چرا حاکمیت و بی طرفی لبنان و عراق محل بحث دارد؟
معضل تاریخی و جمعیتی در دو کشور نزدیک به ایران
نویسنده: آیه اسکندرانی
دیپلماسی ایرانی: مصطفی کاظمی روزی که برای نخست وزیری عراق نامزد شد، در یک سخنرانی تلویزیونی خطاب به مردم عراق حاکمیت کشور را «خط قرمز» توصیف کرد. کاظمی که عمدتا او را یک اصلاح طلب می دانند، وعده داد اقتدار دولت را که تحت تاثیر فساد گسترده و حاکمیت گروه های شبه نظامی قرار دارد، بازگرداند: «من پیشتر گفته ام و باز تکرار می کنم: حاکمیت عراق جای بحث ندارد.» با این وجود، از آغاز تظاهرات گسترده مردمی در اکتبر گذشته در عراق مساله حاکمیت این کشور موضوعی برای بحث ملی بوده است و تظاهرات کنندگان شرایط بهتر زندگی، پایان فساد و دوری ایران از امور داخلی کشورشان را به عنوان خواسته های اصلی خود مطرح کردند و فریاد اعتراضی «ما یک ملت می خواهیم» سر دادند که مظهر آرزوهای یک نسل کامل از جمعیت این کشور بود.
کاظمی گفته هدف ساخت کشور را نیز دنبال می کند و به تحقیقات درباره کشته شدن بیش از 700 نفر در تظاهرات اکتبر به بعد دستور داده است. او همچنین سعی کرده از طریق علی علاوی، وزیر دارایی و متحد قابل اعتماد خود در کابینه، با کشورهای عربی و به ویژه عربستان سعودی و کویت ارتباط برقرار کند. با این حال، نخست وزیر عراق در این مسیر چالش های گسترده ای پیش رو دارد. اول اینکه برقراری توازن بین اقدامات در خانه و در صحنه بین المللی دشوار است. کاظمی برای اینکه جدی گرفته شود، چاره ای غیر از نشان دادن توانایی خود در مدیریت گروه های شبه نظامی از جمله نیروهای متحد ایران و در عین حال، مدیریت روابط با کشور همسایه ندارد. اما کاظمی در موضع قدرت نیست: نباید طوری گام بردارد که به نظر برسد جانب طرف خاصی را گرفته است و در عین حال، باید طوری اقدام کند که نشان دهد نماینده کل جمعیت عراق است. کاظمی قرار بود در اولین تور خارجی خود به ریاض و تهران سفر کند که سفر او به ریاض به دلیل بیماری ملک سلمان لغو و تنها سفرش به تهران انجام شد.
در فاصله هزار کیلومتری از بغداد، سیاستمداران در بیروت نیز با مشکل مشابهی مواجه هستند. در هفته های اخیر بشارت پطرس الراعی، رهبر معنوی بزرگترین فرقه مسیحی لبنان از دولت این کشور خواسته با هدف دوری از درگیری های منطقه ای و حفظ حاکمیت خود، موضع خنثی تری در سیاست گذاری ها اتخاذ کند. این اظهارات او در حالی است که حزب الله به مردم کشورش گفته امیدی به دریافت کمک از متحدان عرب یا غربی نداشته باشند و به سمت شرق بروند. این گروه اساسا به ایران و چین به چشم ارائه دهندگان بالقوه راه حلی معجزه آسا برای بحران های لبنان می نگرد.
اظهارات الراعی آغاز مباحثاتی بر سر این مساله بود که اقدام برای لبنان به عنوان یک کشور چند مذهبی که بنیان گذارانش می خواستند پلی میان جهان عرب و غرب باشد، حقیقتا چه معنایی خواهد داشت. رونق اقتصادی که در لبنان وجود داشت زمانی لقب «سوئیس خاورمیانه» را برای آن به ارمغان آورده بود. در روزهای آغازین استقلال لبنان، سیاست خارجی این کشور را می شد به بهترین وجه با شعار نه غربی و نه شرقی» توصیف کرد. آن زمان، این سیاست به معنای رد اتحاد با سوریه و فرانسه بود. این سیاست که در سال 1943 استقلال لبنان را ممکن است، اکنون یک تابو شده. حامیان حزب الله در کارزاری اینترنتی الراعی را به دلیل توصیه به همین سیاست، «خائن» توصیف کردند و حتی یک روحانی شیعه گفت که مسیحیان «اسرائیل» را به لبنان آوردند. آنچه که می توانست بحثی سازنده باشد، به عاملی برای برانگیختن احساسات فرقه ای و منحرف کردن اذهان عمومی از مسئولیت رهبران سیاسی در بحران پیچیده اقتصادی لبنان تبدیل شد.
تصادفی نیست که مباحثات پیرامون حاکمیت و بی طرفی در هر دو کشور تقریبا در یک برهه زمانی مطرح شده است: عراق و لبنان هنوز نتوانسته اند یک الگوی کار مناسب بیابند که با آرمان های مردم آنها همخوانی داشته باشد. شباهت بین شرایط کنونی دو کشور در تاریخ و جمعیت شناسی آنها ریشه دارد. بیروت و بغداد هر دو ده ها سال جنگ را پشت سر گذشاته و از حدود 9 ماه پیش شاهد تظاهرات گسترده مردمی بوده اند. هر دو کشور در منطقه شام قرار دارند که جهان عرب را با دیگر فرهنگ ها پیوند می دهد. عراق یکی از دو کشور عربی با اکثریت جمعیت شیعه است، اما از نظر مذهبی و تاریخی برای همه مسلمانان اهمیت دارد. عراق همچنین تنها کشور عربی با مرز زمینی مشترک با ایران است. در لبنان، جمعیت تقریبا به طور مساوی از شیعه، سنی و مسیحی تشکیل شده است. جمعیت مسیحی لبنان و روابط دیرینه این کشور با فرانسه و آمریکا، کشور را به سمت پذیرش فرهنگ غربی سوق داده و آن را به دروازه جهان عرب به اروپا و آمریکا تبدیل کرده است.
مواضع بیروت و بغداد می توانست برای آنها فرصت تبدیل شدن به عامل ارتباطی فرهنگ های مختلف و یک میانجی بالقوه در درگیری های منطقه ای را فراهم آورد؛ اما شرایط عمدتا در کشور اینطور بوده که بیعت های فرقه ای تحت حمایت خارجی بر منافع ملی غلبه کرده است. در عراق هم مانند لبنان، تظاهرات اکتبر ضد فرقه گرایانه بود؛ اما اکنون که نه ماه از شروع تظاهرات می گذرد، هر دو کشور مجددا در جایی قرار گرفته اند که مجبورند طرف خود را انتخاب کنند.
کاظمی در سفر خود به تهران و در دیدار با حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، تاکید کرد روابط دو ملت باید «براساس اصل عدم دخالت در امور داخلی» باشد. در حالی که روحانی از همکاری اقتصادی نزدیک تر با عراق استقبال کرد، رهبر معظم ایران از وعده گرفتن انتقام سردار قاسم سلیمانی را که در حمله آمریکا در خاک عراق سخن گفت. این زبان و بیان دوگانه تهران از نظر بسیاری، هشداری در لفافله به نخست وزیر جدید در بغداد بود.
سوئیس، کشوری که در تاریخ به بی طرفی مشهور است و کشوری که لبنان را در روزهای شکوه آن شبیهش می دانستند، به این دلیل توانسته موقعیت خود را حفظ کند که همسایگانش نیز در جریان کنگره وین در سال 1815 بی طرفی آن را به رسمیت شناختند. ژنو حتی در جنگ جهانی دوم هم بی طرفی خود را حفظ کرد. ارتش سوئیس تنها ماهیت دفاعی دارد و خدمت سربازی اجباری همچنان در این کشور برقرار است. در لبنان و عراق امروزی هم حاکمیت تنها به توانایی تصمیم گیرندگان در اعمال حاکمیت قانون و البته تمایل همسایگان به احترام به اقتدار دولت های دو کشور بستگی دارد.
منبع: نشنال / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
نظر شما :