا کمک کننده به شناخت نظم سیاسی حاکم بر روابط بین الملل باشد. از سال 1945، به دلیل کم تجربگی تعدادی روسای جمهوری امریکا، "قدرت سخت امریکا" مورد استفاد تعدادی از نخست وزیران انگلیس قرار گرفت. (1) لندن سیاست خارجی امریکا را به گونه ای هدایت کرد تا سیاست انگلیس در روابط بین الملل حاکم شود. با اسناد آشکار شده توسط اداره اسناد انگلیس، می توان سیاست بین الملل را مجددا با "نگاه ایرانی" نظریه پردازی کرد. در دهۀ 1940 میلادی، وینستون چرچیل، نخست وزیر وقت انگلیس، فرانکلین روزولت، را برای "نظم جهانی بعد از جنگ جهانی دوم" اغفال کرد. چرچیل موفق شد زیرا اطلاعات جدید ثابت می کند. مجدداً در دهۀ 1960، با فاصله بیست سال، هارولد مک میلان به خاطر وابستگی متقابل امریکا و انگلیس در تولید سلاح اتمی، جان اف کندی را اغفال کرد تا استقلال امنیتی اروپا با محوریت ژنرال شارل دوگل، رئیس جمهوری وقت فرانسه را کنترل کند. مک میلان هم موفق بود زیرا اسناد آشکار شده وزارت امور خارجه انگلیس اثبات می کنند. (2) در دهۀ 1980، مجددا با فاصله بیست سال، مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت انگلیس، رونالد ریگان، خود را در ساماندهی نظم جهانی بعد از سقوط شوروی هدایت کرد. تونی بلر، نخست وزیر انگلیس دهه 2000، بیست سال بعد، جورج بوش پسر را "اغفال" کرد تا مداخله لیبرالیستی را در حمله نظامی به عراق اجرا کند. (3) 

مک میلان، نخست وزیر دهه 1960 انگلیس معتقد بود: "انگلیس برای امریکا مثل یونان برای امپراتوری رم است. یونانی ها زیرک تر از رومی ها بودند؛ مدیریت امور را در دست داشتند و به رومی ها هم نمی گفتند. انگلیس در رابطه با امریکا باید همچون یونانی ها برای رومیان باشد." (4) 

کمی بعد از تجاوز انگلیس و امریکا به عراق، تونی بلر، نخست وزیر انگلیس در کنگرۀ امریکا گفت: "اگر شهروندان امریکایی سوال کنند چرا ما امریکایی ها باید در جنگ عراق شرکت کنیم؟ بگویید سرنوشت چنین جایگاهی برای امریکا ترسیم کرده و در این برهۀ زمانی تکلیف بر دوش امریکایی هاست تا انجام وظیفه کنید." (5) این ها مثال های خوبی برای اثبات نظریۀ "اغفال" و ترسیم نگاه ایرانی به سیاست بین الملل است. 

مشروعیت مداخله در امور دیگر کشورها را اول بار تونی بلر در آوریل سال 1999 در شیکاگو ارائه و بر استراتژی امنیت ملی امریکا تحمیل کرد. استراتژی "اقدام پیشدستانه" (6) امریکا در واقع؛ همان تفکر طراحی شده در لندن است. پوتین هم در تجاوز به اوکراین از دکترین بلر پیروی می کند و باید بپذیریم ابرقدرت ها برای تجاوز به دیگر کشورها توافقی نانوشته دارند. (7)

رمز گشایی از جنگ اوکراین بر مبنای "نظریه اغفال"

دغدغه های سیاسی دولت انگلیس در سیاست بین الملل شامل 4 محور بود که از طریق دولت بایدن در کاخ سفید آنها را در مسیر دلخواه لندن قرار داد؛ 1- دونالد ترامپ، رئیس جمهوری قبلی امریکا اعتقادی به ماهیت وجودی و تقویت پیمان نظامی ناتو نداشت و روسیه و شخص ولادیمیر پوتین را متحد امریکا می دانست. 2- سیاست نگاه به شرق دولت آلمان دغدغه دیگر لندن بود که از طریق انرژی، تداعی گر نوعی همزیستی مسالمت آمیز بین آلمان با روسیه بود. 3- نفوذ روسیه در اروپا در حال افزایش بود و با منافع انگلیس مغایرت داشت. (8) 4- بلندپروازی فرانسه در تشکیل ارتش مستقل اروپایی می توانست به عنوان قطب سوم قدرت در روابط بین الملل مطرح باشد و انگلیس با خروج از اتحادیه خواهان چنین جایگاهی برای فرانسه نبوده و نیست. با اخراج اجباری ترامپ از کاخ سفید و متعاقبا سیاست چندجانبه گرایی دولت جو بایدن و رابطه ویژه بین انگلیس و امریکا، زمینه "اغفال" یا هدایت سیاست خارجی واشنگتن برای لندن فراهم شد تا؛ 1- پیمان نظامی ناتو را تثبیت و تقویت کند. 2- سیاست مهار روسیه را در دستورکار مجموعه کشورهای غربی قرار دهد. 3- سیاست خارجی آلمان را از نگاه به شرق به اطاعت از آنگلوساکسون تغییر دهد. 4- انگلیس توانست با قربانی کردن اوکراین؛ علاوه بر اغفال امریکا، مهار روسیه و کنترل آلمان، (9) اندیشه استقلال نظامی اروپا با محوریت فرانسه را در هاله ای از ابهام فروبرد. 

با عینک لندن، اوکراین باید زمینه عصبانیت پوتین برای اهداف چهارگانه انگلیس را اجرا می کرد. عدم دخالت ناتو می تواند به معنی چراغ سبز به روسیه باشد تا اروپا و امریکا متحد شوند. اعتراض رئیس جمهوری اوکراین به ناتو بیانگر قول جعلی عضویت و افتادن در تله جنگ است. تا زمانی که جو بایدن، رئیس جمهوری امریکا در کاخ سفید است، نظریه اغفال به نفع انگلیس حاکم است و چنانچه در سال 2024 دونالد ترامپ بازگردد، انگلیس مجددا با مشکل در سیاست خارجی مواجه خواهد شد. نظریه اغفال دائمی و پیوسته نیست و در دوران ریاست جمهوری ترامپ حاکم نبود اما در بزنگاه های تاریخ، فرصت هدایت سیاست خارجی امریکا برای انگلیس فراهم می شود تا از "قدرت سخت امریکا" برای اجرای سیاست های لندن استفاده کند. برای تشخیص اغفال یا عدم اغفال سیاست خارجی امریکا توسط لندن باید؛ "رابطه ویژه" بین انگلیس امریکا را رصد کرد. اروپا نه تنها همواره مرکز تنش سیاسی امنیتی در روابط بین الملل بوده بلکه؛ لندن مرکز طراحی سیاست بین الملل است با این تفاوت که مقامات در لندن پشت نقاب واشنگتن و مسکو پنهان می شوند تا مورد انتقاد واقع نشوند. انگلیس از اینکه با تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، پیمان نظامی ناتو تثبیت شد ابراز خرسندی کرد و حمایت بیشتر نظامی با اعزام نیرو و تسلیحات برای قدرتمند شدن ناتو را در دستورکار وزارت دفاع قرار داده است. (10) سفیر انگلیس در واشنگتن گفت اقدام پوتین باعث افزایش قدرت ناتو و اتحاد فراآتلانتیکی شد. (11) 

نگاه ایرانی به بحران اوکراین

جنگ روسیه و غرب، جنگ برای سلطه گری و نژادپرستانه است. هرچند عوامل اقتصادی و دسترسی به منابع انرژی سیبری در دستور سیاسی غرب قرار دارد اما؛ نکته مهم؛ اختلاف "نوع حکومت داری" هم هست. تاریخ بیانگر پیشروی غرب به طرف شرق است. قبلا آلمان مرز شرق و غرب بود و اکنون اوکراین مرز شرق و غرب شده است. باید نسبت به جذابیت حکومت داری غرب برای ملت ها آگاه بود. چگونگی رابطه ملت و دولت بسیار مهم است. جمهوری اسلامی ایران با حکومت هایی محصور است که فاصله بین ملت ها و دولت ها در حال افزایش است. اگر نظریه اغفال یا "نگاه ایرانی سیاست بین الملل" در رمزگشایی جنگ اوکراین پذیرفته شود، می توان سیاست خارجی آرام بخشی را برای جمهوری اسلامی ایران انتظار داشت. رصد روابط انگلیس و امریکا به عنوان یک واحد سیاسی و توجه به سنجش روابط ملت/دولت؛ دو عامل مهم در آرام زیستن در نظم جهانی بهم ریخته است.

پاورقی ها و منابع:

1-Manipulate

2- Public Record Office-PRO

3- Prime Minister speech: "Doctrine of the International Community", at the Economic Club, Chicago, 10 Downing Street, 24 April 1999. 

4- Randall B. Woods & Howard Jones, Dawning of the Cold War: The US' quest for order, (University of Georgia Press – 1991), pp. 11-12. 

5- Prime Minister's speech to the US Congress, 10 Downing Street, 18 July 2003.

6- Pre-emption

7 - ریچارد هاووس، رئیس شورای روابط خارجی نظریه مبنی بر همکاری ابرقدرت ها برای کنترل قدرت ها و بحران های منطقه ای ارایه داده است.

8- مک میلان، نخست وزیر اسبق انگلیس هدف از تاسیس ناتو را اینگونه ترسیم کرد؛ متعهد کردن امریکا به دفاع از اروپا، دور نگهداشتن روسیه از اروپا و کنترل آلمان بود.

9- US IN, Russia OUT, German DOWN

10- UK to offer major NATO deployment amid Ukraine crisis https://www.aljazeera.com/news/2022/1/30/uk-offers-major-nato-deployment-amid-ukraine-crisis

11- British ambassador to US says Putin's 'destabilizing' behavior is strengthening NATO alliance https://www.foxnews.com/media/putin-ukraine-strengthening-nato-allies-british-ambassador
 

سید وحید کریمی

نویسنده خبر

دیپلمات و دکترای روابط بین الملل که در حال حاضر در گروه اروپا/امریکای دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه فعالیت دارد. 

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: اوکراین جنگ اوکراین روسیه و اوکراین ایران و روسیه ایران و اوکراین حمله روسیه به اوکراین انگلیس انگلیس و روسیه سید وحید کریمی روسیه و اروپا امریکا و اروپا و روسیه


( ۱ )

نظر شما :

رفیعیان اتشپز ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۳:۴۶
با تشکر از جناب وحید کریمی، واژه شرق وغرب از زمان فروپاشی ( کومونیسم و اتحاد جماهیرشوروی ) تاریخ مصرفش تمام شده ،یعنی بکارگیری اصطلاح شرق وغرب مفهوم واقعی ندارد چون منظور از شرق در اصل پیمان ورشو بود در مقابل پیمان ناتو ، حالا که پیمان ورشو (شرق) متلاشی واز بین رفته بکارگیری لغت شرق وغرب بی مفهوم است. و فدراسیون روسیه هم باید قبول کند که نه پیمان ورشو باقیست ونه اتحاد جماهیر شوروی، بلکه هر کدام از ۱۴ جمهوری سابق اتحاد شوری سابق راه مستقل ودیگری در پیش گرفته مثل استونی،لتونی،لیتوانی که عضو ناتو شده شده اند واعضای سابق پیمان ورشو هم عضو پیمان ناتو شده اند( لهستان،رومانی،بلغارستان،مجارستان، یوگسلاوی سابق، المان متحد شده دیوار برلین فرو ریخته، یعنی شرق به نوعی داخل غرب استحاله شده ،به غیر از روسیه که هنوز هم رویای سلطان جنگلی در سر دارد غافل از اینکه سلطان بی یال دم وبی چنگال وبی دندانی بیش نیست ،وباید قبول کند که نتنها سلطان نیست بلکه درسطح یک گربه در مقابل سلطان هم نیست! امروز موجودیت فدراسیون روسیه واینکه سهم کدام قدرت نوظهور خواهد شد مورد بحث است، وفرار به جلو امریکا در اصل ناشی از نگرانیش از تحرک اژدهای زرد چین است که در یک غفلت امریکا صاحب سرزمینهای بیکران روسیه شود، جمعیت ۱۴۳ میلیونی فدراسیون روسیه که بیش از یک سومش اقوام غیر روس واکثرا مسمان و با اقلیتهای چندین میلیونی از ملل سابق اتحاد شوروی، در اصل نفوس روسها نزدیک ۵۰ در صد جمعیت است که در مقابل تضادها وتبعیضهای شدید قومی ومذهبی دوام چندانی نخواهد داشت،ودیر یا زود طعمه همسایگان قویتر خواهد شد، واتفاقا ترس پوتین وحملات دیوانه وار به گرجستان و اوکراین ناشی از این ترس است که در پی را حلی دنبال نجات است، زمانیکه اوکراین ودیگر جمهوریهای سابق شوروی بدون نیاز به برادر بزرگ به پیشرفت شگفت انگیز اقتصادی وسیاسی ونظامی رسیده اند وروسیه هنوز به اتکای فروش نفت وگاز توانسته سر پا بایستاد، لاجرم چشم دیدن پیشرفت اوکراین ودیگر جمهوریها را ندارد ودنبال فرمول زمین سوخته نسبت به انها شده، تا بلکه به این طریق غرور تحقیر شده اش را اقناع ومداوا کند. ناگفته نماند که روسها در اواخر قرن ۱۵ توانستند از تاتارها وموغولها استقلال گرفته وچندان تاریخ شکوفا مثل یونان،رم،مصر،چین ندارند وبه بهای منقرض کردن دها قوم سرزمین بیکران سیبری توانسته است امروز چماق بدستی کند که غروب داستان قوم روس هم رسدیده است، چون برای ظالمان ماندگاری در این جهان میسر نیست.
ابراهیم قدیمی ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۳:۵۴
جذابیت حکومت غرب برای برخی ملتهای بدون سازمان سیاسی لازم وشرایط اقتصادی علاقمندی کودکانه است یا علاقمندی متعقلانه۔پینو کیو هم شهر بازی را خیلی دوست داشت وتغییر ماهیت داد۔
امیر ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۸:۱۲
آدم وقتی میبینه این همه نظرات دایی جان ناپلئونی و همچنین چپگرایی از نوع روسفیلی در این سایت منتشر میشه واقعا نا امید میشه! چه از منظر مقالات چاپی و چه از نظر کسانی که زیر این مقالات نظر میدن. واقعا تاسف باره. با این طرز فکرها حداقل تا یک قرن آینده هیچ امیدی برای اصلاح وضع مملکت وجود نداره! بالاخره این سایت یکی از فنی ترین سایت های سیاست خارجی در مملکت هست و بازتاب نگاه کلی جامعه روشنفکری ایران امروز ماست.
محمد ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۹:۱۴
غیر ممکن است که من و شما این چیزها را بدانیم اما نخبگان امریکایی نفهمند ! پس ماجرا بزرگتر از فریب است ، پیمان آمریکا، استرالیا و بریتانیا که مدتی قبل صورت گرفت ، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و برهم خوردن قرارداد فروش زیردریایی های فرانسوی ، همگی خبر از نظم نوین جهانی می دهد که روسیه هم دقیقا با دانستن اینکه چتر حمایت نظامی امریکا از اروپا برداشته شده ، در اولین فرصت ، کاری را کرد که دهه ها آرزوی آن را داشت اما جراتش را نه . امروز دنیا شاهد یک دو قطبی جدید است، از یک طرف پیمان آکوس (AUKUS) و از طرف دیگر چین . امریکایی ها بعد از چندین دهه ، اروپا و خاورمیانه را رها کرده اند و شاهد این هستیم که هم در خاورمیانه و هم در اروپا شاهد یک جنگ قدرت به دلیل خلا، به وجود آمده هستیم. آینده اروپا در دست مشارکت آلمان و فرانسه است ، اما این دو کشور آنقدر ضعیف شده اند و دولت های رفاه اجتماعیشان ، آنقدر مردم را در ناز و نعمت رها کرده اند که هیچ کس حاضر نیست ، دوباره با واقعیت های سخت جهان روبرو شودو زندگی پر زرق و برق امروزشان را رها کنند و دوباره مانند یک قرن پیش برای حفظ موجودیت خود دست به جنگ های خونین بزنند.
خسرو ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۹:۴۳
روابط ملت دولت در مورد همسایه ها ؟ یا ایران ؟ نگاه ایرانی سنتی به نفوذ انگلیس مبالغه آمیز نیست؟ روسیه با حدود دو برابر جمعیت المان و توان اقتصادی یک بیستم المان ، پنجاه برابر المان سرزمین در اختیار دارد و جالب اینکه ثلث سرزمین ایران را هم جدا کرده بود -- مثل یک غول اعجوبه که توان حرکت ندارد به نظر من تنها اورپایی ها نیستند که میخواهند مرزهای روسیه را تحدید کنند حتی چین هم نیم نگاهی به تسخیر سیبری دارد و ژاپن هم جزایر کوریل را میخواهد
ناشناس ۲۳ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۱:۵۳
نوشته اید: "چنانچه در سال 2024 دونالد ترامپ بازگردد، انگلیس مجددا با مشکل در سیاست خارجی مواجه خواهد شد" اگر جمهوریخواه دیگری غیر از ترامپ بیاید چطور؟ بالاخره ترامپ هم مسن است و شاید تا 2024 اتفاقی برایش بیفتد که قادر به شرکت در انتخابات نباشد (مرگ، بیماری شدید و...).
وحید کریمی ۰۳ شهریور ۱۴۰۱ | ۱۱:۳۱
ممنون از عزیزانی که پیگیری کردند ….. سیاست بین الملل باید رصد شود … پیش بینی دشوار و باید انعطاف پذیر و آماده پذیرش تغییرات …. انتخابات در غرب را هم می‌توان مهندسی کرد …. در ۲۰۲۴ توافقی اتمی بین انگلیس و امریکا باید امضا شود که نظم آنگلوساکسونی را تا ۲۰۳۴ تضمین می کند ….. هنر دولت ها در انگلیس امضای این توافق است که هر ده سال باید تمدید شود و کنگره هم مخالف است …. می توان کاری کرد اگر هوشیار باشیم …..