تلاش تجدیدنظرطلبان برای کم اهمیت جلوه دادن توطئه های آمریکایی
ایالات متحده نقش خود در کودتای ۱۹۵۳ ایران را تکرار می کند
نویسنده: دنیل لاریسون
دیپلماسی ایرانی: دخالت آمریکا در کودتای 1953 در ایران قابل انکار نیست، اما همچنان بر سر میزان این دخالت و اهمیت نقش آمریکا و بریتانیا اختلاف نظر وجود دارد. طبق ادعا و گزارش های اخیر تجدیدنظرطلبان، نقش ایالات متحده در این کودتا چندان هم پررنگ به نظر نمی رسد، اما واقعیت مبتنی بر صدها سند منتشر شده توسط دولت آمریکا در سال 2017، نقش اساسی این کشور در براندازی محمد مصدق، نخست وزیر منتخب مردمی، را تایید می کند.
اِروند آبراهامیان، مورخ برجسته ایران، کتاب جدیدی در این باره با استناد به اسناد محرمانه منتشر شده توسط دولت آمریکا نوشته است. آبراهامیان در کتاب «بحران نفت در ایران: از ملی گرایی تا کودتا» توضیح می دهد که این اسناد نشان دهنده دخالت گسترده ایالات متحده در سیاست داخلی ایران در سال های منتهی به کودتاست: «مقایسه بین نسخه منتشر شده روابط خارجی ایالات متحده در سال 2017 با نمونه منتشر شده در سال 1989 نشان می دهد وزارت خارجه به دلیل عدم تمایل به اعتراف به چنین درگیری عمیقی، اسناد را برای مدتی طولانی پنهان نگه داشته بود.»
آبراهامیان همچنین دریافت که دولت ترومن وقتی مصدق حاضر نشده از تصمیم به ملی کردن صنعت نفت برگردد، از برکناری او از قدرت حمایت و زمینه را برای کودتایی آماده کرد که بعدتر توسط آیزنهاور نیز تایید شد. او در ادامه کتاب خود به جزئیات مداخلات مکرر آمریکا در سیاست ایران در بحران نفت از جمله دخالت در چندین انتخابات مجلس می پردازد تا اظهارات تجدیدنظرطلبانه که سعی در بی اهمیت جلوه دادن نقش ایالات متحده در سیاست ایران در دوره های ترومن و آیزنهاور را دارند، بی اعتبار سازد.
داستان استاندارد درباره دلیل حمایت ایالات متحده از کودتا این است که واشنگتن نگران بود تهران را به کمونیسم ببازد؛ تفسیری که به شدت به توجیهات جنگ سرد متکی است. اما آبراهامیان معتقد است تمرکز دولت های ایالات متحده و بریتانیا در سال های منتهی به کودتا جلوگیری از ملی شدن نفت و جلوگیری از تبدیل شدن ایران به الگویی برای سایر نقاط جهان بود. ایالات متحده برای تاکید بر ترس از کمونیسم به عنوان عامل اصلی، دلیل خوبی داشت و آنهم توجیه مداخله به شیوه ای غیر آسیب رسان بود.
آبراهامیان توضیح می دهد: «سیا سایر آژانس های ایالات متحده برای انجام اقدامات علیه نهادها و کشورهای غیرکمونیستی مجبور بودند واقعیت ها را تحریف کنند و به زبان خلاقانه متوسل شوند و عملیات خود را بخشی از جنگ علیه کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی نشان دهند و مساله را به بخشی جدایی ناپذیر از جنگ سرد تبدیل کنند.» ایالات متحده حق براندازی یک رهبر منتخب در ایران را نداشت و احساس می کرد باید اقدامات خود در این زمینه را به مثابه یک اقدام ضدکومونیستی و بخشی از استراتژی بزرگ تر علیه شوروی نشان دهد. تغییر دولت در ایران تحت سیاست مهار شوروی، به عملیات نوعی «مشروعیت» می داد.
بهانه ترس از کمونیسم توجیه رسمی کودتا شد، اما دلیل واقعی آن مخالفت با ملی شدن نفت ایران بود. ترس از تاثیر دومینو وار این اتفاق به ویژه در رابطه با سایر کشورهای تولید کننده نفت وجود داشت که می خواستند مفاد قراردادهایی که در دهه های گذشته توسط قدرت های استعماری به آنها تحمیل شده بود را تغییر دهند. مساله ایالات متحده و بریتانیا در جریان بحران نفت این بود که ایران را وادار کنند نوعی «ملی شدن تو خالی» ظاهری را بپذیرد، اما به آن عمل نکند؛ نوعی «ملی شدن بدون کنترل واقعی» که برای طرف ایرانی غیرقابل قبول بود. مصدق با این طعمه آشکار فریب نخورد، ایالات متحده به بریتانیا نزدیک شد و با همراهی یکدیگر از برکناری مصدق حمایت کردند.
آبراهامیان اینطور نتیجه می گیرد: «کودتا در نتیجه سیاست های آغاز شده در دوران ترومن و مدت ها پیش از آغاز دولت دولت آیزنهاور رقم خورده بود.» اگرچه آیزنهاور مسئول سفارش آن است، اما نفر قبلی هم به همان اندازه مقصر بوده. در حقیقت، دولت ترومن گزینه کودتا را تایید نکرد چون آن را بدون دخالت شاه بی فایده می دانست و نه به این دلیل که فکر می کرد این کار اشتباه است.
از دیدگاه آبراهامیان، نقش ایالات متحده در کودتا بسیار پررنگ بوده و تلاش های تجدیدنظر طلبان برای بی اهمیت نشان دادن این نقش، بی فایده است: «حتی اسناد جدید هم این دیدگاه استاندارد که کودتا بدون مشارکت فعالانه آمریکایی ها، به ویژه سیا و سفارت، رخ نمی داد را تایید می کنند. بدون دخالت ایالات متحده در امور ایران، هیچ کودتایی رخ نمی داد. به دلیل این دخالت ها، ایران به 26 سال دیکتاتوری تحت حمایت آمریکا محکوم شد و این شرایط، زمینه را برای انقلاب هموار کرد.
هدف صریح برخی از تجدیدنظرطلبان این است که تقصیر آمریکا در کودتا و دیکتاتوری پس از آن را نادیده بگیرند تا امروز بتوانند بار دیگر برای تغییر نظام در ایران، این کشور را تحت فشار بگذارند. چنین رویکردی به معنای عدم اطلاع از تاریخ و یک سیاست خارجی بد است.
منبع: ریسپانسیبل استیت کرفت / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :