هزارتوی اسرارآمیز سیاستگذاری خارجی ایران
اصل مذاکره مستقیم با دشمن به جای تبادل پیامهای غیر رسمی!
دیپلماسی ایرانی: سیاستگذاری عمومی که جهانی بیکران از علم و هنر سیاستگذاری است، در بسیاری از زمانها به هزارتوی سیاستها بدل میشود که سیاستگذاران به طراحی آن پرداخته و سایر کارشناسان و شهروندان در آنها سرگردان میشوند. زمانی نیز خود سیاستگذار در هزارتوی خود گرفتار شده، مسیر و دروازه خروج را گُم می کند و سرگردان میشود!
مؤلفه اصلی هزارتوی سیاستگذاری عمومی بهخصوص سیاستگذاری خارجی برای بسیاری کارشناسان و شهروندان، همان اسرارآمیز و رازآلود بودن هزارتو است که در سیاستگذاری عمومی نیز بر ذهن بازیگران و ساکنین آن اثرگذار است. در هزارتوی سیاستگذاری است که کارگزاران یا سیاستگذاران قادرند تا با زیرکی و بهرهگیری از اصل نیرنگ، راهها و مسیرهای انحرافی را چنان پیچیده کنند که بازیگران را دچار اشتباه و بلکه ناامید از کشف مسیر اصلی و دروازه رهایی (خروج) کرده و بازی را به نفع خود به پایان برسانند.
در این هزارتوی سیاستگذاری است که برخی نمادها و نشانههای راهنما نیز جعلی بوده و تنها به افزایش مسیر، سرگردانی و فرسایش بازیگر منجر میشوند. مارپیچ یا هزارتوی سیاستگذاری خارجی برای قدرتهای بزرگ جهانی و منطقهای دارای مزیتهای فراوانی است که به خوبی میتوانند سایر بازیگران و حتی کارشناسان و شهروندان خود را نیز در این بازی مشغول و سرگردان کنند و افکار عمومی را به سوی مسیرهای انحرافی و مارپیچهای بیسرانجام هدایت کنند.
سیاستگذاری خارجی ایران و بهویژه روابط با ایالات متحده آمریکا و از سوی دیگر فرآیند طولانی مذاکرات هستهای ایران را میتوان در چارچوب هزارتوی سیاستگذاری جهانی مورد بررسی قرار داده و بخشی از این هزارتوی تاریک را روشن کرده از مسیرهای تکراری و زیانبار اجتناب کرد:
یکم - هزارتوی روابط ایران و آمریکا: روابط ایران و ایالات متحده آمریکا را میتوان مارپیچی دانست که بسیار رازآلود و تاریک نشان میدهد. روابطی که سیاستگذاران دو کشور را به سیاستهای نهان و سایهوار در سیاستگذاری خارجی خود مجبور ساخته است. شکلگیری هزارتوی روابط ایران و آمریکا را میتوان از آغازین سالهای قرن 19 میلادی و آخرین دهه قرن 12 شمسی دنبال کرد، زمانی که مورگان شوستر آمریکایی در قامت یک کارشناس خبره مالی به عنوان خزانهدار کل ایران با تأیید مجلس مشروطه به استخدام دولت قاجار درآمد و یکی از دشمنان سیاستهای استعماری روسیه و انگلیس در ایران شدند.
ماجرای استخدام، فعالیتها و سرانجام اخراج مورگان شوستر با فشارها و اولتیماتوم روسیه و انگلیس که همراه با سکوت ایالات متحده آمریکا و ذلتپذیری دولت ایران بود را میتوان جلوهای از رازآلود بودن هزارتوی روابط ایران و آمریکا دانست که در ماجرای خروج ارتش شوروی از شمال ایران که با فشار و تهدید دولت هری ترومن به کام احمد قوام پایان یافت و ... تا ظهور و سقوط دولت مصدق و سرانجام انقلاب اسلامی 1357 تاکنون ادامه دارد، مشاهده کرد.
روابط ایران و آمریکا از انقلاب 1357 تاکنون را میتوان یک هزارتوی جدید و خاص نهتنها در روابط و سیاست خارجی دو کشور بلکه در سیاست بینالملل و نظام جهانی قلمداد کرد که دارای مؤلفهها و جلوههای خاص و کمنظیری از سیاستگذاری خارجی است. هزارتویی که دو کشور گاه به دروازه موفقیت و خروج نزدیک میشوند اما ناگهان به نطقه آغاز و تاریک هزارتو بازگشته و در سیاهی و تاریکی هزارتو گرفتار میشوند!
دوم - هزارتوی مذاکرات هستهای: هزارتوی روابط ایران و ایالات متحده آمریکا دارای چند مارپیچ درون خود است که یکی از این هارپیچها یا هزارتوهای درون هزارتوی روابط دو کشور را میتوان هزارتوی مذاکرات هستهای ایران و سایر قدرتهای بزرگ جهانی برشمرد که دو طرف یا دو بازیگر اصلی این مذاکرات، ایران و آمریکا هستند.
مذاکرات هستهای ایران که خود یک هزارتوی سیاستگذاری در سیاستگذاری خارجی و روابط بینالمللی ایران است به یک هزارتوی بسیار رازآلود در روابط ایران و آمریکا بدل شده که بر تاریکی و ابهام روابط ایران و آمریکا طی چهار دهه نظام جمهوری اسلامی ایران افزوده است.
هزارتوی مذاکرات هستهای با وجود سایر بازیگران قدرتمند جهانی (چین، روسیه، انگلیس، آلمان و فرانسه) تنها دو بازیگر اصلی گرفتار در هزارتو دارد، ایران و آمریکا که زمانی مانند توافق برجام در 1394 با وجود تمام امتیازاتی که ایران به آمریکا داده بود، به درهای خروجی هزارتو نزدیک شده و تنها یک قدم تا رهایی از هزارتوی چهل ساله خود داشتند. اما مجدداً با ظهور دولت ترامپ در آمریکا و خروج آنها از برجام و ترور سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، بازگشتی سریع و خطرناک به عمق هزارتو با احتمال درگیری نظامی را تجربه کردند.
در این هزارتوی مذاکرات بود که سایر بازیگران حاضر در این فرآیند به منافع و مزایای بیشمار اقتصادی، سیاسی و ... دست یافتند و تنها بازندگان اصلی این هزارتو را میتوان ایران و ایالات متحده آمریکا محسوب کرد.
سوم - هزارتوی سیاستگذاری خارجی ایران و مسیرهای جعلی: سیاستگذاری خارجی ایران را میتوان یک هزارتوی پیچیده قلمداد کرد که هر ساعت و لحظه دچار تغییر و تحول و بهروزرسانی میشود و دروازههای خروج آن جابهجا شده و بازیگران حاضر در این هزارتو نیز دچار تشویش و سرگردانی میشوند. سیاستگذاری خارجی ایران در چنین هزارتویی گرفتار شده که دارای لایههایی از هزارتوی روابط با آمریکا و هزارتوی مذاکرات هستهای است. در چنین شرایطی است که سیاستگذاران ایرانی به جای جستجوی مسیرهای اصلی خروج از هزارتوی روابط با آمریکا و مذاکرات هستهای، به مسیرهای انحرافی متوسل میشوند!
یکی از این مسیرهای گمراه کننده را که در کنفرانس خبری 6 دی ماه 1400 آقای خطیبزاده سخنگوی وزارت امور خارجه ایران به آن اشاره کردند را میتوان "تبادل غیر رسمی متون میان ایران و آمریکا"1 در جریان دور جدید مذاکرات هستهای وین برشمرد که از شکلگیری همان فرآیند دیرینه روابط و مذاکره ایران و آمریکا با واسطه و میانجیگری سایر بازیگران حکایت دارد. آنچه از سوی سخنگوی وزارت امور خارجه ایران "تبادل غیر رسمی و غیر مستقیم متون بدون سربرگ با آمریکا از طریق انریکه مورا در وین" نامیده میشود، مسیری است که نمیتواند ایران و آمریکا را به دروازههای خروج از هزارتوی دشمنی و رقابت رهنمون سازد. تبادل غیر رسمی متون میان ایران و آمریکا نشان میدهد که دو بازیگر اصلی هزارتوی مذاکرات به جای دیدار و گفت وگوی مستقیم و چهره به چهره با یکدیگر به شیوهای جعلی یعنی تبادل متون و شرایط خود از راه واسطهگری اتحادیه اروپا متوسل شدهاند!
این شیوه از گفتگو و روابط ایران و ایالات متحده آمریکا که با میانجیگری یا همان دلالی سایر قدرتهای بزرگ و بهخصوص انریکه مورا مذاکره کننده ارشد اروپا و هماهنگ کننده مذاکرات وین صورت میپذیرد، منافع راهبری دو طرف اصلی مذاکرات یعنی ایران و آمریکا را محقق نمیسازد، زیرا واسطهها و دلالانی مانند اتحادیه اروپا و حتی چین و روسیه هرگز به فکر تحقق منافع ایران و آمریکا در این هزارتوی تاریک نیستند و هر کدام به فکر کسب منافع و سودهای خاص خود از تقابل و یا تعامل موقت ایران و آمریکا هستند.
*
سیاستگذاری خارجی ایران به هزارتوی اسرارآمیزی شباهت دارد که در دل خود چندین هزارتوی دیگر را نیز دارد. در این سیاستگذاری خاص است که هزارتوی مذاکرات هستهای با 6 قدرت بزرگ جهانی، بخش بزرگی از توان و منابع ایران را به خود مشغول ساخته و دچار فرسایش کرده است.
هزارتوی مذاکرات هستهای ایران و شش قدرت بزرگ جهانی در حالی پیگیری میشود که ظاهراً دولت امریکا در این مذاکرات حضور ندارد، اما همگان به خوبی میدانند که ایالات متحده آمریکا اصلیترین بازیگر هزارتوی مذاکرات هستهای در مقابل ایران است. اما دولت ایران با بهانههای مختلف سعی دارد از مذاکره مستقیم و چهره به چهره با آمریکا امتناع کند و مذاکرات را از مسیری طولانیتر دنبال کند که از آن به عنوان تبادل غیر رسمی متون میان ایران و آمریکا نام برده میشود!
در مذاکرات هستهای ایران و سایر قدرتهای بزرگ در شرایطی که ایران و آمریکا به عنوان دو بازیگر اصلی در هزارتوی تاریک مذاکرات در حال رقابت و دشمنی هستند و سایر بازیگران تنها تماشاگرند، توسل ایران به دلالی و میانجیگری سایر بازیگران به جای گفت وگو و مذاکره مستقیم با آمریکا را میتوان امری باطل قلمداد کرد، همانگونه که تیمم در زمان وجود شرایط وضو، حکم باطل دارد.
**
مذاکرات وین که از آن به عنوان مذاکرات برای لغو تحریمها نیز نام برده میشود، فرآیندی است که دارای حاشیههایی مهمتر از متن شده است. حاشیههایی مانند تهدیدات جنگی اسرائیل علیه ایران، توقعات بالای اروپا و آمریکا برای فشار بیشتر بر این و بازیگردانی خاص نماینده روسیه در این مذاکرات که هزارتوی مذاکرات هستهای را بر ایران و آمریکا قفل کرده است.
سیاستگذاران دو دولت ایران و آمریکا برای بازگشایی قفل این هزارتوی رازآلود و تاریک نیاز به یک همکاری و همراهی هرچند تلخ و شاید زهرآگین دارند. همکاری برای پیدا کردن مسیر و دروازه خروج از هزارتو که با گفت وگو و مذاکره مستقیم قابل دسترسی است و نه با وساطت و دلالی سایر بازیگران نیرنگباز این مذاکرات.
شاید سیاستگذاران آمریکایی نیز از این ضربالمثل ایرانی به خوبی آگاه باشند که: «آنجا که آب هست، تیمم باطل است»، یعنی آن جایی که اصل و ابزار یک چیز یا یک فرآیند وجود دارد، توسل به فرع یا مسیر فرعی جایی ندارد و باید مسیر اصل را دنبال کرد. این ضربالمثل را میتوان دارای رویکردی دانست که سیاستگذاران را به اصل انتخاب عقلانی، حرکت در مسیر اصلی و بهرهگیری از ابزارهای اثربخش و کارآمد در سیاستهای خود توصیه میکنند. توصیهای که اکنون باید سیاستگذاران ایرانی بهویژه سیاستگذاران ارشد طراح مذاکرات هستهای آن را مدنظر داشته باشند و عملیاتی کنند.
انتخاب عقلانی در شرایط کنونی مذاکرات هستهای برای خروج از هزارتوی تاریک مذاکرات، این است که مطابق با ضربالمثل "آن جا که آب هست، تیمم باطل است"، به جای توسل به دلالی اتحادیه اروپا و سایر بازیگران مذاکرات، دیدارها و گفت وگوهای مستقیم و چهره به چهره مذاکره کنندگان ایران و آمریکا در دستورکار سیاستگذاران ایران قرار گیرد.
زمانی که مذاکره، گفت وگو و تعامل میان ایران و آمریکا به صورت غیر مستقیم ضرورری شده و همه فرآیند مذاکرات به آن وابستگی دارد و از سوی طرفین مورد استفاده قرار می گیرد، امکان مذاکره مستقیم با آمریکا و بهرهگیری از گفت وگوی رخ به رخ با آنان برای کسب منافع ملی ایران امری ضروری است که توسل به تبادل غیر رسمی متون میان دو کشور را امری باطل میکند.
منابع:
1- سایت وزارت امورخارجه ایران. 6 دی 1400. به آدرس: https://mfa.gov.ir/portal/playvideos/19916
نظر شما :