جنگ اوکراین، فرصت مغتم برای صادرات انرژی ایران به اروپا!
چرا دولت رئیسی در قبال تجاوز روسیه از پوتین حمایت کرد؟
دیپلماسی ایرانی – با آغاز تجاوز ارتش روسیه به خاک اوکراین بسیاری معتقدند دوران روابط سرد اروپا با روسیه در حال شکل گیری است؛ روابط سردی که تقریباً می توان آن را بیسابقه دانست. در این بین کسانی چون بوریس جانسون، نخست وزیر انگلستان اعتقاد دارند مسکو به دنبال بزرگ ترین جنگ با اروپا از سال ۱۹۴۵ (دوران بعد از جنگ جهانی دوم) است. لذا این احتمال وجود دارد مشابه سناریوی جنگ اوکراین در خصوص گرجستان، لتونی، استونی و ... هم اجرایی شود. در کنار آن تبعات مخرب این جنگ برای اروپایی ها هم بسیار جدی خواهد بود. از این رو دیپلماسی ایرانی در گفت و گویی با ابوالقاسم دلفی، سفیر پیشین ایران در صربستان، فرانسه، بلژیک، کلمبیا و شیلی، تحلیلگر ارشد حوزه اروپا و کارشناس مسائل بین الملل به بررسی دقیق تر تاثیر تداوم و تشدید جنگ اوکراین بر گسل روسیه و اروپا پرداخته است که در ادامه میخوانید:
بعد از اقدام بامداد پنجشنبه هفته گذشته ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه در آغاز تجاوز به خاک اوکراین به نظر می رسد مسکو باید دوران بسیار سردی از روابط دیپلماتیک و به خصوص اقتصادی و تجاری را با یکی از مهمترین شرکای خود یعنی اروپاییها در آینده تجربه کند. اما از نگاه حضرتعالی به طور مشخص این جنگ تا چه اندازه می تواند به گسل مسکو و قاره سبز دامن بزند. چرا که عملا روسیه با اشغال اوکراین می تواند سایه سنگین امنیتی و نظامی خود را بر کل اروپا بگستراند؟
پیش از پاسخ به این سوال شما باید نکته بسیار کلیدی را کالبدشکافی کنیم که به نظر می رسد طی این ۷۲ ساعتی که از آغاز جنگ اوکراین می گذرد کمتر به آن پراداخته شده است. متاسفانه باید عنوان داشت که علیرغم تمام ادعاها و مواضع مقامات روسی از شخص پوتین به عنوان رئیس جمهور این کشور گرفته تا لاوروف، وزیر امور خارجه و حتی نماینده روسیه در شورای امنیت مبنی بر اینکه مسکو هیچ گونه تمایلی برای آغاز جنگ نظامی علیه اوکراین ندارد شاهد بودیم که از صبح پنجشنبه هفته گذشته روسیه حمله نظامی خود را به اوکراین شروع کرد و ارتش روسیه با ادعای پوتین مبنی بر درخواست مناطق جدایی طلب شرق اوکراین عملا تجاوز به این کشور را در دستور کار قرار داد. اما نکته بسیار مهمی که پیرامون همین مسئله باید عنوان کرد این است که در فضای روابط بین الملل مواضع رسمی مقامات کشورها و اظهارنظرها و سخنان آنها درباره یک موضوع مشخص از اصول جدی و اساسی برای تنظیم روابط بین الملل و سیاست خارجی کشورهاست. یعنی برای تعریف سیاست خارجی کشوری مشخص و تنظیم روابط بین الملل با آن باید نقل قول ها، مواضع و سخنان سران و مقامات آن کشور مشخص را مورد ارزیابی و بررسی قرار داد. پیرو این نکته به نظر میرسد آنچه مقامات کرملین در خصوص عدم تمایل روسیه برای حمله نظامی و آغاز جنگ در اوکراین عنوان کردند تماما دروغ بود.
از این منظر دروغ و تزویر روسی پیرامون اوکراین چه اقتضائات دیپلماتیکی برای مسکو رقم می زند؟
این مسئله سبب می شود که کشورها در تنظیم روابط خود با روسیه دست به باز تعریف جدی در همه زمینه ها بزنند. چون هیچ کشوری دیگر نمی تواند روی قول ها، مواضع و سخنان سران و مقامات روسیه حساب جدی باز کنند و بر اساس آن به دنبال تنظیم روابط و مناسبات با کرملین باشد.
حال به باور شما اساساً جنگ اوکراین و همچنین تزویر روسی روابط مسکو و قاره سبز را به چه سمت و سویی خواهد کشاند؟
پاسخ به این سوال شما در گرو بررسی آثار و تبعات مختلف جنگ اوکراین بر کل اروپاست. چون به هر حال روسیه و اوکراین جزء اروپا هستند. از این منظر بی شک جنگ اوکراین بیشترین تاثیر منفی خود را بر تامین انرژی اروپا خواهد گذاشت تا جایی که تامین انرژی اروپا در سایه بحران جاری دچار چالش های جدی می شود که عواقبی در کوتاه مدت، میان مدت و حتی بلند مدت برای اروپا به دنبال خواهد داشت.
به چه دلایلی معتقدید جنگ اوکراین در لایه نخست روی تامین انرژی اروپا اثرگذار است؟
چرا که همزمان با آغاز جنگ اوکراین شاهد سیر صعودی قیمت ها در بازار جهانی انرژی بودیم که این مسئله میتواند تبعات گسترده اقتصادی و تجاری برای کل اروپا داشته باشد و در طرف دیگر بخش عمده انرژی و گاز اروپا هم از روسیه تامین می شود. در این خصوص آلمان ها تلاش جدی برای افتتاح خط گازی نورد استریم ۲ در زمان خانم مرکل داشتند تا فصل جدیدی در روابط انرژی بین روسیه و اروپا باز کنند. به هر حال اگر نورد استریم ۲ به مرحله عملیاتی می رسید سبب می شد که گاز روسیه از طریق این خط لوله، مستقیما و بدون نیاز به خاک اوکراین به اروپا برسد. حال با آغاز جنگ اوکراین مهمترین بخشی ک دچار چالش و بحران خواهد شد به مناسبات انرژی اروپا و ورسه باز می گردد.
به باور حضرتعالی جنگ اوکراین تا چه اندازه به تعمیق بحران تامین انژری اروپا منجر خواهد شد؟
برای یافتن جواب این سوال از یک طرف باید دید که واکنش روس ها به اقدامات و تحریم های اروپا چه خواهد بود. چون ولادیمیر پوتین طی چند روز گذشته عنوان کرد که حتی با آغاز جنگ اوکراین صادرات گاز و انرژی روسیه به اروپا دچار اختلال نمیشود. اما باید در صحنه عمل منتظر ماند و دید که این اظهارنظرهای رئیسجمهوری روسیه هم مانند سخنان وی مبنی بر عدم تمایل مسکو برای آغاز جنگ اوکراین دروغ است یا خیر؟ چون روس ها احتمال دارند از صادرات گاز و انرژی خود به اروپا به عنوان اهرم فشاری بر کل اروپا استفاده کنند. البته تا همین جای کار هم باید عنوان کرد که صادات انرژی و گاز روسیه به اروپا دچار بحران جدی خواهد شد.
چرا چنین اعتقادی دارید؟
چون آقای اولاف شولتس، صدراعظم آلمان بعد از اقدامات کرملین مبنی بر شناسایی مناطق جدایی طلب شرق اوکراین و آغاز حمله نظامی روسیه به خاک اوکراین عملاً پروژه نور استریم ۲ را متوقف کرد. لذا فعلاً از طریق این خط، گاز روسیه به اروپا نخواهد رسید، مشخصا تا زمانی که تکلیف جنگ اوکراین روشن شود.
حال به باور شما علاوه بر بحران تامین انرژی اروپا در لایه های بعدی دیگر تبعات مخرب جنگ اوکراین برای قاره سبز چه خواهد بود؟
یکی از جدی ترین تبعات جنگ اوکراین به تشدید بحران مهاجرت باز می گردد. در همین راستا اتحادیه اروپا و به خصوص فرانسه که از ابتدای ژانویه سال جاری در یک دوره شش ماهه ریاست اتحادیه اروپا را بر عهده دارد طی هفتههای اخیر تلاشهای دیپلماتیک گستردهای را در دستور کار قرار دادند تا مانع از حمله نظامی روسیه به اوکراین شوند. در این رابطه حتی مکرون، رئیس جمهور فرانسه و آقای شولتس سفری به روسیه داشتند تا پوتین را مجاب کنند که از حمله به اوکراین صرف نظر کند. چرا که نتیجه مستقیم و فوری آغاز جنگ اوکراین به تشدید بحران مهاجرت در اروپا منجر می شود. ناگفته پیداست به دلیل تشدید ناامنی و گسترده تر شدن عملیات نظامی روسیه در خاک اوکراین شاهد موج مهاجران اوکراینی به سمت کشورهای اروپا خواهیم بود. در این بین لهستان جزء اولین مقاصدی است که مهاجرین اوکراینی به آنجا سرازیر خواهند شد. لذا از روزها و هفته ها قبل کشورهایی مانند فرانسه و آلمان به عنوان بازیگران کلیدی اتحادیه اروپا تلاش های جدی را در دستور کار قرار دادند تا این جنگ شکل نگیرد و اختلافات جاری بین کیف و مسکو در مسیر گفتوگو و مذاکره حل و فصل شود. البته در کنار این مسائل نباید این نکته را هم از نظر دور داشت که اوکراین و ناتو طی ماه ها و حتی سال های اخیر با اقدامات خود شرایطی را رقم زدند که تقریباً برای پوتین غیرقابل تحمل و غیرقابل توجیه بود. اینکه ناتو عملاً نفوذ خود را تا پشت مرزهای روسیه در خاک اوکراین بکشاند مسئلهای بود که هیچگاه توسط روسیه مورد پذیرش قرار نگرفت. در حالیکه واقعیت آن بود اوکراین هیچگاه شرایط لازم برای عضویت رسمی در ناتو را نداشت. چون پیش شرط هایی برای پذیرش کشورها در ناتو وجود داشت که اوکراین آن شرایط را نداشت. با این وجود همین مسئله بهانه را به پوتین داد که با توجیه تقابل با نفوذ ناتو و حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی روسیه جنگ با اوکراین را آغاز کند. در لایه بعدی بی شک جنگ اوکراین تبعات مخرب جدی امنیتی برای اروپا به دنبال خواهد داشت. چون از یک طرف اساساً نفس آغاز جنگ اوکراین می تواند تبعات مخرب امنیتی برای کل اروپا به دنبال داشته باشد و از همه مهمتر با آغاز جنگ اوکراین و احتمال اشغال کل این کشور توسط ارتش روسیه قطعا کرملین سعی دارد سایه نظامی و امنیتی خود را بر کل اروپا بگستراند تا موازنه جدی با ناتو ایجاد کند. لذا در یک نگاه کلی فعلاً اروپاییها ذیل جنگ اوکراین، هم در مسئله تامین انرژی با اختلال مواجه می شوند، هم شاهد موج بزرگ آوارگان و مهاجران اوکراینی به دیگر کشورهای اروپایی خواهند بود و در کنار آن گسترده شدن چتر سنگین امنیتی و نظامی روسیه بر کل اروپا بعد از اشغال اوکراین را هم باید مد نظر قرار داد. همه مسائل یاد شده جزو سرفصلهای هستند که در همین ابتدای بحران اوکراین و در کوتاهمدت گریبانگیر اروپا شده است.
اجازه دهید روی یک نکته کلیدی تمرکز کنیم. به باور حضرتعالی تا چه اندازه روسیه از تئوری «عملیات پرچم دروغین» (False flag operations) نظیر عملیات گلایویتس، جریان لاوون، عملیات یو اس اس لیبرتی و ... برای آغاز جنگ اوکراین استفاده کرد. چون به نظر می رسد در سایه این تئوری (عملیات پرچم دروغین)، روسیه از طریق نیروهای خود در ۱۸ فوریه/ ۲۹ بهمن با وقوع دو انفجار در منطقه لوهانسک که یکی مربوط به انفجار خط لوله انتقال گاز روسیه به اروپا و دیگری انفجار یک پمپ بنزین و هم چنین انفجار مشابهی در دونتسک با هدف حذف نمایشی دنیس سیمینوف، رئیس پلیس این منطقه (دونتسک)، فضا را به سمتی پیش برد که پوتین دوشنبه شب گذشته فرمان به رسمیت شناختن استقلال جمهوریهای دونتسک و لوهانسک را با حضور دنیس پوشیلین، رئیس جمهوری خلق دونتسک و لئونید پاسچنیک، رئیس جمهوری خلق لوهانسک امضا کند و در ادامه کرملین با موج سواری رسانه ای مبنی بر ادعای درخواست مناطق شرقی اوکراین برای حضور ارتش روسیه، نهایتا کار را به تجاوز رسمی پنج شنبه گذشته به خاک اوکراین کشاند؟
اتفاقاً این سوال شما مبین و مویدی بر بخشی از تحلیل من است که در پاسخ به سوالات قبلی به آن اشاره کردم. چون همان گونه که عنوان داشتم اوکراین از همان ابتدا هیچگاه پیش شرط ها و امتیازات لازم برای عضویت رسمی در ناتو را نداشت و این چیزی بود که روسیه به خوبی بر آن واقف بود. از طرف دیگر پوتین این واقعیت را هم می دانست که چون اوکراین شرایط لازم برای عضویت رسمی در ناتو را ندارد و این کشور هم عضو ناتو نیست، اگر روسیه اقدام برای حمله نظامی به اوکراین داشته باشد قطعا ناتو توجیهی برای حضور نظامی برای مقابله با نیروهای ارتش روسیه در خاک اوکراین را نخواهد داشت. بنابراین ناتو هیچگاه دست به واکنش و اقدام نظامی نخواهد زد. در کنار آن نکته مهمتر این است که ولادیمیر پوتین بی شک از ظرفیت مناطق جدایی طلب و روس تباران در شرق اوکراین در راستای منافع خود نهایت استفاده را برد. چون از یک طرف با ادعای آن که کیف به دنبال فشار به مناطق شرقی اوکراین است عملاً توجیهی برای به رسمیت شناختن مناطق شرقی از طریق پارلمان روسیه پیدا کرد و از طرف دیگر هم با این ادعا که مناطق شرقی اوکراین درخواستی برای حضور ارتش روسیه با هدف حمایت از آنها در برابر اقدامات دولت کیف دارند خود را ملزم به حضور در خاک اوکراین کرد. بنابراین ذیل نکاتی که طرح شد می توان این احتمال را داد که اساساً انفجارهایی که شما به آن اشاره کردید در قالب همان عملیات پرچم دروغین توسط خود نیروهای مستقیم روسیه و یا نیروهای نیابتی و وابسته به روسیه در شرق اوکراین شکل گرفته باشد تا به عنوان یک بهانه، توجیه و کاتالیزوری برای تحولات بعدی با هدف حضور نظامی روس ها در خاک اوکراین استفاده شود. چون پوتین چند روز پیش در سایه همین انفجارهای مشکوک که عاملین آن شناسایی نشدند و هیچ گروهی هم مسئولیتش را بر عهده نگرفت سبب شد تا با صدور فرمانی استقلال دو استان شرقی یعنی لوهانسک و دونتسک از اوکراین را به رسمیت بشناسد و در ادامه رئیس جمهور روسیه فرمانی را امضا کرد که مجوز ورود نیروهای روس تحت عنوان صلح بان به دو استان جدا شده از اوکراین را نیز صادر کرد که در نهایت منجر به وقوع جنگ اوکراین شد. ضمن اینکه پوتین به موازات اعزام بیش از ۱۰۰ هزار نیروی ارتش روسیه در کنار مرزهای اوکراین بارها و بارها در یک دروغ آشکار عنوان داشت که کرملین تمایلی برای حمله نظامی به اوکراین ندارد در صورتی که شکل و نوع آرایش نیروهای نظامی ارتش روسیه از همان ابتدا با هدف حمله نظامی و تجاوز به خاک اوکراین طراحی شده بود. کما اینکه در همین راستا جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا صراحتا عنوان داشت که روسیه قطعاً حمله نظامی به خاک اوکراین را در دستور کار قرار خواهد داد. همین نکته نشان می دهد که واشنگتن به اطلاعاتی متقنی دست پیدا کرده بود که روسیه از همان ابتدا با هر ترفند، بهانه و توجیهی که شده قطعاً حمله نظامی به اوکراین را عملیاتی خواهد کرد.
با دست به ماشه شدن پوتین برخی از کارشناسان معتقدند که رئیسجمهوری روسیه بزرگترین شکست را برای خود و روسیه رقم زد. آیا شما هم به این گزارش اعتقاد دارید؟ اگر چنین است دلایل شما برای این مهم چیست؟
بله من هم معتقدم که روسیه و شخص پوتین با آغاز جنگ نظامی و تجاوز به خاک اوکراین یک شکست بزرگ برای خود رقم زد. چون ابتدا به ساکن باید عنوان داشت که جنگ هیچگاه راه حلی برای هیچ مشکلی نبوده است. بله، امکان دارد همین الان در خاورمیانه و دیگر مناطق جهان جنگ هایی در حال وقوع باشد، اما شما نگاه کنید که این جنگ ها به جز خسارت های گسترده مالی، نظامی، انسانی، تسلیحاتی، اقتصادی، موج گسترده مهاجران، گرسنگی و قحطی و ... چه سود و فایده ای داشته است؟! لذا شاید در کوتاه مدت روسیه این تصور را داشته باشد که میتواند در حوزه نظامی، دفاعی و امنیتی هیمنه خود را بر اوکراین بگستراند و با نابود کردن زیرساختهای اوکراین شرایط را به سمتی پیش ببرد که این کشور در مسیر کرملین حرکت کند، اما قطعاً مسکو در میان مدت و بلند مدت توان مدیریت تحولات بعد از جنگ اوکراین را نخواهد داشت.
به چه دلیل؟
چون شاید ناتو و آمریکا اقدامی برای دخالت نظامی در اوکراین با هدف تقابل با ارتش روسیه نداشتند، اما اکنون فشارهای سیاسی و دیپلماتیک جامعه جهانی بر روسیه و همچنین موج گسترده و تقریبا بی سابقه تحریم ها علیه مسکو قطعاً باعث خواهد شد که اقتصاد روسیه به شدت تحت الشعاع جنگ اوکراین قرار بگیرد، کما اینکه در همین ۷۲ ساعتی که از جنگ اوکراین میگذرد بورس در روسیه به شدت افت پیدا کرده است و همچنین ارزش پول روسیه در مقابل دیگر ارزهای خارجی یک سیر صعودی کم سابقه را تجربه می کند. در کنار آن شما شاهدید که بخشی از جامعه روسیه در اعتراض به اقدام پوتین برای جنگ در اوکراین به خیابان آمده است. پس مسئله تنها تحریم و تبعات مخرب اقتصادی و تجاری نیست، بلکه دامنه این جنگ برای پوتین تا خود جامعه روسیه هم کشیده شده است. اما نکته بسیار مهمی که در این بین نباید فراموش کرد این است که شاید اکنون پوتین با این بهانه و توجیه که ذیل حمله نظامی و ورود به خاک اوکراین به عنوان کشوری مستقل که در سازمان ملل به عنوان یک عضو رسمی پذیرفته شده است به دنبال رفع نگرانی های خود، حفظ منافع ملی و تمامیت ارضی روسیه است، اما این مسئله در نظام حقوق بین الملل هیچ توجیه و مشروعیتی برای تجاوز روسیه به خاک اوکراین ایجاد نمی کند. پس اگر در ادامه روسیه به دنبال تداوم حضور در اوکراین باشد قطعاً هم از نظر اقتصادی و معیشتی، هم از بُعد سیاسی و دیپلماتیک، هم از دید حقوقی و حتی از منظر اجتماعی در خود جامعه روسیه با چالشهای متعددی در میان مدت و بلندمدت دست به گریبان خواهد بود.
اگرچه شما به چالشها و تبعات مخرب اقتصادی، تجاری، حقوقی، سیاسی، دیپلماتیک و حتی اجتماعی جنگ اوکراین برای پوتین و روسیه اشاره کردید، اما نهایتاً در برابر تجاوز روس ها به اوکراین شاهد انفعال ناتو و آمریکا بودیم. آیا همین نکته باعث خواهد شد که روسیه مشابه جنگ اوکراین را در قبال کشورهای دیگری مانند گرجستان، لتونی، استونی، فنلاند، سوئد و ... اجرایی کند؟
اولا که من امیدوارم که جنگ اوکراین هرچه زودتر متوقف شود و از اینجا بیشتر پیش نرود چون تا همین جای کار هم بیشتر زیرساختهای اوکراین از بین رفته است و این جنگ ۳ روزه تا همین جا هم تبعات و خسارات گسترده بلندمدتی برای اوکراین به دنبال دارد. اما همان طور که گفتم به دلیل تبعات گسترده اقتصادی و تجاری ناشی از تحریم و همچنین عدم توجیه حقوقی برای تداوم حضور نظامی روسیه در اوکراین و انتقادات گسترده خود جامعه روسیه نسبت به تجاوز پوتین به خاک اوکراین من بعید می دانم که مشابه این اقدام را در قبال دیگر کشورها از طرف مسکو انجام دهد.
حتی کشوری مانند گرجستان که مشابه اوکراین عضو ناتو نیست؟
بله. چون قطعاً روسیه در میان مدت و بلند مدت توان مدیریت تبعات گسترده و مخرب جنگ اوکراین را ندارد چه رسد به اینکه بخواهد جنگ دیگری را هم شروع کند، حتی اگر آمریکا و ناتو حاضر به اقدام نظامی در آن جنگ هم نباشند. در کنار آن باید به این نکته اشاره کرد که قطعاً آمریکا به دلیل چالش ها و مشکلات داخلی خود توان و تمایلی برای آغاز جنگ دیگری در دیگر مناطق جهان ندارد. مضافا تجربه جنگ عراق و افغانستان و تبعات گسترده اقتصادی، انسانی و نظامی این جنگ ها برای ایالات متحده و همچنین دیگر تجربیات قبل تر آمریکا در ویتنام و ... این مسیر را در پیش روی روسای جمهور ایالات متحده قرار داده است که دیگر واشنگتن به دنبال جنگ نظامی مستقیم با هیچ کشوری نباشد. البته شاید در مقاطعی شاهد ورود نظامی موقتی و یا عملیاتهای کوتاه آمریکایی ها در دیگر کشورها باشیم، اما ایالات متحده دیگر لشکرکشی و تجاوز به کشورهای دیگر مانند آنچه که در افغانستان، عراق و قبل تر از آن در ویتنام و ... روی داد را دوباره تکرار نمی کند. از طرف دیگر آمریکا و ناتو به دنبال تقابل با نیروی نظامی روسیه نیستند. در عین حال اروپایی ها از نظر نظامی و امنیتی اتکای بسیار زیادی به ناتو دارند و به همین دلیل تا کنون طرح های متعدد اتحادیه اروپا برای تشکیل یک نیروی نظامی مستقل هیچگاه محقق نشدند. پس اتحادیه اروپا یا اروپای واحد هنوز به تعریف درستی از توان نظامی مستقل و خوداتکا رسیده است. لذا اتحادیه اروپا چارهای جز توسل به ناتو و همچنین تلاش دیپلماتیک برای حل و فصل مناقشاتی مانند اوکراین ندارد. البته در این بین ابزارهایی مانند تحریم اروپایی ها هم می تواند اثرات خود را داشته باشد. ولی در کل اتحادیه اروپا از منظر نظامی و دفاعی به ظرفیتی برای تامین امنیت خود نرسیده است. یعنی اتحادیه اروپا برای تامین امنیت خود به ناتو و مشخصا آمریکا وابسته است و این وابستگی سبب شده که اروپا، نه توان، نه تمایل و نه ظرفیتی برای تقابل نظامی با روسیه نداشته باشد. بنابراین حتی با آغاز جنگ و تجاوز نظامی روسیه به اوکراین کماکان تحرکات دیپلماتیک اروپایی ها برای حل و فصل سیاسی این جنگ در دستور کار است. در کنار نکات یاد شده روس ها هم علاقه ای ندارند که دامنه جنگ اوکرایی به دیگر کشورهای اروپایی کشیده شود چون ناتو حداقل خود را ملزم به تامین امنیت اتحادیه اروپا و کلیه اعضای آن کرده است. در نتیجه روسیه هم علیرغم انفعال ناتو تمایلی به تشدید بحران کنونی با تعمیم آن به دیگر کشورها، چه گرجستان باشد، چه استونی، لتونی و هر کشور دیگری را ندارد.
شما قبل تر به بحران تامین انرژی اروپا در سایه جنگ اوکراین اشاره کردید. ذیل همین نکته بسیاری معتقدند این جنگ می تواند یک فرصت مغتنم را برای جایگزین شدن نفت و گاز ایران به اروپا را فراهم کند. فارغ از اینکه جریان قدرتمند روسوفیل در داخل کشور و همچنین خود روس ها تا چه اندازه مانع این کار خواهند شد. حال به باور حضرتعالی جنگ اوکراین تا چه حد میتواند بستر و فضای لازم را برای جایگزین کردن انرژی ایران به قاره سبز فراهم کند؟
اتفاقا من معتقدم جنگ اوکراین این فرصت را در اختیار اروپا قرار خواهد داد که به فکر تنوع بخشی در منابع تامین انرژی خود باشند. در این بین اروپا میتواند یکی از تامین کنندگان مهم انرژی به خصوص گاز یعنی جمهوری اسلامی ایران را وارد معادلات دیپلماسی انرژی خود خود بکند. به هر حال طی سالهای اخیر اروپاییها از بازار انرژی ایران غفلت کردند و همین غفلت باعث شد که اروپایی ها بیش از پیش وابستگی جدی به تامین انرژی از روسیه داشته باشند. به موازاتش تلاش آلمان برای راه اندازی خط گازی نورد استریم نیز شدت این وابستگی انرژی به روسیه را تشدید کرد. به همین دلیل آمریکاییها از ابتدا به دنبال توقف این پروژه بودند. اکنون با آغاز جنگ اوکراین و تغییر صحنه تحولات و معادلات قطعاً دیپلماسی انرژی ایران باید به طور جدی فعال شود تا بتوانیم از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببریم. البته در این بین بایدن با اقداماتی مانند تامین ال ان جی و گاز مایع از طریق آمریکا و همچنین از طریق افزایش تولیدکنندگان دریای شمال با محوریت نروژ و انگلیس سعی کرد این اطمینان خاطر را به اروپا برای تامین انرژی و کنار گذاشتن روسیه ایجاد کند که اتحادیه اروپا بتواند به یک استقلال رویه در برابر مسکو برای تامین انرژی دست پیدا کند. با این وجود اروپاییها به خوبی میدانند اگر در دراز مدت برنامه جدی برای تامین انرژی خود از دیگر منابع نداشته باشند و عملیاتی کردن سیاست تنوع تامین منابع را در دستور کار قرار ندهند و کماکان روسیه به عنوان تامین کننده اصلی انرژی و گاز اروپا قلمداد شود، آن هم در شرایطی که قاره سبز با کمبود انرژی مواجه است بی شک کرملین می تواند از اهرم صادرات انرژی برای فشار به اروپاییها استفاده کند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران با شروع مذاکرات هسته ای همواره به عنوان یک منبع قابل توجه تامین و صادرات انرژی برای اروپا مطرح بوده است. چون ایران با در اختیار داشتن بزرگترین منابع نفت و گاز جهان می تواند یک منبع جدید برای تامین انرژی اروپا باشد. هر چند که در این بین لابی خود روس ها و مانعتراشی مسکو عملاً سبب شد که در سایه عدم احیای برجام و تداوم تحریم های نفتی، ایران نتواند پتانسیل و ظرفیت خود را برای افزایش تولید و صادرات بالا ببرد. بنابراین این فرصت توسط روسیه، هم از ایران و هم از اروپا گرفته شد. البته در کنار آن تحریم های آمریکا و فشار کاخ سفید هم سبب شد که اروپایی ها بازار نفت و انرژی ایران را کنار بگذارند. اما با شروع جنگ اوکراین این فرصت وجود دارد که اروپایی ها هر چه زودتر تلاش جدی برای حصول توافق در وین فرصتی در دستور کار قرار دهند که بتوانند از بازار انرژی ایران استفاده کرده و وابستگی جدی به روسیه در خصوص تامین انرژی را تقلیل دهند.
ولی جناب دلفی ایران که در تامین گاز برای مصارف داخلی هم دچار مشکل است و حتی کار به تامین نیاز از طریق ترکمنستان و سوآپ گازی مشترک با جمهوری آذربایجان کشیده شده است و از طرف دیگر پیرو نکته شما مانع تراشی روسیه، مخالفت آمریکا و وجود رقبایی مانند قطر در کنار نفوذ جریان رسوفیل در داخل کشور و ... باعث خواهد شد که صادرات انرژی ایران به اروپا در حد یک طرح آرمانی و ایدهآل باقی بماند. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
ببینید ایران دارای دومین منابع گازی شناخته شده جهان و سومین کشور دارای منابع نفتی است، اما چنانی که اشاره کردید که ظرفیت صادراتی ایران نزدیک به صفر است و هر چه تولید میکند در داخل مصرف میشود. این امر ناشی از فقدان سرمایهگذاری و نبود تکنولوژی و دانش به روز برای تولید ال ان جی، تبدیل گاز به گاز مایع و تقویت صنایع تبدیلی نفت خام است. البته به باور من عبور از این برهه منوط به موفقیت مذاکرات وین و عادی شدن مناسبات دیپلماتیک، اقتصادی و تجاری ایران و اروپاست. چون به هرحال اروپا از گذشته سابقه خرید نفت و گاز از ایران را دارد. بنابراین جنگ اوکراین میتواند به عنوان کاتالیزوری در تسریع توافق و تبدیل آن به بستری برای تامین انرژی اروپا از ایران بدل شود. از طرف دیگر جهان اکنون خود را برای دوران پسا کرونا آماده می کند دورانی که برای احیای رشد اقتصادی نیاز جدی به تامین انرژی دارد. بنابراین طی سال های پیش رو قطعاً نیاز و وابستگی جهانی به انرژی بیشتر خواهد شد. ضمن اینکه منابع تامین کننده اصلی انرژی جهان چند کشور معدود هستند که یکی از این منابع اصلی جمهوری اسلامی ایران است. بله متاسفانه طی سال های اخیر به واسطه سیاست فشار حداکثری، کشور نتوانست بازیگر تاثیرگذاری در بازار تامین انرژی باشد، اما این ظرفیت وجود دارد که قدرت خود را احیا کنیم. چون در سایه تحریم ها نه تنها شرکت ها بزرگ جهانی نتوانستند در ایران سرمایهگذاری و همکاری کنند، بلکه هر گونه تلاش داخلی در کشور برای ورود تجهیزات و دانش به روز با هدف افزایش توان و ظرفیت تولید انرژی هم با چالش مواجه شد. چون محوریت و کانون تحریمهای آمریکا و سیاست فشار حداکثری روی صنعت نفت و انرژی ایران بود. یعنی ایالات متحده سعی داشته و دارد ایران را از بازار انرژی جهان دور نگه دارد و کنار بگذارد. به همین دلیل هم متاسفانه ایران نتوانست توان تولید و صادرات خود را افزایش دهد. لذا عملاً هر آنچه تولید می کنیم در داخل مصرف می شود، در حالیکه همانگونه که اشاره کردم ایران دارای دومین ذخایر شناخته شده گاز در جهان است. در همین رابطه حضور ایران در ششمین اجلاس سران کشورهای تولیدکننده گاز جهان در قطر می تواند یک فرصت خوب را برای ما ایجاد کند. البته هرچند که اوپک گازی مانند اوپک نفت قدرت اجرایی لازم در بازار انرژی جهانی را ندارد، ولی پیش بینی ها حکایت از آن دارد که گاز و انرژی پاک نسبت به انرژی های فسیلی آینده بهتر و روشن تری دارد. لذا باید توان تولید و صادراتی ایران در حوزه گاری تقویت پیدا کند تا مجددا به عنوان بازیگر مهم در چرخه صادرات گاز جهان نقش آفرین باشیم. باز هم تکرار می کنم تحقق این امر وابستگی جدی به این دارد که مناسبات ما با جهان به خصوص اروپا و آمریکا چه سمت و سویی پیدا خواهد کرد. یعنی باید دید که ایران بعد از حصول توافق، لغو تحریم ها و احیای برجام چه شرایطی را در روابط با غرب و به خصوص اروپا رقم می زند تا در آن بتوانیم با جلب سرمایههای خارجی بستر را برای افزایش تولید و صادرات گاز ایجاد کنیم.
قدری هم روی سیاست خارجی و عملکرد دیپلماسی دولت سیزدهم در قبال جنگ اوکراین تمرکز کنیم. به باور شما در جایگاه یک دیپلمات باسابقه و کارکشته انتقادهای چند روز اخیر نسبت به عملکرد رئیس جمهوری، وزیر امور خارجه و دستگاه سیاست خارجی دولت رئیسی در قبال جنگ اوکراین را تا چه اندازه درست و به جا می دانید؟
این سوال شما باید در چند محور ارزیابی قرار گیرد. اول اینکه سیاست جمهوری اسلامی ایران در طی سالها و دهههای گذشته دارای یک هارمونی و هماهنگی در خصوص تحولات بینالمللی بوده که محور آن استقلال دیپلماتیک و تحقق راهبرد نه شرقی و نه غربی بوده است. نکته دوم اینکه جمهوری اسلامی ایران در خصوص مناقشات بین المللی همواره بر این اصل تاکید داشته است که جنگ و توسل به زور راه حل هیچ مشکلی نخواهد بود. لذا تهران همواره از گفتوگو، مذاکره و دیپلماسی برای حل چالش ها و اختلافات استقبال کرده و می کند، کما اینکه در مورد جنگ اوکراین هم باید این شیوه در دستور کار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد. بدین معنا که روسیه و اوکراین برای حل اختلافات و چالش های خود هیچ راهی جز مذاکره و گفت وگو ندارند و در این بین هم هر کشوری که بخواهد به قدرت نظامی و زور متوسل شود قابل توجیه نیست.
آیا هارمونی دیپلماتیک ایران مشخصا در قبال روسیه اکنون زیر سوال نرفته است؟
هارمونی دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در قبال روسیه از همان ابتدای انقلاب کاملاً بارز و مشخص بوده است. برای مثال زمانی که اتحاد جماهیر شوروی در اوایل انقلاب اسلامی به افغانستان حمله کرد و ارتش شوروی وارد این کشور شد امام خمینی در همان زمان به ارتش شوروی توصیه کرد از افغانستان خارج شود و از راه حل نظامی و توسل به زور خودداری کند. مشابه همین سیاست در قبال الحاق شبه جزیره کریمه هم پی گرفته شد. یعنی زمانیکه مسکو تمام تلاش دیپلماتیک خود را به کار گرفت تا حمایت جمهوری اسلامی ایران را برای الحاق کریمه به دست آورد تهران بر اساس مواضع اصولی خود اعلام بیطرفی کرد. یعنی دولت وقت در ایران از الحاق کریمه به روسیه حمایت نکرد. البته باید این نکته را هم یاد آور بود همانگونه که ما از نزدیک شدن ناتو به مرزهای خود، چه در خلیج فارس، تنگه هرمز و دریای عمان و یا در میان همسایگان خود ناراضی هستیم طبیعتاً باید این حق را هم به روسیه داد از سیاست گسترش نفوذ ناتو به شرق ناخشنود باشد و به تبع این ناخشنودی و نگرانی، مسکو دست به واکنش و اقدام متقابل بزند. اما با هر منطق و توجیهی هم که باشد روسیه نمی تواند برای تقابل با نفوذ ناتو به کشوری مانند اوکراین حمله کند، بلکه روس ها باید اختلافات و نگرانی خود را از مسیر سیاسی، دیپلماتیک و مذاکره حل کنند. در این بین جمهوری اسلامی ایران نیز باید از تمام توان و ظرفیت دیپلماتیک خود استفاده کند تا از تداوم و تشدید جنگ و خشونت در اوکراین جلوگیری کند.
از دید شما وابستگی بیش از حد دولت سیزدهم به چین و و روسیه، ذیل نگاه به شرق اجازه چنین تحرکات دیپلماتیکی را به تهران می دهد. چون در همین سه روزی که از جنگ اوکراین می گذرد شاهد انتقادات گسترده نسبت به عملکرده رئیسی، امیرعبداللهیان، شمخانی و حتی سفیر ایران در اوکراین به دلیل وابستگی شدید به روس ها و حمایت کورکورانه از مسکو در قبال این تجاوز آشکار هستیم؟
اگرچه سیاست نگاه به شرق و گسترش روابط با روسیه و چین در همین دولت سیزدهم تغییر معناداری پیدا کرده است، اما این تغییر معنادار و پررنگ شدن سیاست نگاه به شرق طی همین چند ماهی که از عمر دولت رئیسی می گذرد لزوماً به این معنا نخواهد بود که ایران باید هر اقدامی را که روسیه و چین انجام دهند مورد تایید و حمایت قرار دهد و آن را بپذیرد. منافع ملی و اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ایجاب میکند بر اساس همان استقلال سیاسی عمل کنیم. یعنی استقلال سیاسی جمهوری اسلامی ایران باید در تمام موضع گیری های سیاست خارجی هر دولتی مبنا قرار بگیرد. بنابراین دولت رئیسی باید در مسیری حرکت کند که اصل و نفس جنگ نظامی در اوکراین را مردود بداند و به جای آن اصل گفت و گو، مذاکره و دیپلماسی را برای حل چالش ها و اختلافات نهادینه کند، فارغ از اینکه جنگ نظامی توسط چین، روسیه یا هر کشور دیگری انجام شده است. لذا حتی المقدور باید از ایجاد توهمات برای دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران خودداری کرد. چون این انتظار وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصل استقلال سیاسی و دیپلماتیک و تحقق راهبرد نه شرقی و نه غربی یک موضع گیری مستقل، روشن و قدرتمند را در قبال تحولات بین المللی ارائه دهد. به واقع اصل استقلال سیاسی ایران و استقلال رای ما باید به عنوان یک اصل راهبردی از طرف جمهوری اسلامی در تحولات بین المللی از جمله در جنگ اوکراین مراعات شود.
نظر شما :