سریالی از اقدامات تروریستی تا فرافکنی غربی‌ها برای کاهش قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات!

طنز نطنز

۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۴:۰۰ کد : ۲۰۰۲۰۵۹ پرونده هسته ای انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: اسلام ذوالقدرپور
اسلام ذوالقدرپور در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: سیاستگذاران طنز نطنز، سیاستی بسیار ناشیانه را طراحی و اجرا کرده‌اند که تاکنون علاوه بر افشای برخی نقایص و حفره‌های امنیتی در ساختار امنیتی و اطلاعاتی ایران که کمک خوبی به ساختار امنیتی ایران است، واکنش بسیار فراتر از حد تصور محور غربی، عبری و عربی یعنی غنی سازی ۶۰ درصدی اروانیوم در ایران را سبب شده است. در این مرحله شاید بتوان اعلام غنی سازی اورانیوم تا ۶۰ درصد را یک سیاست کنش‌گرای کوتاه‌مدت برای افزایش قدرت و توان چانه‌زنی در مذاکرات احیای برجام قلمداد کرد که می‌تواند نتایج مثبتی برای تیم مذاکره کننده ایران به همراه داشته باشد تا گرفتار احساس ضعف و دادن امتیازات بیشتر به اروپا و آمریکا نشوند. 
طنز نطنز

دیپلماسی ایرانی: یکی از مؤلفه‌های اصلی سیاستگذاری عمومی کارآمد و اثربخش به کنش‌گرا بودن سیاستگذاری معطوف است. کنش‌گرایی یک سیاستگذاری یعنی اینکه سیاستگذار توانسته است در فرآیندی پیش‌دستانه، مسئله‌یابی کرده و برای حل مسئله یا مشکل پیش‌رو، یک راهکار یا سیاست را طراحی کرده و خود را برای مواجهه با مسئله یا بحران پیش‌رو مهیا کند. در سیاستگذاری عمومی که همواره معطوف به حوزه اجرایی دولت و اقدامات دولتی خوانده می‌شود، فرآیند سیاستگذاری باید رویکردی پیش‌دستانه و آینده‌نگر داشته باشد تا بتواند کارآمد و اثربخش بوده و از پیدایش وضعیت و شرایط بحرانی جلوگیری کند. سیاستگذاری‌ای‌ که کنش‌گرا نبوده و آینده‌نگر نباشد، در نهایت یک سیاستگذاری واکنش‌گرا خواهد بود که در واکنش و پاسخ به سیاست‌ها و اقدامات سایر رقیبان یا شرایط بحرانی غیرمترقبه در پیش گرفته شده است. سیاستگذاری واکنش‌گرا دارای هزینه‌های بیشتری است، زیرا باید علاوه ‌بر مقاومت در برابر سیاست، نیرو یا اثر سیاستگذاری رقیب، هزینه‌های فراوانی برای بازگشت به وضعیت قبل از اقدام رقیبان را متحمل شود. در چنین وضعیتی است که سیاستگذاری واکنش‌گرا به جای حرکت در مسیر پیشرفت و آینده‌نگری، نوعی بازیابی وضعیت گذشته را نیز در دستورکار سیاستگذاران قرار می‌دهد. سیاست واکنش‌گرا در سیاستگذاری خارجی بسیاری بازیگران نظام جهانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. این رویکرد سیاستگذاری در صورتی می‌تواند کارآمد و اثربخش باشد که از سوی دولتی اجرایی شود که در نظام بین‌الملل دارای منابع قدرت متکثر باشد. بازیگرانی که سیاستگذاری کنش‌گرا را در دستورکار خود قرار می‌دهند نیز علاوه بر اقتدار بالقوه خود، پیامدهای واکنش‌گرایانه به سیاست کنش‌گرای خود را محاسبه کرده و هزینه‌های آن‌ را کم‌تر از منافع سیاست اعمالی خود برآورد کرده‌اند.

سیاستگذاری خارجی در آسیای جنوب غربی بیشتر بر رویکرد واکنش‌گرایی استوار است. اما برخی بازیگران این منطقه با توجه به پشتوانه‌های سیاسی و اقتصادی خاص خود در نظام بین‌المللی به سیاست‌های کنش‌گرا نیز دست می‌زنند. ازجمله این قدرت‌های منطقه‌ای را می‌توان اسرائیل و تا حدود کم‌تری ترکیه نام برد.

سیاستگذاری خارجی اسرائیل طی حدود 7 دهه عمر این رژیم، همواره بر رویکرد کنش‌گرایی استوار بوده و واکنش‌های سایر رقیبان را در پی داشته است. روابط ایران و اسرائیل طی 4 دهه اخیر نیز تنها در چارچوب سیاستگذاری کنش‌گرایی دولت اسرائیل قابل بررسی است. سیاستگذاری کنش‌گرای اسرائیل علیه ایران را می‌توان در رویدادهای چون اقدامات تروریستی و تخریبی علیه اماکن نظامی، هسته‌ای و حتی شخصیت‌های نظامی و هسته‌ای ایران به خوبی مشاهده کرد. طی دو سال اخیر اسرائیل بر شدت سیاست کنش‌گرای خود در مقابله با ایران افزوده و مؤلفه‌هایی از جنگ محدود میان دو کشور را نمایان ساخته است. حوادث اخیر میان دو کشور به‌خصوص خرابکاری در سیستم برق سایت هسته‌ای نظنز در 22 فروردین 1400 را می‌توان در چارچوب سیاستگذاری کنش‌گرای اسرائیل مورد کنکاش قرار داد:

یکم - سیاستگذاری کنش‌گرای اسرائیل: اسرائیل به عنوان یک بازیگر خاص و تنش‌آفرین در آسیای جنوب غربی، بیشتر در چارچوب سیاستگذاری کنش‌گرا حرکت کرده و سایر بازیگران منطقه‌ای و جهانی را مجبور به پیگیری رویکرد واکنش‌گرا و حتی انفعالی می‌سازد. 

سیاستگذاری کنش‌گرای اسرائیل تنها معطوف به مقابله با ایران نبوده است. سیاست‌هایی مانند: صلح معامله قرن، توافق ابراهیم یا همان عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل، همسویی و انجام رزمایش دریایی با یونان و قبرس علیه ترکیه به عنوان دشمن فرضی، سیاست الحاق کرانه باختری  به اسرائیل، حملات هوایی و موشکی متعدد به خاک سوریه و ... را می‌توان نمونه‌های سیاستگذاری کنش‌گرای اسرائیل طی دو سال اخیر دانست. 

سیاستگذاران اسرائیل به شدت بر سیاست‌های کنش‌گرا اصرار دارند. این رویکرد حتی بر روابط با دوستان و پشتیبانان غربی، اروپایی و به‌خصوص ایالات متحده آمریکا نیز حاکم است. سیاستگذاران اسرائیلی علاقه فراوان به ضربه اول یا اقدام پیش‌دستانه دارند، در این فرآیند است که هدف و نیت سیاستگذار می‌تواند هر وسیله‌ای حتی جنگ، قتل و ترور را برای تحقق سیاست‌ها، توجیه و مجاز کند. 

اقدامات تروریستی علیه شخصیت‌های علمی و نظامی ایران و خرابکاری در صنایع نظامی و هسته‌ای ایران که حتی می‌تواند تبعات فاجعه‌بار بشری داشته باشد، از سوی سیاستگذاران ارشد اسرائیلی با بهانه جلوگیری از دسترسی ایران به بمب اتمی توجیه شده است. حاکمان اسرائیل برای تحقق نیت خود یعنی مقابله با اقتدار ایران در منطقه و آنچه بمب اتمی ایران خوانده می‌شود، هر وسیله و سیاستی را شایسته برای تقابل با ایران قلمداد می‌کنند. بنابراین همواره کنش‌های جنگ کنترل شده را در اولویت خود قرار می‌دهند.

دوم - سیاست فتنه داخلی در ایران برای تحریک خروج از مذاکرات احیای برجام: یکی از دلایلی که بلافاصله بعد از انفجار 21 فروردین سیستم برق سایت هسته‌ای نطنز از سوی اغلب کارشناسان به عنوان علت اصلی این عملیات تروریستی مطرح شده و به‌خصوص از سوی اعضای دولت ایران نیز مورد پذیرش و بازنشر قرار گرفته، این است که دولت اسرائیل برای تحریک ایران به کناره‌گیری از مذاکرات احیای برجام در وین، خرابکاری سایت هسته‌ای نطنز را در چنین شرایطی اجرا کرده است.

فرآیند کنش‌گرای اسرائیل علیه ایران که در سریال حمله به کشتی‌های تجاری و خدماتی دو کشور در آب‌های آزاد به صورت هفتگی ادامه داشت، با خرابکاری مجدد در سیستم برق‌رسانی و انفجار سایت هسته‌ای نطنز، شوک امنیتی بزرگی به ایران وارد کرده و احساس ناامنی را میان شهروندان ایرانی افزایش داده است. در چنین شرایطی بود که بسیاری شهروندان نسبت به مذاکرات احیای برجام در شهر وین و البته بدون حضور آمریکا بدبین شده و خواستار خروج ایران از این مذاکرات شدند!

اقدامات تروریستی اسرائیل در داخل خاک ایران مانند: انفجار سالن سانتریفیوژهای سایت نطنز در تیر ماه 1399، ترور معاون وزیر دفاع ایران، شهید محسن فخری‌زاده در آذر 1399 و اکنون انفجار در سیستم برق‌رسانی سایت نطنز که البته تاکنون واکنش یا پاسخ هم‌سطحی از سوی ایران نداشته را می‌توان سیاستی دانست که علاوه ‌بر ایجاد بدبینی شهروندان نسبت به کارآمدی امنیتی دولت ایران، امید داشت سبب تحریک ایران به خروج شتاب‌زده از مذاکرات احیای برجام شود.
  
سوم - همسویی اسرائیل و غرب برای تخریب و کاهش قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات احیای برجام: در حالی که اغلب کارشناسان داخلی ایران و حتی برخی کارشناسان و رسانه‌های خارجی سعی دارند تا خرابکاری تروریستی اسرائیل در ایران را دلیلی برای تحریک ایران برای توقف و خروج از مذاکرات احیای برجام معرفی کنند، برخی سیاست‌ها و اقدامات طرف غربی مذاکرات برجام نشان می‌دهد که اسرائیل و غرب در این دور از مذاکرات نیز با یکدیگر همسو بوده اند و همکاری خوبی دارند!    

انفجار در سیستم برق‌رسانی سایت نطنز و همزمانی آن با تمدید تحریم‌های حقوق بشری و برخی تحریم‌های جدید علیه ایران را می‌توان یک همسویی و همیاری اسرائیل و کشورهای غربی برای تخریب و کاهش قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات احیای برجام قلمداد کرد که تمایل دارند ایران را به واگذاری امتیازات بیشتری وادار کنند.

سریال اقدامات خرابکاری در حوزه هسته‌ای و امنیتی ایران مانند ترور شهید فخری‌ زاده و دو انفجار در سایت هسته‌ای نطنز را باید بسیار فراتر از یک کنش دو طرفه میان ایران و اسرائیل دانست. زیرا بخش عمده‌ای از منافع و مزایای این‌گونه خرابکاری‌ها به سود قدرت‌های بزرگ غربی به‌ویژه کشورهای غربی عضو 5+1 رسیده است. کشورهایی مانند: آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان و حتی اتحادیه اروپا به عنوان طرف‌های غربی مذاکرات برجام به جای آنکه خود را درگیر اقدامات سخت علیه توان هسته‌ای ایران کنند، از اهرم اسرائیل برای پیشبرد سیاست‌های خود در تهدید ایران و کاهش قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات احیای برجام بهره می‌برند.

طیف غربی مذاکرات برجام تاکنون واکنش مهم یا تندی در برابر اقدامات خرابکارانه و تروریستی اسرائیل علیه شخصیت‌ها و تأسیسات هسته‌ای ایران از خود نشان نداده‌اند و حاضر به محکوم‌ کردن عامل یا عوامل چنین حوادثی نیز نبوده‌اند. آنان تنها از پیامدهای این خرابکاری بر مذاکرات احیای برجام ابراز نگرانی شدید داشته‌اند.1

اما همین دولت‌های غربی همواره ایران را به خویشتنداری و صبر در مقابل اقدامات تروریستی علیه منافع خود دعوت کرده‌اند که خود گویای نوعی حمایت از اقدامات تروریستی ضد ایرانی است. در آخرین نمونه این‌گونه حوادث یعنی انفجار سیستم برق‌رسانی سایت نطنز در فروردین 1400 نیز کشورهای غربی تنها ایران را به خویشتنداری دعوت کردند و اهمیت مذاکرات احیای برجام را به رخ ایران کشیدند به نحوی که گویا مذاکرات احیای برجام نوعی پاداش و حق سکوت در مقابل اقدامات تروریستی اسرائیل است!

خوشحالی طیف غربی از اقدامات خرابکاری علیه سایت نطنز و ارتباط دادن آن به مذاکرات برجام به گونه‌ای بود که حتی "جن بساکی" سخنگوی کاخ سفید نیز با خوشحالی می‌گوید: «ایالات متحده هیچ نشانه‌ای از احتمال تجدیدنظر تهران در مشارکت در مذاکرات برجام پس از حادثه در تأسیسات هسته‌ای نطنز نمی‌بیند.»2   

واکنش دولت‌های غربی مذاکرات برجام به اعلام غنی سازی 60 درصدی در ایران که خود واکنش تهران به اقدام تروریستی اسرائیل بود، بسیار تندتر و برجسته‌تر از واکنش آنان به انفجار سایت هسته‌ای نطنز بود. این رویکرد طیف غربی مذاکرات نشان می‌دهد که انفجار سایت نطنز نیز در چارچوب سیاست‌های آنان برای خدشه به امنیت و توان هسته‌ای ایران برای تضعیف قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات احیای برجام مورد بهره‌برداری قرار گرفته است.

*

خرابکاری و انفجار تروریستی در سیستم برق‌رسانی سایت هسته‌ای نطنز در فروردین 1400 که همزمان با سفر وزیر دفاع دولت ایالات متحده آمریکا به اسرائیل صورت گرفته و در میان خبرهایی مانند افزایش تنش مرزی میان روسیه و اوکراین در رسانه‌های غربی نیز چندان مورد توجه قرار نگرفته است را می‌توان یکی از ابزارهای سیاستگذاران غربی، اسرائیلی و حتی عربی دانست که به امید تضعیف جایگاه و توان ایران در مذکرات احیای برجام طراحی و اجرا شده بود تا محور غربی، عبری و عربی بتوانند با این‌گونه  اقدامات و تهدیدات، ایران را به عقب‌نشینی از حقوق خود و واگذاری امتیازات بیشتر وادار کنند.

اما واکنش ایران به اقدام تروریستی هسته‌ای سایت نطنز که اعلام آغاز غنی سازی 60 درصدی اورانیوم از سوی ایران و حضور همزمان در مذاکرات احیای برجام با حمایت و پشتیبانی چین و روسیه را می‌توان رویکردی اقتدارآمیز از سیاست خارجی ایران دانست که قدرت چانه‌زنی ایران در مذاکرات را حفظ و بلکه تثبیت کرده است. البته اگر دولت دوازدهم نخواهد که دوباره نقشی احساسی و انتخاباتی در مذاکرات احیای برجام دنبال کند.

** 

طنز نطنز در این است که سیاستگذاران غربی می‌خواهند ایران را با چنین فرآیندی از سیاست‌های نرم و سخت، فریب داده و امتیازات بیشتری از ایران بگیرند و ایران را در موضع ضعف منطقه‌ای و جهانی گرفتار کنند. محور غربی، عبری و عربی سعی دارند تا با تقسیم کار قدرت سخت و نرم میان خود، ایران را گرفتار تراژدی قدرت‌های بزرگ کرده و هیمنه ایران در حوزه امنیتی و دیپلماتیک را به چالش کشیده و شکننده سازند.

حوادث خرابکاری در سیاست هسته‌ای ایران بیش از آنکه با نیت و هدف توقف و خروج ایران از مذاکرات احیای برجام باشد، سیاستی است که هدفش کاهش توان و ظرفیت چانه‌زنی ایران در این دوره از مذاکرات بوده است. در واقع سیاستگذاران اصلی انفجارهای سایت نطنز به دنبال حضور یک ایران ضعیف و شکننده در مذاکرات برجامی هستند و نه توقف یا خروج ایران از مذاکرات برجام.  

سیاستگذاران طنز نطنز، سیاستی بسیار ناشیانه را طراحی و اجرا کرده‌اند که تاکنون علاوه بر افشای برخی نقایص و حفره‌های امنیتی در ساختار امنیتی و اطلاعاتی ایران که کمک خوبی به ساختار امنیتی ایران است، واکنش بسیار فراتر از حد تصور محور غربی، عبری و عربی یعنی غنی سازی 60 درصدی اروانیوم در ایران را سبب شده است. در این مرحله شاید بتوان اعلام غنی سازی اورانیوم تا 60 درصد را یک سیاست کنش‌گرای کوتاه‌مدت برای افزایش قدرت و توان چانه‌زنی در مذاکرات احیای برجام قلمداد کرد که می‌تواند نتایج مثبتی برای تیم مذاکره کننده ایران به همراه داشته باشد تا گرفتار احساس ضعف و دادن امتیازات بیشتر به اروپا و آمریکا نشوند. 

منابع:

 

1- خبرگزاری یورونیوز.23 فروردین 1400. به آدرس: https://per.euronews.com/2021/04/12/heiko-maas-natanz-sabotage-not-positive-for-negotiations
2- خبرگزاری اسپوتنیک. 23 فروردین 1400. به آدرس:  https://ir.sputniknews.com/us/202104127726633
اسلام ذوالقدرپور

نویسنده خبر

 کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین الملل و دانشجوی دکترای سیاستگذاری عمومی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: مذاکرات هسته ای مذاکرات وین ایران و امریکا ایران و اسرائیل خرابکاری در نطنز تاسیسات هسته ای نطنز ترور محسن فخری زاده


( ۵ )

نظر شما :

فدوی ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۱۶:۰۴
به ظاهر می توانیم از زوایایی خاص نظر نویسنده را در مورد حادثۀ نطنز بپذیریم اما ... اصولا ادارۀ کشور کاری در نهایت دشواری است و البته زیرکانه . اقتدار می خواهد در حد اعلا و جسارت الی ماشاالله . تنبیه و تشویق بجا می خواهد و سین جیم همزمان کارگزاران و مسئولان ... آخرش رو اول بگویم ... اگر در فلان حادثۀ کوچک که بی مسئولیتی فلان آتشنشان ، حادثه را بزرگتر کرده بود ، حاکم ( حکومت ) با او برخورد کرده بود ، فاجعۀ پلاسکو و کشته شدن چند آتشنشان دیگر رخ نمی داد اما مسئولین چه کردند ، به جای مجازات کم کاری و بی مبالاتی فلان آتشنشانان ، با اصطلاحاتی همچون شهید ، ایثار و غیره فضا را از حالت عقلی و منطقی به سمت احساسی هول دادند ... اگر بر سر ماجرای ورود داعش به مجلس ، آن قسمت از نیروهای امنیتی درگیر ، بازخواست شده ، گوشمالی می شدند و در ضمن به نحو مقتضی رسانه ای هم می شد ، شاید الان دکتر فخری زاده بین ما بود و اگر دفعۀ اول که یک مسئول مانند نمایندۀ مجلس پا را از محدودۀ شهروندی آنسوتر نهاد با او بدون تعارف برخورد شده بود قطعا در مواردی مشابه آبروهایی بیشتری از مجلس نمی رفت ... اخیرا خبری شنیدیم که ده ها هزار تن سیب و پرتقال در حال فساد است ( سیب و پرتقالی که اگر در فصل خودش با قیمت مناسب به دست مصرف کننده رسیده بود می توانست منشاء بیشمار برکات باشد ) اما آیا شنیدیم که وزیری سیلی بخورد ؟ مدیر کلی عزل شود ؟ رییس سازمانی کسر حقوق شود ؟ خیر پس منتظر تکرار مکرر صدها و هزاران حادثۀ کوچک و بزرگ باید بود و خلاصۀ ماجرا آنکه اگر در گوشه ای از مملکت فردی با مسئولیت تعریف شده کم کاری کرد ، بی سوادی به خرج داد ، وقت شناسی نشان نداد و ... با او برخورد شده بود قطعا همکار دیگر او در صحنه و ماجرایی دیگر به مخمصه نمی افتاد ... مملکت داری ابتدا تعقل ، دوم تعقل ، سوم تعقل ... نودو نهم تعقل می خواهد و در رتبۀ صدم دلی و احساسی است ... والله
افخمی ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ | ۲۳:۴۳
بجای این تحلیل ها باید ارگان های امنیتی افراد دخیل در مذاکرات را دقیقا تحت پوشش بگیرند تا احیانا گروگانی بعنوان فرزند وبرادرزاده وخواهرزاده،داماد وووو گروگان بنام دانشجو و تاجر،بازرگان،محقق ووو دردست غربیان نداشته باشند تا بتوانند نماینده واقعی یک ملت باشد.بگذریم از تابعیت مضاعف بعضی از مسئولین که مساوی با بی شرفی کامل وگناهی نابخشودنی است که یقینا خون جوانانی که برای پاسداری از وطن ریخته شده روزی دامن خودشان و فرزندان وبستگان نکبتی شان را خواهد گرفت.نمی شود بر خون دیگران آجر خوشبختی بنیان نهاد که آه و نفرین میلیونها روزی اسیرشان خواهد کرد.بدون بروبرگرد.