ارائه مدل منطقه گرایی پارادیپلماتیک از چشم انداز ایران فرهنگی

۲۳ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۶:۳۸ کد : ۲۰۰۰۸۳۰ سرخط اخبار

مریم خالقی نژاد دانشجوی دوره دکتری تخصصی به ارائه مدلی در عرصه سیاست خارجی پرداخته است. وی در حالی این مدل را ارائه داده است که معتقد است همانطور که اندیشمندان و نظریه پردازان مختلفی بیان داشته اند که در قرن جدید با مدل های مختلف منطقه گرایی روبه رو هستیم لذا پس از پژوهش چندین ساله یکی از مدلهای ارائه شده تحت عنوان منطقه گرایی پارادیپلماتیک می تواند باشد ، که در رساله دکتری نام برده با راهنمایی هایی بسیار مدبرانه اساتید راهنما و مشاور به صورت کامل مورد بررسی و تدوین قرارگرفته است در ادامه خلاصه ای از مدل مذکور بیان شده است.


 تغییر و تحولات ناشی از جهانی شدن منجر به اهمیت و تاثیر گذاری نقش کنشگران مختلف غیر دولتی از یک سو و به میدان آمدن نظریات مختلف در عرصه های علمی شده است . در عرصه سیاست خارجی نیز نظریه پردازان و مکاتب مختلف بر این ادعا هستند که در آینده با موج جدیدی از نظریات به خصوص در عرصه منطقه گرایی مواجه خواهیم شد که بتوانند فعالیت های مختلف کنشگران را تحلیل و بررسی نمایند . در این مدل با استفاده از نظریه پارادیپلماسی( به معنای فعالیت کنشگران غیردولتی در راستای افزایش قدرت ملی )به بررسی کشورهای مختلف حوزه ایران فرهنگی پرداخته شد تا نشان داده شود که چه ظرفیت های پارا دیپلماتیک مختلفی در بین کشورهای حوزه ایران فرهنگی وجود دارد. بدین منظور ضمن رعایت تمامی نکات نظریه پارادیپلماسی ابتدا به تغییراتی در خود نظریه پارادیپلماسی پرداخته شده است. با عطف به آنکه در نظریه پارادیپلماسی یکی از مهمترین انگیزه ها و حوزه ها مرز مشترک جغرافیایی است لذا زمان تغییر این حوزه رسیده است . اگرچه پارادیپلماسی خود زایده جهانی شدن است اما اکنون جهانی شدن و فعالیت کنشگران مختلف بر لزوم تغییرات این وجهه از پارادیپلماسی تاکید دارد تا بتواند منجر به تقویت بیشتر این نظریه در عرصه بین المللی شود. بدین جهت در مدل ارائه شده بجز نوآوری در مدل نهایی می توان گفت تغییرات و تاکید بر لزوم تغییر مرزهای جغرافیایی در این نظریه نیز جای تامل فراوانی و نگرشی شگرف دارد. در بررسیهای صورت گرفته با عطف به وجود اشتراکات فرهنگی و هویتی موجود تایید شد که زمینه های شکل گیری منطقه گرایی پارادیپلماتیک در بین کشورهای حوزه ایران فرهنگی وجود دارد. بدین منظور برای تایید این ادعا به بررسی کشورهای عراق، ترکیه، افغانستان، پاکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، آذربایجان، قزاقستان، ارمنستان، گرجستان، هند و به جهت برخی قرابت های موجود روسیه پرداخته شده است. برای اثبات وجود ظرفیت های مختلف پارادیپلماتیک و عملی کردن مدل گفتمان منطقه گرایی پارادیپلماتیک ارزش ها و هنجارهای هویت بخشی که مورد بررسی واقع شد عبارتند از : زبان، هویت، دین اسلام، معماری و هنر، فیلم و موسیقی، خط، آداب و رسوم و جشنهای مختلف مانند نوروز ، دانش و علم و ترجمه متون و کتاب، مفاخر مشترک و مورد توجه در منطقه که بیان آنها به صورت اساسی از ظرفیت این نوشتار خارج است.همچنین ظرفیت های اقتصادی مابین کشورهای نام برده مورد بررسی جامع قرار گرفته شد. 

از نتایج سنجش جامع ظرفیت های پارادیپلماسی این نتیجه بدست آمد که کشورهای نام برده هرچند با ظرفیتهای متفاوت در هر بُعد و محور اما همچنان دارای اشتراکات فرهنگی نهادینه شده هستند.آنچه که در عرصه فرهنگی منجر به تاکید فرضیه پژوهش شده است تمایل گروهها و قومیتهای مشترک و حس همبستگی آنها به یکدیگر در سراسر این کشورها میباشد که با دیگر هم کیشان خود در فراسوی سرزمینها حس هم هویتی و یا تشابهات هویتی دارند و این امر خود محرک اصلی روابط پارادیپلماتیک میباشد اگرچه ممکن است از نظر برخی سیاستهای دولتها و حکومتی برخی مشکلات در برقراری این ارتباطات باشد ولی پیشنهاد بر این امر است که از این ظرفیت برای رشد بیشتر روابط و حتی از بین بردن برخی نگرانیهای حکومتی استفاده شود. در زمینه اقتصادی نیز خروجیها حکایت از مکمل بودن بسیاری از ابعاد نیازهای مردمان منطقه است که با به میدان آمدن در مدل جدید و منطقه گرایی پارادیپلماتیک میتوان شاهد انفجاری عظیم در پیشبرد اهداف اقتصادی بود. شاید یکی از بارزترین دلایل این امر تاثیر کنشگران اقتصادی فروملی موفق در کشورهای مختلف بر برخی تصمیم گیریهای سیاسی باشد که در علم سیاست به آنها لابی و به عمل آنها لابیگری میگویند. نباید از این نکته غافل شد که قومیتها و هویت های مشابه در منطقه از برخی جهات بهتر میتوانند با یکدیگر به تبادلات اقتصادی بپردازند و شاید همین حس هم هویتی عِرق همگرایی و تعامل آنها را در به اولویت قرار دادن تبادلات تجاری با یکدیگر منجر شود.

کلام آخر آنکه با عطف به استحاله جهانی شدن به نظر میرسد کنشگران فروملی مختلف پس از گشت و گذار در مرحله جهانی شدن اکنون بیشتر از جهانی شدن به منطقه گرایی تمایل پیدا کردهاند و شاید این امر بتواند کمکی بر تایید نظرات برخی نظریه پردازان در جهت بازگشت از جهانی شدن و تاکید بر منطقه گرایی داشت. بعید هم نیست که در آینده با موجی از جبهه بندی و منطقه بندی توسط کنشگران مختلف مواجه شویم. لذا در بررسی صورت گرفته بر وجود نیروها و کنشگران متعامل در میان کشورهای مورد بررسی مهر تاییدی زد که دقیقا مراد از پارادیپلماسی و ظرفیتهای پارادیپلماتیک منطقه گرایی در وهله اول تمایل همین کنشگران می باشد که زمینه را برای شکل گیری گفتمان و مدل جدید منطقه گرایی تحت عنوان منطقه گرایی پارادیپلماتیک را فراهم میکند.

منطقه گرایی پارا دیپلماتیک به صورت بهتری می تواند فعالیت کنشگران مختلف غیردولتی را در چارچوب نظریه مذکور تعریف نماید و عمل آنها را برای افزایش قدرت منطقه ای در عرصه روابط بین الملل تعریف نماید. همانطور که شاهد هستیم فعالیت کنشگران فروملی در حال افزایش بیشتر و متکثرتر شدن ابعاد آن است و مدل منطقه گرایی پارادیپلماتیک می تواند به تعریف فعالیت آنها در چارچوبی از سیاست خارجی و روابط بین الملل دریچه جدیدی را بگشاید که نه تنها چالش ها را به فرصت تبدیل کند بلکه قدرت منطقه ای را بیش از بیش تقویت کند و  از هر ظرفیت منطقه برای افزایش جایگاه کشورهای واقع شده استفاده مطلوب نمایم.  این مدل نه تنها برای کشورهای حوزه ایران فرهنگی بلکه برای تمامی کنشگران و مناطق دیگر قابل استفاده نیز می باشد.


( ۳ )

نظر شما :

موحدابطحی ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ | ۰۹:۲۷
زمینه های همگرایی بین پاره های ایران تمدنی از جمله جمهوری اسلامی ایران (به عنوان پاره اصلی ایران تمدنی) منحصر به "میراث تاریخی و تمدنی" نیست بلکه "خروج از انزوای استراتژیک، بازیابی هژمونیک تمدنی، و "بازیگری تأثیر گذار کنونی" می تواند در عرصه های متنوعی انجام شود: 1- بازیابی هویت مردم کشورهای منطقه، چه در سطح قومیتهای ایران تمدنی و چه در سطح فعالان و کنشگران محلی و ملی 2- تقویت مؤلفه های "قابل اعتنا" و "قابل اتکا" در دنیای پسامدرن که گریزان از این دو مؤلفه است به عنوان عامل پیوند و همگرایی و به عنوان مانع گسست و گریز. 3- احساس پشتیبانی راهبردی از سوی دولتهای محلی و ملی منطقه از وجود ایران تمدنی. 4- ایجاد فرصتهای بیشتر و متنوع تر برای کنشگری منطقه ای توسط پاره های تمدن ایرانی (در دیپلماسی، فرهنگ، مذهب، هویت، اقتصاد، . . ) و مواردی دیگر. به نظرم یک ری استارت یا بازنگری در هسته سیاستگذار و تصمیم گیر کلان مملکت ایران لازم است که متأسفانه سیگنالهای ضد و نقیضی را می پراکند!