از خرابکاری نطنز تا ترور معاون وزیر دفاع
توصیه تراژیک و خیانتبار قدرتهای بزرگ به ایران!
نویسنده: اسلام ذوالقدرپور، دانشجوی دوره دکتری سیاستگذاری عمومی
دیپلماسی ایرانی: در حالی که ایران در شوک یک عملیات تروریستی از پیش طراحی شده دقیق در قلب کشور یعنی استان تهران و شهادت یک دانشمند بلندپایه نظامی و هستهای خود است، بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران داخلی و خارجی به یکباره و هنگامی که هنوز اصل ماجرا روشن نشده است، به حاکمیت ایران توصیه میکنند که " خویشتنداری " کنند!
توصیه سیاستی این طیف از مدعیان که بیشتر ناظر بر حوزه سیاستگذاری خارجی ایران است را میتوان یکی از ناکارآمدترین توصیهها و بلکه خیانتبارترین توصیههای ممکن به یک قدرت بزرگ منطقهای قلمداد کرد.
سیاستگذاری خارجی رابطهای متقابل و همسو با قدرت نظامی و امنیتی داشته، وابستگی شدید و گستردهای میان سیاستگذاری خارجی و قدرت نظامی و امنیتی در تاریخ دیپلماسی جهان قابل مشاهده و تأمل است. این وابستگی بهخصوص در میان بازی قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی اثرگذار بوده است.
سیاستگذاری خارجی که عرصه تعاملات و تقابل سیاسی و امنیتی است، بر اصل توانمندی قدرت نظامی و تبدیل منابع قدرت به اقتدار استوار است. هر کدام از بازیگران بینالمللی (دولتها) اگر نتوانند منابع قدرت خود را به اقتدار در نظام جهانی تبدیل و نمایش دهد، به زودی دچار تراژدی قدرتهای بزرگ و فروپاشی تدریجی خواهند شد.
توصیههای عجیب و تفاسیر عجیبتر آنهم از سوی برخی مدعیان کارشناسی داخلی با پیشینه امنیتی افراطی و یا توصیه برخی سیاستگذاران و مسئولین بلندپایه غربی (مانند جان برنان ریاست سابق سازمان سیا) به خویشتنداری ایران در مقابل ترور دکتر محسن فخریزاده، معاون وزیر دفاع که یکی از شدیدترین ضربات به دولت و نظام ایران طی دو دهه اخیر آنهم در خاک ایران بوده است را نمیتوان توصیههایی اثربخش برای وضعیت کنونی و کارآمد برای آینده ایران محسوب کرد. توصیهها و تفاسیر الزام ایران به "خویشتنداری" در برابر ترور یک مقام بلندپایه ایرانی در قلب کشور نهتنها ناکارآمد، بیهوده و غلط هستند، بلکه ناحقگویی و تضییع حقوق نظام و شهروندان برای پاسخگویی مناسب به تهدیدات خارجی نیز هستند.
ماجرای ترور معاون وزیر دفاع ایران و توصیهها و تفاسیر گوناگون پیرامون این ترور بهخصوص دعوت ایران به در پیش گرفتن "سیاست خویشتنداری" از چند محور قابل توجه و بررسی است:
یکم – توصیههایی فراتر از سیاستگذاری خارجی: توصیههای چند روز اخیر که بیدرنگ و تنها دقایقی بعد از معلوم شدن شهادت دکتر فخری زاده از سوی مدعیان ایرانی و خارجی در رسانههای مختلف و فضای مجازی منتشر شدند را باید توصیههایی دانست که فراتر از سیاستگذاری خارجی ایران بوده، توصیه و پیشنهادهایی به بالاترین رکن سیاستگذاری کشور بودهاند.
این توصیههای سیاستی که فراتر از توصیههای معمولی به سیاستگذاران امور خارجی ایران بوده است، عملاً توصیههای نظامی و امنیتی هستند که برای اثرگذاری بر تصمیمگیری بالاترین نهاد سیاستگذاری راهبردی ایران یعنی شورای عالی امنیت ملی ایران منتشر شدهاند تا بتوانند مانع هر گونه تصمیمگیری قاطع و صریح معطوف به امنیت ملی و راهبردی ایران از سوی سیاستگذاران نظامی و امنیتی کشور شوند.
به صراحت میتوان گفت هدف نهایی توصیههای اخیر برای در پیش گرفتن "سیاست خویشتنداری" در چارچوب نوعی سیاست بازدارنده داخلی و خارجی برای فریب و خلع سیاستگذاران ایران از یک سیاست مقتدرانه بوده است. این سیاست برای ایجاد شک و تردید در سیاستگذاران و تصمیمگیران شورای عالی امنیت ملی ایران طراحی شده است، زیرا سیاستگذاران خارجی ایران طی چند سال اخیر به خوبی نشان دادهاند که از توانایی لازم برای تبدیل منابع قدرت ایران به اقتدار در نظام بینالمللی عاجز بوده و هرگز به پاسخهای قاطع و کوبنده اعتقادی ندارد!
دوم – واکنشهای مخفی و تشویش افکار عمومی ایران: یکی از جلوههای ترور شهید محسن فخریزاده، معاون وزیر دفاع ایران بر افکار عمومی شهروندان ایرانی را باید در تشویش اذهان عمومی ایرانیان مشاهده کرد که سبب ایجاد شائبه ناتوانی و ناکارآمدی نهادهای نظامی و امنیتی ایران در مقابل نهادهای مشابه بیگانه و بهخصوص تشکیلات امنیتی و اطلاعاتی اسرائیل شده است.
تشویش اذهان عمومی شهروندان ایرانی با این نیت که برخی نهادهای امنیتی خارجی قادرند تا بالاترین مقام نظامی هستهای (معاون وزیر دفاع) و علمی ایران را درست در قلب کشور و پایتخت ایران ترور کنند، هرگز با واکنش یا پاسخگویی مخفی و پنهان ایران به این ترور قابل جبران نخواهد بود.
برخی اظهارنظرهای اخیر مسئولین نظامی ایران در مورد پاسخهای قاطعی که ایران به دشمنان داده و تاکنون مخفی نگه داشته شده و از سوی ایران و حتی آن دولت نیز رسانهای نشدهاند، هرگز نمیتواند اثرگذاری تخریبی و داغ چنین ترورهایی در ایران را جبران کند یا کاهش دهد. این سیاست پاسخگویی مخفی ایران به تهدیدات خارجی طی چند سال اخیر سبب عدم اعتماد شهروندان به مسئولین کشور شده است.
ترور دانشمند نظامی هستهای ایران که به صورت آشکار و صریح صورت گرفته است، باید پاسخی قاطع، صریح و آشکار داشته باشد تا بتواند افکار عمومی ایران را در توانایی و اقتدار نهادهای نظامی و امنیتی کشور خویش راضی و اقناع کند.
پاسخ ترورهایی مانند ترور شهید فخریزاده باید دارای قاطعیت و هم سطح با جایگاه ایشان باشد و از یک موج رسانهای خبری و تصویری آشکار برخوردار باشد تا شهروندان ایرانی از تور سیاست رسانهای سیاستگذاران اصلی ترور مذکور رها شود و پشتیبان سیاست پاسخگویی قاطع و کوبنده ایران به چنین تهدیداتی باشند.
سوم - تراژدی اقتدار ایران: یکی از برجستهترین جلوههای اقدامات رقیبان و دشمنان منطقهای و جهانی ایران را میتوان در فرآیند تراژدی قدرت منطقهای و جهانی ایران مورد تأمل قرار داد. نباید فراموش کرد که قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی در فرآیند اقتدار خود، بعد از کسب قدرت، افزایش و تثبیت قدرت در نهایت باید به نمایش یا مانور قدرت خود در عرصه جهانی اقدام کنند.
هر بازیگر مدعی اقتدار و بزرگی منطقهای و جهانی که نتواند قدرت و اقتدار خود را نمایش دهد، به مرور زمان دچار تراژدی قدرتهای بزرگ یعنی ناتوانی یا ترس از نمایش قدرت شده و در موقعیت ضعف قرار خواهد گرفت.
عدم پاسخگویی قاطع و آشکار ایران به اینگونه اقدامات تروریستی طی یک سال اخیر بهخصوص در ماجرای انفجار سالن سانتریفیوژهای پیشرفته سایت هستهای نطنز در تیر ماه 1399 و ترور کنونی معاون وزیر دفاع ایران که ایشان نیز از سیاستگذاران و چهرههای اصلی حوزه نظامی هستهای بودهاند را میتوان ازجمله نشانههای تراژدی اقتدار بینالمللی ایران برشمرد.
در حالی که مسئولین ایرانی در سازمان انرژی اتمی، وزارت امور خارجه، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی و ... به خرابکاری خارجی در انفجار سایت نطنز اعتراف کرده، تشریح، توضیح و پاسخگویی به این انفجار را وظیفه شورای عالی امنیت ملی ایران اعلام کردند، تاکنون نهتنها هیچ پاسخگویی آشکار به انفجار مذکور مشاهده نشده، بلکه هیچ اطلاعرسانی عمومی و کاملی در این مورد نیز از سوی شورای عالی امنیت ملی صورت نگرفته است!
چنین فرآیندی از سکوت و شاید خویشتنداری افراطی سیاستگذاران ایرانی به اقدامات تروریستی مانند انفجار سایت هستهای نطنز در درون مرزهای کشور موجب شده است تا اقدامات تروریستی بیشتری مانند ترور دکتر فخریزاده معاون وزیر دفاع ایران طراحی و اجرا شوند.
در حالی که قدرتهای بزرگ منطقهای و جهانی در آسیای جنوب غربی و قفقاز بزرگ در حال نمایش قدرت خود به هر صورت ممکن حتی ایجاد، تشدید یا دخالت در درگیریهای نظامی هستند، عدم پاسخگویی قاطع و آشکار ایران به ترور معاون وزیر دفاع خود، میتواند به منزله ضعف نظامی و امنیتی محسوب شود و تراژدی قدرت ایران در منطقه را آغاز کند.
چهارم - پاسخ قاطع به مثابه آغاز جنگ نیست: برخی مدعیان کارشناسی و تحلیلگران داخلی و خارجی از جمله جان برنان، رئیس سازمان سیا که خود پیشینهای طولانی در اقدامات امنیتی خشونتبار علیه ایران دارند، در توصیهها و تفاسیر خود که محور اسرائیل – ترامپ را عامل ترور دکتر فخریزاده معرفی میکنند، هر گونه پاسخگویی و اقدام متقابل ایران به این حمله تروریستی را نهتنها خطرناک میدانند که در واقع محکوم نیز میکنند! توصیههای این شخصیتهای خاص را باید نوعی تهدید صریح علیه ایران برای پاسخگویی به ترور اخیر قلمداد کرد که از هماکنون به محکوم کردن اقدام متقابل ایران علیه تروریسم پرداختهاند!
این افراد با استناد به اینکه پاسخ قاطع و کوبنده ایران میتواند شرایط را برای آغاز یک درگیری و جنگ فراگیر در منطقه فراهم و تغییر دولت در آمریکا را با چالش مواجه کند، به سیاستگذاران ارشد ایرانی توصیه میکنند که از حق خود برای اقدام متقابل و پاسخگویی به ترور معاون وزیر دفاع خود چشمپوشی کنند.
توصیههای مبتنی بر سیاست خویشتنداری و تفسیر پاسخ متقابل ایران به عاملان ترور به آغاز جنگ را میتوان رویکردی نیرنگگونه برای تهدید و محکومیت پیش از اقدام ایران دانست.
نباید فراموش کرد که حق ایران برای پاسخ قاطع و اقدام متقابل به ترور دکتر فخری زاده، نمیتواند به مثابه آغار جنگ از سوی ایران قلمداد شود، زیرا ایران تنها به یک اقدام و حمله تروریستی به شهروندان و خاک خود پاسخی متقابل داده است.
*
در حالی که شهروندان ایرانی در شوک شدید و سنگین ناشی از ترور دکتر محسن فخریزاده دانشمند خبره نظامی هستهای و معاون وزیر دفاع کشور خویش قرار داشته و رسانههای خارجی، اخبار بیشماری از ضعف و ناتوانی سیستم اطلاعاتی و امنیتی ایران منتشر میکنند، توصیهها و تفاسیر مبتنی بر الزام ایران به پذیرش سیاست خویشتنداری را میتوان یک درخواست ناحق و خیانتگونه در حق ایران و شهروندانش محسوب کرد.
آنان که در چنین شرایطی سخن از خویشتنداری ایران و عدم پاسخگویی متقابل و همطراز به اقدام تروریستی اخیر میدهند، علاوه تشدید نارضایتی و ناخشنودی شهروندان علیه دولت و نظام، با برجستهسازی خطر جنگ احتمالی ناشی از اقدام متقابل ایران به ترور اخیر، به تقویت قدرت دشمنان و رقبای ایران کمک می کنند و ایران را در وضعیت ضعف قرار میدهند.
**
دعوت ایران به خویشتنداری بعد از حمله تروریستی با طراحی خاص و ترور یکی از مسئولین بلندپایه نظامی هستهای ایران، نهتنها نمادی از توصیه به تضعیف اقتدار خارجی ایران در معادلات منطقهای و جهانی است، بلکه در سیاستهای داخلی ایران نیز اثرگذاری تخریبی گستردهای داشته و سبب بیاعتمادی شدید شهروندان به دولت و ساختار اطلاعاتی و امنیتی نیز میشود.
پاسخ قاطع، کوبنده و آشکار ایران به حمله تروریستی و ترور دکتر فخریزاده باید با طراحی بسیار دقیق و در فرآیند سیاستگذاری سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی صورت گیرد تا با کمترین هزینه ممکن، بیشترین اثرگذاری و مطلوبیت را برای ایران داشته باشد. این اقدام متقابل ایران به حمله تروریستی اخیر باید به گونهای باشد که فضاسازیهای اخیر پیرامون ضعف و نابسامانی ساختارهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی ایران را خنثی و فشارهای وارده بر این نهادهای امنیتساز را برطرف کند.
البته نهادهای امنیتی و اطلاعاتی ایران باید به صورت شفاف برای شهروندان ایران و سایر کشورها مشخص کنند که آیا تنها اسرائیل (همان ائتلاف مظنونین همیشگی اسرائیل، عربستان، امارات متحده عربی و آمریکا) عامل این ترور بوده است و یا برخی دیگر از دولتهای به ظاهر دوست نیز در اجرای این عملیات تروریستی در ایران همکاری داشتهاند؟
***
پیامدهای عملیات تروریستی آبسرد دماوند تنها به ترور یک دانشمند و سیاستگذار نظامی هستهای ایران محدود نمیشود، زیرا این اقدام تروریستی اصل اقتدار بینالمللی ایران به عنوان یک قدرت بزرگ منطقهای را هدف قرار داده و خدشهدار ساخته است. پاسخگویی قاطع، صریح و آشکار به عملیات تروریستی اخیر را نمیتوان با برخی اقدامات مانند مصوبه مجلس ایران برای الزام دولت به خروج از پروتکل الحاقی معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، یکسان دانست. مصوبه مجلس برای خروج از پروتکل الحاقی تنها یک اقدام سیاسی است و نمیتواند پاسخی به اقدام تروریستی اخیر و ضربه بزرگ به اقتدار نظامی، امنیتی و اطلاعاتی ایران قلمداد شود. در پاسخ ایران به اقدام تروریستی و ترور معاون وزیر دفاع باید به جای عجله و اقدامات انفعالی، با حوصله و طراحی یک سیاست مناسب، پاسخی کوبنده داده شود تا علاوه بر مجازات طراحان و عاملان این عملیات تروریستی، اقتدار منطقهای ایران به عنوان یک قدرت بزرگ را نمایان نموده و افزایش دهد.
پرهیز از جنگ که همواره یکی از اصول بنیادین حکمرانی ایرانی بوده است، همچنان باید در اولویت سیاستگذاران ایرانی باشد. اما پاسخگویی و کنش متقابل قاطع و آشکار به اقدامات تروریستی علیه ایران نیز باید به عنوان یک اصل اساسی حفظ و افزایش اقتدار بینالمللی و جهانی ایران مورد پیگیری و در اولویت حاکمیت قرار گیرد تا کشور ایران با توصیه سیاست فریبنده خویشتنداری، توسط سایر قدرتهای بزرگ منطقهای و رقیبان جهانی آماج تهدید و تهاجم مجدد قرار نگیرد.
نظر شما :