مسکو در برابر دو راهی

روسیه و اوکراین، امنیت یا ناامنی

۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۱۶:۰۰ کد : ۲۰۱۰۴۷۷ اروپا انتخاب سردبیر
پاتریک ساهاکیان در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: بحث امنیت و قدرت در نظام انارشی بین المللی برای بازیگران این نظام بسیار پیچیده و نیاز به بررسی عمیق دارد. از دیدگاه فراخ نگارانه نظریه پردازان مکتب کپنهاک روابط بین الملل که می توان این دیدگاه را نقطه تلاقی و همفکری با نوواقع گرایان طرفدار دولت محوری دانست، در نظام اقتدارگریز بین الملل، قدرت یک کشور در بر گیرنده قدرت ایدئولوژی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و قدرت سیاسی است. با این نظر می توان در نظر داشت که مسکو هرگز اجازه نمی دهد جمهوری های منطقه ای، ایدئولوژی حاکم را با هویت و ایدئولوژی های دیگر جایگزین نماید و آن را ناامنی یا تهدید برای خود می داند.
روسیه و اوکراین، امنیت یا ناامنی

نویسنده: پاتریک ساهاکیان، دانشجوی دکترای روابط بین الملل 

دیپلماسی ایرانی: در سال ۱۹۱۹ میلادی؛ وودرو ویلسون، رییس جمهوری ایالات متحده امریکا، برخلاف دکترین مونروییه که در سال ۱۸۲۳ میلادی انزوای امریکا را مد نظر قرار داد، ایجاد جامعه ملل را با هدف جهانشمولی ایالات متحده بر اساس دکترین نهادگرایی پایه گذاشت. ایالات متحده هرگز عضو جامعه ملل به واسطه مخالفت مجلس سنا با این طرح نشد. تا اینکه بعدها در سال ۱۹۴۶ میلادی به عضویت سازمان ملل که وارث جامعه ملل بود، درآمد. ایجاد ناتو نیز  انگیزه ای مبنی بر جهان شمولی ایالات متحده بر اساس نظریه نهادگرایی ویلسون بود که در سال ۱۹۴۷ با رویه محدودسازی ایدئولوژی شرق ( کمونیست) ایجاد شد. 

تحول در نظام بین الملل پس از سال ۱۹۹۱ همزمان با فروپاشی اتحادجماهیر شوروی که مظهر آن ویرانه های دیوار برلین بود، بسیاری از اندیشمندان روابط بین الملل را بر آن داشت که نظام لیبرال پیروز میدان بوده و میشل فوکویاما در کتاب معروف خود به نام “ پایان تاریخ” پیروزی ‌مطلق نظام لیبرال را بر جهان اعلام کرد، این در حالی است که خیلی زود سیاست پوتینیسم در روسیه به دنبال حاکمیت بر جمهوری های استقلال یافته ظهور کرد. 

این در حالی است که ناتو به‌ واسطه پایان جنگ سرد، از هدف اصلی خود خارج و‌ قدرت نظامی ناتو تبدیل به بازوی اجرایی سازمان ملل از یکطرف و از طرفی دیگر نیروی تدافعی برای اروپا شده است. اما بخش عمده بودجه نظامی این نهاد بر عهده ایالات متحده بوده و این امر عملیات نظامی این نهاد را تحت شعاع قرار داده است. با این رویه هژمونی ایالات متحده را نیز چه در سطح نظام بین الملل و منطقه ای دچار لغزش کرده و به روایت فوکویاما امریکا را تبدیل به ببر کاغذی کرده است.

پس از عبور از این مقدمه باید در نظر داشت؛ حمله نظامی کرملین به اوکراین را می توان در سطح تحلیل بخش امنیت سیاسی روسیه تحلیل و تبیین کرد. از دیدگاه باری بوزان؛ امنیت سیاسی را می توان حفظ ساختارهای سیاسی، هویت و ایدئولوژی هایی که باعث مشروعیت دادن به نظام سیاسی می شود در نظر گرفت. حال در نظر داشته باشید بررسی امنیت بدون رهیافت های منطقه ای معنی ندارد. روسیه به عنوان قدرت بزرگ منطقه ای همپوشانی سیاست منطقه ای را در روابط بین الملل برای جمهوری های استقلال یافته از آن خود می داند، اما نافرمانی رهبران پوپولیست همچون رییس جمهور گرجستان، اوکراین و همچنین نخست وزیر ارمنستان ناامنی را برای نظام سیاسی حاکم بر مسکو رقم می زند و باید انتظار داشت که روندی بجز از دست دادن حاکمیت بر سرزمین را برای جمعیت کشورشان به ارمغان نخواهد آورد.  

بحث امنیت و قدرت در نظام انارشی بین المللی برای بازیگران این نظام بسیار پیچیده و نیاز به بررسی عمیق دارد. از دیدگاه فراخ نگارانه نظریه پردازان مکتب کپنهاک روابط بین الملل که می توان این دیدگاه را نقطه تلاقی و همفکری با نوواقع گرایان طرفدار دولت محوری دانست، در نظام اقتدارگریز بین الملل، قدرت یک کشور در بر گیرنده قدرت ایدئولوژی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی و قدرت سیاسی است. با این نظر می توان در نظر داشت که مسکو هرگز اجازه نمی دهد جمهوری های منطقه ای، ایدئولوژی حاکم را با هویت و ایدئولوژی های دیگر جایگزین نماید و آن را ناامنی یا تهدید برای خود می داند. بحث امنیتی کردن را می توان از اندیشمندان رشته روابط بین الملل روایت کرد و در نظر داشت که چه کسی، چه چیزی را به واسطه چه شرایطی امنیتی می داند. پوتین در این روزها نزدیکی هر کدام از جمهوری های استقلال یافته به غرب را برای خود ناامنی دانسته و با ان برخورد می کند. این در حالی است که دولتمردان باید بدانند چه چیزی را به چه بهایی می توانند به دست آورند یا به عبارتی چه هزینه ای برای به دست آوردن چه چیزی باید پرداخت کنند. 

تنگنا یا دوراهی امنیتی زمانی ایجاد می شود که یک موضوع برای یک رهبر دولت دیدگاه امنیتی به خود گرفته و تهدید محسوب می شود در حالیکه برای رهبر کشور دیگر این مفهوم را منعکس نمی کند. در باب تحرکات اکراین برای عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو؛ نگرانی نفوذ سیاسی و نظامی در چارچوب سطح تحلیل منطقه ای، امنیت روسیه را با نگرانی همراه می ساخت. این در حالی بود که زلنسکی با در نظر گرفتن حمایت های غرب و ناتو به فکر افزایش قدرت بود. اما آنچه مسلم بود تامین امنیت بیشتر با قدرت گرفتن همراه بود (به نظر زلنسکی) و این افزایش قدرت که می توانست امنیت بیشتر را برای اکراین بهمراه آورد به نوعی ناامنی برای روسیه را در معادلات ذهنی رهبر کرملین نقش انداخت. از این رو باید در نظر داشت ایجاد امنیت بیشتر اکراین ناامنی را برای روسیه به دنبال داشته و نهایتا این ناامنی روسیه برامنیت اکراین سایه انداخت.   

امنیتی کردن یا امنیت زدایی: باری بوزان از بنیانگذاران مکتب کپنهاگ در پاسخ به انتقاد به نگاه وی بر اساس در نظر گرفتن تهدیدهایی فراتر از تهدید نظامی که حاصل ان تعدد مسایل امنیتی خواهد شد، بحث امنیت زدایی را مطرح می کند و در نظر دارد هر آنچه به عنوان تهدید شناسایی می شود را باید در نظر گرفت اما آنچه به عنوان تهدید، امنیت را نمی تواند به خطر بیندازد، باید آنرا در زمره غیر امنیتی جای داد و بار امنیتی بدان نداد. شرایط و اختلافات موضوعه کریمه در طی دوره زمانی حدود بیست ساله خود در حالی که خوشایند طرفین نبود اما برای رهبر کرملین به عنوان تهدید امنیتی نبود، اما تمایل زلنسکی به عنوان یک رهبر برای به عضویت در ناتو را می توان اقدامی دانست که به نظر پوتین، تهدید جدی علیه امنیت روسیه قلمداد شد و از حالت امنیت زدایی خارج و در جایگاه امنیتی به عنوان یک موضوع امنیت ذهنی به امنیت عینی مبدل شده، تغییر وضعیت داد. 

در شرایط فعلی بدون ورود به بحث قدرت از دیدگاه اندیشمندان و صاحب نظران آن، باید در نظر داشت نخست؛ بر اساس منشور  پیمان اتلانتیک شمالی ( ناتو) حفاظت اعضای این پیمان در مقابل تهدید دیگران مد نظر است و در شرایط فعلی اوکراین عضو این پیمان نیست. این در حالی است در صورت عضویت نیز ناتو و اتحادیه اروپا توان مدیریت بحران برای اعضا خود را ندارند. ( موضوع قابل واکاوی است اما در این مبحث نمی گنجد) دوم؛ امریکا متحد هیچ کشوری نیست در صورت وجود فایده وارد اتحادها می شود و پس از کسب منفعت از آن اتحاد خارج می شود. پس قطعا نمی تواند متحد اوکراین باشد. سوم؛ تراز تجاری خصوصا در زمینه انرژی مراودات روسیه با کشورهای اروپایی بسیار بالا بوده و تحریم روسیه در دراز مدت منافع اروپایی ها را تحت شعاع قرار خواهد داد. چهارم؛ اوکراین منبع و انبار غلات و‌خصوصا گندم اروپا محسوب می شود، این در حالی است که جنگ فرسایشی، محدودیت دسترسی اروپا را به دنبال خواهد داشت و اکر روسیه در کوتاه مدت به توافق نرسد، قطعا عواقب ناخوشایندی را برای اروپا به دنبال خواهد داشت. 

جنگ از دیدگاه اندیشمندان روابط بین الملل هیچگاه پیروز ندارد و نهایتا باید در نظر داشت در جنگ کدام کشور خسارات کمتری را متحمل شده است. در بسیاری از مواقع جنگ برای کشورهای غیر درگیر فواید و پیروزی هایی را بدنبال دارد. در این جنگ نیز منافع آمریکا به عنوان کشور در حاشیه بیش از دیگر کشورها است. بنحوی که یکبار دیگر برتری و هژمونی خود را برای اروپاییان به اثبات رسانید و نشان داد اروپا در دفاع از حریم خود به تنهایی از توانمندی و قدرت لازم برخوردار نیست. از طرفی با ایجاد درگیری نظامی برای روسیه در صدد ایجاد هزینه برای آن کشور برآمد. 

در نهایت در نظر داشته باشیم؛ اوکراین دارای قدرت اتمی بود و در شرایط دفع تسلیحات اتمی، توان نظامی هسته ای خود را رها کرد و این قدرت بازدارندگی را از بین برد. پس قدرت هسته‌ای به عنوان یک عامل بازدارنده باید مد نظر باشد. 

کلید واژه ها: روسیه اوکراین جنگ اوکراین روسیه و اوکراین امنیت روسیه حمله روسیه به اوکراین


( ۵ )

نظر شما :

احمد محمود ۲۲ اسفند ۱۴۰۰ | ۲۱:۲۸
نویسنده با اسمون ریسمون داره پوتین را کف میزنه و میشوره؟