تل آویو از چه نگران است؟
نفع چین و اسرائیل از انحراف توجه جامعه جهانی به ایران
نویسنده: رامین فخاری، دانشجوی ارشد مطالعات خاورمیانه دانشگاه علامه طباطبایی
دیپلماسی ایرانی: طی روزهای گذشته و با انتشار خبر حادثه برای کشتی اسرائیلی ایران از جانب انگلیس ایالات متحده آمریکا و اسرائیل به حمله نظامی تهدید شده است. این مسئله و دلایل آن از دیدگاه های مختلفی قابل واکاوی است که در این نوشته قصد داریم به آنها بپردازیم.
مسئله نخست این است که منشاء حمله به کشتی اسرائیلی هنوز مشخص نیست. زیرا این کشتی متعلق به برادران هوفر است که قبلاً به دلیل تخطی از قوانین تحت تحریمهای ایالات متحده آمریکا قرار گرفته بودند. مورد بعدی که می توان به این مسئله افزود این است که این حادثه می تواند کار هر گروه یا هر کشور دیگری باشد. مثلا میتوان به این مسئله اشاره کرد که در دوران جنگ شش روزه اعراب اسرائیل در تاریخ ۸ ژوئن ۱۹۶۷ اسرائیل برای کشیدن پای ایالات متحده آمریکا به این جنگ و یا افزایش فشار به اعراب ناو یواس اس لیبرتی را مورد حمله قرار داد. در طول تاریخ صحنه سازی های مشابه زیادی برای حمله یا افزایش فشار به کشورهای مختلف به این شکل و اشکال مختلف انجام شده و دقیقاً نمی توان گفت که منشأ حمله به این کشتی از کجا بوده است.
از دیدگاه عقلانی نیز این مسئله قابل واکاوی است که ایران در دوران تحلیف رئیس جمهوری جدیدش و همچنین دوران انتقال قدرت دست به این اعمال نمی زند. در همه کشورها دوران انتقال قدرت آن کشور را به اندازه کافی دچار چالشهای امنیتی میکند.
حال باید بررسی کرد که کدام جریان ها و چه کسانی از این مسئله سود می برند. موضوع اول این است که هرچند ایالات متحده اعلام کرده که به اسرائیل در پاسخ به به این حمله کمک خواهد کرد ولی اعلام کرده که روند مذاکرات نیز ادامه خواهد یافت و این مسئله نشانگر این است که ایالات متحده آمریکا نیز هیاهوی نفتالی بنت را جدی نگرفته است.
در درجه اول این مسئله را باید مطرح کرد که اسرائیل به نوعی از بازگشت ایران به چرخه اقتصاد جهانی هراس دارد زیرا در صورتی که مشکلات اقتصادی ایران برطرف شود ایران هم به لحاظ نظامی و هم به لحاظ اقتصادی به قدرت بی بدیل منطقه تبدیل می شود و این مسئله یک چالش بزرگ برای اسرائیل است، در نتیجه به اشکال مختلف سعی خواهد کرد که در جامعه جهانی علیه ایران اجماع ایجاد کند.
نکته دیگر این است که فرقه رجوی نیز به یکی از بازوهای عملیاتی اسرائیل تبدیل شده است. هرچند در اعضای مستقر این فرقه در آلبانی بسیار سالخورده هستند اما زمانی که پای منابع مالی باقی مانده از زمان صدام و کمکهای مالی اسرائیل مطرح باشد این فرقه به راحتی می تواند مزدور اجیر و برای ایران هزینه سازی کند.
اما در درجه دوم یک کشور دیگر نیز از این مسئله سود می برد. البته این موضوع نمیتواند به این معنی باشد که که آن کشور در این کار مشارکت داشته باشد، ولی خواه ناخواه سیاست منطقهای آمریکا در مسیری قرار گرفته که خاورمیانه را از مرکزیت جهان بیاندازد و استخراج منابع نفت شیل توسط آمریکا نیز این مسئله را سرعت بخشیده است. در صورتی که آمریکا با ایران به توافقاتی برسد نیروهای نظامی خود را در منطقه کاهش خواهد داد و به صورت سایه در منطقه حضور خواهد داشت.
هم اکنون سیاست ایالات متحده آمریکا به سمت مهار چین رفته، زیرا بر اساس پیش بینی هایی که شده است در آینده نزدیک اقتصاد چین و هند چند برابر از اقتصاد آمریکا و غرب جلوتر خواهد بود و این موضوع می تواند و تحولات نظامی جهان نیز تاثیرگذار باشد زیرا با قدرتمندتر شدن چین بودجه نظامی این کشور نیز افزایش خواهد یافت و با افزایش بودجه نظامی علاوه بر این که این کشور بر اقتصاد جهانی مسلط است می تواند هژمونی ایالات متحده آمریکا را در سطح جهانی به چالش بکشد. در نتیجه ایالات متحده آمریکا همانند سابق وقت و انرژی برای صرف کردن آن در خاورمیانه ندارد، و این مسئله به نفع کشور ماست. زیرا از مرکزیت افتادن ایران از کانون اخبار به قدرتمندتر شدن اقتصاد ایران نیز منجر می شود و سیاست مهار شرق به این منجر میشود که آمریکا اسرائیل را با ایران در منطقه تنها بگذارد. در نتیجه سیاست اسرائیل به سمتی میرود که از تمرکز آمریکا به شرق مانع شود و سعی می کند که حواس آمریکا را به سمت ایران و خاورمیانه متمرکز کند که البته باید گفت این سیاست با شکست مواجه خواهد شد زیرا مقامات و سرویسهای امنیتی آمریکا نیز از این مسئله به خوبی اطلاع دارند. سیاست های حمله نظامی، تحریم و مهار ایران به بن بست خورده در نتیجه اسرائیل به تکاپو افتاده است تا حواس جهان را به سمت ایران متمرکز کند که در نهایت به نفع خودش و به طور ناخواسته به نفع چین است زیرا بخشی از انرژی آمریکا که باید صرف مهار آن شود صرف مهار ایران می شود.
موضوع دیگری که میتوان مطرح کرد این است که خود ایالات متحده آمریکا نیز ممکن است در آینده با اسرائیل و یهودیان دچار چالشهایی شود، زیرا با مهاجرت سرمایه های یهودیان از آمریکا به چین سرمایههای یهودیان و سرمایه های اسرائیل در کشور رقیب آمریکا حضور خواهد یافت و اسرائیل در چین دارای منابعی خواهد شد، در نتیجه یک اتحاد نامرئی بین منافع اسرائیل و چین شکل خواهد گرفت.
نکته دیگری که میتوان مطرح کرد این است که اگر تقابل بین غرب و امریکا از یک سو و چین از سوی دیگر رخ ندهد نه تنها چین که هیچ کشور دیگری منافع ملی خودش را فدای ایران نخواهد کرد. چین همانند روسیه به رفتارهای کجدار و مریز و گاه دوستانه و گاهی به رفتارهایی که به منافع ملی ایران ضرر می زند، ادامه خواهد داد. البته باید اشاره کرد که نفوذ ایران در خاورمیانه می تواند تا حدی زمینه ساز برتری لابی ایران نسبت به اسرائیل در چین باشد.
نظر شما :