خروج آمریکا از افغانستان از ادعا تا واقعیت!
آیا ترکیه با نشست استانبول می تواند ایران را نادیده بگیرد؟/ کاهش یا افزایش نفوذ منطقه ای ایران در گرو احیای برجام
دیپلماسی ایرانی – با مطرح شدن ادعای جو بایدن مبنی بر خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان طی یک پروسه زمانی مشخص از اول ماه می تا ۱۱ سپتامبر سال جاری میلادی و همچنین ادعای مشابه دبیر کل نیروهای ناتو گمانه های متعددی برای آینده سیاسی و امنیتی افغانستان مطرح شده است. اما در این بین مهمترین مسئله ناظر به این است که آیا با خروج نیروهای نظامی آمریکا و ناتو از افغانستان، دولت کابل قادر به کنترل و مدیریت شرایط کشور خواهد بود؟ ضمن این که پیرو ادعای رئیس جمهور آمریکا شاهد سفر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده به افغانستان و دیدارش با محمد اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان، و عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه این کشور هستیم که محوریت این دیدارها به خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان باز می گشت. به موازات آن دولت مرکزی کابل و همچنین طالبان خود را آماده حضور در نشست استانبول می کنند؛ نشستی که شنیده ها و اخبار حکایت از آن دارد ایران در پایین ترین سطح دیپلماتیک حضور پیدا می کند. در این راستا دیپلماسی ایرانی برای بررسی تحولات افغانستان، گفتوگویی را با دکتر عبدالمحمد طاهری، کاردار و اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و تحلیلگر ویژه حوزه افغانستان و پاکستان انجام داده است که در ادامه می خوانید:
با ادعای جو بایدن مبنی بر خروج نیروهای نظامی آمریکا از خاک افغانستان از اول ماه مه تا ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۲۱ و به تبع آن ادعای مشابه دبیر کل نیروهای ناتو، گمانهزنیهای ضد و نقیضی در خصوص صحت و سُقم این ادعا وجود دارد. چرا که به اذعان کارشناسان و ناظران امر، ایالات متحده آمریکا در طول بیش از دو دهه حضور در افغانستان در برهههای مختلفی ادعای خروج از افغانستان را مطرح کرده، اما در صحنه عمل هیچگاه از خاک این کشور خارج نشده است. به باور شما دولت بایدن با چه هدفی این ادعا را مطرح کرده است؟
هدف و دلیل عمده دولت بایدن برای مطرح کردن ادعای خروج نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان به دلیل معاهده صلح دوحه بازمیگردد. یعنی به دلیل تعهداتی که ذیل این توافق دولت ایالات متحده در زمان دونالد ترامپ تقبل کرده است، اکنون باید دولت جو بایدن آن را عملیاتی کند. اتفاقا به همین دلیل شاهد استقبال طالبان مبنی بر خروج آمریکا و ناتو از افغانستان هستیم. حتی پیرو همین نکته با وجود استقبال گروه طالبان از تصمیم اخیر آمریکا، ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان عنوان داشته که اگر ذیل توافق دوحه نیروهای امریکایی و ناتو مطابق متن توافق در اول ماه می سال جاری میلادی از افغانستان خارج نشوند یک تخلف است. طالبان همچنین در اعلامیهای با لحنی تهدید آمیز تاکید کرده که تعویق پنج ماهه در زمان خروج نیروها سرپیچی علنی از توافقنامه دوحه و عمل نکردن(آمریکا) بر عهد خود است که می تواند تبعاتی در پی داشته باشد.
با این وجود شما این ادعا را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت می دانید؟
من بر این باورم که ایالات متحده آمریکا فارغ از اینکه چه دولتی روی کار باشد هیچ گاه نمی تواند به طور کامل از خاک افغانستان خارج شود. چون به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک افغانستان و همسایگی این کشور با کشورهایی مانند هند و پاکستان و از آن مهمتر چین و جمهوری اسلامی ایران سبب شده است که افغانستان از موقعیت بسیار مناسبی برای ایالات متحده آمریکا برخوردار باشد تا بتواند تمام این بازیگران منطقه ای را زیر نظر بگیرد و تمام فعالیت های آنان را رصد کند. در سایه همین موقعیت کشور افغانستان، ایالات متحده می تواند نفوذ بسیار خوبی در منطقه برای مهار تهران و پکن داشته باشد. لذا بدون شک آمریکاییها بنایی برای خروج تمام و کمال از افغانستان ندارند. چرا که خروج کامل از افغانستان در تضاد جدی با منافع راهبردی ایالات متحده برای مهار مهمترین رقبیانش یعنی ایران و چین قرار دارد. اتفاقا به همین دلیل برخی از سناتورهای آمریکایی عنوان داشته اند که اگر آمریکا از خاک افغانستان خارج شود باعث خواهد شد که دیدهبانی و نظارت آمریکا در خصوص ایران از بین برود.
پس چرا ادعای خروج از افغانستان مطرح شده است؟ چرا شاهد سفر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به افغانستان و دیدارش با محمد اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان، و عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه این کشور هستیم؟
واقعیت این است که در این بین دولت بایدن سعی کرده است با یک ادعای دیپلماتیک مبنی بر خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان و به تبعش سفر بلینکن به این کشور در همین راستا شرایط را به گونه ای مدیریت کند که هم در ظاهر خود را متعهد به توافق دوحه نشان دهد و از طرف دیگر حساسیت ها را مبنی بر تداوم حضور خود در افغانستان را کاهش دهد، بدون آن که تلاشی برای خروج کامل و تمام کمال از افغانستان داشته باشد. بله امکان دارد که طی هفته ها و ماه های پیش رو تا اواخر سال جاری میلادی نیروهای نظامی آمریکا در ظاهر از افغانستان خارج شوند، اما خروج کامل این نیروها و همچنین نیروهای ناتو از خاک این کشور اتفاقی است که در عمل به هیچ عنوان روی نخواهد داد. البته در این بین شاید آنتونی بلینکن با دستور کار بسترسازی برای خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان به این کشور سفر کرده باشد، اما من هدف محوری سفر رئیس دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده به افغانستان و دیدارش با محمد اشرف غنی، رئیسجمهوری افغانستان، و عبدالله عبدالله، رئیس شورای عالی مصالحه این کشور را هماهنگی پیرامون نشست استانبول می دانم.
به نشست استانبول اشاره کردید. نکته بسیار مهمی که در این بین لازم به ذکر است این است که طبق اخبار و شنیده ها به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران در پایین ترین سطح دیپلماتیک در این نشست حضور پیدا می کند. از نگاه شما آیا میزبانان و به خصوص ترکیه با نشست استانبول به دنبال دور زدن و نادیده گرفتن ایران در آینده افغانستان هستند، کما اینکه روسیه نیز با نشست مسکو مشابه همین پروسه را در پیش گرفت؟
نکته بسیار مهمی که در این بین لازم به ذکر است این است که با توجه به جایگاه، توان و اقتضائات جمهوری اسلامی ایران در منطقه هیچ کشوری نمی تواند ایران را از تحولات منطقه ای کنار بگذارد. لذا شاید در ظاهر برخی نشست ها بدون حضور ایران در دستور کار قرار گیرد، اما خود بازیگران این نشست بیش از همه می دانند که جمهوری اسلامی ایران تا چه اندازه میتواند در تعیین سرنوشت و آینده منطقه موثر واقع شود. نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که همه کشورها در جهان به دنبال تامین منافع ملی خود هستند و در این بین هیچ کشوری، مطلقا هیچ کشوری از این قاعده مستثنی نیست؛ حتی کشور دوست و متحدی مانند روسیه و یا ترکیه. پس قطعاً مسکو و آنکارا نیز به دنبال کسب منافع حداکثری در بحران افغانستان هستند. با این وجود به دلیل همان نفوذ بالای ایران در منطقه همین کشورها به این نتیجه رسیده اند که عملاً بدون نقشآفرینی را نمیتوان به خروجی امیدبخش نشست صلح افغانستان نگاه داشت. به همین دلیل است که آنکارا، تهران را در جریان بخشی از نشست آوریل در استانبول با موضوع صلح افغانستان قرار داده است. اما از تمام این نکات مهم تر باید به این مسئله بسیار حائز اهمیت اشاره کرد تا زمانی که مناقشه برجام به حالت فعلی ادامه پیدا کند و شاهد احیای توافق هستهای توافق ذیل نشست وین و یا هر نشست دیگری نباشیم، یقینا ما باید منتظر تداوم این وضعیت باشیم. به هر حال به دلیل مناقشه ای که اکنون بین ایران با طرف های اروپایی و ایالات متحده آمریکا پیرامون فعالیتهای هستهای وجود دارد سبب شده است که بازیگران منطقه ای و به خصوص همسایگان نیز از فضای کنونی بیشترین بهره برداری را در راستای افزایش نفوذ خود در منطقه داشته باشند. نمونه بارز آن قطر و ترکیه پیرامون صلح افغانستان. لذا باید عنوان کرد که کاهش یا افزایش نفوذ منطقه ای یران در گرو احیای برجام است.
پیرو این نکته بسیار مهم شما اگر در یک سناریوی بدبینانه نهایتا شاهد احیای برجام نباشیم وضعیت منطقه ای ایران رو به افول خواهد بود؟
اولا در راستای نکتهای که قبلاً اشاره کردم جایگاه، توان و نفوذ ایران به گونه ای است که هیچ کس نمیتواند آن را از معادلات منطقهای حذف کند. در ثانی باید به موازات پیگیری تلاش های دیپلماتیک به منظور احیای برجام، تحرکات منطقه ی خود را هم افزایش دهیم. یعنی مشخصا در پرونده افغانستان انجام سفرهای دیپلماتیک، پیگیری مراودات، گفت وگو و مذاکره دستگاه سیاست خارجی کشورمان با دولت افغانستان و همچنین نیروهای طالبان میتواند نقش، نفوذ و جایگاه ایران را در آینده این کشور افزایش دهد. لذا این مسئله تا حد بسیار زیادی میتواند نقیصه و کم کاری ما را به دلیل تداوم مناقشه برجامی پر کند. واقعیت آن است که افغانستان از ابعاد گوناگون به مشارکت ایران در ترسیم آینده خود نیازمند است. بنابراین این نیاز افغان ها به جمهوری اسلامی ایران سبب می شود که میدان عمل دیپلماتیک جدی برای تهران ایجاد شود. این واقعیتی است که علاوه بر افغانستان، قطر، ترکیه، روسیه و آمریکا نیز به آن اذعان دارند. حتی در نامه ارسالی وزیر امور خارجه آمریکا به رئیس جمهور افغانستان به نقش ایران در صلح افغانستان اشاره کرده است.
با تمام این تفاسیر شما به نتیجه بخش بودن نشست استانبول تا چه اندازه امیدوارید، خصوصا که نشست مسکو و مشخصا نشست دوحه که اتفاقا به توافق صلح هم رسید، نتوانست به خروجی قابل قبولی دست پیدا کند؟
نکته مهمی که در پاسخ به سوال شما باید به آن اشاره کرد این است که در هر صورت اکنون طالبان پیروز تحولات میدانی افغانستان است. یعنی ایالات متحده آمریکا در طی دو دهه تجاوز و حضور نظامی در افغانستان، نه توانسته است امتیازی برای خود کسب کند و نه امنیت، آسایش و رفاهی برای افغان ها. اما در این بین نیروهای طالبان نیز به تدریج توانستند نفوذ و سیطره خود را بر بیشتر خاک افغانستان بگسترانند. یعنی طالبان عملاً با کسب قدرت روز افزون توانست نفوذ خود را به قدری افزایش دهد که در نهایت آمریکایی که با هدف نابودی طالبان وارد افغانستان شد اکنون پای میز مذاکره با آنها حاضر شود. به گونه ای که واشنگتن حتی دولت مرکزی کابل را دور زد و عملاً مواضع دولت مرکزی افغانستان را نادیده گرفت. لذا تا زمانی که طالبان از حمایت برخی از بازیگران منطقهای در تامین تسلیحات و پشتیبانی مالی برخوردار است و از طرف دیگر شاهد افزایش سیطره بر بیشتر خاک افغانستان از طرف طالبان هستیم باید خواسته های این گروه را دستور اصلی نشست صلح افغانستان در استانبول یا هر جای دیگری بدانیم. پیرو این نکته بازیگر متعددی در آینده صلح افغانستان نقش آفرینند که منافع آنها گاهی در تضاد با همدیگر قرار دارد. از آمریکا، روسیه، چین و هند تا عربستان، ترکیه، امارات، پاکستان و دیگر کشورها. لذا در واقعیت نشست صلح افغانستان در استانبول مانند نشست مسکو و یا دوحه شاید نتواند به خروجی ملموس و قابل قبولی برای پایان دادن به جنگ داخلی در این کشور بینجامد.
نظر شما :